حکایت پر فراز و نشیب هنر بازیگری (قسمت دوم)

حکایت پر فراز و نشیب هنر بازیگری (قسمت دوم)

همانطور که در قسمت قبلی گفته شد تمامی انسانها در زندگی نقشهایی بر عهده دارند و تمام جهان صحنه ای است که آدمی بر آن قدم گذاشته و نقش خود راپذیرفته و به بهترین نحو ممکن آن نقش را ایفا می کند. اما علاوه بر این گفتیم افرادی وجود دارند که یک گام فراتر رفته و علاوه بر نقش خود ، نقش افراد مختلف  اجتماع را نیز  گاهی بر عهده می گیرند و وارد سطحی دیگر از زندگی شده و به موقعیتی به مفهوم بازی در بازی شده و گفتیم که اینان به ابزار نیاز دارند. بدن، بیان  تربیت حس و میمیک (چهره) ابزار اصلی بازیگر بوده و بدون این ابزار در واقع بازیگر نخواهند بود و توفیق چندانی نخواهند یافت. حال در این قسمت می خواهیم به این مطلب بیشتر پرداخته و ببینیم بازیگران سینما و تلویزیون ما تا چه اندازه دارای این ابزار بوده و چند درصد فاقد آن هستند و دیگر اینکه بدون ابزار چه ترفندهایی را به کار می برند و چگونه در این عرصه گاهی ترکتازی هم می کنند؟

بیشتر بخوانید...

بیشتر بخوانید...

اگر بخواهید واقعا و حقیقتا بدانید چند درصد از بازیگرانی که در حال حاضر در سینما و تلویزیون فعالیت داشته و در عین حال دستمزدهای میلیونی گرفته و در برخی مواقع پرکار هم بوده اند دارای این ابزار هستند باید بگویم درصد بسیار بسیار کمی دارای ابزار بازیگری بوده

اگر بخواهید واقعا و حقیقتا بدانید چند درصد از بازیگرانی که در حال حاضر در سینما و تلویزیون فعالیت داشته و در عین حال دستمزدهای میلیونی گرفته و در برخی مواقع پرکار هم بوده اند دارای این ابزار یعنی هنر بازیگری هستند باید بگویم درصد بسیار بسیار کمی دارای ابزار بازیگری بوده و درصد بسیار بالایی از این بازیگرها در واقع بازیگرنما بوده و بیشتر به کاسبی و یا عقده گشایی مشغولند نه هنر بازیگری زیرا حکایت هنر بازیگری حکایتی پر فراز و نشیب است.

درصد بسیار بالایی از این بازیگرها در واقع بازیگرنما بوده و بیشتر به کاسبی و یا عقده گشایی مشغولند نه هنر بازیگری زیرا حکایت بازیگری حکایتی پر فراز و نشیب است.

متاسفانه از آنجا که در ایران هنر را بیشتر مقوله ای ذوقی دانسته و نه مقوله ای علمی و دانش بنیان و حتی با وجود دانشگاههایی که در آنها هنر تدریس می کنند و در واقع هنر نیز مانند فیزیک، شیمی، ریاضی و غیره دارای واحد درسی و تخصصی بوده و افرادی به عنوان هیات علمی در عرصه آموزش این رشته مشغول به فعالیت بوده اما همچنان نگاه به مقوله هنر نگاه سنتی بوده است.

در شیوه سنتی افرادی که تا اندازه ای دارای ذوق هنری بوده، بر اساس غریزه دست به آفرینش اثر هنری زده و گاهی موفق هم بوده اند. این دسته از افراد با چنین نگاهی به هنر، مقوله بازیگری را اعمال و رفتاری غریزی می دانند در حالیکه امروزه در دنیا بصورت بسیار تخصصی به تدریس هنر بازیگری پرداخته و از این رویه نتیجه دلخواه را نیز گرفته اند. اما در ایران همچنان عرصه هنر عرصه مرید و مرادی و مرشد و بچه مرشد بوده و فاقد مکانیزمی روشن و شفاف بوده است. عدم یک مکانیزم و ساختار مشخص باعث شده هر فرد بی استعداد و ناتوانی به دلیل امتیازاتی دیگر که داشته وارد این عرصه شده و به خودنمایی بپردازد.

متاسفانه از آنجا که در ایران هنر را بیشتر مقوله ای ذوقی دانسته و نه مقوله ای علمی و دانش بنیان و حتی با وجود دانشگاههایی که در آنها هنر تدریس می کنند و در واقع هنر نیز مانند فیزیک، شیمی، ریاضی و غیره دارای واحد درسی و تخصصی بوده و افرادی به عنوان هیات علمی در عرصه آموزش این رشته مشغول به فعالیت بوده اما همچنان نگاه به مقوله هنر نگاه سنتی بوده است.

امروزه بازیگری و هنر بازیگری در دانشگاهها و کنسرواتوارها تدریس شده و در تمام دنیا هر فرد علاقمندی به صرف علاقمند بودن نمی تواند وارد این عرصه پر فراز و نشیب شود، زیرا در آنجا برای هرکاری معیارها و شاخص هایی وجود دارد و همچنین عرصه هنر نیز مانند دیگر رشته ها امری تخصصی بوده و فرد می بایست از استاندارد لازم برخوردار باشد تا بتواند وارد عرصه مورد نظر خود شود.

در دنیا اینگونه نیست که هر نالایقی برای تفنن و سرگرمی و جاه طلبی قدم در زمین بازیگری بگذارد و بدون هیچگونه امتیاز و توانایی به راحتی نقش گرفته و خود را بازیگر قلمداد کند.

در دنیا اینگونه نیست که هر نالایقی برای تفنن و سرگرمی و جاه طلبی قدم در زمین بازیگری بگذارد و بدون هیچگونه امتیاز و توانایی در هنر بازیگری به راحتی نقش گرفته و خود را بازیگر قلمداد کند. در دنیا هر موضوعی دارای سطحی استاندارد بوده و همه جا بر مبنای آن عمل می شود؛ اما ما در ایران فاقد سطحی تعریف شده به عنوان سطح استاندارد هستیم و بیشتر بر اساس روابط پیش می رود و لذا امروزه به جایی رسیده ایم که متاسفانه همان افراد نالایق خود را بازیگر پنداشته و در  عرصه حرفه ایی خود را بیش از اندازه باور داشته باشند.

در دنیا هر موضوعی دارای سطحی استاندارد بوده و همه جا بر مبنای آن عمل می شود؛ اما ما در ایران فاقد سطحی تعریف شده به عنوان سطح استاندارد هستیم و بیشتر بر اساس روابط پیش می رود و لذا امروزه به جایی رسیده ایم که متاسفانه همان افراد نالایق خود را بازیگر پنداشته و در عرصه حرفه ایی خود را بیش از اندازه باور داشته باشند.

این مشکل و معضل اساسی سینما و تلویزیون ایران است که روز به روز نیز همچون غده ای سرطانی در حال رشد بوده و خدا می داند که چند صباحی دیگر از هنر پر فراز و نشیب بازیگری چه برجای خواهد ماند. و البته این مشکل چند سویه دارد اولا کارگردانان و تهیه کنندگانی که به دلیل تامین گیشه، بیشتر به دنبال مانکن بوده و نه بازیگر و لذا فقط به فیزیک فرد توجه داشته و قصد دارند تمام نقاط ضعف اثر خود را با تصاویر مانکن های زیبا و دارای گیشه بپوشانند و در این میان هیچ کارگردان، بازیگر و اصولا هنرمندی به این وضعیت نه تنها واکنش نشان نداده بلکه در بعضی موارد استقبال نیز می کنند.

سویه دیگر همانطور که گفتیم نداشتن معیار و شاخص برای این عرصه است. به عنوان مثال مگر می شود که هرکسی سرش را پایین انداخته و وارد سازمان انرژی اتمی بشود و بخواهد بدون هیچ تحصیلات مرتبطی در این زمینه فعالیت کند و یا به جای مهندس عمران مشورت بدهد، نقشه کشی کند و برج بسازد. مگر می شود که برای خودت مطبی راه انداخته و بدون هیچگونه علم و دانش پزشکی، به طبابت مشغول شوی و مگر می توان ادامه داد؟ قطعا مراکزی هستند که صلاحیت ایشان را زیر سوال ببرند و او را یکروزه از آن حوزه اخراج کنند. اما در عرصه هنر متاسفانه گفتیم که ما معیار نداریم، سطح استاندارد تعریف شده ای نداریم و هر بیسوادی در زمینه هنری به خود اجازه دخول می دهد و دستمزدهای کلان نیز طلب می کند.

و اما سویه سوم جامعه است. در جامعه ای که طعم اثر هنری و همچنین  طعم کیفیت اثر هنری را از یاد برده اند  هر دغلکاری با ترفندهای مختلف مخاطب را فریب داده و اثری بسیار آبکی و بی ارزش را به او عرضه کرده و متاسفانه  مخاطب نیز  تصورش بر این است که خب حتما هنر همین است و جز این نیست. تصور می کند بازیگری همین لوده بازیها ست.

این مشکل و معضل اساسی سینما و تلویزیون ایران است که روز به روز نیز همچون غده ای سرطانی در حال رشد بوده و خدا میداند که چند صباحی دیگر از هنر پر فراز و نشیب بازیگری چه برجای خواهد ماند. و البته این مشکل چند سویه دارد اولا کارگردانان و تهیه کنندگانی که به دلیل تامین گیشه، بیشتر به دنبال مانکن بوده و نه بازیگر و لذا فقط به فیزیک فرد توجه داشته و قصد دارند تمام نقاط ضعف اثر خود را با تصاویر مانکن های زیبا و دارای گیشه بپوشانند و در این میان هیچ کارگردان، بازیگر و اصولا هنرمندی به این وضعیت نه تنها واکنش نشان نداده بلکه در بعضی موارد استقبال نیز می کنند.

با توجه به استقبال این سه سویه که سرنوشت هنر مملکت را رقم میزند کار به جایی می کشد که هر نا توانی خود را توانا جا بزند و برای همین است که هرکسی از هر عرصه ای وارد دنیای بازیگری می شود و بر همین اساس است که افراد ناتوان ما با پا بر روی صحنه گذاشته و خود را بازیگر می پندارد، این افراد در کمال ناتوانی پا به عرصه بازیگری گذاشته و جای هنرمندان توانمند و چیره دست را اشغال کرده و محصولی تهوع آور را به مخاطب عرضه می کند. و بدتر از همه اینکه فلان شخص تصور می کند که بازیگری همین است و چیز دیگری نیست و همچنان به بازی های بسیار بد خود ادامه داده و مخاطبان بسیاری نیز تماشا کرده و هنرمندان نیز بدون هیچگونه واکنشی پذیرفته و هیچکس لب به اعتراض نمی گشاید.

این بازیگرنماها نه ابزار بازیگری را در اختیار داشته و نه درک و فهم و شعور بازیگری را دارند و همچنان به کار ابلهانه خود ادامه داده و نمی دانند که چه خیانتی به هنر را مرتکب شده و از احساسات مردم عام سو استفاده کرده و خود را در نزد آنان بازیگر معرفی کرده و این عمل آیا جز کلاهبرداری است؟ مگر کلاهبرداری چیست؟ مگر خیانت به ملت چیست؟ مگر سواستفاده از احساسات مردم غیر از اینست؟ امروز این جاه طلبی ها و کاسبی ها و منفعت طلبی ها همچون سرطانی هنر را در میان چنگال خود گرفته و هر روز یک گام به مرگ هنر بازیگری نزدیکتر می شویم.

افراد ناتوانی که با اعتماد به نفس برای بازی در نمایش و یا فیلم آمده و نقش گرفته اما این فرد نمی تواند یک جمله را درست وصحیح ادا کند. اصلا نمی فهمد که چه می گوید و بیشتر مانند چوبی است در مقابل دوربین که بسیار ناشیانه و تصنعی جمله ها را بدون فهم بیان کرده و متاسفانه خود را در جرگه بازیگران می داند. و فاجعه بارتر اینکه خود را هنرمند می داند. این دسته از افرادی که به همین نحو وارد عرصه هنر شده مانند افلیجی هستند که فاقد دو پا بوده اما میخواهند در یک تیم فوتبال بازی کرده و انتظار دارند که آنها را مربی به عنوان مهاجم به زمین بفرستد. اگر چنین اتفاقی می تواند روی دهد این دسته افراد نیز می توانند بازی کنند.

افراد ناتوانی که با اعتماد به نفس برای بازی در نمایش و یا فیلم آمده و نقش گرفته اما این فرد نمی تواند یک جمله را درست وصحیح ادا کند. اصلا نمی فهمد که چه می گوید و بیشتر مانند چوبی است در مقابل دوربین که بسیار ناشیانه و تصنعی جمله ها را بدون فهم بیان کرده و متاسفانه خود را در جرگه بازیگران می داند. و فاجعه بارتر اینکه خود را هنرمند می داند. این دسته از افرادی که به همین نحو وارد عرصه هنر شده مانند افلیجی هستند که فاقد دو پا بوده اما میخواهند در یک تیم فوتبال بازی کرده و انتظار دارند که آنها را مربی به عنوان مهاجم به زمین بفرستد. اگر چنین اتفاقی می تواند روی دهد این دسته افراد نیز می توانند بازی کنند.

متاسفانه رفتار و واکنش جامعه سه سویه با این روند هنر بازیگری را به قعر چاه خواهد برد.

اگر فردی واقعا هنرمند باشد یقینا در عرصه بازیگری ماندگار خواهد شد و اگر ناتوان و نالایق باشد بعد از چند صباحی خاموش می شود. به عنوان مثال اگر در ذهن خود بازیگران را مرور کنید می بینید که امثال عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی، علی نصیریان، پرویز پرستویی، سوسن تسلیمی، اکبر عبدی، امین تارخ و بسیاری دیگر همواره از ابتدا تا به امروز به هنرنمایی مشغولند و همواره برای آنان نقش وجود دارد اما مرور کنید بسیاری از افراد نسل جوان را که تنها ویژگی آنها زیبایی چهره و اندام موزون و متناسب آنان بوده و ببینید تا کجا توانسته اند پیش روند. چقدر ماندگار شده اند؟ می بینید که امروز بسیاری از افراد که حضورشان نه به معنی توانمند بودن بلکه بستگی به عواملی دیگر داشته هیچکدام امروز نیستند و دسته ای که با علم و دانش و مهارت وارد این عرصه شده همواره فعال بوده و با نوسانات پایین به فعالیت هنری خود می پردازند.

بازیگر به عنوان یک متخصص نیازمند ابزاری چون بدن رها و آماده، بیانی شیوا و قدرتمند، چهره ای ورزیده و توانا جهت بروز احساسات و حسی تربیت و تقویت شده دارد تا بتواند به عنوان یک علاقمند به کسب دانش تحلیل و شخصیت پردازی و قدرت تخیل و خلاقیت و شناخت متدهای بازیگری بپردازد و پس از کسب توانایی های لازم بر صحنه قدم بگذارد و آنگاه می تواند بر صحنه بدرخشد و هنرمند قلمداد شود.

.

منبع: تکرا

نوشته حکایت پر فراز و نشیب هنر بازیگری (قسمت دوم) اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

حکایت پر فراز و نشیب هنر بازیگری (قسمت اول)

حکایت پر فراز و نشیب هنر بازیگری (قسمت اول)
هنر بازیگری مقوله ای مربوط به امروز و دیروز نیست، بلکه از روز ازل با انسان زاده شده و تا روز ابد با او خواهد ماند و با پایان انسان، هنر بازیگری او نیز به پایان می رسد. از لحظه ای که فرد متولد می‌شود، بازیگری تنها ابزار اوست . هر زمان که کودک دچار مشکلی شده، با ابزار گریه مقصود خود را رسانده است.

در واقع کودک در فرآیند استفاده از این ابزار ارتباطی و تبدیل آن به نماد و نشانه جهت ارسال پیام خود به گیرنده و انتقال مفهوم و موضوع مدنظرش به خانواده و اطرافیان، تماما از مکانیزم بازیگری استفاده کرده و ارتباط برقرار می نماید. از زمان انسان غار نشین که با برگزاری آیینهای مختلف و اجرای نقشهای انسان  و اهریمن و غلبه انسان غارنشین بر طبیعت و نیروهای ماورایی تا آیینهای مختلفی که تا امروز همچنان به قوت خود باقی است، هنر بازیگری بیشترین و مهمترین نقش را ایفا کرده است.

رابرت دنیرو
حکایت پر فراز و نشیب هنر بازیگری (قسمت اول) | رابرت دنیرو

 

افراد بی خبر از همه جا تصور می‌کنند که توان بازیگری نداشته و تنها عده ای معدود دارای توان بازیگری بوده و بازیگری هنری خاص برای افرادی خاص است؛ اما همین اشخاص  هنگام  مصیبت می گریند و در زمان شادی می خندند، لحظاتی غمگین هستند و لحظاتی نیز عصبانی و برآشفته و اینها همگی حالاتی است که همه افراد در موقعیتهای مختلف به عنوان واکنش از خود نشان داده اند .

این کارها چیزی غیر از بازیگری است؟ زندگی خود سراسر نمایش است و آیینی است که انسان، طبق این آیین به دنیا می آید و رنج می کشد و مصیبت می بیند تا دچار کاتارسیس و یا تزکیه نفس گشته و با حالی خوش و سبکبال، طبق همان آیین به سفری بی بازگشت می‌رود.

مارلون براندو
حکایت پر فراز و نشیب هنر بازیگری (قسمت اول) | مارلون براندو

 

زندگی سراسر صحنه است و انسان یک بازیگر تمام عیار در نقشها و حالات مختلف. می بینیم که هر کس نقش خود را به زیبایی تمام و با تبحر کامل ایفا کرده و هیچ نقصی در بازی او مشاهده نمی شود و در ضمن هرکسی تنها نقش خویش را بازی می‌کند و نکته اینست که با این شرایط، پس چرا تنها عده ای معدود پا در عرصه بازیگری گذاشته و بقیه را فاقد استعداد می نامیم.

مساله اینست که هرکس تنها نقش خود را با مهارت بازی می کند و این مهارت و توانایی ناشی از اعتقاد و ایمان فرد به آن موقعیت است؛ یعنی انسان هر موقعیتی را که در آن قرار گرفته، کاملا باور داشته و کلید طلایی در بازیگری همین باوری است که انسان به وقایع و حوادث و حالات و روحیات خود دارد و این باور او را به جایی می رساند که همیشه بهترین بازیگر برای نقش خود در زندگی باشد؛ اما بازی کردن روی صحنه یعنی آفرینش زندگی مجدد بر صحنه به عنوان بخشی از الگوی اصلی، یعنی زندگی، نیاز به باور مجدد و اعتقاد کامل دارد و در این مرحله است که بسیاری باز می مانند.

ناتالی پورتمن
حکایت پر فراز و نشیب هنر بازیگری (قسمت اول) | ناتالی پورتمن

 

می گویند بهترین بازیگر کسی است که بهترین دروغگو باشد تا حدی که خود نیز دروغ خود را باور نماید و با این باور دروغ را همچون زندگی به مخاطب ارائه می نماید و از این جهت است که می گوییم بازیگری یعنی خوب دروغ گفتن، زیرا بازیگر تنها با قصه ای سرو کار داشته و اشخاصی که توسط نویسنده زاده شده، شاید نمونه عینی آن در جامعه مشاهده شود، ولی باز هم قصه یعنی فضا و مکان و جغرافیا و جامعه ساختگی و همه و همه، ساخته ذهن هنرمند بوده و لذا همه چیز در قالب ذهنیت است و بازیگر با باور نمودن این قصه ساختگی و اشخاص خیالی طی یک مکانیزم، ذهنیت را به عنیت تبدیل می کند.

سوسن تسلیمی
حکایت پر فراز و نشیب هنر بازیگری (قسمت اول) | سوسن تسلیمی

 

 ارائه  نمایشی ساختگی و دروغین، اما با باور و اعتقاد کامل تا حدی که خود نیز دروغ خود را باور کرده و همراه با شخصیت ساختگی می خندد، می گرید، پرخاش می کند و یا مهر می ورزد و عاشق می شود، افسرده شده و انواع و اقسام حالتها و موقعیتها که در وهله اول خود باور کرده و لذا با این باور، به قدرتی دست می یابد که تماشاگر نیز با دیدن اعتقاد و باور وی، او نیز باور کرده و خود را به دست قصه می سپارد تا بواسطه و شخصیتها در خیال پرواز کند و افق های مختلف را تجربه کرده و در نهایت به یک آگاهی در خودآگاه و یا ناخودآگاه خود دست یافته و لذا همان گونه و به همان شدت که متاثر شده، تاثیر نیز می گذارد.

مریل استریپ
حکایت پر فراز و نشیب هنر بازیگری (قسمت اول) | مریل استریپ

 

 به نوعی می توان گفت که افرادی که دارای هنر بازیگری هستند در واقع کسانی بوده که علاوه بر بازی در زندگیِ در حال جریان، در زندگی ساختگی و خیالی یک قصه در دل زندگی اصلی نیز مهارت و توانایی داشته و در اصل می‌توان گفت که این افراد خاص دارای توان بازی در بازی را داشته، یعنی خود دارای شخصیتی هستند که همواره با آن زندگی می کنند و حال تا حد امکان این شخصیت را پنهان نموده و قالبی دیگر به خود گرفته است. لذا ایشان می بایست دو شخصیت را همزمان کنترل و مدیریت نموده و یکی را پنهان کرده و تا حد امکان به دیگری اجازه بروز دهد و اینجاست که شاعر می گوید: “کار هر بز نیست خرمن کوفتن    گاو نر می خواهد و مرد کهن”

دکتر محمود عزیزی
حکایت پر فراز و نشیب هنر بازیگری (قسمت اول) | دکتر محمود عزیزی

و بر همین اساس است که عده زیادی در این عرصه با شکست مواجه شده و یا نتوانسته اند به این حوزه راه یابند. در شروع بازیگری با همین سوال و پاسخ به آن،  تکلیف هر مخاطب علاقمندی روشن می شود. آیا دروغگوی خوبی بوده و آیا توان آن را دارد که خود نیز دروغ خود را باور کند؟

اگر پاسخ این سوالات مثبت باشد، فرد علاقمند به بازیگری می تواند در نقطه شروع بایستد. یکی از توانایی های دیگر او که توسط یک متخصص در امر بازیگری می بایست در همان ابتدا تکلیف را روشن سازد، دارا بودن جوهر و ” آن ” بازیگری شخص علاقمند است. ” آن ” که تعریف و تشریح آن بسیار امر مشکلی بوده و تنها با تجربه و تخصص مربی؛ اما بصورت کشف و شهود بدست می آید، شاید به معنای “حضور ” باشد.

اگر دقت کنید در محفلی با حضور افراد مختلف، برخی حضور پر رنگ و سنگین و یا جذاب و دوست داشتنی داشته و کشف و دریافت آن در فرد به عامل مشخصی مربوط نبوده و تنها با حس دریافت می شود؛ اما یک متخصص در زمینه بازیگری توان کشف آن را دارا است. خب به هر حال اگر شما دارای “آن ” بازیگری و یا ” حضور ” و یا جوهر آن بودید، می توانید نخستین قدم  را در مسیر دشوار بازیگری بردارید.

پس هرگاه که این توانایی هایی که گفته شد را شخص دارا باشد، حال باید به دنبال ابزار بازیگری بود. بازیگری نیز مانند هر شغل و حرفه دیگر، دارای ابزاری مختص خود است. همانطور که یک مهندس مکانیک علاوه بر علم و دانش و تخصص خود به آچار و ابزار خاص خود نیز جهت پیاده کردن موتور نیاز دارد و بدون ابزار و وسیله کاری از او کاری برنمی‌آید، در حوزه بازیگری نیز همین فرآیند وجود دارد.

ابزار بازیگر با تمرین مداوم و طولانی مدت بدست می آید. اگر می بینید که کسی یک شبه بازیگر می‌شود و بر سردر سینماها تصویرش خودنمایی می‌کند، مطمئن باشید که به همان سرعت نیز افول کرده و خاموش می شود. بازیگری ابزار خود را می خواهد و ابزار بازیگر، یعنی بیان مناسب، بدن پرورش یافته، حس تربیت شده و چهره ای که توان بروز هر حس و حالتی را به هر میزان داشته باشد. اینها ابزاری تخصصی است که هر فردی که فاقد این ابزار باشد، می بایست بازیگری را کنار گذاشته و به دنبال شغل دیگری برود .

پرویز پرستویی
حکایت پر فراز و نشیب هنر بازیگری (قسمت اول) | پرویز پرستویی

حال شاید برای شما این سوال پیش آید که آیا همه این اشخاصی که به عنوان بازیگر در ایران معروف و مطرح بوده دارای این ابزار هستند یا نه؟ و من به شما می گویم نه، بسیاری از آنها فاقد این ابزار هستند؛ اما از آنجا که فیزیک و تصویر زیبایی داشته و می توانند گیشه اثر را تضمین نمایند، متاسفانه به عنوان بازیگر مطرح می شوند.

اما باید بگویم که دوران درخشش این دسته از به ظاهر بازیگران، طولانی نبوده و پس از چند صباحی که تصویر آنها تکراری شده و گیشه آنها از رونق می افتد یک شبه کنار گذاشته می شوند و افراد دیگری جای آنها را می گیرند و این سیستم تکرار می شود؛ اما در برخی مواقع نیز ممکن است افراد بااستعدادی وارد شوند که ماندگار خواهند بود.

شما خودتان اگر کمی فکر کنید بازیگران بسیاری در ذهنتان تصویر می شوند که دیگر حضور ندارند و تنها در یک دوره حضور داشته اند؛ اما از آنطرف بازیگرانی همچون پرویز پرستویی ، رضا کیانیان ، اکبر عبدی ، عزت الله انتظامی ، علی نصیریان و بسیاری دیگر همچنان در عرصه حضور داشته و دارند و خواهند داشت. زیرا این دسته از بازیگران یک شبه پدید نیامده اند و به قول معروف خاک صحنه خورده اند و به واسطه علم و دانش و تجربه و تبحر خود اینجا ایستاده اند و همواره ابزارشان تکمیل بوده و در اینجاست که میان ایشان و بسیاری از بازیگران یک شبه، تفاوت وجود دارد.

در قسمت بعدی این مطلب بیشتر به توانایی ها و استاندارد ها ی بازیگری و وضعیت سینما و تلویزیون می پردازیم.

نوشته حکایت پر فراز و نشیب هنر بازیگری (قسمت اول) اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

آیا “کوه” سریال بازی تاج و تخت (گیم آف ترونز)، در دنیای واقعی هم استوار است؟

سریال محبوب

فصل هفتم سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones)، در راه است. چند قاتل کوه‌پیکر در فصل های پخش شده‌ی این سریال نقش آفرینی کردند که در این مطلب به بررسی توانایی واقعی آن‌ها در دنیای بیرون از سریال پرداخته‌ایم.

سر گرگور گاکان، قاتل وحشی استخدام شده توسط تایوین لانیستر، در رمان محبوب و مردم پسندی است که سریال بازی تاج و تخت اقتباسی از آن است. همان گونه که در رمان توضیح داده شده کوهی که می تازد (The Mountain That Rides) جثه بزرگ و  بر اساس شایعات، قدی معادل ۲۴۰ سانتی متر داشته است.

کارگردان این سریال محبوب، به دنبال پیدا کردن فردی با جثه ای تنومند و یا تکیه بر جلوه های ویژه برای باورپذیر کردن این شخصیت بود. تاکنون سه غول، زندگی شوالیه بیرحم را به تصویر کشیده اند. با وجود آنکه همه آنها قوی هستند، به طور ویژه، یک نفر وجود دارد که ما می توانیم قدرتش را در دنیای بیرون از سینما بررسی کنیم.

سریال محبوب
کوه در نسخه اول

اولین بازیگر نقش کوه در سریال گیم آف ترونز کانن استیون بود که با قدی به بلندی ۲۱۳ سانتی متر، قهرمانی در لیگ کشتی حرفه ای استرالیا را در رزومه خود داشت. قدرتمند بودن استیون جای هیچ شکی ندارد. او همچنین یک بدل کار حرفه ای و  قهرمان شطرنج است و مانند هیولای فرانکشتاین بود که در زیرزمین یک خانه، ساخته شده است.

سریال محبوب
کوه در نسخه دوم

بعد از اینکه کانن استیون به دلیل طولانی شدن سریال بازی و تاج و تخت از نقش خود انصراف داد. یان ویت، بجای او  زره سنگین وزن را به تن کرد. یان، بیش از ۲۱۵ سانتی متر قد داشت و قبلا در فیلم (Alien vs Predator) نقش یک طغیانگر را ایفا کرده بود. او شخصیتی منزوی داشت و کلاهخودی می پوشید که بالای آن یک فلش سنگی به سمت آسمان قرار داشت.

سریال محبوب
کوه در نسخه سوم

ممکن است شما فکر کنید که دو نفر قبل غول‌پیکر و درنده بودند؛ اما اگر هافتور ژولیوس بیورنسون، سومین بازیگر این نقش را ببینید، حتما نظرتان عوض خواهد شد. نه تنها اسم این بازیگر موقع خواندن و یا نوشتن ذهن شما را آشفته می کند، بلکه در واقعیت نیز  او یک مرد قوی است، کسی که رکورد مسابقات قویترین مردان جهان را شکست. او در حالیکه وزنه ای معادل ۶۵۰ کیلو گرم را بر پشت خود داشت، ۵ قدم حرکت کرد.

سریال بازی تاج و تخت
هافتور ژولیوس بیورنسون وزنه ای را جابجا می کند که ۶۵۰ کیلوگرم وزن دارد. این وزن، معادل یک گاو شیرده، وزنی معادل ۵ یخچال فریزر و نصف وزن یک ماشین فورد است.

بدون شک هر یک از این مردان، از بازماندگان واقعی انسانهای اولیه محسوب می شوند! اما هافتور ژولیوس بیورنسون قطعا قویترین آنها است و با جابجائی رکوردها این را ثابت کرده است. این تعجب آور نخواهد بود اگر گفته شود که او از طریق ماشین زمان به کشتی وایکینگ ها وارد شده باشد، سپس کشتی را در هم شکسته و از قطعات شکسته شده یک چماق بزرگ ساخته و ماشین زمانی را که می تواند نقش یک جهان بدون چالش را بازی کند، نابود می کند. گوئی او مرد قانون آلفا است.

.

منبع: Looper

نوشته آیا “کوه” سریال بازی تاج و تخت (گیم آف ترونز)، در دنیای واقعی هم استوار است؟ اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

بازیگرانی که از نظر بینندگان مستحق دریافت جایزه اسکار بوده‌اند؛ اما نتوانسته اند منتقدین را راضی کنند

جایزه اسکار

جایزه اسکار همیشه به کسی که بازی‌اش را دوستش داریم و مستحق آن هست نمی‌ رسد و ثابت شده که نظر منتقدین با نظر بینندگان بسیار فاصله دارد. در ادامه چند بازیگر که از نظر ببیندگان مستحق دریافت جایزه اسکار بوده‌اند را بررسی خواهیم کرد.

بازی بت دیویس را در فیلم بردگی انسانی (Of Human Bondage) و یا دنیس هارپر را برای فیلم مخمل آبی (Blue Velvet) و یا جودی گارلند را برای (The Wizard of Oz) یا جیمی استوارت را برای فیلم سرگیجه (Vertigo) در نظر بگیرید. مسلما این نقش آفرینی‌ها از نقش‌آفرینی‌هایی است که در ۱۰ سال گذشته در مراسم اسکار مطرح شده‌اند؛ اما توجهی به آن‌ها نشده است. اکنون می ‌خواهیم شما را با ۱۰ فیلم و بازیگرانی آشنا کنیم که به نظر ما به اشتباه به مراسم اسکار راه یافته‌اند. می‌ توانید خودتان فیلم‌ ها را ببینید و در مورد آن‌ ها قضاوت کنید.

ماریا بلو در فیلم تاریخ خشونت (A History of Violence) ساخته شده در سال ۲۰۰۵

جایزه اسکار

لیست بهترین بازیگران مکمل زن در مراسم اسکار پر بود از افرادی که برای نامزدی در این بخش شایسته نبودند. فقط به بازی خوب میشل ویلیامز در فیلم کوهستان بروکبک (Brokeback Mountain) و یا امی آدامز در فیلم جونباگ (Junebug) فکر کنید؛ اما متاسفانه جایزه‌ی بهترین بازیگر مکمل زن به ماریا بلو برای بازی در فیلم تاریخ خشونت (A History of Violence) رسید.

ماریا در این فیلم نقش زنی جذاب را بازی می‌کند که نمی‌داند شوهرش یک قاتل است. نمی‌خواهیم ارزش کار او را پایین بیاوریم، چون بازی او در این فیلم به نسبت خوب بود و نظر منتقدان نیویورک را جذب کر؛د اما حرف ما این است که بازی او در حد برنده شدن جایزه‌ اسکار نبود.

ساشا بارون کوهن در فیلم بورات (Borat) ساخته شده در سال ۲۰۰۶

جایزه اسکار

همه می‌دانیم که گرفتن جایزه اسکار برای نقش کمدی بسیار سخت است. هرچند که سال ‌های اخیر ملیسا مک کارتی و رابرت داونی جونیور، این قانون را عوض کرده‌اند؛ اما نامزدی ساشا بارون کوهن در سال ۲۰۰۶ یکی از عجیب‌ترین اتفاقات مراسم اسکار بود. او در نقش آقای بورات در فیلم «بورات: آموختن فرهنگ آمریکا برای پیشبرد ملت شریف قزاقستان» بازی کرد و واقعا خوش درخشید.

ساشا بارون کوهن، برای بازی و بازنویسی فیلمنامه‌ این فیلم علاوه بر جایزه اسکار، برای جوایز زیاد دیگری ( مثلا جایزه‌ی گلدن گلوب) هم نامزد شد و خیلی از آن‌ ها را از آن خود کرد. اگر دوستتان معتقد است که بازی ویل اسمیت در فیلم کمدی در جست و جوی خوشبختی (The Pursuit of Happyness) بهتر از بازی ساشا بوده، بهتر است که رابطه‌تان را با او قطع کنید!

جولی دلپی برای بازی در فیلم‌های قبل از طلوع (Before Sunset) و قبل از نیمه شب (Before Midnight) در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۱۳

جایزه اسکار

مانند ساشا کوهن، نامزدی جولی دلپی آن هم برای دوبار در مراسم اسکار کمی عجیب به نظر می‌رسد. دلپی برای فیلمنامه‌ این دو فیلم که با همکاری ریچارد لینکلیتر و ایتان هاوک نوشته شده بود، نامزد دریافت جایزه شد؛ اما جالب اینجا است که فقط در مراسم اسکار از این فیلمنامه تعریف شده و در محافل ادبی دیگر، نامی از آن برده نشده است.

جولی دلپی در فیلم «قبل از طلوع» نقش سلین را بازی می‌کند که یکی از پیچیده‌ترین شخصیت‌های زن سال‌های اخیر سینما است. او این نقش را به خوبی بازی کرد و این بازی خوب فقط به خاطر فیلم‌نامه نبود بلکه هنر بازیگری جولی به کمک او آمد.

شریکا اپس برای بازی در فیلم نیمه نلسن (Half Nelson) ساخته شده در سال ۲۰۰۶

جایزه اسکار

نقش آفرینی رایان گاسلینگ در نقش رایان فلک در فیلم «نیمه نلسون» حتی از بازی ساشا بارون کوهن هم تاثیر گذارتر بود. متاسفانه تنها فردی که از این فیلم برای جایزه‌ای نامزد شده بود، رایان بود و کار زیبای همکار او، شریکا اپس کاملا نادیده گرفته شد.

شریکا نقش دانش آموزی را بازی می‌کرد که با معلم معتاد خود رایان فلک رابطه‌ی دوستانه‌ای برقرار می‌کند و واقعا کار تحسین برانگیزی را در اجرای این نقش از خود نشان می‌دهد؛ اما داوران مراسم اسکار تصمیم می‌گیرند که کاملا او را نادیده بگیرند و جایزه را به ابیگیل برسلین برای بازی در فیلم خورشید خانوم کوچولو (Little Miss Sunshine) بدهند. البته شریکا برای بازی خوبش در این فیلم یک جایزه‌ اسپریت اوارد (Spirit Award) برنده شد. این جایزه به افرادی داده می‌شود که احتمال برنده شدنشان در مراسم اسکار بالا است.

مایکل فسبندر برای بازی در فیلم (Fish Tank) ساخته شده در سال ۲۰۱۰

جایزه اسکار

مایکل بعد از چند بازی خوب که احتمال برنده شدن جایزه‌ اسکار داشت، بلاخره برای بازی در فیلم دوازده سال بردگی نامزد دریافت جایزه اسکار شد. بازی او در فیلم‌های شرم (Shame)، گرسنه (Hunger) و متد خطرناک (A Dangerous Method) واقعا تحسین برانگیز بود؛ اما او در فیلم «مخزن ماهی» واقعا بازی مستحق جایزه اسکار داشت.

این فیلم بریتانیایی که توسط آندریا آرنولد ساخته شده بود، داستان دختر نوجوانی (با بازی هنرمندانه‌ی کتی جرویس) است که با دوست مادرش کونر، وارد رابطه‌ای مخفیانه می‌شود. فسبندر نقش کونر را بازی می‌کند. فیلم مخزن ماهی اگر مایکل فسبندر را نداشت هیچ وقت این قدر موفق نمی‌شد، چون این بازی محسور کننده‌ی مایکل در نقش یک مرد منحرف و البته بسیار جذاب است که داستان را جالب کرده و باعث می‌ شود که نگاه کردن این فیلم به یکی از تجربه‌ های به یاد ماندنی تبدیل شود.

رایان گاسلینگ در فیلم ولنتاین آبی (Blue Valentine) ساخته شده در سال ۲۰۱۰

جایزه اسکار

در پاراگراف‌ های قبل گفتیم که رایان گاسلینگ تنها بازیگر فیلم (Half Nelson) بود که برای گرفتن جایزه‌ اسکار نامزد شد. چند سال بعد از «نیمه نلسون» در سال ۲۰۱۰،  او در موقعیتی قرار گرفت که دقیقا برعکس بود. بازی رایان در فیلم درام «ولنتاین آبی» به کارگردانی درک سیانفرانسس، بسیار هنرمندانه و شگفت انگیز و یکی از بهترین بازی‌هایی بود که رایان تا به حال انجام داده است؛ اما با این وجود، همکارش میشل ویلیامز به نامزدی جایزه اسکار راه یافت.

رایان بعد از این فیلم، فیلم‌های خوب دیگری مثل «لارز و دختر واقعی» و «رانندگی» بازی کرده؛ اما با کمال تعجب در این فیلم‌ها هم به نامزدی جایزه اسکار نرسیده است. به نظر دیگر وقتش رسیده که رایان گاسلینگ دوباره نامزد دریافت جایزه‌ اسکار بشود.

سالی هاوکینگ و لزلی منویل در فیلم‌های خوشحال و خوش شانس (Happy-Go-Lucky) و سالی دیگر (Another Year) ساخته شده در سال ۲۰۰۸ و ۲۰۱۰

جایزه اسکار

تیموتی اسپال در سال جدید با افراد و کمپانی‌ های معروف زیادی همکاری کرده که از چشم داوران مراسم اسکار دور نمانده است. این یک رسم قدیمی است، هرکسی که با افراد معروف‌تری کار کند، بیشتر به چشم داوران خواهد آمد.

سالی هاوکینگ و لزلی منویل هم از این قائده مستثنا نبودند. این دو نفر که در فیلم‌ های «خوشحال و خوش شانس» و «سال دیگر» بازی حیرت انگیزی را ارائه کردند، مورد بی لطفی داوران واقع شدند؛ چرا که با افراد معروف همکار نبودند. هرچند که هاوکینگ یک جایزه‌ گلدن گلاب برای بازی در «خوشحال و خوش شانس» گرفت؛ اما او به نامزدی جایزه اسکار نرسید.

ژواکوین فونیکس در فیلم برای او (Her) ساخته شده در سال ۲۰۱۳
جایزه اسکار

سال ۲۰۱۳ سالی بود که بسیاری از بازیگران توانمند مرد از لیست نامزد‌های جایزه اسکار بیرون ماندند. اسکار آیزاک برای بازی در فیلم درون لیان دیویس (Inside Llewyn Davis) ، رابرت ردفود برای بازی در فیلم همه چیز گم شده است (All is Lost) و یا تام هنکس برای بازی در فیلم کاپیتان فیلیپ (Captain Phillips) کسانی بودند که به نظر ما برای دریافت جایزه اسکار شایسته‌ تر از نامزد‌های انتخابی هستند.

البته هیچ کدام از این افراد به خوبی ژاکوین فونیکس در فیلم «برای او» بازی نکردند، چون بازی او واقعا هنرمندانه بود. حتما شنیده‌اید که برای فونیکس مهم نیست که چه جایزه‌ای ببرد و یا نبرد (که این خوب است چون او در سال ۲۰۱۴ هم نامزدی جایزه اسکار برای فیلم «گناه ذاتی» را از دست داد) اما واقعا مایه تاسف است. چون نقش آفرینی او در فیلم «برای او» واقعا حیرت انگیز بود. بازی او در نقش مردی که با یک سیستم اپراتور وارد رابطه‌ عاشقانه می‌شود همه ی ما را تحت تاثیر قرار داد و حتی در آخر باعث شد که اشکمان در بیاید.

تیلدا سوینتون در فیلم‌های (Julia) و (I Am Love) و (We Need To Talk About Kevin) ساخته شده در سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱

9

می دانیم که تیلدا سوینتون در حال حاضر یک جایزه‌ اسکار دارد؛ اما به نظر ما این کافی نیست و او مستحق گرفتن جایزه‌های بزرگ زیادی است. این منصفانه نیست که تنها نامزدی او برای جایزه اسکار به خاطر بازی در فیلم (The Grand Budapest Hotel) و (Only Lovers Left Alive) و (Snowpiercer) باشد چون او در سال‌های قبل، فیلم‌های خوب دیگری از جمله «جولیا» و «من عشقم» و «باید راجع به کوین صحبت کنیم» بازی کرده بود که از چشم داوران اسکار دور مانده است.

تیلدا در این سه فیلم، چهره‌های مختلف عشق را نشان می‌دهد و در هر سه فیلم بسیار خوب بازی کرده است. او حتی برای بازی در «من عشقم» یاد گرفت که ایتالیایی را با لهجه‌ی روسی صحبت کند.

.

منبع: indiewire

نوشته بازیگرانی که از نظر بینندگان مستحق دریافت جایزه اسکار بوده‌اند؛ اما نتوانسته اند منتقدین را راضی کنند اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

چرا کارگردان ها تمایلی به کار کردن با “ادوارد نورتون” ندارند؟

 

چرا کارگردان ها تمایلی به کار کردن با "ادوارد نورتون" ندارند؟

ادوارد نورتون، بازیگر مشهور هالیوود که کارگردان‌ها علاقه‌ای به همکاری با او را ندارند! او عادت دارد در کار همه‌‌ عوامل فیلم از طراحی لباس گرفته تا نوع داستان فیلم، دخالت کند.

ادوارد نورتون
ادوارد نورتون در فیلم بردمن (Birdman)

ادوارد نورتون بازیگر مطرح هالیوود، نامزد بهترین بازیگر مکمل مرد برای بازی در فیلم (Birdman) در جشنواره‌ی آکادمی سال ۲۰۱۵ شده بود. نقش ادوارد در این فیلم، مرز بین واقعیت و خیال را نامعلوم می‌کند. در این فیلم مایکل کیتون، بازیگر نقش بتمن، در تلاش است که از جو فیلم‌های سوپر قهرمانی بیرون بیاید و ادوارد نورتون نقش یک بازیگر خود‌خواه و پر مدعا را بازی می کند که کار کردن با آن بسیار سخت است.

البته باید بگوییم که شخصیت خود ادوارد نورتون هم تا حدودی همین گونه است و کار کردن با او آسان نیست. ادوارد با توجه به این که دوست دارد همه چیز به سبک خودش جلو برود فیلم نامه‌ بسیاری از فیلم‌ هایی که در آن‌ها بازی کرده است را تغیر داده و یا دوباره نوشته است.

 

ادوارد نورتون
اتفاقاتی که در فیلم اژدهای قرمز (Red Dragon) رخ داد

در طول فیلم‌ برداری فیلم سکوت بره‌ها، اژدهای قرمز، ادوارد نورتون که نقش یک مامور (FBI) به نام “ویل گراهام” را داشت، در حالی به سر صحنه‌ فیلم برداری آمد که برگه‌هایی از فیلم نامه‌ی جدید دستش بود و اصرار داشت که فیلم، با فیلم‌ نامه‌ی او باید پیش برود. اصرار او باعث ایجاد ناراحتی و جر و بحث بین او و کارگردان، “برت رتنر”، شد؛ زیرا “برت” معتقد بود که هر صحنه باید از قبل برنامه ریزی شده باشد و طبق برنامه و بودجه‌ی مورد نظر پیش برود.

هر صحنه باید در هماهنگی کامل با دیگر صحنه‌ ها باشد تا فیلم برداری بدون خطا پیش برود و مسلما نمی‌ توان بدون برنامه ریزی قبلی صحنه‌ ها را عوض کرد. ادوارد نورتون به همه‌ی این قوانین بی توجهی می‌کرد و مسلما این موجب عصبانی شدن فیلم سازان بوده است.

 

ادوارد نورتون
اتفاقات رخ داده در فیلم هالک شگفت انگیز (The Incredible Hulk)

در سال ۲۰۰۸ و بعد از فیلم ضعیفی که از هالک در سال ۲۰۰۳ ساخته شده بود، کمپانی استودیو مارول (Marvel)، امتیاز هالک را از کمپانی یونیورسال (Universal) خرید. استودیو مارول، “زک پن” نویسنده‌ی داستان‌های ایکس-من (X-Men) را استخدام کرد تا فیلمنامه‌ خوبی را برای هالک بنویسد. این کمپانی از ادوارد نورتون درخواست کرد که در این فیلم بازی کند که او در ابتدا قبول نکرد؛ اما بعد از دیدار با کارگردان این فیلم، لویی لترییر، تصمیمش عوض شد؛ اما شرطی گذاشت.

او می‌خواست که نظراتش در فیلمنامه‌ “پن” اعمال شود. در نهایت نورتون یک باز نویسی از فیلمنامه‌ای که “پن” نوشته بود تحویل داد، آن هم درست چند هفته قبل از شروع فیلمبرداری فیلم! مسلما این زمان برای عوض کردن چیز‌های اساسی کافی نیست؛ اما با این حال کارگردان سعی کرد هر دو فیلم نامه را در نظر بگیرد و طبق هر دو پیش برود.

در نهایت این فیلم بسیار بد از آب در آمد و حتی از نسخه‌ یونیورسال سال ۲۰۰۳ بدتر بود و انتقادات زیادی را در پیش داشت. این قضیه استودیو مارول را بسیار ناراحت کرد تا جایی که تصمیم گرفتند یک باز ساخت دیگر از فیلم داشته باشند و این دفعه دخالت هیچ فردی را در فیلم نپذیرفتند.

استودیو مارول از دخالت ادوارد نورتون در فیلمنامه بسیار ناراحت بود و این باعث شد که در بازگشت هالک در فیلم‌های انتقام جویان (The Avengers)، نقش ادوارد نورتون به مارک روفالو داده شود. کمپانی‌های فیلم سازی عموما اعلام نمی‌کنند که چرا نقشی را به بازیگری نمی‌دهند؛ اما در این مورد استودیو مارول ساکت نماند و اعلام کرد که به خاطر دخالت‌های ادوارد، این نقش را به او نداده است.

به گفته‌ی استودیو، آن‌ها به دنبال بازیگری بودند که به خلاقیت دیگر عوامل احترام بگذارد و با آن‌‌ها همکاری کند و این به این معنی است که آن‌ها از سر و کله زدن با ادوارد نورتون خسته شده‌اند.

ادوارد نورتون
فیلم فریدا (Frida) و دخالت های ادوارد نورتون

ادوارد نوترون در سال ۲۰۰۲ در فیلم فریدا در نقش نلسون راکفلر بازی کرد. این فیلم درباره‌ زندگی هنرمند بزرگ مکزیکی، فریدا کاهلو است. نورتون نقش بیلیونری را بازی می‌کرد که همسر کاهلو، دیگو ریورا را به ماموریت فرستاده بود. در زمان فیلم برداری این فیلم، نورتون با “سلما هایک” قرار می‌گذاشت و سلما در این فیلم، نقش “فریدا کاهلو” را بازی می‌کرد.

سلما برای به دست آوردن این نقش زحمت زیادی کشیده بود و می خواست آن را به بهترین نحو ممکن بازی کند. هرچند که نویسندگان این فیلم، فیلمنامه‌ بسیار خوبی را برای فریدا نوشته بودند؛ اما سلما به آن راضی نشد. او از ادوارد درخواست کرد که در مورد فریدا تحقیق بیشتری بکند و اطلاعات جدید به دست بیاورد تا بتواند فیلم نامه‌ جامع تری را باز نویسی کند.

نورتون فیلم نامه‌ جدیدی نوشت و آن را به نویسندگان داد؛ اما آنها قبول نکردند که طبق این فیلمنامه‌ جدید پیش بروند و به او گفتند که در کار آنها دخالت نکند. ادوارد که از برخورد نویسندگان بسیار ناراحت و عصبانی شده بود، به خبرگزاری‌ها گفت که چه برخوردی با او شده است و آنها را بر علیه این کمپانی فیلم سازی تحریک کرد.

 

ادوارد نورتون
اتفاقی که در فیلم مرگ بر اسموچی (Death to Smoochy) افتاد

ادوارد نورتون فقط با شرکت‌های فیلم سازی و کارگردانان و نویسندگان مشکل نداشت، بلکه در طول فیلمبرداری این فیلم با طراح لباس این فیلم هم به مشکل برخورد. مرگ بر اسموچی یک کمدی برای کودکان بود و در سال ۲۰۰۲ ساخته شده است.

طراح لباس این فیلم، جین روم، یک طیف گسترده از لباس را برای شخصیت نورتون در فیلم طراحی کرده بود که بر اساس فیلمنامه‌ این فیلم ساخته شده بودند؛ اما نورتون، بدون اینکه کسی را در جریان بگذارد به برند آرمانی سفارش لباسی را داد که از جنس کناف بود. فقط به خاطر اینکه از لباس‌های طراحی شده توسط “جین” خوشش نمی‌آمد. علاوه بر این کار بدون هماهنگی، او “جین” را مجبور کرد که این لباس جدید را بپذیرد و کارهای اداری آن را انجام دهد.

 

ادوارد نورتون
اتفاقاتی که در فیلم (American History X) رخ داد

نورتون در سال ۱۹۹۸ برای بازی در فیلم (American History) نامزد دریافت جایزه‌ اسکار شد. او همچنین وظیفه‌ بازنویسی کردن فیلمنامه را هم قبول کرد؛ البته بدون این که کسی از او درخواست کند. در طی فیلمبرداری، نورتون با کارگردان این فیلم، تونی کی، به مشکل بر می‌خورد؛ زیرا در طرز گفتار دیالوگ‌ها و یا حرکات بازیگران، با هم هم سلیقه نبودند و ادوارد دائما در کار “کی” دخالت می‌کرد.

در زمان تدوین فیلم وضع از این هم بدتر شد. “کی” اصرار داشت که از تمام صحنه‌ها، یک فیلم تاثیر گذار ۹۵ دقیقه‌ای در بیاورد؛ اما نورتون بعد از دیدن ادیت فیلم، گفت که به نظرش صحنه‌های زیادی را حذف کرده‌اند و این، فیلم را خراب کرده است. چون که عوامل فیلمبرداری نمی‌خواستند که ستاره‌ فیلم را ناراحت کنند، به نورتون اجازه دادند نسخه‌ مربوط به خودش را از فیلم در بیاورد. این نسخه‌ جدید که بیش از دو ساعت بود، به فستیوال‌ها و سینما‌ها رسید و این قضیه “کی” را بسیار عصبانی کرد تا اندازه‌ای که از شرکت سازنده خواست اسمش را از این فیلم حذف کنند و دیگر نقشی در ساختن فیلم نداشته باشد.

البته پاداش ۲۰۰ میلیونی باعث شد که او نظرش را در مورد ترک این گروه عوض کند؛ اما این تنش بین او و نورتون باعث شد که تا سال‌ها با هم کار نکنند. آقای کی حتی در مصاحبه‌ای اعلام کرد که نورتون به فیلم او تجاوز کرده و همه‌ چیز را تغییر داده است.

.

منبع: looper

نوشته چرا کارگردان ها تمایلی به کار کردن با “ادوارد نورتون” ندارند؟ اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.