۴ رویکرد و طرز فکر زهرآگین در فروشندگی

حتی با وجود یک نیاز واقعی، بهترین راهکار و توانمندی خارق العاده فروشنده در فروش، باز هم بسیاری از معاملات به سرانجام نمی رسند. تغییر رویکرد و نگرش تان این مشکل را حل خواهد کرد.

 

همه اش تقصیر من بود. اصلاً معمولاً همینطور است. ما آن معامله شیرین را از دست دادیم و در ابتدای امر، دلیلش را نمی دانستیم.

این معامله چرب همان چیزی بود که می توانست شرکت ما را از رقبا جلو بیندازد. ما نباید این همه تخم مرغ را در یک سبد می گذاشتیم، اما گذاشتیم و درس خوبی هم گرفتیم. حتی با وجود اینکه با هر یک از کارکنان شرکت مشتری که صحبت می کردیم، همگی متفق القول بودند که ما می توانیم به آنها کمک کنیم، اما فروش به جایی نرسید و این با هیچ منطقی جور در نمی آمد.

پس از ساعت ها اندوه و غصه، دور هم نشستیم و کل فرآیند فروش را به زیر ذره بین بردیم. این معامله هم به مانند بسیاری از معاملات دیگر، برای خودش الگو داشت. الگوهایی که مرتباً در فروش پیچیده B2B ظاهر می شوند و اگر هوشیار باشید، می توانید شرایط را با موفقیت به نفع خود تغییر بدهید.

هنگامی که برای رشد یک شرکت و مخصوصاً افزایش فروش تلاش می کنید، بیشتر متغیرهای تاثیرگذار در خارج از حیطه کنترل شما قرار می گیرند. شما نمی توانید اعمال دیگران، تصمیمات آنها و رقبا را کنترل کنید، و علی الخصوص نمی دانید که این بار کدام تدبیر و سیاسی کاری می تواند شما را به موفقیت برساند.

در شرایطی که بسیاری از موارد را نمی توانید کنترل کنید، لازم و ضروری است که روی همان موارد معدودی که کنترل آنها در اختیار شماست کنترل تمام و کمالی داشته باشید. در این صورت، می توانید بیشترین تاثیر را از فعالیت های خود بر جا بگذارید و این، امکان نمایش پتانسیل و شایستگی هایتان را فراهم می آورد.

آگاهی از الگوهای فکری رایج به شما این قدرت را می دهد تا کنترل بیشتری روی شرایط جاری داشته باشید. به هر حال، باید توجه داشته باشید که آنچه که می توانید آن را کنترل کنید، رویکرد، طرز فکر و اعمالی است که ناشی از فرآیندهای فکری شما است.

ما در این مطلب از سلسله مقالات آموزش فروش، به برخی از مهم ترین طرز فکرها و نگرشهایی اشاره می کنیم که قاتل معاملات و فروش محسوب می شوند:

 

  1. خیالاتی بودن

فقط به این دلیل که چیزی را عرضه کرده اید، دلیل نمی شود که همه به دنبال شما راه بیفتند. چه بسا بهترین و خارق العاده ترین محصول دنیا را ارائه کرده باشید و بخواهید که این را به همه بگویید، اما گفتن هیچ دردی را دوا نمی کند. شما باید به مردم نشان بدهید. چطور نشان می دهید؟ با ایجاد و ارائه سناریوها و داستان های تاثیرگذار. درباره ویژگی ها، مزایا یا ارزش صحبت نکنید، مگر اینکه همه چیز را در یک موقعیت واقعی نشان بدهید که مردم می توانند با آن ارتباط برقرار کنند. به محض اینکه مخاطب شما بتواند با موقعیتی که برایش واقعی به نظر می رسد ارتباط برقرار کند، ارزش محصولات یا خدمات شما برای او آشکار خواهد شد.

 

  1. ترس از تلفن

البته که باید با شرکا و مشتریان آینده تان به همان نحوی ارتباط برقرار کنید و تماس بگیرید که دوست دارند. درعین حال، این هرگز نباید بهانه ای برای برنداشتن گوشی تلفن باشد. از تماس تلفنی با هیچ کس واهمه نداشته باشید. درک لحن شما از طریق ایمیل یا پیام های متنی دشوار و حتی غیرممکن است. هر جا که احساس کردید که لازم است، با مشتری تماس بگیرید. هر وقت که خواستید در مورد چیزی با مشتری گفتگو کنید، تماس بگیرید. هنگامی که انسان ها با یکدیگر حرف می زنند، همیشه همه چیز واضح تر به نظر می رسد.

اخیراً روی فروشی کار می کردم که اگرچه در ابتدا به خوبی پیش رفته بود، اما بعد از اینکه سه ایمیل فرستادم و همه آنها بی پاسخ ماند، چنان به نظر می رسید که دیگر امیدی به آن نباشد. اما بعد از آن، تلفن را برداشتم، با طرف مقابل تماس گرفتم و توانستم یک وقت برای تماس تلفنی با تصمیم گیرنده اصلی بگیرم. شماره تعداد دفعاتی که یک فروش راکد مانده و هیچ پیشرفتی نداشته، اما با استفاده از تلفن به سرانجام رسیده از دستم در رفته است.

 

  1. فرآیند فروش انعطاف ناپذیر

انعطاف پذیری و توانایی سازگاری، همیشه همکاری با شما را آسانتر می کند و این چیزی است که همه مشتریان به دنبال آن هستند. با وجود اینکه داشتن یک فرآیند برای فروش اهمیت دارد، اما دنبال کردن آن فرآیند به قیمت نارضایتی مشتری همیشه اشتباه است. مشتری می خواهد بداند، احساس کند و اعتماد داشته باشد که کار کردن با شما آسان خواهد بود.

برای اینکه کار با شما آسان باشد، امضا کردن قرارداد را با استفاده از زبان استاندارد حوزه ای که در آن فعالیت می کنید آسان کنید، فرآیندها را با توضیح مرحله به مرحله آنها آسان کنید، انتخاب گزینه های مختلف را با مقایسه کامل هر یک به همراه توضیح مزایا و هزینه ها آسان کنید و به طور کلی، همه چیز را تا جایی که امکان دارد ساده و آسان کنید.

هر چه همکاری با خودتان را سخت تر کنید، انتخاب همکاری با رقیبان تان را برای مشتری آسانتر می کنید. دنبال کردن فرآیند فروشی که بیش از حد خشک و غیرقابل انعطاف است، باعث می شود که بد قلق به نظر برسید. با مردم کنار بیایید تا اعتماد بیشتری را به سمت خود جلب کنید، چرا که اعتماد پایه و اساس همه رابطه های خارق العاده ای است که بین فروشنده و خریدار شکل می گیرند.

 

  1. مشتری شما همیشه مشتری اصلی و واقعی نیست

بررسی دوباره و سه باره اینکه در نهایت چه کسی چک را امضا خواهد کرد هیچ ضرری ندارد. در بسیاری از موارد شاهد آن هستیم که کارشناسان فروش و کارآفرینان آنقدر ذهن خود را با فکرکردن به اینکه یک مقام بزرگ (حتی معاون شرکت) عاشق محصول یا سرویس آنها شده است درگیر می کنند که تصور درستی از شخصی که در عمل می تواند چراغ سبز نهایی را نشان بدهد ندارند.

هر زمان که روی معاملات شرکتی (B2B) کار می کنید، اطمینان پیدا کنید که درک درست و کاملی از فرآیند تصمیم گیری داخلی شرکت مورد نظر دارید. شما باید دقیقاً بدانید که در هر مرحله به چه تاییدیه هایی نیاز است و چه کسی می تواند آنها را صادر کند. شاید طرف مقابل شما عاشق چیزی شده باشد که ارائه می کنید، اما چه بسا خریدار نهایی و واقعی شما او نباشد. شما نباید کسی که تصمیم اصلی را می گیرد را از قلم بیندازید. حتی می توانید از مخاطب خود بخواهید که اطلاعات تصمیم گیرنده اصلی را هم در اختیار شما قرار بدهد. اگر طرف مقابل شما به این نتیجه برسد که شما واقعاً به دنبال کمک کردن به شرکت متبوع وی هستید، هر چیزی را به هر طریقی که بخواهید به شما تقدیم خواهد کرد. اجازه ندهید که یک تصمیم گیرنده فرعی، توجه شما را از مهره اصلی برباید.

گاهی می توان اشتباهات را تصحیح کرد. علیرغم اینکه معامله ما در همان بار اول به جایی نرسید، اما اگر روی نیازهای مشتری تمرکز کنید، همیشه امکان تغییر وجود دارد. توانایی شما برای کمک به مشتری نیز از آنجایی برای وی آشکار خواهد شد که آنقدر برایش اهمیت قائل هستید که جلو می آیید، تلاش می کنید تا با او آشنا شوید و با نیازهای وی تطبیق پیدا می کنید. مشتری شما این ها را می فهمد.

هنگامی که می بینید که خودتان یا همکاران شما در دام هر یک از الگوهایی که در این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش به آنها اشاره شد می افتند، هر کاری که از دست تان بر می آید انجام بدهید تا فضای فکری موجود تغییر پیدا کند.

همینطور که جلو می روید، تغییرات لازم را اعمال کنید و نظاره گر رشد کسب و کار خود باشید.


این متن در اصل به قلم آقای ماریو مک کراکِن نوشته شده که با اندکی جرح و تعدیل برای مجله گویا آی تی ترجمه شده است. آقای مک کراکن مدیر فروش، بازاریابی و بخش موفقیت مشتری یکی از شرکت های فعال در زمینه بازاریابی محصولات بهداشتی و درمانی است.

چگونه راز خواسته واقعی مشتریان را کشف کنیم؟

پاسخ در اطلاعات و داده ها نهفته است: به کمک این مقاله از مجموعه مطالب آموزش فروش با سه روش قرار دادن قطعات پازل نیاز و خواسته مشتری در کنار هم آشنا خواهید شد.

 

واقعاً چقدر مشتریان تان را می شناسید؟ اگر شرکت شما هم مانند بیشتر برندها باشد، احتمالاً شما هم زیاد یا حتی اصلاً با مشتریان خود آشنایی ندارید و خودتان هم این را می دانید. در واقع، یک گزارش که توسط گروه آربردین (Arberdeen) منتشر شد نشان داد که فقط ۴ درصد از کسب و کارها کاملاً از توانمندی ها و امکانات خود برای تضمین ارتباطات مبتنی بر اطلاعات دقیق با مشتریان شان رضایت دارند.

این رقم به طرز شگفت انگیزی ناچیز است و مخصوصاً در دنیای امروز که اطلاعات و داده ها در آن حرف اول را می زنند، مشکل بسیار بزرگی محسوب می شود. درک و بینش مبتنی بر داده، کلید افزایش رضایتمندی مشتریان است. اگر نسبت به مشتری آشنایی نداشته باشید، چگونه می توانید با توجه به نیازها و خواسته های واقعی وی به او کمک کنید؟ این گسستگی به سرعت می تواند به کاهش بازگشت سرمایه و درآمد کسب و کار شما منجر شود. به همین دلیل، استفاده از داده ها و آمار تحلیلی در تمامی فعالیت هایی که برای تقویت تجربه مشتری طراحی می شوند اهمیت به سزایی دارد. این دقیقاً دو دو تا چهار تاست: تعامل بهتر با مشتری برابر است با نتایج فوق العاده برای کسب و کار.

پس اگر موضوع تا به این حد ساده است، چرا شرکت ها و کسب و کارهای بیشتری به سمت اجرایی کردن آن نمی روند؟ چگونه می توانید از نتایج تحلیلی به طور موثر و به بهترین شکل ممکن بهره برداری کنید؟ چگونه می توانید داده های خود را به شناختی تبدیل کنید که با استفاده از آن بتوانید نیازهای در حال تغییر مشتریان تان را برآورده سازید؟ ما در این مطلب از سلسله مقالات آموزش فروش گویا آی تی به سه استراتژی برای رسیدن به موفقیت اشاره خواهیم کرد:

 

با ایجاد یک چشم انداز یکپارچه و همگون نسبت به فرآیند سفر مشتری شروع کنید

هر یک از مشتریان بالقوه برای رسیدن به کسب و کار شما مسیر منحصر به فردی را طی می کند. با درک کانال های مختلفی که از آنها استفاده می کنند، نیازهای در حال تغییری که در مراحل مختلف چرخه عمر خود دارند و آنچه که رفتار آنها در طول زمان برای شما مشخص می کند می توانید چشم انداز واضحی نسبت به کسی که هستند و چیزی که می خواهند کسب کنید. استفاده از ابزارهای مختلف داده پردازی و برنامه ریزی سفر مشتری می تواند به شما کمک کند تا حلقه های مفقوده زنجیره اطلاعات مشتری را پیدا کنید، اما البته که با در دست داشتن این اطلاعات، تازه اول راه هستید.

 

آن داده ها و اطلاعات را به درک و بینشی تبدیل کنید که عملاً قابل بهره برداری باشد

داشتن اطلاعات درباره مشتری فقط هنگامی می تواند فایده ای داشته باشد که از آن اطلاعات استفاده و بهره برداری کنید. به همین دلیل است که باید آن حجم انبوه از داده هایی که جمع آوری می کنید را بردارید و اطمینان پیدا کنید که در همه فعالیت هایی که در ارتباط با مشتری انجام می دهید، و در همه تیم هایی که در شکل دهی به تجربه مشتری با شما همکاری می کنند مورد استفاده و توجه قرار می گیرند. به علاوه، لازم و ضروری است که آن داده ها و بینش و ادراک ناشی از آنها همیشه به روز باشد. نیازها و خواسته های مشتری همیشه در حال تغییر است و عقب نماندن از این تغییرات، مستلزم جمع آوری و ارزیابی مستمر و بدون وقفه اطلاعات و داده ها است.

 

نظارت داشته باشید و اطمینان پیدا کنید که همه چیز به درستی به پیش می رود

ایجاد رضایتمندی در مشتری، تازه اول کار است. چیز دیگری که اهمیت دارد این است که آن مشتریان کاری را انجام بدهند که مورد نظر شما است و تبدیل آنها به نحوی انجام بگیرد که بیشترین بازده را برای کسب و کارتان به ارمغان بیاورد. بنابراین، علاوه بر استفاده از آمار و تحلیل های آماری برای شخصی سازی و سفارشی سازی تعاملات، باید بر عملکرد و وضعیت تجربه مشتری و تاثیر آن بر شاخص های اصلی مورد نظر، به طور مستمر نظارت داشته باشید.

 

جمع بندی

در پایان اجازه بدهید که مثالی بیاوریم تا موضوع کاملاً روشن شود. فرض کنیم که به تازگی نسخه ۲ از یک ساعت هوشمند جدید و جذاب را منتشر کرده اید. شرکت شما هدف تند افزایش ۱۰ درصدی درآمد در یک بازار رقابتی را در نظر گرفته است. برنامه شرکت برای تحقق این هدف، ایجاد و توسعه یک کمپین چندکاناله و جامع است که مشتریان هدف را بر اساس سلایق شان هدف قرار می دهد. چند روز بعد از عرضه محصول، تیم بازاریابی برای بررسی نتایج وارد صحنه می شود. ترافیک وبسایت بالا است و مشتریان هم اسمارت واچ شما را به سبد خرید خود اضافه می کنند، اما نرخ تبدیل (مشتری بالقوه به بالفعل) پایین است.

در این حالت، تیم بازاریابی به کمک راهکارهایی که در بالا به آنها اشاره شد به سرعت بخش هایی از جامعه مشتریان که تبدیل نمی شوند را شناسایی می کند. آنها وارد سیستم خرید می شوند و چیزی که مشاهده می کنند این است که یک کد تخفیف که به وسیله مشتریان وارد می شود توسط سیستم پذیرفته نمی شود.

تیم بازاریابی بررسی می کند که این کد نادرست از کجا به دست مشتریان رسیده است. آنها کل سفر مشتری را به زیر ذره بین می برند و متوجه یک اشتباه املایی در کدی می شوند که از طریق اینستاگرام شرکت در اختیار مشتریان قرار گرفته است.

تیم شرکت به سرعت با تصحیح کد، مشکل را حل می کند. آنها گروه هایی از مشتریان که با مشکل رد کد مواجه شده بودند را شناسایی می کنند و یک پیام شخصی سازی شده که حاوی عذرخواهی به خاطر اشتباه و دربردارنده کد درست است را برای آنها ارسال می کنند. پس از آنکه کد تخفیف درست و پیام های عذرخواهی به مشتریانی که تحت تاثیر این اشتباه قرار گرفته بودند ارسال شد، نرخ تبدیل به حالت طبیعی بر می گردد و شرایط برای تحقق آن افزایش ۱۰ درصدی در درآمد شرکت مهیا می شود.

به خاطر داشته باشید که تنها با در اختیار داشتن تحلیل های عمیق و یک چشم انداز جامع نسبت به کانال های مختلف و تجربه مشتری در سطوح جزئی و کلی است که می توانید چنین مشکلاتی را به طور سیستماتیک و در حداقل زمان ممکن رفع و رجوع کنید.

 

 

چرا تیم فروش شما نمی فروشد؟ پنج دلیل ناکارآمدی بخش فروش

دنیای فروش تقریباً یک دنیای سیاه و سفید است و دلایل متعددی برای close نشدن یا عدم نهایی سازی فروش به تناوب و تعدد مورد نظر شما برای فروشندگان کسب و کارتان وجود دارد. در این مطلب از مجموعه آموزش فروش گویا آی تی، با پنج دلیل از این دلایل آشنا خواهید شد.

 

فروش به جز در مواردی که یک بازی انسانی است، بازی اعداد و ارقام به حساب می آید. این دوگانگی می تواند باعث ایجاد عدم تعادل در تیم فروش شما شود که به نوبه خود به افت فروش منجر خواهد شد. چگونه تیم فروش شما باید بداند که چه چیزی را باید در اولویت قرار دهد؟ شاید از نظر کمّی مشکلی وجود نداشته باشد، اما مشتریان بالقوه قلاب را گاز نمی گیرند، یا شاید رابطه عمیقی با مشتریان خود برقرار کرده اید، اما تور فروش تان به اندازه کافی گسترده نیست.

دلیل این مشکل هر چه که باشد، اگر تیم فروش شما چیزی نفروشد دچار بحران خواهید شد. با این پیش فرض که فروشندگان شما با qualify کردن یا صلاحیت سنجی مشتری راغب آشنایی دارند، موارد زیر پنج دلیل عدم کارآمدی تیم فروش شما است:

 

  1. فقدان نظم و سازماندهی

نظم لزوماً به معنی تمیز و مرتب بودن محیط کار فروشندگان شما نیست (اگرچه همین هم می تواند نشانه خوبی باشد). بی نظمی به معنی فقدان تمرکز روی چیزهایی که مشتری راغب را جذب می کند و بی برنامگی برای پیگیری و دنبال کردن مشتریان بالقوه است. تماس سرد (cold calling) و ایمیل ابزارهای خارق العاده ای هستند، اما اگر منحصراً کمیت را افزایش بدهند، استفاده درستی از آنها انجام نگرفته است.

برای پیگیری مشتریان راغب به تحقیق و تلاش مستمر نیاز دارید. ایجاد حس اعتماد با مخاطبان جدید ضروری است، اما اگر فروشنده شما بدون اینکه استراتژی مشخصی داشته باشد کورکورانه و بی هدف در میان ۵۰ اسم جستجو کند، تحقق چنین چیزی غیرممکن به نظر می رسد. اگر اعضای تیم شما در تماس های سرد تخصص دارند، اما نمی توانند خرید مشتریان مناسب را برای شما نهایی کنند، در اینصورت باید از آنها بخواهید که درنگ کرده و در رویکرد خود تجدیدنظر کنند.

 

  1. نگرش نامناسب

به منظور موفقیت در فروش به نگرش خاصی نیاز دارید. خلق و خو مهم است، اما شور و شوق مهم تر است. اشتیاق نسبت به حوزه ای که در آن کار می کنید، اشتیاق به محصول، و اشتیاق نسبت به طرف مقابل فروش (خریدار)؛ به منظور کارآمدی در فروش همه این عوامل باید به طور هم زمان وجود داشته باشند.

باید به این نکته نیز توجه کرد که موفقیت، غرور انسان را تقویت می کند، اما موفقیت در گذشته به معنی پیروزی در آینده نیست، مخصوصاً اگر قرار باشد که فروشنده فقط به افتخارات خود تکیه کند.

از طرف دیگر، عکس این حالت هم مشکل ساز است؛ فروشندگانی که نسبت به توانایی های خود تردید دارند (شاید پس از یک دوره اُفت) یا به محصولی که می فروشند اعتقادی ندارند. هرچه سریع تر نگرش های نامناسب را پیدا کرده و آنها را رفع و رجوع کنید.

 

  1. نداشتن توانایی روایتگری

واقعاً جای تعجب دارد که در شغلی که به مهارت های ارتباطی خارق العاده ای نیاز دارد، انبوهی از فروشندگان در هنگامی که نوبت به ارائه دلایل متقاعدکننده برای اعتماد به خود و محصول می رسد، به لکنت زبان دچار می شوند. مشکل از قوه تخیل یا ضعف در نوشتن متن مناسب نیست؛ مساله، ناتوانی فروشندگان در فراتر رفتن از خودِ محصول و هدف قراردادن pain point ها یا نقاط درد مشتری و مشکلاتی است که باید حل شوند.

بهترین فروشندگان در غالب موارد به جای آنکه متکلم وحده باشند، مشتری را تحریک می کنند تا لب به سخن باز کند. عوامل فروش شایسته با پرسیدن سوالات پایان باز از طریق تلفن یا ایمیل باعث می شوند که مشتری راغب درباره زندگی خود صحبت کند و اطلاعاتی را آشکار کند که حس اعتماد را برانگیخته و امکان ارتباطات دقیق تر و هدفمندتری را در تماس های بعدی فراهم می کند.

 

  1. ناهماهنگی با تیم بازاریابی

این رایج ترین رقابت در کسب و کار است: تیم فروش در برابر تیم بازاریابی. هر یک از این دو گروه نظرات خاص خود را درباره ارتباط موثر با مشتری دارد و هر یک می خواهد که از قلمروی خود دفاع کند، غافل از اینکه نقاط مشترک آنها از آن چیزی که تصور می کنند بسیار بیشتر است.

هنگامی که فروش دچار افت می شود، بخش فروش انگشت اتهام را به سوی تیم بازاریابی نشانه می رود که نتوانسته به اندازه کافی مشتریان راغب مناسب را جذب کند. به همین ترتیب، بخش بازاریابی هم از پیگیر نبودن عوامل فروش در فرآیند فروش می نالد. این یک مشکل بزرگ است که راه حل آسانی دارد.

اتحاد شرکت تان را تقویت کنید و بازاریاب ها و نمایندگان فروش خود را در قالب یک تیم قرار دهید که برای تحقق یک هدف مشترک تلاش می کنند: حل مشکلات مشتری. مانند همه منازعات، ایده گرفتن از طرف مقابل برای تقویت و افزایش کارآمدی هر دو طرف موثر و ارزشمند است.

 

  1. رهبری نامناسب

اگر تیم فروش شما نمی فروشد، اولین جایی که باید به دنبال مقصر باشید، آینه است. آیا فرآیندهایی را تثبیت کرده اید که مشتری را در اولویت قرار می دهد؟ آیا یک سیستم بازخورد راه انداخته اید که عملکرد کارکنان و شرکت را به طور منظم گزارش می دهد؟ آیا می توانید مولفه های اصلی استراتژی پیگیری خود را در چند جمله بیان کنید؟ اگر تیم فروش شما گیج و بی نظم است، سازماندهی مناسبی ندارد و باری به هر جهت کار می کند، احتمالاً دلیلش این است که از ابتدا فرآیندهای درستی وجود نداشته است.

اطمینان پیدا کنید که با فراهم کردن فرآیندها و ابزارهای مناسب، شرایط را برای موفقیت نمایندگان فروش خود مهیا می کنید و اطمینان پیدا کنید که عوامل فروش شما روش استفاده از آن فرآیندها و ابزار برای کسب بهترین اطلاعات و فهرست ها را می دانند. اگر به بازآموزی نیاز است، بهتر است که هرچه زودتر دوره های آموزش فروش را آغاز کنید. مدیر بخش فروش خود را ارزیابی کنید؛ آیا برای هدایت گروه از نگرش مناسبی برخوردار است؟

حتی اگر فروش موفقی را تجربه می کنید، باز هم بررسی این مسائل حائز اهمیت است. شما همیشه باید به دنبال سرآمد بودن باشید و بر همین اساس کار کنید. تمرکز خود را روی مشتری قرار دهید، فقط فروشندگانی را استخدام کنید که نسبت به انسانها و محصولات شما اشتیاق دارند و با ایجاد فرآیندهای صحیح و استوار، موفقیت تیم را تضمین کنید. از این طریق است که می توانید بفروشید.