آیا بدن ما از فضای خالی تشکیل شده است؟!

بدن ما در سطوح بسیار کوچک و بنیادین، یک جهان مینیاتوری از ساختارهاست که از ارگان‌های مختلفی تشکیل شده و خود این ارگان‌ها هم از سلول‌ها ساخته شده‌اند. سلول‌ها نیز شامل اجزایی هستند که از مولکول‌ها تشکیل شده‌اند و خود مولکول‌ها زنجیره‌ای از اتم‌های منفردِ متصل به هم هستند. اتم‌ها ابعاد بسیار کوچکی دارند که معادل تنها ۱ آنگستروم (۰.۱ نانومتر) می‌شود، اما آن‌ها خودشان از عناصر حتی کوچکتری تشکیل شده‌اند؛ یعنی پروتون‌ها، نوترون‌ها و الکترون‌ها.

اندازه پروتون‌ها و نوترون‌ها که هسته اتم‌ها را تشکیل می‌دهند چیزی حدود ۱ فمتومتر است که ۱۰۰ هزار برابر کوچکتر از آنگستروم است. اما اندازه الکترون‌ها کمی متفاوت بوده و بیشتر از یک ده هزارم اندازه پروتون‌ها و نوترون‌ها نیست. حال سوال اینجاست که آیا این ابعاد و اندازه‌ها به معنای آن است که اتم‌ها و هر چیزی که از آن‌ها ساخته شده‌اند، عمدتا فضای خالی هستند؟ جواب این سوال منفی است که در ادامه به آن می‌پردازیم.

ما در زندگی روزمره اگر بخواهیم اندازه چیزی را بدانیم، به‌راحتی آن را اندازه‌گیری می‌کنیم. در دنیای غیر کوانتومی، اندازه‌گیری اشیا مشکلی ندارد و روش‌های مختلفی برای این کار وجود دارند که همگی جواب یکسانی به شما می‌دهند. این روش‌ها شامل استفاده از یک خط‌کش ساده، تصویربرداری با کیفیت بالا و تکنیک‌های مبتنی بر علم فیزیک مانند اندازه‌گیری حرکت براونی یا گرانشی می‌شوند.

اما برای کوچکترین چیزها، مانند یک اتم، این تکنیک‌ها دیگر کارساز نیست. اولین تلاش برای بررسی ساختار داخل اتم‌ها مدت کوتاهی بعد از کشف رادیواکتیویته انجام گرفت که کار بسیار مبتکرانه‌ای بود. ارنست رادرفورد (Ernest Rutherford) با شلیک ذرات ساطع‌شده از مواد رادیواکتیو به یک صفحه نازک از اتم‌ها تلاش کرد تا بداند اتم‌ها چه ساختاری دارند. یافته‌های او همه دنیا را شوکه کرد.

در آزمایش او، ذرات سریع به سمت یک لایه بسیار باریک از فویل شلیک شدند. این فویل بقدری نازک بود که در صورت لمس آن با دست کاملا فرو می‌پاشید. اکثر ذرات شلیک‌شده، از داخل فویل عبور کردند، اما تعداد کمی از آن‌ها منحرف شدند و حتی تعدادی در جهت عکس به عقب برگشتند. خود رادرفورد، ۱۵ سال بعد از این آزمایش، درباره آن می‌گوید: این باورنکردنی‌ترین اتفاقی بود که برای من در تمام زندگی‌ام افتاد؛ به‌قدری باورنکردنی که انگار شما یک گلوله ۱۵ اینچی به سمت یک سطح کاغذی شلیک کنید و بعد از برخورد با آن، به سمت عقب برگردد و به شما بخورد.

این نوع تکنیک اندازه‌گیری ابعاد ذرات، به روش پراکندگی ناکشسان ژرف (Deep inelastic scattering) معروف است و امروزه از آن برای اندازه‌گیری ابعاد ذرات بنیادینِ داخل پروتون‌ها و نوترون‌ها استفاده می‌شود. این تکنیک، از زمان رادرفورد تا الان یک روش بسیار مهم برای اندازه‌گیری ابعاد ذرات بنیادین بوده است.

زمانی که اتم‌ها و هسته‌های آن با ذراتی پرسرعتی نزدیک به سرعت نور بمباران می‌شوند، انٰرژی بسیار بالایی ایجاد می‌شود که بسیار بیش از آن‌چیزی است که اتم‌ها در حالت عادی تجربه می‌کنند. ما در جهانی با انرژی پایین زندگی می‌کنیم، جایی که انرژی اتم‌های بدن ما و برخوردهایی که میان ذرات مختلف اتفاق می‌افتد، کمتر از ۱ میلیاردم انرژی‌ای است که در داخل برخورددهنده هادرونی بزرگ ایجاد می‌شود.

ما در جهان کوانتومی معمولا درباره دوگانگی موج و ذره صحبت می‌کنیم. این دوگانگی به معنای آن است که ذرات کوانتومی که جهان ما را تشکیل می‌دهند دو نوع رفتار موجی و ذره‌ای دارند و این رفتار آن‌ها بستگی به شرایطی دارد که در آن قرار گرفته‌اند. ذرات کوانتومی، در انرژی‌های بالاتر شبیه ذرات رفتار می‌کنند و در انرژی‌های پایین‌تر بسیار شبیه به موج‌ها عمل می‌کنند.

ما این موضوع را با بررسی فوتون یا همان کوانتوم انرژی نور می‌توانیم توضیح دهیم. نور سطوح انرژی مختلفی دارد، از اشعه‌های بسیار پرانرژی گاما گرفته تا موج‌های رادیویی بسیار کم‌انرژی. اما انرژی نور رابطه نزدیکی با طول موج آن دارد: هرچه انرژی بالاتر باشد، طول موج آن کوتاه‌تر است.

کم‌انرژی‌ترین امواج رادیویی که ما می‌شناسیم، چند متر یا حتی چند کیلومتر طول دارند که با استفاده از میدان‌های الکتریکی و مغناطیسی خود برای به حرکت در آوردن الکترون‌های داخل آنتن‌ها باعث ایجاد سیگنال‌ها می‌شوند. از طرف دیگر، اشعه‌های گاما می‌توانند آن‌قدر پرانرژی باشند که ده‌ها هزار طول موج برای جای گرفتن در درون تنها یکی از پروتون‌های ‌آن‌ها لازم باشد.

اما اگر ذره شما کوچکتر از طول موج نور باشد، نور نخواهد توانست به‌درستی با آن ذره اندرکنش کند و مانند یک موج رفتار خواهد کرد. به همین علت است که فوتون‌های کم‌انرژی، نظیر فوتون‌های نور مرئی، هنگام عبور از دو شکاف، یک الگوی تداخل تشکیل می‌دهند. بنابراین تا زمانی که شکاف‌ها به اندازه‌ای بزرگ باشند که طول موج نور بتواند از میان‌شان عبور کند، یک الگوی تداخل در طرف دیگر ایجاد خواهد شد که نشان‌دهنده رفتار موج‌مانند است.

این رفتار حتی زمانی که شما فوتون‌ها را تک‌به‌تک ارسال می‌کنید دیده می‌شود، بطوریکه حتی ذرات سنگین‌تر هم می‌توانند تحت شرایط کم‌انرژی مانند امواج رفتار کنند. الکترون‌های کم‌انرژی هم که تک‌به‌تک به سمت صفحه دو شکاف ارسال می‌شوند، الگوی تداخلی تشکیل می‌دهند که این موضوع رفتار موج‌مانند آن‌ها را ثابت می‌کند.

وقتی صحبت از اتم می‌شود، اکثر ما به‌طور غریزی همان مدلی را تصور می‌کنیم که قبلا یاد گرفته‌ایم: یک الکترون نقطه‌ای شکل که به دور یک هسته‌ کوچک و سنگین می‌چرخد. این “مدل سیاره‌ای” را اولین بار رادرفورد ارایه کرد و بعدا توسط نیلز بور و آرنولد سامرفلد، به خاطر نیاز به سطوح انرژی مجزا، دچار تغییراتی شد.

اما ما در طول قرن گذشته متوجه شده‌ایم که این مدل‌ها برای توضیح آنچه که واقعا در درون اتم اتفاق می‌افتد بیش از اندازه ذره‌مانند هستند. الکترون‌ها سطوح انرژی مجزایی را اشغال می‌کنند، اما این به معنای مدارهای سیاره‌ای برای آن نیست؛ بلکه الکترون‌ها بیشتر مثل یک ابر رفتار می‌کنند. بنابراین زمانی که شما تصاویر مدارهای اتمی را نگاه می‌کنید، آن‌ها در اصل شکل موجی الکترون‌ها را نشان می‌دهند.

اگر شما قرار باشد یک فوتون یا ذره پرانرژی را به داخل اتم بفرستید تا در آنجا با الکترون اندرکنش کند، مطمئنا می‌توانید محل دقیق آن را تعیین کنید. اما فرستادن این ذره پرانرژی به داخل اتم اساسا هر آنچه را که داخل اتم اتفاق می‌افتد تغییر خواهد داد. این عمل باعث خواهد شد تا الکترون به جای اینکه مثل یک موج رفتار کند، حداقل برای لحظه‌ای، مثل یک ذره عمل کند.

اما تا قبل از وقوع این اندرکنش، الکترون همیشه رفتاری مثل به یک موج داشته است. زمانی که شما یک اتم ایزوله‌شده در دمای اتاق، یا زنجیره‌ای از اتم‌های متصل‌شده در درون یک مولکول دارید، آن‌ها مثل ذرات رفتار نخواهند کرد، بلکه آن‌ها مثل موج‌ها عمل می‌کنند و الکترون در کل این حجم ۱ آنگسترومی قرار خواهد گرفت.

بهترین راه برای تصور یک الکترون، تشبیه آن به ابر یا مه‌ای است که در فضای اطراف هسته اتم پخش شده است. زمانی که دو اتم یا بیشتر در درون یک مولکول به هم متصل می‌شوند، ابرهای الکترونی آن‌ها با یکدیگر هم‌پوشانی می‌کند و الکترون حتی بیشتر از قبل، فضای حرکت پیدا خواهد کرد. وقتی که شما دست‌تان را روی سطحی فشار می‌دهید، نیروهای الکترومغناطیسی ناشی از الکترون‌های روی آن سطح، به الکترون‌های دست شما فشار وارد می‌کنند و باعث می‌شوند تا ابرهای الکترونی دچار تغییر شکل شوند.

این تصور البته کمی غیر شهودی به نظر می‌رسد، برای اینکه ما عادت کرده‌ایم ذرات بنیادین را به چشم ذره نگاه کنیم. اما بهتر است که آن‌ها را به صورت مواد کوانتومی تصور کنیم: موادی که در شرایط پرانرژی مثل ذرات رفتار می‌کنند و در شرایط کم‌انرژی مثل موج‌ها. اتم‌ها تحت شرایط عادی رفتاری شبیه به موج دارند و در حالت کوانتومی فضای بزرگی را اشغال می‌کنند.

ما هر وقت برای تصور جهان از شهودمان استفاده می‌کنیم، به مشکل بزرگی بر می‌خوریم: شهود زاده تجربه است و تجربه ما از این جهان، کاملا کلاسیک و غیر کوانتومی است. جهان ما از ذرات بنیادین تشکیل شده و این ذرات می‌توانند به نحوی رفتار کنند که مانند موج به نظر برسند.

اما در دنیای کوانتومی، رفتار موج‌مانند، به اندازه رفتار ذره‌‌مانند‌، بنیادین است و فقط شرایط آزمایش، اندازه‌گیری یا اندرکنش‌هاست که آنچه را که می‌بینیم تعیین می‌کند. در انرژی‌های بسیار بالا، آزمایش‌ها می‌توانند رفتار ذره‌مانند را نشان دهند. اما تحت شرایط نرمال، مثل آنچه که ما به‌طور پیوسته در بدن‌هایمان تجربه می‌کنیم، یک الکترون می‌تواند تمام فضای داخل اتم یا مولکول را در بر بگیرد.

بنابراین بدن شما عمدتا از فضای خالی تشکیل نشده است، بلکه شامل مجموعه‌ای از ابرهای الکترونی است که با قوانین کوانتومی به هم متصل شده‌اند.

نوشته آیا بدن ما از فضای خالی تشکیل شده است؟! اولین بار در اخبار تکنولوژی و فناوری پدیدار شد.

دمای بدن انسان در طول یک قرن گذشته کاهش یافته است!

یک تحقیق جدید توسط تیمی از دانشمندان دانشگاه استنفورد نشان می‌دهد که دمای میانگین بدن انسان در طول یک قرن اخیر کاهش یافته است. محققان در مطالعه خود به این نتیجه رسیده‌اند که دمای میانگین بدن زنان و مردان در قرن 21 میلادی نسبت به قرن 19 میلادی به‌ترتیب ۰.۰۳ و ۰.۶ درجه سانتی‌گراد کاهش یافته است.

این ایده که دمای میانگین بدن انسان حدود ۳۷ درجه سانتی‌گراد است، اولین بار توسط یک پزشک آلمانی به نام August Wunderlich در سال 1851 ارایه شد. از آن زمان تا به حال، این دما به‌عنوان معیاری برای سنجش سلامتی افراد پذیرفته شده است.

با این‌حال، مطالعات اخیر نشان می‌دادند که این واقعیت تثبیت‌شده، چندان هم درست نیست و دمای بدن انسان در طول سال‌ها سردتر شده است. برای بررسی دقیق‌تر این موضوع ، تیمی از دانشگاه استنفورد به سرپرستی پروفسور Julie Parsonnet تصمیم گرفت تا اندازه‌گیری‌های مدرن دمای بدن انسان را با سوابق تاریخی آن مقایسه کند.

آن‌ها برای این منظور به بررسی سه بانک‌داده مجزا از سه دوره تاریخی مختلف پرداختند. یکی از آن‌ها، سوابق پزشکی کهنه‌سربازان آمریکایی در فاصله بین سال‌های 1862 تا 1930 بود. دومی مربوط به داده‌های جمع‌آوری‌شده در پیمایش سلامت و تغذیه ملی آمریکا بین سال‌هال 1971 تا 1975 می‌شد و سومی هم مربوط به اطلاعات بیماران بزرگسالی می‌شد که در فاصله بین سال‌های 2007 تا 2017 به مرکز سلامتی استفورد مراجعه کرده بودند. تیم تحقیق، در مجموع، دمای بدن ۶۷۷۴۲۳ نفر را مورد بررسی قرار دادند و از درست بودن اعداد ثبت‌شده اطمینان حاصل کردند.

آن‌ها درنهایت متوجه شدند که دمای میانگین بدن مردانی که در قرن 21 میلادی به دنیا آمده‌اند، ۰.۶ درجه سانتی‌گراد کمتر از دمای میانگین مردانی است که در قرن 19 متولد شده‌اند. همچنین دمای میانگین بدن زنان قرن جدید، یک کاهش ۰.۰۳ درجه‌ای نسبت به دمای بدن زنان متولدشده در دهه 1890 میلادی داشته است. این بدین معناست که دمای بدن انسان‌ها در طول یک قرن به‌طور متوسط ۰.۰۳ درجه سانتی‌گراد کاهش یافته است. با این‌حال، از آنجاییکه فاکتورهای زیادی وجود دارند که دمای بدن را تحت تاثیر قرار می‌دهند، تیم تحقیق می‌گوید که این موضوع الزاما به معنای بازنگری تعریف ما از دمای میانگین بدن انسان نیست.

اما اینکه چرا این کاهش اتفاق افتاده است، محققین می‌گویند که محتمل‌ترین علت آن، کاهش نرخ متابولیسم بدن انسان به‌خاطر عوامل محیطی بوده است. به گفته آن‌ها، پیشرفت‌های صورت‌گرفته در سلامت عمومی در طول ۲۰۰ سال گذشته، باعث کاهش نرخ متابولیسم بدن انسان‌ها شده است. ضمن اینکه، زندگی انسان‌‌های مدرن در محیط‌های راحت‌تر و پایدارتر باعث شده تا بدن آن‌ها برای گرم ماندن مجبور به انجام کارهای سخت نباشد و همین امر دمای میانگین بدن ما را کاهش داده است.

Parsonnet می‌گوید: ما از نظر فیزیولوژیکی متفاوت از انسان‌های گذشته هستیم. محیطی که ما در آن زندگی می‌کنیم از جمله دمای خانه‌هایمان، تماس ما با میکروارگانیسم‌ها و غذاهایی که به آن‌ها دسترسی داریم تغییر کرده است. همه این‌ها بدین معنی است که ما به هیچ‌وجه مثل انسان‌های گذشته نیستیم و از نظر فیزیولوژیکی کاملا تغییر کرده‌ایم.

این مطالعه در مجله eLife چاپ شده است.

نوشته دمای بدن انسان در طول یک قرن گذشته کاهش یافته است! اولین بار در اخبار تکنولوژی و فناوری پدیدار شد.

ساخت بافت هوشمند جایگزین مفاصل بدن انسان

محققان، برای اولین بار بافت “هوشمندی” را ساخته‌اند که شبیه نوعی بافت خاص در انسان بنام پوشش استخوانی است. امید است که این نوع بافت برای ساخت موارد مختلفی بکار رود؛ از لباس محافظ که در مقابل ضربه سفت می‌شود تا بافت‌های بیولوژیکی که در آینده می‌توانند جایگزین مفاصل شده و آنها را اصلاح کنند.

گویا آی تی – این پوشش استخوانی، غشاییست که همه‌ی استخوان‌های ما، به جز مفاصل را ‌پوشانده و ویژگی‌های بسیار منحصر به فردی دارد. تیم پژوهشی دانشگاه نیو ساوت ولز (UNSW) استرالیا توضیح می‌دهند که ” این پوشش استخوانی … ماده‌ی هوشمندی دارد که به استخوان‌های سخت، زیر بار ضربات شدید، قدرت بیشتری می‌دهد”.
با استفاده از سیستم تصویربرداری ۳بعدی خاصی، تیم تحقیقات توانستند نقشه‌ی ساختار بافت را کشیده، مقیاس اجزاء کلیدی را افزایش داده و از بافت‌های هوشمند جدید، نمونه‌های اولیه بسازند.

به گفته‌ی نوت تیت (Knothe Tate) رئیس تیم تحقیقات: “بعد از این مرحله، امکان انتقال بافت طبیعی پوشش استخوانی را با استفاده از نرم‌افزار طراحی کامپیوتری آزمایش کردیم.”
تیم تحقیقاتی، این بافت را از ترکیب کلاژن و الاستین، ۲ پروتئین مهم در بافت بیولوژیکی ساخته اند. اما یک مشکل وجود دارد.
تیت گفت: “در استفاده از کلاژن و الاستین با یک چالش بزرگ مواجه هستیم و آن، بافت‌های این دو پروتئین است که برای جا گرفتن در سیستم تولید، بیش از حد کوچک اند. به همین دلیل از مواد الاستیک مشابه الاستین و ابریشم استفاده کردیم تا چیزی شبیه کلاژن را بسازیم.”

“نتیجه ی کار، مجموعه ای از منسوجات هستند که ویژگی‌های تنش- کرنش هوشمند پوشش استخوان را تقلید می‌کنند.”
به گفته‌ی تیم UNSW این روند، که شامل مدل‌سازی کامپیوتری و افزایش مقیاس اجزاء کلیدی می شود را حتی می‌توان در ساخت مواد بیشتری با ترکیب کاملا متفاوت بکار برد.
تیت گفت: “ما امکان استفاده از این روش را جهت آزمایش بافت‌های دیگر و تولید طیف وسیعی از مواد جدید نشان دادیم.”
مثلا، یک لاستیک ساز معتقد است که نسخه‌ی تیتانیوم آن را می‌توان برای تولید لاستیک‌های رادیال با کمربند فولادی نازک‌تر و مقاوم‌تر بکار برد.

اما کاربرد واقعا هیجان انگیز آن، کاربردهای بیولوژیکی است که اکنون محققان بدنبال آن هستند :
جوانا‌ نگ، سرپرست تیم محققان می‌گوید: ” هدف بلند مدت ما، ساخت بافت‌های بیولوژیکی – به خصوص قسمت‌های اصلی بدن انسان ـ در آزمایشگاه برای جایگزینی و اصلاح مفاصل آسیب دیده است که ویژگی‌های زیست شناسی، ساختاری و مکانیکی پوشش استخوانی را نشان می دهند.”
هرچند که تا تحقق این هدف هنوز راه زیادی باقی مانده است، اما به آینده این بافت‌ هوشمند جدید امیدواریم و منتظر نتایج تحقیقات بعدی این گروه خواهیم بود.
این تحقیق در مجله‌ی گزارشات علمی ‌‌(Scientific Reports) به چاپ رسیده است.

ساخت بافت هوشمند جایگزین مفاصل بدن انسان

محققان، برای اولین بار بافت “هوشمندی” را ساخته‌اند که شبیه نوعی بافت خاص در انسان بنام پوشش استخوانی است. امید است که این نوع بافت برای ساخت موارد مختلفی بکار رود؛ از لباس محافظ که در مقابل ضربه سفت می‌شود تا بافت‌های بیولوژیکی که در آینده می‌توانند جایگزین مفاصل شده و آنها را اصلاح کنند.

گویا آی تی – این پوشش استخوانی، غشاییست که همه‌ی استخوان‌های ما، به جز مفاصل را ‌پوشانده و ویژگی‌های بسیار منحصر به فردی دارد. تیم پژوهشی دانشگاه نیو ساوت ولز (UNSW) استرالیا توضیح می‌دهند که ” این پوشش استخوانی … ماده‌ی هوشمندی دارد که به استخوان‌های سخت، زیر بار ضربات شدید، قدرت بیشتری می‌دهد”.
با استفاده از سیستم تصویربرداری ۳بعدی خاصی، تیم تحقیقات توانستند نقشه‌ی ساختار بافت را کشیده، مقیاس اجزاء کلیدی را افزایش داده و از بافت‌های هوشمند جدید، نمونه‌های اولیه بسازند.

به گفته‌ی نوت تیت (Knothe Tate) رئیس تیم تحقیقات: “بعد از این مرحله، امکان انتقال بافت طبیعی پوشش استخوانی را با استفاده از نرم‌افزار طراحی کامپیوتری آزمایش کردیم.”
تیم تحقیقاتی، این بافت را از ترکیب کلاژن و الاستین، ۲ پروتئین مهم در بافت بیولوژیکی ساخته اند. اما یک مشکل وجود دارد.
تیت گفت: “در استفاده از کلاژن و الاستین با یک چالش بزرگ مواجه هستیم و آن، بافت‌های این دو پروتئین است که برای جا گرفتن در سیستم تولید، بیش از حد کوچک اند. به همین دلیل از مواد الاستیک مشابه الاستین و ابریشم استفاده کردیم تا چیزی شبیه کلاژن را بسازیم.”

“نتیجه ی کار، مجموعه ای از منسوجات هستند که ویژگی‌های تنش- کرنش هوشمند پوشش استخوان را تقلید می‌کنند.”
به گفته‌ی تیم UNSW این روند، که شامل مدل‌سازی کامپیوتری و افزایش مقیاس اجزاء کلیدی می شود را حتی می‌توان در ساخت مواد بیشتری با ترکیب کاملا متفاوت بکار برد.
تیت گفت: “ما امکان استفاده از این روش را جهت آزمایش بافت‌های دیگر و تولید طیف وسیعی از مواد جدید نشان دادیم.”
مثلا، یک لاستیک ساز معتقد است که نسخه‌ی تیتانیوم آن را می‌توان برای تولید لاستیک‌های رادیال با کمربند فولادی نازک‌تر و مقاوم‌تر بکار برد.

اما کاربرد واقعا هیجان انگیز آن، کاربردهای بیولوژیکی است که اکنون محققان بدنبال آن هستند :
جوانا‌ نگ، سرپرست تیم محققان می‌گوید: ” هدف بلند مدت ما، ساخت بافت‌های بیولوژیکی – به خصوص قسمت‌های اصلی بدن انسان ـ در آزمایشگاه برای جایگزینی و اصلاح مفاصل آسیب دیده است که ویژگی‌های زیست شناسی، ساختاری و مکانیکی پوشش استخوانی را نشان می دهند.”
هرچند که تا تحقق این هدف هنوز راه زیادی باقی مانده است، اما به آینده این بافت‌ هوشمند جدید امیدواریم و منتظر نتایج تحقیقات بعدی این گروه خواهیم بود.
این تحقیق در مجله‌ی گزارشات علمی ‌‌(Scientific Reports) به چاپ رسیده است.

آیا زنان حس چشایی بهتری نسبت به مردان دارند؟

آیا زنان حس چشایی بهتری نسبت به مردان دارند؟

برخی از زنان از اینکه سلیقه بهتری نسبت به آقایان دارند، احساس غرور و خوشحالی خاصی پیدا می‌کنند و آن را در مسایل مختلفی مانند مد و تزیینات بروز می‌دهند. با این وجود هنگامی که صحبت از حس چشایی به میان می‌آید، شواهد علمی جنسیت زن را برتر می‌داند. باتوجه به مطالعات انجام شده،‌ خانم‌ها توانایی تعیین تفاوت بهتری در چشیدن طعم‌ها دارند.

این موضوع در آزمایش‌های کارشناسان مختلف نیز مورد بررسی قرار گرفته‌ است. زمانی که آن‌ها در آزمایشگاه Nofima نروژ مشغول کار روی تحقیقات خود بودند، همیشه در پایان فرآیند زنان به عنوان برنده میدان شناخته می‌شدند.

توانایی چشایی برتر فقط محدود به زنان بزرگسال نمی‌شود. پژوهش‌های حاکی از آن‌ است که دختران جوان هم حس قوی‌تری در مزه کردن طعم‌ها در برابر پسران دارند. دانشمندان طی مطالعه اخیر خود در دانمارک به این نتیجه رسیدند که حس چشایی دانش‌آموزان ابتدایی و متوسطه با توجه به اولویت‌های غذایی و خصوصیات آن‌ها بر مساله تمایز قایل شدن بین طعم‌های شیرین و ترش تاثیرگذار است.

در پایان مشخص شد که دختران قدرت تشخیص بهتری در چشیدن طعم‌ها نسبت به پسران دارند. این پژوهش نشان داد که پسران برای رسیدن به سطح تشخیص مشابه دختران، بایستی مواد غذایی مورد نیازشان حداقل 10 درصد ترش‌تر یا 20 درصد شیرین‌تر باشد. نکته جالب توجه دیگر این است که طبق این تحقیق، پسرها نسبت به دختران طعم‌های شیرین را در اولویت بالاتری قرار می‌دهند.

در نهایت چه چیزی باعث می‌شود که دختران و زنان درک بهتری از طعم غذا داشته باشند؟

باید گفت که هنوز هم پژوهش‌های زیادی در این زمینه در حال انجام است، اما با توجه به علم روز، اساسی‌ترین پاسخ به سوال فوق را اینگونه می‌توان بیان کرد:

زنان معمولا حسگرها و مناطق چشایی (زایده‌های قارچ‌مانند) بیشتری روی زبان‌های خود دارند.

با این وجود، از نقطه نظر تکاملات انسانی به این نتیجه می‌توان رسید که ابزارهای چشایی زنان توسعه بیشتری یافته‌ است. دلیل آن هم به این خاطر است که جنس زن نقش مهم‌تری در مراقبت از فرزندان (هم در طول دوران بارداری و هم پس از آن) دارد. شاید به همین سبب است که تمایل زنان به داشتن حس بویایی قوی‌تر نیز نسبت به مردان بیشتر است.

نوشته آیا زنان حس چشایی بهتری نسبت به مردان دارند؟ اولین بار در پدیدار شد.