آیا تعداد تماس های شما بیش از حد زیاد است؟

نویسنده اصلی این مطلب که با کمی جرح و تعدیل برای بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی ترجمه شده، آقای مایکل پِدون است. آقای پدون بنیانگذار و مدیرعامل یکی از شرکت های مطرح در زمینه بازاریابی و فروش است. ما مطالب دیگری را نیز در این بخش از وی منتشر کرده ایم که معمولاً در قالب پرسش و پاسخ و در تلاش برای حل یک مشکل واقعی نگاشته شده اند.

«من شنیده ام که قبل از آنکه یک مشتری بالقوه نسبت به خرید از فروشنده متقاعد شود، به ۱۲ بار تماس (تلفنی و همچنین از طریق سایر کانال ها) نیاز است. شخصاً تمایلی به گیر دادن ندارم و تماس هایی که برای فروش می گیرم را به شکل فشرده و رگباری انجام نمی دهم. اما اخیراً به نظرم می رسد که مشتریان راغبی که چندین بار با آنها تماس می گیرم هرگز به من پاسخ نمی دهند. آیا در تماس زیاده روی می کنم؟»

بسیار خوب، ما در اینجا با دو مسأله مواجه هستیم:

  1. سوال «آیا در تماس زیاده روی می کنم»، و
  2. جمله «مشتریان راغبی که چندین بار با آنها تماس می گیرم هرگز به من پاسخ نمی دهند».

بیایید با هم ببینیم که چطور می توانیم هر دوی این مسائل را رفع و رجوع کنیم.

در مورد سوال «آیا در تماس زیاده روی می کنم»، کارشناسان فروش داخلی شرکت باید به این درک برسند که یک «نقطه ارتباطی» لزوماً فقط یک «تماس تلفنی» نباید باشد.

یک به اصطلاح «نقطه ارتباطی» یا touch point علاوه بر تماس تلفنی با مشتری بالقوه می تواند ارائه درخواست ارتباط در لینکدین، یک ایمیل شخصی، دعوتنامه شرکت در وبینار یا ایمیل خودکاری باشد که حاوی توصیه های سودمند متناسب با نیازهای فرد مورد نظر است.

در ادامه این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش به سیستم سهل الاستفاده ای اشاره خواهم کرد که به کمک آن می توانید در حالی از سماجت های آزاردهنده جلوگیری کنید که در هنگامی که مشتری بالقوه برای خرید آمادگی پیدا می کند، در کانون توجه وی قرار دارید.

برای شروع، در اولین تلاش خود برای ایجاد رابطه با مشتری بالقوه می توانید روی سه نقطه ارتباطی تمرکز کنید: ابتدا تلفن می زنید یا یک پیام تلفنی حساب شده برای او می گذارید (نقطه شماره ۱)، سپس یک ایمیل ارسال می کنید (نقطه شماره ۲) و پس از آن یک درخواست برای ارتباط در شبکه های اجتماعی ترجیحاً حرفه ای، مثل لینکدین می فرستید.

دومین تلاش شما از دو نقطه دیگر تشکیل می شود: دومین پیام تلفنی و یک ایمیل دیگر.

بسیار خوب، تا اینجا با دو مرحله کار، پنج بار با مشتری ارتباط داشته ایم و باید به سراغ ششمین نقطه برویم.

سومین تماس را می گیرید و متعاقب آن یک ایمیل دیگر ارسال می کنید تا به هفتمین نقطه در سومین تلاش برسیم.

یک دعوتنامه برای شرکت در وبیناری را ارسال کنید که به آنها کمک می کند تا مشکلی را حل کنند و باری را از دوش شان بردارند تا ۸ نقطه ارتباطی را ایجاد کرده باشید.

یک ایمیل بازاریابی هفتگی که حاوی توصیه ها و نکات سودمند است را به این ترکیب اضافه کنید تا ۴ نقطه دیگر نیز به تلاش شما اضافه شود تا در مجموع، در طول ۳۰ روز ۱۲ نقطه ارتباطی ایجاد کرده باشید.

به خاطر داشته باشید که پیش از آنکه یک مشتری بالقوه به خرید از شما تمایل پیدا کند، باید مطمئن باشد و بتواند به اینکه شما بهتر از هر کس دیگری می توانید مشکل وی را حل کنید اعتماد کند.

گذاشتن پیام یا تماس و ارسال ایمیل های تاثیرگذار می تواند شروع فوق العاده ای را برای شما رقم بزند.

فراهم آوردن و ارائه نکات سودمند و کاربردی (از طریق وبینار یا راهکارهای اتوماسیون ایمیل مارکتینگ) یک قطعه مهم دیگر از این پازل است.

در عین حال، باید اطمینان پیدا کنید که پیام شما همیشه کاملاً مرتبط و متناسب است، و اینجاست که به مبحث دوم می رسیم:

«مشتریان راغبی که چندین بار با آنها تماس می گیرم، هرگز به من پاسخ نمی دهند»

اگر هدف شما از پیام گذاشتن، تماس گرفتن و ارسال ایمیل فقط این است که چیزی به مشتری بالقوه گفته باشید، همین الآن وقت آن است که مسئولیت کارتان را بر عهده بگیرید و مشکل را به گردن دیگران نیندازید.

بهترین روش برای حل این مشکل این است که خودتان و مدیر فروش بنشینید و به همان پیام های تلفنی که برای مشتریان بالقوه تان گذاشته اید گوش بدهید، سپس سوالات سختی از این قبیل را بپرسید:

چه طور به نظر می رسید؟ آیا لحن شما به اندازه مناسبی حاکی از علاقه تان به کمک به مشتری هست یا اینکه چنان به نظر می رسد که این ۱۰ هزارمین پیامی است که امروز گذاشته اید؟

اگر پیام های تلفنی شما موثر واقع نمی شوند، پیش از آنکه به فکر تغییر پیام بیفتید، اطمینان پیدا کنید که مشکل از چگونگی گفتن چیزی که می گویید نیست. ضمناً از نظرات و بازخوردهای مدیر فروش و سایرین نیز با آغوش باز استقبال کنید.

نظر شما چیست؟ آیا شما هم روش یا قاعده خاصی برای برنامه ریزی تماس های خود با مشتری دارید؟

 

چگونه مردم را عاشق تماس های سرد خود کنیم؟

آخرین باری که یک فروشنده برای فروش محصول یا خدمات شرکت متبوع خود با شما تماس گرفت را به یاد می آورید؟ کمی فکر کنید. آن موقع چه واکنشی نشان دادید؟

نویسنده اصلی این مطلب که با کمی جرح و تعدیل برای بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی ترجمه شده، آقای کریس گیلِسپای است. آقای گیلسپای یک نویسنده فریلنسر و بنیانگذار شرکتی است که به رشد استارتاپ ها، شرکت های تکنولوژی محور و موسسات غیرانتفاعی کمک می کند.

 

تصور من و امثال من به عنوان فروشنده ممکن است این باشد که تماس من یک صحنه زیبا و دراماتیک خلق می کند که در آن هم باری از دوش من برداشته می شود و هم نفعی به مخاطب رسانده می شود. اما در واقعیت، مخصوصاً هنگامی که مشغول انجام کاری هستید، یک تماس به اصطلاح «سرد» می تواند آزاردهنده باشد و گاهی در کار شما نیز اختلال ایجاد کند. بیایید با هم به متن آخرین تماسی که با من گرفته شد نگاهی بیندازیم:

 

فروشنده: سلام، من فلانی هستم از شرکت فلانساز.

من: سلام، چطور می تونم کمکتون کنم؟

فروشنده: من می خوام با آقای فلانزاده صحبت کنم. ایشون معاون شرکت شما هستند.

من: ببینید، این از دامنه اختیار من خارجه. متاسفانه نمی تونم کمکتون کنم.

فروشنده: (با خنده) من تو کار فروشم، شما هم تو همین کار هستی. یه لطفی بکن من رو به رئیست وصل کن.

من: متاسفم، واقعاً نمی تونم کمکی بکنم. (قطع تماس)

 

چند لحظه ای نشستم و فکر کردم. آیا واقعاً این دوست ما تصور می کرد که من در کنار آقای فلانزاده نشسته ام و هر دو چشم انتظار تماس فروشنده ها هستیم؟ آیا اصلاً تحقیقی انجام داده (مثلاً از طریق لینکدین) تا ببیند که من چه سمَتی در شرکت دارم و رابطه من با فرد مورد نظر چگونه است؟ از اینکه اینطور به نظر می رسید که او فقط به این خاطر که گوشی را برداشته و تماس گرفته انتظار داشت که برایش کاری انجام بدهم ناراحت شدم. مسأله مهم این است که این فروشنده، تلاش نکرد تا روی ارزش و منفعتی که من یا رئیسم به دنبال آن هستیم مانور بدهد. جالب اینجاست که فردا هم مجدداً تماس گرفت و تقریباً همین مکالمه تکرار شد.

 

اشتباهات

مشکلی که در این تماس سرد وجود داشت این بود که طرف مقابل به کلی از یاد برده بود که در طرف دیگر خط یک انسان واقعی حضور دارد. به نظر من بسیاری از فروشندگان دیگر هم مرتباً در همین دام می افتند. اگر شما هم به عنوان فروشنده فقط تلفن را بر می دارید و مانند یک دستگاه، پشت سر هم شماره می گیرید، این واقعاً جای تاسف دارد. اگر کار خود را به درستی و با مهارت انجام بدهید، استفاده از تماس سرد یک روش بسیار موثر برای رساندن صدای شما در میان هیاهوی رقبا و آغاز یک مکالمه و ارتباط واقعی خواهد بود که در بلندمدت به جاهای بهتری هم می تواند برسد.

اجازه بدهید که در اینجا به اشتباهاتی که این فروشنده مرتکب آنها شد نگاهی بیندازیم تا بتوانید از آنها اجتناب کرده و رویکرد و توانایی خود در فروش را تقویت کنید. برای جلوگیری از بروز این اشتباهات باید به نکاتی که در ادامه ذکر می کنیم توجه کنید:

 

  1. اطلاعات جمع آوری کنید

امروزه در شرایطی که اطلاعات فراوانی بر پهنه وب موجود است، عدم آگاهی از سمَت و سوابق طرف مقابل قابل توجیه نیست. یک روش بهتر برای نزدیک شدن به من می توانست استفاده از چنین جملاتی باشد: «سلام، گویا شما مدیر فروش شرکت فلانساز هستید. آیا آقای فلانزاده مسئول مستقیم شما محسوب می شن؟» با این رویکرد حرفه ای تر من از خودم می پرسیدم: «آیا این آقای فلانزاده رو می شناسه؟!» و بیشتر برای ادامه گفتگو تمایل پیدا می کردم.

 

  1. اجازه بخواهید

هنگامی که طرف مقابل به راحتی می تواند تلفن را قطع کند، نمی توانید با استفاده از یک لحن زورمندانه به جایی برسید. در عوض، به منظور کسب نتیجه مورد نظر، باید رضایت وی را جلب کنید. مثلاً استفاده از چنین جملاتی را امتحان کنید: «امیدوارم مزاحم نشده باشم، دو دقیقه وقت دارید که دلیل تماسم رو براتون توضیح بدم؟»

 

  1. چرایی تماس خود را توضیح بدهید: دلیل خوبی داشته باشید

پیش فرض طرف مقابل شما این است که یک فروشنده فرومایه و سمج هستید و بنابراین به دنبال بهانه ای است تا تلفن را قطع کند، مگر اینکه اثبات کنید که چنین تصوری درست نیست. ارزشی که ارائه می کنید را دقیقاً توضیح بدهید، مثلاً «ما به شرکتهای مختلف کمک می کنیم تا درآمد خودشون رو افزایش بدن، آیا این با سمَت شما در شرکت ارتباطی پیدا می کنه؟» اگر از همان ابتدا صادقانه دلیل تماس خود را مشخص نکنید، طرف مقابل تا به انتها در برابر شما گارد خواهد گرفت.

 

  1. پیش از درخواست، یک حس تفاهم ایجاد کنید

مردم افرادی که مثل خودشان هستند را دوست دارند، و اگر رابطه ای با طرف مقابل پیدا کنید قطع تماس و رد درخواست تان بسیار دشوارتر خواهد شد. مثلاً «گویا شما دانشجوی دانشگاه علم و صنعت بودین. من هم همونجا درس خوندم! شما چه سالی اونجا تحصیل می کردید؟»

 

  1. ارزش و منفعت ارائه کنید

هرچقدر هم که روی این مورد تأکید کنم کم است: بدون بیان و ارائه چیزی که برای مخاطب شما ارزشمند و نافع به نظر برسد، تماس شما به هیچ جا نخواهد رسید. برای طرف مقابل شما باید به وضوح مشخص باشد که چگونه می توانید به او کمک کنید تا چیزی را به دست بیاورد که در حال حاضر ندارد یا از چه طریقی می توانید یکی از مشکلاتش را حل کرده و باری را از دوش وی بردارید. مثلاً طرف مقابل من می توانست بگوید: «ما بازده تیم های فروش شرکتها رو افزایش می دیم، بنابراین اعداد و ارقام هدف شما محقق خواهد شد. به نظر شما این می تونه تناسبی با کار و برنامه های آقای فلانزاده داشته باشه؟» اگر من به دنبال تحقق آمار و ارقام هدف خود باشم، حداقل برای شنیدن گفته های شما وقت خواهم گذاشت.

 

  1. به «نه» مخاطب خود احترام بگذارید و پل های مقابل را خراب نکنید

اینکه مخاطب شما در حال حاضر علاقه ای به ادامه گفتگو ندارد می تواند دلایل مختلفی داشته باشد، مثلاً شاید سرش شلوغ است یا حتی در حال حاضر حال خوشی ندارد. درباره دلیل این بی علاقگی اطلاعات بیشتری را گردآوری کنید و برای تماس مجدد در یک موقعیت دیگر با چنین جملاتی آمادگی داشته باشید: «من درک می کنم که در حال حاضر به ادامه گفتگو علاقه ای ندارید. به خواسته شما هم احترام می گذارم، اما ممنون میشم اگر بهم بگید که آیا زمان مناسبی رو برای تماس انتخاب نکردم یا اینکه کلاً به پیشنهاد ما علاقه ای ندارید. در هر صورت حق با شماست و اگر با خواسته و نیاز شما تناسبی نداریم نباید وقت تون رو بگیریم.» نشان بدهید که شما هم انسان هستید و درک می کنید که در طرف دیگر خط هم انسانی حضور دارد که می خواهد همان طوری با وی رفتار شود که خودتان می خواهید دیگران با شما رفتار کنند.

تفاوت را احساس می کنید؟ نسخه بهبود یافته ای که در اینجا ارائه کردیم به مشتری بالقوه این امکان را می دهد تا ادامه یافتن مکالمه را بپذیرد، دلیل تماس شما را درک کند و بداند که چرا به نفعش است که به جای عجله برای پایان دادن به تماس، بیشتر برای صحبت کردن با شما وقت بگذارد. فقط از این طریق است که می توانید از تماس سرد نتیجه بگیرید.

حالا باید ببینید که هنگامی که خودتان یا تیم فروش تان از تماس سرد استفاده می کنید، آیا بیشتر به فروشنده ای که با من تماس گرفت شباهت دارید یا بیشتر با نسخه بهبود یافته ای که در این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش ارائه کردیم هماهنگ هستید. اگر تردید دارید، بیشتر بررسی کنید. اگر از نمونه اول استفاده کنید، مشتریان بالقوه و راغب و درآمد فراوانی را از دست خواهید داد.

 

 

آیا تماس سرد برای فروش به آخر خط رسیده است؟

من هم شبیه به بسیاری از کارشناسان فروش، کارم را از جایی شروع کردم که مستلزم برداشتن گوشی تلفن و تماس گرفتن با مشتریان بالقوه حوزه فعالیت شرکت متبوعم بود. گذاشتن صدها پیام صوتی و قطع تماس از سوی مخاطب در حالی که هنوز در حال صحبت هستید چیزی نیست که خوشایند کسی باشد، اما حس موفقیتی که بعد از برداشتن گوشی و علاقمند کردن یک نفر به محصول یا سرویس مورد نظر به انسان دست می دهد، ارزش همه این سختی ها را دارد.

همه عوامل مجرب فروش موقعیتی را به خاطر دارند که مدتهای مدیدی به دنبال یک مشتری بوده اند و در نهایت، فرد مورد نظر به تلفن پاسخ داده و به یک ملاقات حضوری رضایت داده است. در حالیکه در فوتبال، ۳ گل از ۱۰ ضربه به سمت دروازه آمار خوبی محسوب می شود، ۳ از ۱۰۰ در تماس های سرد به معنی سرآمدی شما در فروش است. البته میانگین آماری فروش از طریق تماس سرد، چیزی نزدیک به ۱ در ۱۰۰۰ است.

در گفتگوهایی که با دیگران انجام می دهم، یکی از سوالاتی که به کرّات از من پرسیده می شود این است که «بازاریابی، عامل چند درصد از فرصت ها است؟» این به نوبه خود این پرسش را مطرح می کند که چه کسی مسئول تولید مشتریان راغب (lead) مناسب است. البته در رابطه با اینکه چه کسی یک مشتری راغب محسوب می شود و آن مشتری راغب باید از کجا بیاید در هر شرکت و سازمانی عقاید و نظرات متفاوتی وجود دارد، اما همه ما می توانیم در این زمینه متفق القول باشیم که هنگامی که مشتری بالقوه دستش را بالا می برد و درباره محصول شما سوال می پرسد، عاملان فروش بالاترین میزان کارآمدی را از خود نشان می دهند.

از چند سال پیش، پست های وبلاگی، کتاب ها، وبینارها و مقالاتی را می بینم که ادعا می کنند که تماس سرد به آخر خط رسیده یا اتلاف وقت است. با وجود اینکه پشتوانه تعداد کمی از این موارد، کارشناسان مجرب فروش بوده اند، اغلب آنها توسط کارشناسان بازاریابی تهیه شده اند. البته حتی معاون بازاریابی شرکت ما هم طرفدار تماس سرد نیست. به عقیده وی، به ندرت اتفاق می افتد که مشتریان بالقوه به خاطر یک تماس اتفاقی با یک فروشنده کاملاً غریبه به یک محصول یا سرویس علاقمند شوند، آن را بررسی کرده و نسبت به خریدش اقدام کنند. البته تماس سرد می تواند در هماهنگی کامل با چند پیام بازاریابی انجام بگیرد و به عنوان آخرین شانس برای بهره برداری از یک فرصت استفاده شود. طبیعتاً استثنا همیشه وجود دارد، اما این داستانها را باید برای دورهمی هایی که با رفقای فروشنده تان دارید بگذارید.

پس آیا تماس سرد واقعاً نفس های آخرش را می کشد؟ پاسخ منفی است، اما اگر هنوز هم از شیوه های ۱۰-۱۵  سال قبل استفاده می کنید، بدون شک فقط وقت تان را تلف کرده و می کنید. همانند همه چیز، روش خرید مشتریان تغییر کرده، و ما هم به عنوان فروشنده باید روش فروش مان را تغییر بدهیم.

با توجه به وضعیت کنونی اقتصاد و انبوهی از اطلاعاتی که در دسترس مشتریان قرار گرفته، برای عاملان فروش لازم و ضروری است که تا جایی که امکان دارد کارآمدی و اثرگذاری خود را افزایش بدهند. بدون شک، کارآمدی فقط با لبخند زدن و امیدوار بودن ایجاد نمی شود. برای اینکه کارآمد و تاثیرگذار باشید، باید برنامه ریزی کنید، مشتری هایی را پیدا کنید که تناسب مناسبی با کسب و کار متبوع شما دارند، و با اعتماد به نفس هر چه تمام تر و به کمک پیام ها و اطلاعاتی که با نیازهای آن مشتریان همسو است، پیگیر آنها باشید. شاید واضح به نظر برسد، اما سیستم نقطه ای دنبال کردن مشتری مستلزم آن است که پیش از برداشتن گوشی تلفن فعالیت های زیادی را انجام بدهید. بنابراین، بسیاری از کسب و کارها به دنبال استفاده از روش های کلی تر می روند و کیفیت را فدای کمیت می کنند.

بدون شک، مشتریان بالقوه شما همه اطلاعاتی که می توانند درباره شرکت تان و رقبای آن پیدا کنند را بررسی و ارزیابی خواهند کرد. بنابراین پیش از آنکه با کسی تماس بگیرید، با تحقیق درباره مشتری بالقوه، خودتان را مجهز کنید. اگر نسبت به نیاز مشتری مزبور به محصول یا خدمات خود متقاعد نشدید، اصلاً گوشی را برندارید: اگر خودتان متقاعد نشده باشید، بعید است که بتوانید مخاطب تان را متقاعد کنید. علاوه بر این، باید انتظارات واقع بینانه ای داشته باشید. اگر هدف شما این باشد که با یک تصمیم گیرنده اصلی ارتباط برقرار کرده و او را متقاعد کنید تا به صحبت های فی البداهه شما گوش بدهد، در ۹۹٫۹۹ درصد موارد چیزی جز یأس و نا امیدی عاید شما نخواهد شد (این به عنوان قانون چهار ۹ در فروش شناخته می شود).

در حالیکه هماهنگی فروش و بازاریابی در سطوح عالی لازم و مورد نیاز است، فروشندگان هم باید فعالیت های خود را با فعالیت های بازاریاب ها هماهنگ کنند. به منظور بهره وری بیشتر، همه تماس های سرد و گرم باید همگام با کمپین هایی که توسط بخش بازاریابی راه اندازی می شوند انجام بگیرند. این همان سناریویی است که تماس سرد به کمک آن می تواند موثر باشد. با انجام کارهای معمولی که به عنوان یک فروشنده باید انجام بدهید، شناسایی مشتریانی که با آنچه که ارائه می کنید تناسب دارند، سپردن آنها به دست پرورش دهنده بازاریابی و سپس پیگیری با ارائه یک پیشنهاد که برای طرف مقابل ارزشمند و سودمند به نظر برسد، خودتان را در موقعیتی قرار خواهید داد که سبب ساز جلب توجه مخاطب خواهد شد. از این طریق و با وقت گذاشتن برای درک مخاطب، اعتماد وی را نیز به دست می آورید. فقط در این صورت است که می توانید ارزش واقعی و عملی محصول یا سرویس خود را به طرف مقابل انتقال بدهید.

یکی از چیزهایی که با گذشت روزگار تغییر نکرده این است که بسیاری از فرآیندهای فروش هنوز هم با یک تماس آغاز می شوند. اینترنت، ایمیل و ویدیوکنفرانس روش فروش ما را تغییر داده است، پس چرا هنوز هم از تلفن استفاده می کنیم؟ در واقع، باید پرسید که چرا هنوز هم شرکت ها به استفاده از روش های تماس سرد گذشته ادامه می دهند؟ تماس سرد نه نفس های آخرش را می کشد و نه وقت تلف کردن است، اما بدون شک دستخوش تغییراتی شده است که بدون توجه به آنها دستیابی به موفقیت، دور از انتظار به نظر می رسد.


نویسنده این مطلب آقای پاتریک دانِلی است. آقای دانلی مدیر فروش یکی از شرکت های مطرح در زمینه بازاریابی و فروش است.

آموزش فروش: اعتمادسازی از طریق تلفن

هنگامی که از تماس سرد برای فروش استفاده می کنید و خدمات و محصولات را از طریق تلفن می فروشید، یکی از اعتراضات و ایراداتی که می شنوید این است که «قبلاً هیچ وقت اسم شرکت تون رو نشنیدم». چطور می توانید از طریق تلفن اعتمادسازی کرده و بر این ایراد غلبه کنید؟ با این مقاله از مجموعه مقالات آموزش فروش همراه باشید تا به پاسخ به این سوال بپردازیم.

این یکی از مشکلاتی است که بسیاری از فروشندگان تازه کار با آن مواجه می شوند. برای حل این مشکل، باید با سه مورد از مهم ترین دلایل سلب اعتماد مشتری بالقوه آشنا شوید:

  1. فقط به فکر منافع خود هستید؛
  2. حرفه ای به نظر نمی رسید و
  3. خیلی زود زیاده روی می کنید.

هنگامی که یک مشتری بالقوه به فروشنده اعتماد نمی کند، معمولاً مساله این نیست که هرگز نام شرکت مورد نظر را نشنیده، بلکه اصل مشکل از آنجا ناشی می شود که به نظر می رسد که فروشنده به جای تلاش برای حل مشکل او فقط به فکر فروختن محصول یا خدمات مورد نظر است.

 

نفروشید؛ کمک کنید

اولین قدم این است که طرز فکر خود را درست کنید. می دانیم که فشار زیادی روی فروشندگان قرار می گیرد تا آمار و ارقام فروش را بالا ببرند و در همین راستا، هیچ بعید نیست که تمام تمرکز شما روی به سرانجام رساندن فروش معطوف شود. با این حال، به عنوان یک فروشنده حرفه ای باید این واقعیت را درک کنید که اگرچه باید از پس تحقق آن ارقام پیش بینی شده برآیید، اما باید اضطراب خود را کنترل کنید و در برابر وسوسه ای که می گوید «بجنب و بفروش» مقاومت کنید.

هنگامی که به این درک برسید که تمرکز روی نیازهای مشتری در نهایت به شما کمک خواهد کرد تا به هدف خود برسید، به تدریج خواهید دید که مشتریان بیشتری با شما همکاری می کنند و کمتر آن اعتراض کذایی «قبلاً نشنیدم…» را خواهید شنید.

 

برای پرسیدن سوالات دقیق و حساب شده آماده باشید

یکی دیگر از عواملی که باعث سلب اعتماد مشتری می شود، پرسیدن سوالاتی است که زنجیره وار نیستند و به هم ربطی ندارند. هر یک از سوالات صلاحیت سنجی (Qualifying Questions) شما باید با سوال بعدی در ارتباط باشد. هنگامی که سوالات درست و خوبی دارید و آنها را به ترتیب درست و با روش (لحن) درستی می پرسید، مکالمه شما ثمربخش خواهد بود. اما اگر به نظر برسد که به دنبال پیداکردن سوال هستید یا سوالاتی می پرسید که با منطق جور در نمی آیند، در اینصورت مشتری را حساس خواهید کرد و باید اعتمادسازی را فراموش کنید.

 

در همان ابتدا تند نروید و زیاده روی نکنید

این مورد هم دست به دست موارد بالا می دهد تا اعتماد را نابود کند. هنگامی که بیشتر روی به سرانجام رساندن فروش تمرکز می کنید، خواه یا ناخواه خودتان را به عنوان فردی نشان می دهید که بیش از آنکه به دنبال پیداکردن راهکار مناسب برای نیازهای مشتری باشد، فقط به فکر جوش دادن معامله است.

به علاوه، معمولاً در چنین وضعیتی بیشتر فروشندگان، پرسیدن سوالات حساب شده صلاحیت سنجی را کنار می گذارند و فقط سوالاتی را مطرح می کنند که به وضوح نشان می دهد که آیا از طرف مقابل سودی عاید آنها خواهد شد یا خیر. این به نوبه خود مشتری را بیشتر به وحشت می اندازد و البته باید پذیرفت که حق هم دارد.

بنابراین، پاسخ مختصر و مفید به این سوال که «چطور از طریق تلفن اعتمادسازی کنیم؟» این است که باید با پرسیدن سوالات مناسب در زمان مناسب و به روش مناسب، صادقانه نشان بدهید که واقعاً علاقه دارید تا ببینید که آیا با کمک راهکار خود می توانید مشکل مشتری خود را حل کنید یا خیر.

تماس سرد، تماس گرم و تماس اجتماعی: تعریف و تفاوت

ما در بخش تامین محتوای بازاریابی و فروش گویا آی تی به دفعات شاهد سوء برداشت هایی نسبت به عبارت های تماس سرد یا cold calling، تماس گرم یا warm calls، تماس های اجتماعی یا social calls و حتی ارجاع در جای جای وب بوده ایم. در این مطلب مایلیم به طور ساده و صحیح، تعریفی از این موارد ارائه کرده و تفاوت آنها را روشن کنیم. بنابراین اگر مایلید که یک بار و برای همیشه این مفاهیم را درک کنید، با این مطلب از مجموعه مطالب آموزش فروش گویا آی تی همراه باشید.

 

در همین ابتدا توجه کنید که تماس سرد به این معنی نیست که ناگهان تلفن را بردارید و یک شماره تصادفی بگیرید و برای هر کسی که گوشی را بر می دارد به توضیح و معرفی محصول یا خدمات خود بپردازید. این فقط یکی از «روش» های تماس سرد و در واقع، کم بازده ترین روش شناخته شده برای فروش است.

 

تماس سرد چیست؟

تماس سرد

تماس سرد، تماس با هر مشتری بالقوه یا مشکوکی است که در حال حاضر «اعلام آمادگی» نمی کند.

بنابراین، حتی اگر با بهترین مشتری خود تماس بگیرید و از وی بخواهید که یک نفر را به شما معرفی کند، هنگامی که با آن فرد «ارجاع» شده تماس می گیرید، یک تماس سرد را برقرار کرده اید، زیرا آن مشتری بالقوه اعلام آمادگی نکرده، از شما درخواست نکرده که با وی تماس بگیرید و انتظار تماس شما را نیز نداشته است. البته این مزاحمت محسوب می شود، اما ایرادی ندارد!

 

تماس گرم چیست؟

تماس گرم

یک warm call یا تماس گرم در زمانی اتفاق می افتد که به عنوان مثال، یک مشتری بالقوه فرمی را در وبسایت شما تکمیل می کند و به نحوی علاقمندی خود را نشان می دهد.

 

مشتری راغب داغ چیست؟ (به عبارت بهتر، مشتری راغب داغ کیست؟)

مشتری داغ

مشتری راغب (lead؛ به این دلیل به lead راغب می گوییم که نسبت به خرید محصولات و خدمات ما رغبت و علاقه دارد) داغ کسی است که با شما تماس می گیرد و می گوید: «من با فلانی و بهمانی صحبت کردم، اونها سیستم شما رو خریده بودن، منم یکی میخوام!»

حالت دوم برای مشتری داغ هنگامی اتفاق می افتد که مشتریان فعلی خودتان به شما مراجعه می کنند و می گویند که از چیزی که قبلا خریده اند یا یک محصول دیگر باز هم می خواهند.

 

تماس اجتماعی چیست؟ فروش اجتماعی چیست؟

تماس یا فروش اجتماعی

تماس اجتماعی (Social call) یا فروش اجتماعی (Social selling) به معنی استفاده از ابزارهای رسانه های اجتماعی، مانند لینکدین، اینستاگرام، تلگرام و امثالهم به منظور برندسازی برای خودتان یا شرکت تان به عنوان یک متخصص در حوزه ای که فعالیت می کنید و همچنین برای جذب اطلاعات تماس مشتریان بالقوه به منظور بهره برداری از تکنیک های بازاریابی قطره ای (شرح آن در ادامه ذکر می شود) در راستای ادامه برندسازی و ایجاد و تثبیت جایگاه خود به عنوان فراهم کننده راهکار برای مسائل مشتریان بالقوه است.

حال که سخن از بازاریابی قطره ای به میان آمد، اجازه بدهید که تعریف بازاریابی قطره ای را هم یاد بگیریم:

 

بازاریابی قطره ای چیست؟

بازاریابی قطره ای یکی از استراتژی های بازاریابی است که از ارسال پیام های بازاریابی به کاربران در طول زمان بهره برداری می کند. فلسفه وجودی بازاریابی قطره ای، قانون ۲۹ است که ادعا می کند که یک کاربر به مشتری تبدیل نخواهد شد، مگر اینکه ۲۹ بار در معرض پیام های ترویجی بازاریابی قرار بگیرد. رایج ترین انواع بازاریابی قطره ای عبارتند از ایمیل و خبرنامه، کارت پستال و شبکه های اجتماعی.

 

توجه داشته باشید که یک عامل فروش، نباید «دما»ی مشتری بالقوه را بر اساس میزان شناخت خود از وی تعیین کند، بلکه این سردی، گرمی و داغی بر اساس اطلاعات و علاقمندی مشتری بالقوه نسبت به محصولات و خدماتی که فروشنده می فروشد تعیین می شود.

امیدواریم که توضیحات ما مُکفی بوده باشد. در صورتی که هنوز هم با ابهام روبرو هستید، سوالات خود را در بخش نظرات مطرح کنید.