آیا “کوه” سریال بازی تاج و تخت (گیم آف ترونز)، در دنیای واقعی هم استوار است؟

سریال محبوب

فصل هفتم سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones)، در راه است. چند قاتل کوه‌پیکر در فصل های پخش شده‌ی این سریال نقش آفرینی کردند که در این مطلب به بررسی توانایی واقعی آن‌ها در دنیای بیرون از سریال پرداخته‌ایم.

سر گرگور گاکان، قاتل وحشی استخدام شده توسط تایوین لانیستر، در رمان محبوب و مردم پسندی است که سریال بازی تاج و تخت اقتباسی از آن است. همان گونه که در رمان توضیح داده شده کوهی که می تازد (The Mountain That Rides) جثه بزرگ و  بر اساس شایعات، قدی معادل ۲۴۰ سانتی متر داشته است.

کارگردان این سریال محبوب، به دنبال پیدا کردن فردی با جثه ای تنومند و یا تکیه بر جلوه های ویژه برای باورپذیر کردن این شخصیت بود. تاکنون سه غول، زندگی شوالیه بیرحم را به تصویر کشیده اند. با وجود آنکه همه آنها قوی هستند، به طور ویژه، یک نفر وجود دارد که ما می توانیم قدرتش را در دنیای بیرون از سینما بررسی کنیم.

سریال محبوب
کوه در نسخه اول

اولین بازیگر نقش کوه در سریال گیم آف ترونز کانن استیون بود که با قدی به بلندی ۲۱۳ سانتی متر، قهرمانی در لیگ کشتی حرفه ای استرالیا را در رزومه خود داشت. قدرتمند بودن استیون جای هیچ شکی ندارد. او همچنین یک بدل کار حرفه ای و  قهرمان شطرنج است و مانند هیولای فرانکشتاین بود که در زیرزمین یک خانه، ساخته شده است.

سریال محبوب
کوه در نسخه دوم

بعد از اینکه کانن استیون به دلیل طولانی شدن سریال بازی و تاج و تخت از نقش خود انصراف داد. یان ویت، بجای او  زره سنگین وزن را به تن کرد. یان، بیش از ۲۱۵ سانتی متر قد داشت و قبلا در فیلم (Alien vs Predator) نقش یک طغیانگر را ایفا کرده بود. او شخصیتی منزوی داشت و کلاهخودی می پوشید که بالای آن یک فلش سنگی به سمت آسمان قرار داشت.

سریال محبوب
کوه در نسخه سوم

ممکن است شما فکر کنید که دو نفر قبل غول‌پیکر و درنده بودند؛ اما اگر هافتور ژولیوس بیورنسون، سومین بازیگر این نقش را ببینید، حتما نظرتان عوض خواهد شد. نه تنها اسم این بازیگر موقع خواندن و یا نوشتن ذهن شما را آشفته می کند، بلکه در واقعیت نیز  او یک مرد قوی است، کسی که رکورد مسابقات قویترین مردان جهان را شکست. او در حالیکه وزنه ای معادل ۶۵۰ کیلو گرم را بر پشت خود داشت، ۵ قدم حرکت کرد.

سریال بازی تاج و تخت
هافتور ژولیوس بیورنسون وزنه ای را جابجا می کند که ۶۵۰ کیلوگرم وزن دارد. این وزن، معادل یک گاو شیرده، وزنی معادل ۵ یخچال فریزر و نصف وزن یک ماشین فورد است.

بدون شک هر یک از این مردان، از بازماندگان واقعی انسانهای اولیه محسوب می شوند! اما هافتور ژولیوس بیورنسون قطعا قویترین آنها است و با جابجائی رکوردها این را ثابت کرده است. این تعجب آور نخواهد بود اگر گفته شود که او از طریق ماشین زمان به کشتی وایکینگ ها وارد شده باشد، سپس کشتی را در هم شکسته و از قطعات شکسته شده یک چماق بزرگ ساخته و ماشین زمانی را که می تواند نقش یک جهان بدون چالش را بازی کند، نابود می کند. گوئی او مرد قانون آلفا است.

.

منبع: Looper

نوشته آیا “کوه” سریال بازی تاج و تخت (گیم آف ترونز)، در دنیای واقعی هم استوار است؟ اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

فیلم هایی که انتظار می‌رود نامزد دریافت جایزه اسکار ۲۰۱۷ باشند

نامزد دریافت جایزه اسکار 2017

در پایان ماه دسامبر، آکادمی علوم و هنر سینمایی، رسما پذیرفتن فیلم ‌های سال ۲۰۱۶ را پایان می‌دهد و به بررسی آن ‌ها می‌پردازد. امسال هم مانند سال ۲۰۱۵، سال خوبی برای فیلمسازان و بینندگان بوده و طیف متنوعی از انواع فیلم ‌ها اکران شده است تا بینندگان بتوانند سرگرم شوند و یا حتی به فکر فرو روند. در این روز‌های پایانی سال ۲۰۱۶، بسیاری از افراد در حال گمانه زنی در این مورد هستند که چه کسی و یا چه فیلمی نامزد دریافت جایزه اسکار ۲۰۱۷ خواهد شد.

انتخاب بهترین فیلم سال یک روند منطقی و معتبر دارد که آکادمی هم طبق آن پیش می‌رود. عموما بهترین فیلم ‌ها و بهترین کار ‌های فردی که در طول یک سال انجام می‌شوند قابل حدس هستند و از قبل مشخص می‌شوند. با این وجود می‌خواهیم هشت تا از بهترین فیلم ‌هایی که تا به حال در سال ۲۰۱۶ اکران شده‌اند را به شما معرفی کنیم. اگر وقت دیدن همه‌ فیلم ‌های سال را نداشته‌اید، دیدن این هشت فیلم‌ را به شما پیشنهاد می ‌کنیم. این فیلم ها می توانند شانس نامزد دریافت جایزه اسکار ۲۰۱۷ را داشته باشند.

فیلم هایی که انتظار می‌رود نامزد دریافت جایزه اسکار ۲۰۱۷ باشند:

۸ – فیلم سرزمین لا لا (La La Land)

نامزد دریافت جایزه اسکار

این فیلم، همه‌ فاکتور ‌هایی که «داستان غرب»، «بانوی خیالی من»، «الیور»، «آوای موسیقی» و «شیکاگو» وجود داشت را دارد. مسلما داوران آکادمی از این مدل فیلم‌ ها خوششان می‌آید؛ چرا که جوایز زیادی را در اسکار سال‌ های گذشته به دست آورده‌اند. همه‌ این فیلم‌ ها، فیلم‌ های موزیکالی بودند که خرج زیادی روی دست تهیه کنندگانشان گذاشته‌اند. مسلما بعضی از فیلم ‌ها مانند فیلم موزیکال بینوایان (Les Misérables) که در سال ۲۰۱۲ تولید شد، ارزش زیادی دارند.

فیلم سرزمین لا لا که به زودی اکران خواهد شد، یک فیلم موزیکال است که «رایان گاسلینگ» و “اما استون” در آن به ایفای نقش می‌پردازند. این دو نفر مانند یک زوج هنری هستند و تا به حال فیلم ‌های موفق زیادی مانند (Crazy, Stupid, Love) و فیلم (Gangster Squad) را بازی کرده‌اند. داستان فیلم سرزمین لا لا، داستان دو هنرمند مشتاق است که عاشق هم می‌ شوند و یاد می‌گیرند که چگونه با مشکلات و حرفه‌ی رو به رشدشان کنار بیایند. «سرزمین لا لا» توسط کسی نوشته و کارگردانی شده که برای فیلم زیبای شلاق (Whiplash) نامزد دریافت جایزه اسکار شد و مطمئنا فیلمنامه‌ خوبی را برای این فیلم نوشته است.

۷ – فیلم زنده در شب (Live by Night)

نامزد دریافت جایزه اسکار

نویسنده‌ رمان‌های جنایی «دنیس لهان» که تا به حال برای نوشته‌ هایش نامزد دریافت جایزه‌ اسکار شده است، در سال ۲۰۱۲ رمانی به نام «زنده در شب» نوشت که مورد توجه «بن افلک» قرار گرفت. بن افلک نه تنها برای کارگردانی و بازی در فیلم (Gone Baby Gone) نامزد دریافت جایزه اسکار شد، بلکه در همان سال توجه زیادی را در مورد فیلم آرگو (Argo) به خود جلب کرد.

فیلم «زنده در شب» سبکی گانگستری دارد که ممکن است یک جایزه‌ خوبی برای «بن افلک» به ارمغان بیاورد و به افتخارات دنیس لهان هم بیفزاید. البته باید بگوییم که بن افلک در این فیلم علاوه بر کارگردانی، بازی هم می‌کند.

۶ – فیلم منچستر در کنار دریا (Manchester by the Sea)

نامزد دریافت جایزه اسکار

«کنت لونرگان»، یک نمایشنامه نویس آمریکایی و مطمئنا از بهترین نویسندگان مستقل قرن بیستم است. از کارهای او می‌توان به “تو می‌توانی روی من حساب کنی “(You Can Count on Me) در سال ۲۰۰۰ اشاره کرد که باعث شد «لورا لینی» برای اولین بار نامزد دریافت جایزه‌ اسکار شود. کار اخیر لونرگان فیلم مارگارت (Margaret) ساخته شده در سال ۲۰۱۱ است که در آن، آنا پکویین نقش یک دانش‌ آموز گناه کار را بازی می‌کند.

پنج سال بعد از «مارگارت» آقای کنت نمایشنامه‌ درام دیگری به نام «منچستر در کنار دریا» را نوشته است که داستان مردی را بیان می‌کند که به شهر زادگاه خود یعنی ماساچوست نقل مکان می‌کند. «کیسی افلک» و «میشل ویلیامز» نقش‌ های اصلی این فیلم را بازی می‌کنند. «منچستر در کنار دریا» تا کنون توانسته جوایز زیادی به دست بیاورد و امتیازات بالایی را هم در رده بندی (Rotten Tomatoes) با امتیاز ۸.۷ از ۱۰ به دست آورده و چندین بار هم برای جوایز مختلف جشنواره‌ Gotham Awards نامزد شده است. این فیلم مطمئنا یکی از فیلم‌های نامزد دریافت جایزه اسکار ۲۰۱۷ خواهد بود.

۵ – فیلم با محبت (Loving)

نامزد دریافت جایزه اسکار

ازدواج های بین نژادی (سیاه پوستان و سفید پوستان) تا ۵۰ سال پیش در آمریکا ممنوع بوده است و این فیلم در مورد یک ازدواج بین نژادی در سال ۱۹۶۹ است که «جف نیکولاس»، نویسنده‌ فیلم معروف نیمه شب ویژه (Midnight Special) به خوبی این داستان را روایت کرده و حتی ممکن است برای این فیلم، نامزد نخل طلایی جشنواره‌ کن هم بشود.

این فیلم، روی موضوع حساسی دست گذاشته و مردم را به چالش می‌کشد و تا کنون توانسته بینندگان و طرفداران زیادی را به خود جذب کند.

۴ – فیلم سکوت (Silence)

نامزد دریافت جایزه اسکار

نمی‌توان چیز زیادی در مورد این فیلم تاریخی که در اواخر دسامبر اکران می‌شود گفت و فکر می‌کنم دانستن اینکه «مارتین اسکورسیزی» کارگردان این فیلم است، برای تایید فیلم کافی باشد.

مارتین و همکارش «جی کاکس»، خالق فیلم‌ هایی مانند عصر معصومیت (Age of Innocence) و دار و دسته‌ نیویورکی (Gangs of New York) هستند. از بازیگران این فیلم می‌توان به اندرو گارفیلد، بازیگر فیلم‌ اسپادرمن شگفت انگیز (The Amazing Spider-Man) و «آدام درایور» بازیگر فیلم «جنگ ستارگان: نیروی بیدار» و لیام نلسون اشاره کرد که همه بازیگران مطرحی هستند و مطمئنا این فیلم را بسیار موفق می‌کنند.

۳ – فیلم چهره‌ های پنهان (Hidden Figures)

نامزد دریافت جایزه اسکار

این فیلم داستان سه زن آفریقایی-آمریکایی را بیان می‌کند که با مسابقه‌ های فضایی سازمان ناسا درگیر می‌‌شوند.

از فیلم دختران رویایی (Dreamgirls) در سال ۲۰۰۶ به بعد، آکادمی علاقه‌ی زیادی به فیلم‌ هایی که در مورد سیاه پوستان و ظلم‌ هایی که علیه آن‌ها انجام می‌شود، نشان داده است و این فیلم هم داستانی این‌ چنینی دارد. البته باید بگوییم که فیلم «چهره‌های پنهان» بسیار خوش ساخت است و بازیگران مطرحی را هم برای ایفای نقش انتخاب کرده است و احتمال زیاد نامزد دریافت جایزه‌ اسکار ۲۰۱۷ خواهد بود.

۲ – فیلم ظهور (Arrival)

نامزد دریافت جایزه اسکار

هرچند که بسیار سخت است تا توجه داوران آکادامی را به فیلم‌ های علمی-تخیلی جلب کرد (مگر اینکه جیمز کامرون و استیون اسپیلبرگ باشید)؛ اما «دنیس ویلنیو» توانست که فیلم علمی-تخیلی خوبی را البته با یک بودجه‌ هنگفت، بسازد. این فیلم داستان برخورد انسان‌ها و آدم‌ های فضایی را روایت می‌کند و توانسته امتیازات بالایی را به دست بیاورد و به یکی از بهترین فیلم‌های سال ۲۰۱۶ تبدیل شود.

۱ – فیلم لبه‌‌ اره‌ (Hacksaw Ridge)

نامزد دریافت جایزه اسکار

مردم عاشق بازگشت‌ های پیروزمندانه هستند و این قاعده در مورد «مل گیبسون» هم صدق می‌کند. این بازیگر و کارگردان با استعداد، برای مدتی وجهه‌ اجتماعی خود را از دست داده بود و به عنوان یک فرد معتاد به الکل و ضد یهود شناخته می‌شد و ۱۰ سال طول کشید که گیبسون بتواند دوباره نظر مردم را جلب کند.

کار اخیر گیبسون، «لبه‌ اره» است که می‌تواند شهرت و محبوبیت را به او باز گرداند. این فیلم که باعث شد در جشنواره‌ی فیلم ونیز (Venice) حدود ۱۰ دقیقه به احترامش بایستند، داستان زندگی «دسموند داس» است. دسموند در جریان جنگ جهانی دوم جان ۷۰ سرباز را بدون شلیک حتی یک گلوله نجات داده است. با توجه به علاقه‌ داوران اسکار به فیلم‌ های درام جنگی، می‌توانیم انتظار کاندیداتوری این فیلم در بخش ‌های مختلف این جشنواره را داشته باشیم.

.

منبع : tasteofcinema

نوشته فیلم هایی که انتظار می‌رود نامزد دریافت جایزه اسکار ۲۰۱۷ باشند اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

بازیگرانی که از نظر بینندگان مستحق دریافت جایزه اسکار بوده‌اند؛ اما نتوانسته اند منتقدین را راضی کنند

جایزه اسکار

جایزه اسکار همیشه به کسی که بازی‌اش را دوستش داریم و مستحق آن هست نمی‌ رسد و ثابت شده که نظر منتقدین با نظر بینندگان بسیار فاصله دارد. در ادامه چند بازیگر که از نظر ببیندگان مستحق دریافت جایزه اسکار بوده‌اند را بررسی خواهیم کرد.

بازی بت دیویس را در فیلم بردگی انسانی (Of Human Bondage) و یا دنیس هارپر را برای فیلم مخمل آبی (Blue Velvet) و یا جودی گارلند را برای (The Wizard of Oz) یا جیمی استوارت را برای فیلم سرگیجه (Vertigo) در نظر بگیرید. مسلما این نقش آفرینی‌ها از نقش‌آفرینی‌هایی است که در ۱۰ سال گذشته در مراسم اسکار مطرح شده‌اند؛ اما توجهی به آن‌ها نشده است. اکنون می ‌خواهیم شما را با ۱۰ فیلم و بازیگرانی آشنا کنیم که به نظر ما به اشتباه به مراسم اسکار راه یافته‌اند. می‌ توانید خودتان فیلم‌ ها را ببینید و در مورد آن‌ ها قضاوت کنید.

ماریا بلو در فیلم تاریخ خشونت (A History of Violence) ساخته شده در سال ۲۰۰۵

جایزه اسکار

لیست بهترین بازیگران مکمل زن در مراسم اسکار پر بود از افرادی که برای نامزدی در این بخش شایسته نبودند. فقط به بازی خوب میشل ویلیامز در فیلم کوهستان بروکبک (Brokeback Mountain) و یا امی آدامز در فیلم جونباگ (Junebug) فکر کنید؛ اما متاسفانه جایزه‌ی بهترین بازیگر مکمل زن به ماریا بلو برای بازی در فیلم تاریخ خشونت (A History of Violence) رسید.

ماریا در این فیلم نقش زنی جذاب را بازی می‌کند که نمی‌داند شوهرش یک قاتل است. نمی‌خواهیم ارزش کار او را پایین بیاوریم، چون بازی او در این فیلم به نسبت خوب بود و نظر منتقدان نیویورک را جذب کر؛د اما حرف ما این است که بازی او در حد برنده شدن جایزه‌ اسکار نبود.

ساشا بارون کوهن در فیلم بورات (Borat) ساخته شده در سال ۲۰۰۶

جایزه اسکار

همه می‌دانیم که گرفتن جایزه اسکار برای نقش کمدی بسیار سخت است. هرچند که سال ‌های اخیر ملیسا مک کارتی و رابرت داونی جونیور، این قانون را عوض کرده‌اند؛ اما نامزدی ساشا بارون کوهن در سال ۲۰۰۶ یکی از عجیب‌ترین اتفاقات مراسم اسکار بود. او در نقش آقای بورات در فیلم «بورات: آموختن فرهنگ آمریکا برای پیشبرد ملت شریف قزاقستان» بازی کرد و واقعا خوش درخشید.

ساشا بارون کوهن، برای بازی و بازنویسی فیلمنامه‌ این فیلم علاوه بر جایزه اسکار، برای جوایز زیاد دیگری ( مثلا جایزه‌ی گلدن گلوب) هم نامزد شد و خیلی از آن‌ ها را از آن خود کرد. اگر دوستتان معتقد است که بازی ویل اسمیت در فیلم کمدی در جست و جوی خوشبختی (The Pursuit of Happyness) بهتر از بازی ساشا بوده، بهتر است که رابطه‌تان را با او قطع کنید!

جولی دلپی برای بازی در فیلم‌های قبل از طلوع (Before Sunset) و قبل از نیمه شب (Before Midnight) در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۱۳

جایزه اسکار

مانند ساشا کوهن، نامزدی جولی دلپی آن هم برای دوبار در مراسم اسکار کمی عجیب به نظر می‌رسد. دلپی برای فیلمنامه‌ این دو فیلم که با همکاری ریچارد لینکلیتر و ایتان هاوک نوشته شده بود، نامزد دریافت جایزه شد؛ اما جالب اینجا است که فقط در مراسم اسکار از این فیلمنامه تعریف شده و در محافل ادبی دیگر، نامی از آن برده نشده است.

جولی دلپی در فیلم «قبل از طلوع» نقش سلین را بازی می‌کند که یکی از پیچیده‌ترین شخصیت‌های زن سال‌های اخیر سینما است. او این نقش را به خوبی بازی کرد و این بازی خوب فقط به خاطر فیلم‌نامه نبود بلکه هنر بازیگری جولی به کمک او آمد.

شریکا اپس برای بازی در فیلم نیمه نلسن (Half Nelson) ساخته شده در سال ۲۰۰۶

جایزه اسکار

نقش آفرینی رایان گاسلینگ در نقش رایان فلک در فیلم «نیمه نلسون» حتی از بازی ساشا بارون کوهن هم تاثیر گذارتر بود. متاسفانه تنها فردی که از این فیلم برای جایزه‌ای نامزد شده بود، رایان بود و کار زیبای همکار او، شریکا اپس کاملا نادیده گرفته شد.

شریکا نقش دانش آموزی را بازی می‌کرد که با معلم معتاد خود رایان فلک رابطه‌ی دوستانه‌ای برقرار می‌کند و واقعا کار تحسین برانگیزی را در اجرای این نقش از خود نشان می‌دهد؛ اما داوران مراسم اسکار تصمیم می‌گیرند که کاملا او را نادیده بگیرند و جایزه را به ابیگیل برسلین برای بازی در فیلم خورشید خانوم کوچولو (Little Miss Sunshine) بدهند. البته شریکا برای بازی خوبش در این فیلم یک جایزه‌ اسپریت اوارد (Spirit Award) برنده شد. این جایزه به افرادی داده می‌شود که احتمال برنده شدنشان در مراسم اسکار بالا است.

مایکل فسبندر برای بازی در فیلم (Fish Tank) ساخته شده در سال ۲۰۱۰

جایزه اسکار

مایکل بعد از چند بازی خوب که احتمال برنده شدن جایزه‌ اسکار داشت، بلاخره برای بازی در فیلم دوازده سال بردگی نامزد دریافت جایزه اسکار شد. بازی او در فیلم‌های شرم (Shame)، گرسنه (Hunger) و متد خطرناک (A Dangerous Method) واقعا تحسین برانگیز بود؛ اما او در فیلم «مخزن ماهی» واقعا بازی مستحق جایزه اسکار داشت.

این فیلم بریتانیایی که توسط آندریا آرنولد ساخته شده بود، داستان دختر نوجوانی (با بازی هنرمندانه‌ی کتی جرویس) است که با دوست مادرش کونر، وارد رابطه‌ای مخفیانه می‌شود. فسبندر نقش کونر را بازی می‌کند. فیلم مخزن ماهی اگر مایکل فسبندر را نداشت هیچ وقت این قدر موفق نمی‌شد، چون این بازی محسور کننده‌ی مایکل در نقش یک مرد منحرف و البته بسیار جذاب است که داستان را جالب کرده و باعث می‌ شود که نگاه کردن این فیلم به یکی از تجربه‌ های به یاد ماندنی تبدیل شود.

رایان گاسلینگ در فیلم ولنتاین آبی (Blue Valentine) ساخته شده در سال ۲۰۱۰

جایزه اسکار

در پاراگراف‌ های قبل گفتیم که رایان گاسلینگ تنها بازیگر فیلم (Half Nelson) بود که برای گرفتن جایزه‌ اسکار نامزد شد. چند سال بعد از «نیمه نلسون» در سال ۲۰۱۰،  او در موقعیتی قرار گرفت که دقیقا برعکس بود. بازی رایان در فیلم درام «ولنتاین آبی» به کارگردانی درک سیانفرانسس، بسیار هنرمندانه و شگفت انگیز و یکی از بهترین بازی‌هایی بود که رایان تا به حال انجام داده است؛ اما با این وجود، همکارش میشل ویلیامز به نامزدی جایزه اسکار راه یافت.

رایان بعد از این فیلم، فیلم‌های خوب دیگری مثل «لارز و دختر واقعی» و «رانندگی» بازی کرده؛ اما با کمال تعجب در این فیلم‌ها هم به نامزدی جایزه اسکار نرسیده است. به نظر دیگر وقتش رسیده که رایان گاسلینگ دوباره نامزد دریافت جایزه‌ اسکار بشود.

سالی هاوکینگ و لزلی منویل در فیلم‌های خوشحال و خوش شانس (Happy-Go-Lucky) و سالی دیگر (Another Year) ساخته شده در سال ۲۰۰۸ و ۲۰۱۰

جایزه اسکار

تیموتی اسپال در سال جدید با افراد و کمپانی‌ های معروف زیادی همکاری کرده که از چشم داوران مراسم اسکار دور نمانده است. این یک رسم قدیمی است، هرکسی که با افراد معروف‌تری کار کند، بیشتر به چشم داوران خواهد آمد.

سالی هاوکینگ و لزلی منویل هم از این قائده مستثنا نبودند. این دو نفر که در فیلم‌ های «خوشحال و خوش شانس» و «سال دیگر» بازی حیرت انگیزی را ارائه کردند، مورد بی لطفی داوران واقع شدند؛ چرا که با افراد معروف همکار نبودند. هرچند که هاوکینگ یک جایزه‌ گلدن گلاب برای بازی در «خوشحال و خوش شانس» گرفت؛ اما او به نامزدی جایزه اسکار نرسید.

ژواکوین فونیکس در فیلم برای او (Her) ساخته شده در سال ۲۰۱۳
جایزه اسکار

سال ۲۰۱۳ سالی بود که بسیاری از بازیگران توانمند مرد از لیست نامزد‌های جایزه اسکار بیرون ماندند. اسکار آیزاک برای بازی در فیلم درون لیان دیویس (Inside Llewyn Davis) ، رابرت ردفود برای بازی در فیلم همه چیز گم شده است (All is Lost) و یا تام هنکس برای بازی در فیلم کاپیتان فیلیپ (Captain Phillips) کسانی بودند که به نظر ما برای دریافت جایزه اسکار شایسته‌ تر از نامزد‌های انتخابی هستند.

البته هیچ کدام از این افراد به خوبی ژاکوین فونیکس در فیلم «برای او» بازی نکردند، چون بازی او واقعا هنرمندانه بود. حتما شنیده‌اید که برای فونیکس مهم نیست که چه جایزه‌ای ببرد و یا نبرد (که این خوب است چون او در سال ۲۰۱۴ هم نامزدی جایزه اسکار برای فیلم «گناه ذاتی» را از دست داد) اما واقعا مایه تاسف است. چون نقش آفرینی او در فیلم «برای او» واقعا حیرت انگیز بود. بازی او در نقش مردی که با یک سیستم اپراتور وارد رابطه‌ عاشقانه می‌شود همه ی ما را تحت تاثیر قرار داد و حتی در آخر باعث شد که اشکمان در بیاید.

تیلدا سوینتون در فیلم‌های (Julia) و (I Am Love) و (We Need To Talk About Kevin) ساخته شده در سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱

9

می دانیم که تیلدا سوینتون در حال حاضر یک جایزه‌ اسکار دارد؛ اما به نظر ما این کافی نیست و او مستحق گرفتن جایزه‌های بزرگ زیادی است. این منصفانه نیست که تنها نامزدی او برای جایزه اسکار به خاطر بازی در فیلم (The Grand Budapest Hotel) و (Only Lovers Left Alive) و (Snowpiercer) باشد چون او در سال‌های قبل، فیلم‌های خوب دیگری از جمله «جولیا» و «من عشقم» و «باید راجع به کوین صحبت کنیم» بازی کرده بود که از چشم داوران اسکار دور مانده است.

تیلدا در این سه فیلم، چهره‌های مختلف عشق را نشان می‌دهد و در هر سه فیلم بسیار خوب بازی کرده است. او حتی برای بازی در «من عشقم» یاد گرفت که ایتالیایی را با لهجه‌ی روسی صحبت کند.

.

منبع: indiewire

نوشته بازیگرانی که از نظر بینندگان مستحق دریافت جایزه اسکار بوده‌اند؛ اما نتوانسته اند منتقدین را راضی کنند اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

نگاهی به فیلم روز واقعه نوشته بهرام بیضایی و کارگردانی شهرام اسدی به بهانه اربعین حسینی

فیلم روز واقعه

یکی از بسترهایی که همواره مورد علاقه هنرمندان بوده، اما به دلایلی  برای آنان  چالش برانگیز نیز بوده است؛ موضوعات، مفاهیم، رخدادها و رویدادهای دینی و مذهبی است که از طرفی بسیار جذاب و منحصربفرد بوده و از طرفی نیز پرداختن به آنها  بسیار مشکل  و چالشی است؛ زیرا هنرمند در پرداختن به این عرصه و تبدیل این مفاهیم و موضوعات به زبان هنر با خطراتی مواجه می شود که بزرگترین خطر، تبلیغی و شعاری شدن اثر هنری است و هنرمند همواره باید بکوشد که به دور از احساسات گری و نگاه احساسی و ایدئولوژیک بتواند با نگاهی منطقی و عقلانی، درامی خلق کند که هر مخاطبی را تحت تاثیر قرار دهد و دافعه ایجاد نکند.

در اینجا قصد داریم نگاهی گذرا به فیلم روز واقعه بیندازیم، پس با تکرا همراه باشید.

لادن مستوفی در نمایی از فیلم روز واقعه
لادن مستوفی در نمایی از فیلم روز واقعه

یکی از رویدادهای تاریخی موثر و تاثیر گذار بر انسان در تمام ادوار تاریخ، واقعه کربلا بوده که تا به امروز بازتاب آن را در بسیاری از عرصه ها از جمله ادبیات، شعر، داستان، هنرهای تجسمی و هنرهای نمایشی شاهد بوده ایم و در این میان تعزیه به عنوان یکی از انواع هنرهای نمایشی بسیار شاخص بوده و بطور مستقیم و غیر مستقیم به حوادث و وقایع کربلا و اشقیا و اولیا پرداخته و همواره هنری به شدت تاثیرگذار بر مردم بوده و تا به امروز ارتباط خود را با مخاطب حفظ کرده است.

اما در عرصه سینما کمتر به این موضوع پرداخته شده است. در واقع تعداد آثار تصویری در این زمینه کمتر از انگشتان یک دست بوده و در این میان شاخص ترین اثر هنری را می توان فیلم روز واقعه نوشته بهرام بیضایی و به کارگردانی شهرام اسدی دانست.

مشهورترین اثر دراماتیک در این زمینه که در حافظه هنری مخاطبان نیز حک شده “روز واقعه” اثر بهرام بیضایی است که بر اساس نگاه ویژه این نویسنده در خصوص داستانها و وقایع تاریخی نگاشته شده و به شکل غیر مستقیم و نمادین به قیام عاشورا و حادثه کربلا خود را نزدیک می سازد. در واقع عاشورا به مثابه یک داستان تراژدی و حماسی، جدا از تفاسیر و تاویل هایی که می توان از آن داشت، بستر خوبی برای شکل گیری یک اثر سینمایی ارزشمند است که قهرمان آن با کشته شدن نه تنها از بین نمی رود، بلکه چهره ای اسطوره ای تر می یابد.

و اما داستان فیلم روز واقعه …

نمایی از فیلم روز واقعه
نمایی از فیلم روز واقعه

 

فیلم  روز واقعه را باید عاشورایی ترین فیلم سینمای ایران به حساب آورد. فیلم روز واقعه حکایت جوانی نصرانی است به نام عبدالله که به تازگی مسلمان شده ودلیل اسلام آوردن وی، عشقی است که در دل نسبت به راحله، دختری مسلمان پیدا کرده و از سر دلدادگی به آیین مسلمانی درآمده است تا پدر راحله با ازدواج او و دخترش موافقت نماید. عبدلله پس از ۳۷ بار خواستگاری از راحله در نهایت موافقت پدر راحله را گرفته هرچند که برادران راحله از اینکه او تازه مسلمان است، وصلت با او را مایه سر افکندگی می دانند.

به هر حال در میانه راهی که داماد رهسپار خانه عروس است، پیکی خبر از حسین (ع) می آورد و در ضمن خبر می دهد که کوفیان سر مسلم بن عقیل را زده اند. از آنجا که امام حسین مقتدای راحله بوده، عبدالله نیز از این طریق با امام  آشنایی پیدا می کند. پس از رد و بدل کردن هدایا و برپایی مراسم، عبدالله ندایی غیبی می‌شنود که می گوید؛ ” آیا کسی هست که مرا یاری کند؟”

فیلم روز واقعه

عبدالله آشفته شده و به پرس و جو می پردازد؛ اما هیچکس آن ندا را نشنیده و تنها عبدالله شنیده است. او با شنیدن این ندا و خبر شهادت مسلم، پریشان شده و مجلس را به شتاب ترک می کند. سوار بر مرکب اهدایی عروسش شده و راه بیابان را در پیش می گیرد.

عبدالله تا شب هنگام می تازد. شب در اتراق گاه چند شترچران، بیتوته می کند. شترچرانان می گویند که کاروان امام حسین چند روزی قبل از این محل گذشته است. عبدالله می گوید مسافر کوفه است. اکنون شب دهم محرم است.

عبدالله راه کوفه را از آنان می پرسد و رهسپار می شود. سحرگاه برادران راحله او را می یابند و قصد جانش می کنند. آنها تصمیم دارند او را به شهر بازگردانند و به واسطه رفتارش او را مجازات کنند. عبدالله از بازگشتن سرباز می زند. آن سه دست به شمشیر می برند؛ اما تهدید عبدالله آنها را پشیمان می کند.

علیرضا شجاع نوری در فیلم روز واقعه
علیرضا شجاع نوری در فیلم روز واقعه

عبدالله نیت خود را بیان می کند. او می گوید نمی خواهد تمام عمر را در شک سپری کند و اکنون به دنبال حقیقت است. راحله پا در میانی می کند و عبدالله با مشکی آب رهسپار ادامه سفر می شود. در میانه راه از خرابه بتخانه ای می گذرد و راه کوفه را می پرسد.

در ادامه راه، بر کاروانی می گذرد که راهزنان اموال کاروانیان را به سرقت می برند. عبدالله در انتخاب دنبال کردن راه خود و کمک به کاروانیان، به کمک آنان می شتابد. او در نبردی تک نفره، حرامیان را ازبین می برد. و به راه خود ادامه می دهد. با آغاز طوفان شن، مدتی در میانه صحرا متوقف می شود.

لادن مستوفی در روز واقعه
لادن مستوفی در روز واقعه

سپس بر سر راه دو قبیله ای قرار می گیرد که برای جنگ با امام حسین به سوی کربلا می روند. آنها از راه عقب مانده اند و مدتی در صحرا گم شده اند. با اعلام قصد عبدالله در کمک به امام حسین بین دو قبیله که هر دو مسلمان هستند، اختلاف می افتد. قبیله ای از عزم خود در جنگ با امام منصرف می شود و قبیله ای بر رای خود پابرجا می ماند. آن دو قبیله با یکدیگر جنگ می کنند و عبدالله که به اسارت در آمده است، نجات می یابد.

در میان بیابان عبدالله با گروهی مواجه می شود که از یاری امام سرباز زده اند و با اندوه و فلاکت باز می گردند. آنها خبرهایی از امام می دهند که دشمنان او را محاصره کرده و امام از بیعت با دشمنان سرباز زده است.

عبدالله در می یابد که چندان راهی تا رسیدن به امام باقی نمانده است. اسب عبدالله از پای در می آید. او پیاده راهی می شود. به واحه ای می گذرد. بزرگ کاروان به او می گوید که امام هفت روز قبل از این واحه گذشته است. امام خبر آمدن او را به بزرگ قبیله داده و حتی اسبی را برای ادامه سفر او تدارک دیده است.

این واحه اطراق گاه امام و کاروان او بوده است. اهالی واحه به سوگ نشسته اند. بزرگ واحه می گوید؛ بر اساس اعتقادی قدیمی، در ظهر این روز دو خورشید بر فراز آسمان رو به روی هم قرار می گیرند.

عبدالله با اسبی که امام برایش مهیا کرده، راه را ادامه می دهد.

10525530_556963757803999_1043854882_n

او صدای جنگ رااز دور می شنود. به کربلا می رسد؛ اما اکنون زمانی است که دشمنان بر امام ظفر یافته اند و مشغول جمع کردن غنایم و انتقال اسیران اند. دشمنان کسانی را که از جنگ با امام رویگردان باشند می کشند. عبدالله سرهای بریده شهدا، خورشید به خون نشسته و آتش زدن خیمه ها و دو خورشید را در آسمان را می بیند… از زیر سنگ های بیابان خون می جوشد.

او در نهایت آهنگری را که همانند او در خواب ندایی غیبی شنیده بود را می یابد که غرق در خون است و به شهادت رسیده است.

عبدالله با خبر آنچه دیده است به شهری که راحله در آن است باز می گردد. می گوید: او به بالاترین جایی رسید که تا کنون بشری رسیده است. همه حجت مسلمانی من حسین بن علی است. حقیقت را در زنجیر و پاره پاره و بر سر نیزه دیدم.

pic-18778-1441091153

بهرام بیضایی دنیای پیرامونش را زیباتر از آنی که هست می بیند. او انسان را چند پله از واقعیت خود بالاتر برده و نگاهی عمیق تر به توانایی های فکری او دارد. در آثار بیضایی از زور بازو و قلدری خبری نیست، بلکه آنچه بیشتر از هر چیز نمایان است، نیروی تفکر است. در “روز واقعه” آنچه مسلم است، شعور عبدالله است که وی را از حجله دامادی به حجله‌ی عاشقی اش می کشاند و این همان جنگی است که بیضایی بین شعور و شعار به پا می کند.

او به خوبی می داند که چه قافیه ای را برای کدام بیت بیاورد. حماسه عاشورا اگر از حوزه شعار بیرون برود و به شعور برسد- کاری که بیضایی در روز واقعه به خوبی از عهده ی آن بر آمده است – می توان انقلابی در درک آدم ها از واقعه ی عاشورا به وجود آورد. آنچه برای بیضایی در این واقعه بیش از هر چیز مهم بوده آن است که “حقیقت” را برملا کند. بیضایی حقیقت را بر نیزه می بیند، چیزی که خیلی از آدم های شعاری از شنیدن آن لرزه بر اندام شان می افتد.‏

20141102100017-%d8%b4%d8%b4%d8%b4%d8%b4

در این اثر شاخص و مطرح سینمای دینی بازیگرانی چون علیرضا شجاع نوری، لادن مستوفی، عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی، محمد علی کشاورز، مهدی فتحی، حسین پناهی، نادره خیرآبادی، عنایت بخشی، ژاله علو، سیامک اطلسی و … به ایفای نقش پرداخته اند.

نظرات خود را با ما در میان گذارید.

.

منبع: artbushehr، artkariman ، techera

نوشته نگاهی به فیلم روز واقعه نوشته بهرام بیضایی و کارگردانی شهرام اسدی به بهانه اربعین حسینی اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

ناگفته‌هایی از سریال دکستر که به اندازه خود این سریال جذاب هستند

سریال دکسترسریال دکستر یکی از سریال‌های طولانی، پرطرفدار و زیبایی است که در ژانر جنائی تولید شده و برنده جایزه (Emmy) نیز شده است.
شبکه شو تایم (PS) در طی هشت فصل، داستان دکستر را به نمایش گذاشت. داستان سریال دکستر درباره پلیس متخصص پاشیدگی خون است که تلاش می‌کند آدم خوبی باشد و این درحالیست که هم‌زمان تمام آدم‌های بدهای داستان را نیز می‌کشد؛ اما اینکه کاندیدای جایزه امی (Emmy) شود غیرقابل تصور بود.

این فیلم مخاطبانش را به همدردی با یک قاتل عمیقا مضطرب و آشفته، وادار می‌کند. با مسافر تاریکی (Dark Passenger) همراه شوید و از حقایقی که درباره سریال دکستر نمی‌دانید، لذت ببرید!

سریال دکستر برداشتی از یک مجموعه کتاب است

سریال دکستر

در سال ۲۰۰۴ «سارا کلتن» تهیه کننده و مجری طرح، هنگامی‌ که به رمان جنائی رویاهای تاریک دکستر نوشته «جف لیندسی» برخورد کرد، تصمیم به ساخت یک سریال گرفت. البته باید اشاره کرد که در واقع او رمان را نخوانده بود و فقط خلاصه‌ای از آن را پس از انتشار مطالعه کرده بود.

فصل اول بر پایه رمان اصلی ساخته شد، یک تحلیلگر پاشیدگی آثار خون اهل میامی، بنام «دکستر مورگان» پس از اینکه توسط پدرخوانده خود که او نیز پلیس بود تحت آموزش قرار گرفت، مخفیانه مجرمان خطرناک را به قتل می‌رساند. «لیندسی» در نهایت هشت رمان از مجموعه کتاب های دکستر را به رشته تحریر درآورد.

«مایکل سی هال» انتخاب اول برای نقش دکستر نبود

سریال دکستر

تهیه کنندگان سریال دکستر با انتخاب «مایکل سی هال» به‌عنوان بازیگر نقش اول، اصلا موافق نبودند و او به هیچ عنوان مورد علاقه آن‌ها نبود. بعد از انتخاب بازیگران برای فصل پنج، در یکی از اپیزودها، «هال» در اتاق نویسندگان کانال ساندرز (Sundance) گفته بود که او تمایلی به بازی در سریال‌های پرمشغله و همراه با مرگ نداشت.

انتخاب اول مسئولین این سریال، «ژرمی رنر» بود که بازیگر نسبتا گمنامی به شمار می‌رفت؛ اما «رنر» فقط در فیلمی بر اساس داستانی واقعی از زندگی قاتل سریالی، «جفری هامر» ایفای نقش کرده بود و در نتیجه از بازی در این سریال، کنار گذاشته شد. تهیه کنندگان سپس ماتئو بردریک، جیمز اسپایدر، بن استایلر و جان کوساک را پیشنهاد کردند (همه آنان در نهایت کنار گذاشته شدند)

دلیل انتخاب نام دکستر برای فیلم

سریال دکستر

در زبان لاتین، دکستر به معنای راستی یا راست‌دستی است به این معنی که مخالف راست، چپ است که بدشگون و شوم است. این اشاره به دکستر در قبال لقب «مسافر تاریکی» دارد؛ نام مستعاری که او به خوی قاتل و مرگبار شخصیت داستان می‌دهد؛ ذات خرابی که او دائما در حال تلاش برای سرکوب کردن آن است. دکستر شخصیتی عادی است که او برای دیگران به تصویر می‌کشد.

سریال دکستر در واقع برای پخش در شبکه تلویزیونی ساخته شده بود

سریال دکستر

دکستر فقط موضوعی تاریک نیست. دکستر ویژگی‌های به تصویر کشیده شده قتل و جزئیات اسفباری از آن است؛ با این حال شبکه (cbs) این سریال را خانواده پسند نامیده است. در طول مدت اعتصاب انجمن نویسندگان تلویزیون در سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۸، مدیران شبکه که مستاصل شده بودند از هر راهی برای پر کردن زمان پخش استفاده می‌کردند. در حالی که بیشتر هدفشان نمایش تولیدات ارزان قیمت بود، سرگرمی هفتگی گزارشگران (CBS) بازگو کردن خطاها و اشتباهات کوچک سریال دکستر بود.

مایکل سی هال و جنیفر کارپنتل

سریال دکستر

این یک واقعیت است که بیشتر افراد به طرز باورنکردنی در تلویزیون خوب هستند و شگفت‌انگیزتر این است که شروع عاشقانه‌ای وجود ندارد. مایکل سی هال و جنیفر کارپنتل با یکدیگر زن و شوهر بودند و با توجه به اینکه آنها نقش خواهر و برادر را در سریال بازی می‌کردند این کمی نگران کننده بود. البته آن‌ها در زندگی واقعی و در حال حاضر هیچ نسبتی با یکدیگر ندارند. این دو در شب سال نو ۲۰۰۸ به هم علاقمند شده و ازدواج کردند و دو سال بعد هم از یکدیگر جدا شدند تا اینکه نویسندگان سریال دکستر تصمیم گرفتند پیوند عاشقانه خواهر و برادری بین این دو برقرار کنند.

دکستر یک قاتل پرکار در زندگی واقعی بود

سریال دکستر

کسانی که تمامی ۹۶ قسمت سریال دکستر را دیده‌اند می‌دانند که تعداد افرادی که در حین سریال به‌ وسیله دکستر به قتل رسیدند و نیز تعداد اسلایدهای خونی که او در جعبه یادگاری‌های خود نگهداری می‌کرد، به واقعیت بسیار نزدیک است. مقایسه تعداد قتل این افراد در سریال دکستر با نرخ واقعی قتل در میامی بین سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۱۳ که دکستر بر روی آنتن بود، نشان می‌دهد که او اگر در دنیای واقعی وجود داشت، باید با سرعت وحشتناکی مشغول کشتن آدم‌ها می‌شد.

برای جمع‌آوری آن اسلایدها، دکستر نیاز به کشتن ۱۲ الی ۱۶ نفر در هر سال داشت، یا کمی بیشتر از یک نفر در هر ماه. در همان دوره زمانی، میامی سالانه شاهد ۵۹ الی ۷۹ قتل بود. مسئولین علت رشد قتل‌ها را پخش سریال دکستر دانستند و این سریال را مسبب ۱۵ الی ۲۰ درصد از قتل‌ها نامیدند.

نویسندگان را به خاطر قسمت آخر سرزنش نمی‌کنیم

سریال دکستر

سریال دکستر به منفورترین شکل ممکن پایان یافت. آیا او توسط همکارانش در مرکز پلیس میامی در یک مسابقه خونین، قبل از اینکه بتواند قتل دیگری انجام دهد متوقف شد؟ آن‌طور که نشان داده شد، نویسندگان می‌خواستند قسمت پایانی را با دستگیری دکستر و محکومیتش به مرگ با تزریق سم به پایان ببرند.

درنهایت او در جائی پیدا شده و از دست «مسافر تاریکی‌اش» نجات پیدا می‌کند؛ اما مدیران پخش با این ایده مخالفت کردند، آن‌ها نمی‌خواستند شخصیت اصلی کشته شود، بلکه در این موارد آنها همیشه می‌خواهند یکی از محبوب‌ترین نمایش‌هایشان را اجرا کنند و در نتیجه دکستر بعنوان یک چوب‌بر و در انزوا به زندگی خود ادامه داد…

.

منبع: looper

نوشته ناگفته‌هایی از سریال دکستر که به اندازه خود این سریال جذاب هستند اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

ستارگان سینمای قبل از انقلاب (قسمت اول)؛ فردین ستاره تمام نشدنی سینمای ایران!

ستارگان سینمای قبل از انقلاب (قسمت اول)؛ فردین ستاره تمام نشدنی سینمای ایران!

پیرامون ستاره و ستاره سازی در سینما همواره مباحث زیادی مطرح بوده و موافق و مخالفنی نیز همیشه بوده اند که در تایید و یا رد آن، دلایل خاص خود را داشته و لذا عده ای با آغوش باز آن را پذیرفته و از فواید تجاری و حضور حداکثری مخاطب در سالن سینما بهره برده و عده ای نیز این جریان را هم راستا با مسیر هنری اثر ندیده و نسبت به وجه هنری اثر نگران بوده و طبیعتا آثاری را تولید کرده و به مخاطب بسیار محدودی ارائه داده است که بیشتر، منتقدان و روشنفکران جامعه مخاطب آن اثر بوده اند .

محمد علی فردین نایب قهرمان کشتی جهان
محمد علی فردین نایب قهرمان کشتی جهان

البته این بدان معنا نیست که منتقدان و روشنفکران، مخاطب دیگر آثار نبوده بلکه بدین معناست که چنین آثاری که از معیارهای تجاری استفاده نکرده است، از حضور مخاطب عام بی بهره مانده و لذا همواره به لحاظ تجاری آثاری ناموفق بوده و اغلب شکست خورده اند.

فردین

ستاره و ستاره سازی در سینمای جهان همواره امری رایج بوده و حتی جریانی بسیار قدرتمند بوده است. هیچ دوره ای از سینما در ایران و دیگر کشورهای جهان از میان نرفته و هیچگاه شخصی قدرت آن را نداشته که با آن بتواند مبارزه کند و این جریان را از بین ببرد و یا آن را تضعیف کند. حتی فیلمسازان بزرگ نیز همواره سعی کرده‌اند با توجه به  رعایت تمام شرایط کیفی فیلم، از این جریان نیز بهره مند شوند؛ زیرا ستاره سازی در تاریخ سینمای ایران و جهان با اقتصاد سینما، رابطه ای بسیار قوی و آشکار داشته  است.

 به هر حال ما می دانیم که اگر فیلمی گیشه نداشته باشد شکست خواهد خورد و هیچ تهیه کننده ای با شکست مادی و تجاری فیلم ارتباط خوبی ندارد. اصولا تهیه کنندگان همواره به دنبال فروش بیشتر بوده و در این خصوص سعی می کنند که معیارها و عوامل تاثیرگذار بر گیشه را رعایت کنند و به هر قیمتی که شده، حتی اگر مقداری از کیفیت را نادیده بگیرند، سعی میکنند گیشه را تامین کنند. البته این امری کاملا عقلانی است؛ زیرا اگر فیلم گیشه نداشته باشد به معنای نداشتن مخاطب بوده و عدم مخاطب یعنی پایان کار یک هنرمند و یک فعالیت اقتصادی.

محمد علی فردین؛ ستاره‌ای تمام نشدنی در تاریخ سینمای ایران
محمد علی فردین؛ ستاره‌ای تمام نشدنی در تاریخ سینمای ایران

لذا همواره ستاره سازی امری رایج بوده و البته با نوساناتی نیز روبرو بوده است. گاهی این جریان شدیدتر و گاهی خفیف تر شده؛ اما هیچگاه از بین نرفته است. سینمای ایران نیز از این امر بهره فراوان برده و تاریخ سینما به ما نشان می دهد که ستاره سازی همیشه امر منفی نبوده و در بسیاری موارد سینمای ایران را از بحران نجات داده و یکی از عوامل بسیار موثر بر حیات سینما تا به امروز بوده است.

فردین در " بابا شمل "
فردین در ” بابا شمل “

در تاریخ ستارگان سینمای ایران،  فردی در سال ۱۳۳۸ به عرصه سینما پا گذارده که دارای پتانسیل بسیار بالا بوده و معیارهای بسیاری برای ستاره شدن داشته است. فردی که از دنیای ورزش به عرصه سینما آمد و طبیعتا دارای اندامی ورزشی و بسیار خوش هیکل بود. با توجه به تجربه در بدنسازی، ژیمناستیک و کشتی قطعا به لحاظ فیزیک بسیار متناسب بوده و دارای چهره ای بسیار جذاب نیز برای مخاطب بوده است که در طول تاریخ سینمای ایران هیچگاه رقیب نداشته است.

این ستاره درخشان سینما، محمد علی فردین بود. حبیب الله بلور که از مردان نامدار کشتی بوده و در سینما نیز دستی داشته در ورود فردین به سینما نقشی اساسی ایفا کرده است. فردین نیز از آنجا که در عرصه کشتی بسیار موفق بوده و دارای ویژگیهای فیزیکی و جسمانی مناسب و خاصی بوده با کمک بلور پا به عرصه سینما گذاشت.

فردین

محمد علی فردین با توجه به چهره سمپاتیک و جذابیت فوق العاده و ارتباط با مخاطب، به سرعت در عرصه سینما  به پیش رفته و مورد توجه اهالی سینما قرار گرفت و بصورت حرفه ای کار سینما را شروع می کند. فردین کار بازیگری خود را با فیلم ” چشمه آب حیات ” در سینما شروع کرد.

فیلم رنگی ” چشمه آب حیات ” در سال ۱۳۳۸ به کارگردانی سیامک یاسمی بر پرده سینما آمد و محمود کوشان فیلمبرداری آن را بر عهده داشت. بازیگران این فیلم عبارت از محمدعلی فردین، ایرن، ایرج قادری، نریمان و نقشینه بودند.

فردین که عضو تیم ملی کشتی ایران بود با این فیلم پا به سینما گذاشت و پس از مدتی  کوتاه به یک ستاره تبدیل شد.و با توجه به نقشها و شخصیتهایی که تصویر میکرد مورد استقبال انبوه تماشاگران قرار گرفت و مخاطبان آنروز تجسم آرزوهای دور و دراز خود را در فیلمها و شخصیت او یافتند.سیمای جذاب فردین به علاوه تبلیغات دامنه دار در اطراف او و ترانه های ایرج همراه با لب خوانی فردین از وی چهره ای بسیار محبوب ساخت که بر دل تمامی مردم اعم از روشنفکر و غیر روشنفکر و خاص و عام نشست و حتی با توجه به کیفیت پایین آثاری که فردین در آنها به ایفای نقش می پرداخت باز هم مورد علاقه مردم بود و فردین مسیری را در آن سالها پیمود که آرزوی هر هنرمندی است .

فردین
فردین در ” بر فراز آسمانها “

ولی تا بحال ستاره ای در سینمای ایران ظهور نکرده که تا این اندازه درخشان در نظر مخاطب باشد و همچنین مورد علاقه مخاطبانی به این گستردگی قرار بگیرد. تا به امروز نیز که حدودا ۴۰ سال از آخرین فعالیتهای فردین می گذرد همچنان مورد علاقه نسلهای گذشته بوده و در ضمن نمی توان سینما را از فردین جدا کرد.

مرور تاریخ سینما بدون پرداختن به فردین و تاثیرات او در سینما امکانپذیر نیست و همواره جایگاه خود را داشته و بر خلاف نظر برخی که هنر او را زیر سوال می برند، جایگاه فردین در قلب مخاطبان نشان از هنر وی بوده و نکته اینست که فردین توانسته قلب های بیشترین مخاطب را تا به امروز در سینمای ایران تسخیر کند. او با هر حضور خود در سینما، جمعیت کثیری را به سینما کشانده و بی شک تاثیری بسیار حیاتی بر اقتصاد سینما داشته است.

در بسیاری از بحرانها سینمای ایران را از ورشکستگی نجات داده و این کار بزرگ، خود نشان از هنری دارد که هر کسی توانایی آن را نداشته است. هرچند عده بسیار معدودی در مقابل حجم کثیری از جامعه، نمی تواند عدد قابل توجهی باشد.

فردین در " بابا شمل "
فردین در ” بابا شمل “

به هر حال محمد علی فردین تحرک و جنب و جوشی در سینمای آن زمان بوجود آورد و رخوت را از آن دور ساخت. کاری که هرکسی توان آن را نداشته و ندارد. حضور جمعیتی که در روز تشییع او در محل تعیین شده گرد آمده تا به او ادای احترام کنند، نشانه های بسیاری در خود دارد که لازم است مورد توجه و تحلیل قرار گیرد.

یعنی بیست سال پس از فعالیت او چنین حجمی از مخاطب و تعاریف و نظراتی که برخی هنرمندان بنام و مشهور ایران درباره وی بیان نموده بیانگر اینست که حتی با دوری بیست ساله فردین از سینما جایگاه او همچنان حفظ شده و بین او و سینمای ایران نمی توان جدایی انداخت و بدون شک فردین بخشی از تاریخ سینمای ایران شده است.

فردین در آثار بسیاری به ایفای نقش پرداخت بطوری که حدودا در مدت بیست سال بیشتر از شصت فیلم در رزومه بازیگری او به چشم می خورد که برخی از آنها به شرح زیر است:

گنج قارون ، حاتم طایی، جهان پهلوان، فریاد نیمه شب (۱۳۴۰)، چرخ فلک (۱۳۴۶)، سلطان قلبها (۱۳۴۷)، کوچه مردها (۱۳۴۹)، بابا شمل (۱۳۵۰)، جوانمرد (۱۳۵۳)، غزل (۱۳۵۵)، بر فراز آسمانها (۱۳۵۷)، چشمه آب حیات (۱۳۳۸)، قصه شب (۱۳۵۲) و برزخی ها (۱۳۶۱)

همچنین فردین در زمینه تهیه کنندگی نیز تجاربی به شرح زیر را در کارنامه کاری خود دارد :

بر فراز آسمانها (۱۳۵۷)، قرار بزرگ (۱۳۵۴)، قصه شب (۱۳۵۲)، جهنم + من (۱۳۵۱)، سکه شانس (۱۳۴۹)، خوشگل خوشگلا (۱۳۴۴)، گرگهای گرسنه (۱۳۴۱)

فردین

محمد علی فردین در کارنامه کاری خود یک تجربه نیز در زمینه تدوین داشته و فیلم قرار بزرگ (۱۳۵۴) تنها تجربه وی در این زمینه بوده است. در زمینه نویسندگی نیز پنج اثر با عناوین قصه شب (۱۳۵۲)، سلطان قلبها (۱۳۴۷)، حاتم طائی (۱۳۴۵)، خوشگل خوشگلا (۱۳۴۴)، عشق و انتقام (۱۳۴۴) را به مخاطب ارائه داده و ۱۱ اثر را نیز کارگردانی کرده که عبارتند از :
بر فراز آسمانها (۱۳۵۷)، قرار بزرگ (۱۳۵۴)، قصه شب (۱۳۵۲)، جهنم + من (۱۳۵۱)، قصر زرین (۱۳۴۸)، سلطان قلبها (۱۳۴۷)، حاتم طائی (۱۳۴۵)، گدایان تهران (۱۳۴۵)، خوشگل خوشگلا (۱۳۴۴)، عشق و انتقام (۱۳۴۴)، گرگهای گرسنه (۱۳۴۱)

در مطالب بعدی به دیگر ستارگان سینمای قبل انقلاب و بعد از انقلاب خواهیم پرداخت. با تکرا همراه باشید.

منبع: تکرا

نوشته ستارگان سینمای قبل از انقلاب (قسمت اول)؛ فردین ستاره تمام نشدنی سینمای ایران! اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

چرا کارگردان ها تمایلی به کار کردن با “ادوارد نورتون” ندارند؟

 

چرا کارگردان ها تمایلی به کار کردن با "ادوارد نورتون" ندارند؟

ادوارد نورتون، بازیگر مشهور هالیوود که کارگردان‌ها علاقه‌ای به همکاری با او را ندارند! او عادت دارد در کار همه‌‌ عوامل فیلم از طراحی لباس گرفته تا نوع داستان فیلم، دخالت کند.

ادوارد نورتون
ادوارد نورتون در فیلم بردمن (Birdman)

ادوارد نورتون بازیگر مطرح هالیوود، نامزد بهترین بازیگر مکمل مرد برای بازی در فیلم (Birdman) در جشنواره‌ی آکادمی سال ۲۰۱۵ شده بود. نقش ادوارد در این فیلم، مرز بین واقعیت و خیال را نامعلوم می‌کند. در این فیلم مایکل کیتون، بازیگر نقش بتمن، در تلاش است که از جو فیلم‌های سوپر قهرمانی بیرون بیاید و ادوارد نورتون نقش یک بازیگر خود‌خواه و پر مدعا را بازی می کند که کار کردن با آن بسیار سخت است.

البته باید بگوییم که شخصیت خود ادوارد نورتون هم تا حدودی همین گونه است و کار کردن با او آسان نیست. ادوارد با توجه به این که دوست دارد همه چیز به سبک خودش جلو برود فیلم نامه‌ بسیاری از فیلم‌ هایی که در آن‌ها بازی کرده است را تغیر داده و یا دوباره نوشته است.

 

ادوارد نورتون
اتفاقاتی که در فیلم اژدهای قرمز (Red Dragon) رخ داد

در طول فیلم‌ برداری فیلم سکوت بره‌ها، اژدهای قرمز، ادوارد نورتون که نقش یک مامور (FBI) به نام “ویل گراهام” را داشت، در حالی به سر صحنه‌ فیلم برداری آمد که برگه‌هایی از فیلم نامه‌ی جدید دستش بود و اصرار داشت که فیلم، با فیلم‌ نامه‌ی او باید پیش برود. اصرار او باعث ایجاد ناراحتی و جر و بحث بین او و کارگردان، “برت رتنر”، شد؛ زیرا “برت” معتقد بود که هر صحنه باید از قبل برنامه ریزی شده باشد و طبق برنامه و بودجه‌ی مورد نظر پیش برود.

هر صحنه باید در هماهنگی کامل با دیگر صحنه‌ ها باشد تا فیلم برداری بدون خطا پیش برود و مسلما نمی‌ توان بدون برنامه ریزی قبلی صحنه‌ ها را عوض کرد. ادوارد نورتون به همه‌ی این قوانین بی توجهی می‌کرد و مسلما این موجب عصبانی شدن فیلم سازان بوده است.

 

ادوارد نورتون
اتفاقات رخ داده در فیلم هالک شگفت انگیز (The Incredible Hulk)

در سال ۲۰۰۸ و بعد از فیلم ضعیفی که از هالک در سال ۲۰۰۳ ساخته شده بود، کمپانی استودیو مارول (Marvel)، امتیاز هالک را از کمپانی یونیورسال (Universal) خرید. استودیو مارول، “زک پن” نویسنده‌ی داستان‌های ایکس-من (X-Men) را استخدام کرد تا فیلمنامه‌ خوبی را برای هالک بنویسد. این کمپانی از ادوارد نورتون درخواست کرد که در این فیلم بازی کند که او در ابتدا قبول نکرد؛ اما بعد از دیدار با کارگردان این فیلم، لویی لترییر، تصمیمش عوض شد؛ اما شرطی گذاشت.

او می‌خواست که نظراتش در فیلمنامه‌ “پن” اعمال شود. در نهایت نورتون یک باز نویسی از فیلمنامه‌ای که “پن” نوشته بود تحویل داد، آن هم درست چند هفته قبل از شروع فیلمبرداری فیلم! مسلما این زمان برای عوض کردن چیز‌های اساسی کافی نیست؛ اما با این حال کارگردان سعی کرد هر دو فیلم نامه را در نظر بگیرد و طبق هر دو پیش برود.

در نهایت این فیلم بسیار بد از آب در آمد و حتی از نسخه‌ یونیورسال سال ۲۰۰۳ بدتر بود و انتقادات زیادی را در پیش داشت. این قضیه استودیو مارول را بسیار ناراحت کرد تا جایی که تصمیم گرفتند یک باز ساخت دیگر از فیلم داشته باشند و این دفعه دخالت هیچ فردی را در فیلم نپذیرفتند.

استودیو مارول از دخالت ادوارد نورتون در فیلمنامه بسیار ناراحت بود و این باعث شد که در بازگشت هالک در فیلم‌های انتقام جویان (The Avengers)، نقش ادوارد نورتون به مارک روفالو داده شود. کمپانی‌های فیلم سازی عموما اعلام نمی‌کنند که چرا نقشی را به بازیگری نمی‌دهند؛ اما در این مورد استودیو مارول ساکت نماند و اعلام کرد که به خاطر دخالت‌های ادوارد، این نقش را به او نداده است.

به گفته‌ی استودیو، آن‌ها به دنبال بازیگری بودند که به خلاقیت دیگر عوامل احترام بگذارد و با آن‌‌ها همکاری کند و این به این معنی است که آن‌ها از سر و کله زدن با ادوارد نورتون خسته شده‌اند.

ادوارد نورتون
فیلم فریدا (Frida) و دخالت های ادوارد نورتون

ادوارد نوترون در سال ۲۰۰۲ در فیلم فریدا در نقش نلسون راکفلر بازی کرد. این فیلم درباره‌ زندگی هنرمند بزرگ مکزیکی، فریدا کاهلو است. نورتون نقش بیلیونری را بازی می‌کرد که همسر کاهلو، دیگو ریورا را به ماموریت فرستاده بود. در زمان فیلم برداری این فیلم، نورتون با “سلما هایک” قرار می‌گذاشت و سلما در این فیلم، نقش “فریدا کاهلو” را بازی می‌کرد.

سلما برای به دست آوردن این نقش زحمت زیادی کشیده بود و می خواست آن را به بهترین نحو ممکن بازی کند. هرچند که نویسندگان این فیلم، فیلمنامه‌ بسیار خوبی را برای فریدا نوشته بودند؛ اما سلما به آن راضی نشد. او از ادوارد درخواست کرد که در مورد فریدا تحقیق بیشتری بکند و اطلاعات جدید به دست بیاورد تا بتواند فیلم نامه‌ جامع تری را باز نویسی کند.

نورتون فیلم نامه‌ جدیدی نوشت و آن را به نویسندگان داد؛ اما آنها قبول نکردند که طبق این فیلمنامه‌ جدید پیش بروند و به او گفتند که در کار آنها دخالت نکند. ادوارد که از برخورد نویسندگان بسیار ناراحت و عصبانی شده بود، به خبرگزاری‌ها گفت که چه برخوردی با او شده است و آنها را بر علیه این کمپانی فیلم سازی تحریک کرد.

 

ادوارد نورتون
اتفاقی که در فیلم مرگ بر اسموچی (Death to Smoochy) افتاد

ادوارد نورتون فقط با شرکت‌های فیلم سازی و کارگردانان و نویسندگان مشکل نداشت، بلکه در طول فیلمبرداری این فیلم با طراح لباس این فیلم هم به مشکل برخورد. مرگ بر اسموچی یک کمدی برای کودکان بود و در سال ۲۰۰۲ ساخته شده است.

طراح لباس این فیلم، جین روم، یک طیف گسترده از لباس را برای شخصیت نورتون در فیلم طراحی کرده بود که بر اساس فیلمنامه‌ این فیلم ساخته شده بودند؛ اما نورتون، بدون اینکه کسی را در جریان بگذارد به برند آرمانی سفارش لباسی را داد که از جنس کناف بود. فقط به خاطر اینکه از لباس‌های طراحی شده توسط “جین” خوشش نمی‌آمد. علاوه بر این کار بدون هماهنگی، او “جین” را مجبور کرد که این لباس جدید را بپذیرد و کارهای اداری آن را انجام دهد.

 

ادوارد نورتون
اتفاقاتی که در فیلم (American History X) رخ داد

نورتون در سال ۱۹۹۸ برای بازی در فیلم (American History) نامزد دریافت جایزه‌ اسکار شد. او همچنین وظیفه‌ بازنویسی کردن فیلمنامه را هم قبول کرد؛ البته بدون این که کسی از او درخواست کند. در طی فیلمبرداری، نورتون با کارگردان این فیلم، تونی کی، به مشکل بر می‌خورد؛ زیرا در طرز گفتار دیالوگ‌ها و یا حرکات بازیگران، با هم هم سلیقه نبودند و ادوارد دائما در کار “کی” دخالت می‌کرد.

در زمان تدوین فیلم وضع از این هم بدتر شد. “کی” اصرار داشت که از تمام صحنه‌ها، یک فیلم تاثیر گذار ۹۵ دقیقه‌ای در بیاورد؛ اما نورتون بعد از دیدن ادیت فیلم، گفت که به نظرش صحنه‌های زیادی را حذف کرده‌اند و این، فیلم را خراب کرده است. چون که عوامل فیلمبرداری نمی‌خواستند که ستاره‌ فیلم را ناراحت کنند، به نورتون اجازه دادند نسخه‌ مربوط به خودش را از فیلم در بیاورد. این نسخه‌ جدید که بیش از دو ساعت بود، به فستیوال‌ها و سینما‌ها رسید و این قضیه “کی” را بسیار عصبانی کرد تا اندازه‌ای که از شرکت سازنده خواست اسمش را از این فیلم حذف کنند و دیگر نقشی در ساختن فیلم نداشته باشد.

البته پاداش ۲۰۰ میلیونی باعث شد که او نظرش را در مورد ترک این گروه عوض کند؛ اما این تنش بین او و نورتون باعث شد که تا سال‌ها با هم کار نکنند. آقای کی حتی در مصاحبه‌ای اعلام کرد که نورتون به فیلم او تجاوز کرده و همه‌ چیز را تغییر داده است.

.

منبع: looper

نوشته چرا کارگردان ها تمایلی به کار کردن با “ادوارد نورتون” ندارند؟ اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

مواردی که طرفداران مجموعه‌ی ارباب حلقه‌ ها باید در مورد «اسپین آف» این مجموعه بدانند

مواردی که طرفداران مجموعه‌ی ارباب حلقه‌ ها باید در مورد «اسپین آف» این مجموعه بدانند

در این مطلب توضیحی کلی در مورد داستان مکمل ارباب حلقه ها داده می‌شود که در دست چاپ است. این مطلب قطعا می‌تواند برای شمایی که مشتاق این فیلم هستید، بسیار مهیج و جذاب باشد، پس با تکرا همراه باشید.

مجموعه کتاب ارباب حلقه ‌ها نوشته‌ی جی. آر. آر. تولکین (J.R.R. Tolkien’)، یک موفقیت بزرگ در داستان نویسی به حساب می‌آید که باعث به وجود آمدن یک ژانر جدید شد. از روی داستان این کتاب تا به حال سه فیلم بسیار پر فروش ساخته شده است. این کتاب‌ها به تنهایی باعث شد که اقتصاد نیوزیلند رونق بیشتری پیدا کند. خب با این حساب می‌توانید هیجان انتشارات هارپر کالینز (HarperCollins) را از شنیدن خبر یک داستان مکمل برای ارباب حلقه ‌ها تصور کنید.

این داستان مکمل، در مورد دوست داران «برن» و «لوتین» است که به عنوان یک رمان مستقل در سال ۲۰۱۷ به چاپ خواهد رسید. جالب است بدانید که جاپ این رمان، همزمان با صد سالگی خلق ارباب حلقه‌ ها توسط تولکین است. بنابراین بهتر است شما را بیشتر با برن و لوتین آشنا کنیم.

این داستان توسط پسر توکلین جمع‌ آوری شده است

این داستان توسط پسر توکلین جمع‌ آوری شده است

«جی. آر. آر. توکلین» داستان‌های بی‌شماری را در مورد تاریخ سرزمین‌های میانه (سرزمینی که توکلین خلق کرده) نوشته است که بعضی از آن‌ها ناتمام مانده و یا با هم به تضاد رسیده اند.

بعد از مرگ او، پسرش کریستوفر توکلین سعی کرد که این داستان‌ها را کامل کند و توانست چند داستان مکمل مثل سیلماریلیون (Silmarillion) بنویسد. او اکنون سعی دارد که داستان برن و لوتین را کامل کند و به عنوان یک رمان مستقل به چاپ برساند. او قبلا هم رمانی مکمل اما مستقل از نوشته‌های پدرش را به نام بچه‌های هورین (The Children of Húrin) منتشر کرده بود.

خوشبختانه داستان برن و لوتین، بسیار خوش بینانه تر از داستان قبلی است و حداقل به خود کشی شخصیت‌های داستان ختم نمی‌شود. «تولکین» به نسخه‌های متفاوتی از داستان فکر کرده و یک پیش نویس نوشته است که در آن سایرون، در غالب یک گربه‌ی شیطانی و یک شعر ناتمام ظاهر می‌شود. رمان کامل شامل تعدادی از این منابع هستند و یک داستان منسجم را به وجود می‌آورند.

این داستان در دوران قبل از ارباب حلقه‌ ها اتفاق می‌افتد

این داستان در دوران قبل از ارباب حلقه‌ ها اتفاق می‌افتد

هرچند که داستان برن و لوتین هم در دنیای میانه، یعنی جایی که داستان ارباب حلقه ‌ها و هابیت (Hobbit) به وجود آمده‌اند، اتفاق می‌افتد؛ اما این داستان برای ۶۵۰۰ سال قبل از ارباب حلقه‌ ها است. برای اینکه بهتر متوجه بشوید، باید بگویم که دنیای میانه، مدتی به زیر اقیانوس رفته و تغیرات زیادی کرده است و این برای زمانی است که هابیت‌ ها هنوز حتی به وجود نیامده‌اند. حتی فضای داستان نیز فرق دارد؛ زیرا در داستان یک خدای عصبانی وجود دارد که زمین را از حالت مسطح به حالت گرد در‌آورده! پس در نهایت باید بگویم که منتظر ورود شخصیت مورد علاقتان از سری ارباب حلقه‌ ها نباشید.

تنها شخصیت مشترک این داستان با ارباب حلقه‌ ها سایرون است که البته نقش چندانی در داستان ندارد

تنها شخصیت مشترک این داستان با ارباب حلقه‌ ها سایرون است که البته نقش چندانی در داستان ندارد

تنها شخصیت مشترک داستان ارباب حلقه‌ ها و برن و لوتین، سایرون است که به خاطر فنا ناپذیری‌اش در داستان حضور دارد. هرچند که سایرون در داستان ارباب حلقه ‌ها یک تهدید جدی است اما در این داستان یک تبهکار درجه دو به حساب می‌آید. هرچند که در چند جا از داستان مشکلاتی را به وجود می‌آورد (مثلا مهمانان برن را غذای گرگ می‌کند) اما نقش چندان مخربی ندارد. باید بگوییم که شخصیت بسیار بد و شیطانی سایرون، در این داستان جدید شکسته شده است.

تهدید اصلی در داستان برن و لوتین، رئیس سایرون یعنی «مارگوت» است که به عنوان نیروی شیطانی اصلی در اساطیر تولکین حضور دارد. او یک قدرت بسیار بزرگ است و در نهایت فقط یک ارتش بزرگ از فرشتگان قادر به شکست او و حذف او از دنیای میانه هستند. حتی سایرون هم از مارگوت می‌ترسد، زیرا او یک سپاه بزرگ از اژدها، گرگینه‌ ها و موجودات شیطانی دیگر دارد. او حتی محافظ شخصی بسیار نیرومندی دارد که در داستان‌های بعدی عامل مرگ «گاندالف» می‌شود.

برن و تولین شخصی‌ترین داستان تولکین است

برن و تولین شخصی‌ترین داستان تولکین است

توکلین شخصیت لوتین را از همسرش «ادیت» الهام گرفته است. تولین می‌تواند با آواز خواندن حتی «مارگوت» را محسور کند و حتی مرگ را به گریه وا دارد.

توکلین زمانی همسرش را دید که تنها ۱۶ سال داشت. این دو نفر زمانی که با هم به چایی خانه می‌ رفتند با هم آشنا شدند. در نهایت سرپرست توکلین او را از دیدن «ادیت» منع کرد اما این دو، عمیقا عاشق یکدیگر شده بودند و به محض رسیدن به ۲۱ سالگی با هم ازدواج کردند. «توکلین» بعد‌ها برای پسرش «کریستوفر» نوشت:

«داستان عشق چیزی است که در بیشه‌ی کوچک و پر از شبدر در یورکشایر (Yorkshire) اتفاق می‌افتد. در آن روز‌ها، موهای «ادیت» تیره و پوست او درخشان و زیبا بود، چشم‌هایش روشن تر‌ از هرچیزی که تا به حال دیده‌ای و او می‌توانست آواز بخواند.»

این زوج در نهایت در کنار هم به خاک سپرده شدند و یک سنگ قبر ساده دارند که رویش نوشته شده “برن و لوتین”.

لوتین “کله خراب ترین” قهرمان تولکین است

لوتین "کله خراب ترین" قهرمان تولکین است

یکی از انتقاداتی که به داستان ارباب حلقه‌ ها و هابیت وارد می‌شود این است که همه‌ی قهرمان‌های این داستان‌ها مرد هستند. در داستان هابیت، حتی یک شخصیت زن هم وجود ندارد. شخصیت «ایون» اساسا در داستان ارباب حلقه‌ ها تنها است. پیتر جکسون، کارگردان فیلم‌های ارباب حلقه‌ ها به شخصیت «آرون» توجه زیادی کرده تا «ایون» تنها نباشد.

داستان برن و لوتین بسیار شبیه داستان ادیت و تولکین است. در این داستان، برن و همراهانش که همه مرد هستند، به دست سایرون می‌افتند و این لوتین است که از دست پدرش فرار می‌کند تا برن را نجات بدهد. در ادامه‌ی داستان، لوتین کارهای خطرناک زیادی انجام می‌دهد؛ مثلا یک جواهر ارزشمند را از مارگوت می‌دزدد. در نهایت لوتین تصمیم می‌گیرد که با مرد مورد علاقه‌اش یعنی برن ازدواج کند.

عقاب ‌ها برای اولین بار قهرمانان را نجات می‌دهند

عقاب ‌ها برای اولین بار قهرمانان را نجات می‌دهند

در آخرین نسخه‌ی چاپ شده از این داستان، برن و لوتین جواهری را از تاج «مارگوت» می‌دزدند اما ناگهان خود را داخل تله‌ای می‌بینند که امید رهایی از آن نیست. مارگوت آن‌ها را به شکنجه محکوم می‌کند اما سه عقاب، به کمک برن و لوتین می‌آیند و آن‌ها را نجات می‌دهند. آشنا به نظر می‌آید؟ خب! به این علت است که «تولکین» قبلا هم از این روش برای نجات قهرمانان‌ خود استفاده کرده است.

در داستان‌ های او، بیلبوی، هابیت و حتی سم و فردو با این روش نجات پیدا می‌کنند. البته با توجه به زمان داستان برن و لوتین می‌فهمیم که طی این ۷۰۰۰ سال، کار عقاب‌ ها نجات قهرمانان تولکین بوده است. به نظر من، سایرون به جای وقت گذاشتن برای گاندور، باید وقت بگذارد و این عقاب‌ ها را از بین ببرد و این مسلما نتیجه‌ی بهتری برای او خواهد داشت!

برن و لوتین، آراگون و آرون‌های اصلی هستند

برن و لوتین، آراگون و آرون‌های اصلی هستند

یکی از دلایلی که این داستان مکمل، برای طرفداران ارباب حلقه‌ ها آشنا است، این است که هر دو، یک داستان عاشقانه‌ی مشترک دارند. درست همانند آراگون و آرون، برن یک مرد فانی و لوتین شاهزاده‌ی الف‌ها (elf) و فنا ناپذیر است؛ مانند آرون، لوتین هم تصور می‌کند که این رابطه موجب ناراحتی او می‌شود، اما او برن را دوست دارد و نمی‌تواند عشق او را نادیده بگیرد؛ مانند شخصیت الروند (Elrond) در ارباب حلقه ‌ها، پدر لوتین هم به سختی با این رابطه مخالف است. این شخصیت ها در واقع شخصیت‌های موازی داستان ارباب حلقه‌ ها هستند و برای همین است که ظاهر آرون با لوتین مقایسه می‌شود.

تفاوت این داستان‌ ها این است که لوتین و پدرش، شخصیت‌ های فعال تری هستند ولی آرون و الروند، در انجام هر کاری تعلل می‌کنند. برای مثال، الروند به دخترش اخطار داد که آراگون خواهد مرد، اما پدر لوتین به او می گوید که مرگ، برن را انکار ناپذیر می کند. لوتین پدرش را مجبور می‌کند که قسم بخورد تا هیچ وقت برن را نکشد. پدر لوتین به برن می گوید که تنها در صورتی اجازه دارد با لوتین ازدواج کند که یکی از جواهرات تاج مارگوت را بدزدد. مسلما این غیر ممکن بود و پدر لوتین برای به کشتن دادن برن از این حقه استفاده می کند. خوشبختانه لوتین به کمک برن می‌آید تا مطمئن شود که برن ماموریتش را به درستی و کامل انجام می‌دهد.

در این داستان چند هیولای جدید و جالب داریم!

در این داستان چند هیولای جدید و جالب داریم!

اگر از اورک ها و اژدها‌ی داستان ارباب حلقه ها خسته شده‌اید، نگران نباشید. لوتین و برن چند جانور جدید به دنیای میانه معرفی می‌کنند که شامل خون آشام‌ ها و گرگینه‌ ها هستند!

متاسفانه نسخه‌هایی که تا به حال از این داستان منتشر شده، دقیقا به ما نمی‌گویند که این موجودات چه شکلی هستند. ما تا این حد می‌دانیم که خون آشام ها احتمالا ظاهری خفاش گون دارند و می‌توانند پرواز کنند. تمام گرگینه‌ های این داستان هم به شکل گرگ های بزرگ ظاهر می‌شوند و هنوز نمی‌دانیم که آیا می‌توانند به ظاهر انسان در بیایند یا خیر. در اسطوره های قدیمی توکلین آمده که خون آشام‌ها و گرگینه‌ها به صورت ذاتی از هم خوششان نمی‌آید.

این داستان، به شکل غیر قابل باوری با داستان ارباب حلقه ها برخورد می‌کند

 این داستان، به شکل غیر قابل باوری با داستان ارباب حلقه ها برخورد می‌کند

با وجود فاصله‌ی زمانی زیاد بین داستان برن و لوتین و داستان ارباب حلقه‌ ها، این دو نفر تاثیر بسیار مهمی در ارباب حلقه‌ ها می‌گذارند. اگر فیلم‌ های سه‌گانه‌ی ارباب حلقه‌ ها را دیده باشید، حتما صحنه‌ی زیبایی که آرون فنا ناپذیری‌اش را فدای زندگی با آراگون می‌کند به یاد می‌آورید؛ اما چگونه یک نفر می‌ تواند در مورد فنا ناپذیری‌اش تصمیم بگیرد؟ خب باید از لوتین تشکر کرد، زیرا این او بود که با آواز غم انگیزش، دل والار را به رحم آورد تا به او اجازه دهد به یک موجود فنا پذیر تبدیل شود و بتواند با برن زندگی کند.

فرزندان لوتین و برن، نیمه انسان نیمه الف (elf) هستند و به علت شجاعت‌ های لوتین، «والار» به فرزندان آن‌ ها این اجازه را داد که خودشان وضعیت فنا پذیری‌شان را انتخاب کنند. برای مثال، الروند الف بودن را انتخاب کرد در حالی که برادرش «الروس» یک انسان است. به همین ترتیب آرون که دختر الروند و از نوادگان لوتین و برن است می‌تواند تصمیم بگیرد که یک الف فنا ناپذیر باشد یا یک انسان فنا پذیر؛ که در نهایت زندگی با آراگون را به فنا ناپذیر بودن ترجیح می‌دهد.

.

منبع: Looper

نوشته مواردی که طرفداران مجموعه‌ی ارباب حلقه‌ ها باید در مورد «اسپین آف» این مجموعه بدانند اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

مواردی که طرفداران مجموعه‌ی ارباب حلقه‌ ها باید در مورد «اسپین آف» این مجموعه بدانند

مواردی که طرفداران مجموعه‌ی ارباب حلقه‌ ها باید در مورد «اسپین آف» این مجموعه بدانند

در این مطلب توضیحی کلی در مورد داستان مکمل ارباب حلقه ها داده می‌شود که در دست چاپ است. این مطلب قطعا می‌تواند برای شمایی که مشتاق این فیلم هستید، بسیار مهیج و جذاب باشد، پس با تکرا همراه باشید.

مجموعه کتاب ارباب حلقه ‌ها نوشته‌ی جی. آر. آر. تولکین (J.R.R. Tolkien’)، یک موفقیت بزرگ در داستان نویسی به حساب می‌آید که باعث به وجود آمدن یک ژانر جدید شد. از روی داستان این کتاب تا به حال سه فیلم بسیار پر فروش ساخته شده است. این کتاب‌ها به تنهایی باعث شد که اقتصاد نیوزیلند رونق بیشتری پیدا کند. خب با این حساب می‌توانید هیجان انتشارات هارپر کالینز (HarperCollins) را از شنیدن خبر یک داستان مکمل برای ارباب حلقه ‌ها تصور کنید.

این داستان مکمل، در مورد دوست داران «برن» و «لوتین» است که به عنوان یک رمان مستقل در سال ۲۰۱۷ به چاپ خواهد رسید. جالب است بدانید که جاپ این رمان، همزمان با صد سالگی خلق ارباب حلقه‌ ها توسط تولکین است. بنابراین بهتر است شما را بیشتر با برن و لوتین آشنا کنیم.

این داستان توسط پسر توکلین جمع‌ آوری شده است

این داستان توسط پسر توکلین جمع‌ آوری شده است

«جی. آر. آر. توکلین» داستان‌های بی‌شماری را در مورد تاریخ سرزمین‌های میانه (سرزمینی که توکلین خلق کرده) نوشته است که بعضی از آن‌ها ناتمام مانده و یا با هم به تضاد رسیده اند.

بعد از مرگ او، پسرش کریستوفر توکلین سعی کرد که این داستان‌ها را کامل کند و توانست چند داستان مکمل مثل سیلماریلیون (Silmarillion) بنویسد. او اکنون سعی دارد که داستان برن و لوتین را کامل کند و به عنوان یک رمان مستقل به چاپ برساند. او قبلا هم رمانی مکمل اما مستقل از نوشته‌های پدرش را به نام بچه‌های هورین (The Children of Húrin) منتشر کرده بود.

خوشبختانه داستان برن و لوتین، بسیار خوش بینانه تر از داستان قبلی است و حداقل به خود کشی شخصیت‌های داستان ختم نمی‌شود. «تولکین» به نسخه‌های متفاوتی از داستان فکر کرده و یک پیش نویس نوشته است که در آن سایرون، در غالب یک گربه‌ی شیطانی و یک شعر ناتمام ظاهر می‌شود. رمان کامل شامل تعدادی از این منابع هستند و یک داستان منسجم را به وجود می‌آورند.

این داستان در دوران قبل از ارباب حلقه‌ ها اتفاق می‌افتد

این داستان در دوران قبل از ارباب حلقه‌ ها اتفاق می‌افتد

هرچند که داستان برن و لوتین هم در دنیای میانه، یعنی جایی که داستان ارباب حلقه ‌ها و هابیت (Hobbit) به وجود آمده‌اند، اتفاق می‌افتد؛ اما این داستان برای ۶۵۰۰ سال قبل از ارباب حلقه‌ ها است. برای اینکه بهتر متوجه بشوید، باید بگویم که دنیای میانه، مدتی به زیر اقیانوس رفته و تغیرات زیادی کرده است و این برای زمانی است که هابیت‌ ها هنوز حتی به وجود نیامده‌اند. حتی فضای داستان نیز فرق دارد؛ زیرا در داستان یک خدای عصبانی وجود دارد که زمین را از حالت مسطح به حالت گرد در‌آورده! پس در نهایت باید بگویم که منتظر ورود شخصیت مورد علاقتان از سری ارباب حلقه‌ ها نباشید.

تنها شخصیت مشترک این داستان با ارباب حلقه‌ ها سایرون است که البته نقش چندانی در داستان ندارد

تنها شخصیت مشترک این داستان با ارباب حلقه‌ ها سایرون است که البته نقش چندانی در داستان ندارد

تنها شخصیت مشترک داستان ارباب حلقه‌ ها و برن و لوتین، سایرون است که به خاطر فنا ناپذیری‌اش در داستان حضور دارد. هرچند که سایرون در داستان ارباب حلقه ‌ها یک تهدید جدی است اما در این داستان یک تبهکار درجه دو به حساب می‌آید. هرچند که در چند جا از داستان مشکلاتی را به وجود می‌آورد (مثلا مهمانان برن را غذای گرگ می‌کند) اما نقش چندان مخربی ندارد. باید بگوییم که شخصیت بسیار بد و شیطانی سایرون، در این داستان جدید شکسته شده است.

تهدید اصلی در داستان برن و لوتین، رئیس سایرون یعنی «مارگوت» است که به عنوان نیروی شیطانی اصلی در اساطیر تولکین حضور دارد. او یک قدرت بسیار بزرگ است و در نهایت فقط یک ارتش بزرگ از فرشتگان قادر به شکست او و حذف او از دنیای میانه هستند. حتی سایرون هم از مارگوت می‌ترسد، زیرا او یک سپاه بزرگ از اژدها، گرگینه‌ ها و موجودات شیطانی دیگر دارد. او حتی محافظ شخصی بسیار نیرومندی دارد که در داستان‌های بعدی عامل مرگ «گاندالف» می‌شود.

برن و تولین شخصی‌ترین داستان تولکین است

برن و تولین شخصی‌ترین داستان تولکین است

توکلین شخصیت لوتین را از همسرش «ادیت» الهام گرفته است. تولین می‌تواند با آواز خواندن حتی «مارگوت» را محسور کند و حتی مرگ را به گریه وا دارد.

توکلین زمانی همسرش را دید که تنها ۱۶ سال داشت. این دو نفر زمانی که با هم به چایی خانه می‌ رفتند با هم آشنا شدند. در نهایت سرپرست توکلین او را از دیدن «ادیت» منع کرد اما این دو، عمیقا عاشق یکدیگر شده بودند و به محض رسیدن به ۲۱ سالگی با هم ازدواج کردند. «توکلین» بعد‌ها برای پسرش «کریستوفر» نوشت:

«داستان عشق چیزی است که در بیشه‌ی کوچک و پر از شبدر در یورکشایر (Yorkshire) اتفاق می‌افتد. در آن روز‌ها، موهای «ادیت» تیره و پوست او درخشان و زیبا بود، چشم‌هایش روشن تر‌ از هرچیزی که تا به حال دیده‌ای و او می‌توانست آواز بخواند.»

این زوج در نهایت در کنار هم به خاک سپرده شدند و یک سنگ قبر ساده دارند که رویش نوشته شده “برن و لوتین”.

لوتین “کله خراب ترین” قهرمان تولکین است

لوتین "کله خراب ترین" قهرمان تولکین است

یکی از انتقاداتی که به داستان ارباب حلقه‌ ها و هابیت وارد می‌شود این است که همه‌ی قهرمان‌های این داستان‌ها مرد هستند. در داستان هابیت، حتی یک شخصیت زن هم وجود ندارد. شخصیت «ایون» اساسا در داستان ارباب حلقه‌ ها تنها است. پیتر جکسون، کارگردان فیلم‌های ارباب حلقه‌ ها به شخصیت «آرون» توجه زیادی کرده تا «ایون» تنها نباشد.

داستان برن و لوتین بسیار شبیه داستان ادیت و تولکین است. در این داستان، برن و همراهانش که همه مرد هستند، به دست سایرون می‌افتند و این لوتین است که از دست پدرش فرار می‌کند تا برن را نجات بدهد. در ادامه‌ی داستان، لوتین کارهای خطرناک زیادی انجام می‌دهد؛ مثلا یک جواهر ارزشمند را از مارگوت می‌دزدد. در نهایت لوتین تصمیم می‌گیرد که با مرد مورد علاقه‌اش یعنی برن ازدواج کند.

عقاب ‌ها برای اولین بار قهرمانان را نجات می‌دهند

عقاب ‌ها برای اولین بار قهرمانان را نجات می‌دهند

در آخرین نسخه‌ی چاپ شده از این داستان، برن و لوتین جواهری را از تاج «مارگوت» می‌دزدند اما ناگهان خود را داخل تله‌ای می‌بینند که امید رهایی از آن نیست. مارگوت آن‌ها را به شکنجه محکوم می‌کند اما سه عقاب، به کمک برن و لوتین می‌آیند و آن‌ها را نجات می‌دهند. آشنا به نظر می‌آید؟ خب! به این علت است که «تولکین» قبلا هم از این روش برای نجات قهرمانان‌ خود استفاده کرده است.

در داستان‌ های او، بیلبوی، هابیت و حتی سم و فردو با این روش نجات پیدا می‌کنند. البته با توجه به زمان داستان برن و لوتین می‌فهمیم که طی این ۷۰۰۰ سال، کار عقاب‌ ها نجات قهرمانان تولکین بوده است. به نظر من، سایرون به جای وقت گذاشتن برای گاندور، باید وقت بگذارد و این عقاب‌ ها را از بین ببرد و این مسلما نتیجه‌ی بهتری برای او خواهد داشت!

برن و لوتین، آراگون و آرون‌های اصلی هستند

برن و لوتین، آراگون و آرون‌های اصلی هستند

یکی از دلایلی که این داستان مکمل، برای طرفداران ارباب حلقه‌ ها آشنا است، این است که هر دو، یک داستان عاشقانه‌ی مشترک دارند. درست همانند آراگون و آرون، برن یک مرد فانی و لوتین شاهزاده‌ی الف‌ها (elf) و فنا ناپذیر است؛ مانند آرون، لوتین هم تصور می‌کند که این رابطه موجب ناراحتی او می‌شود، اما او برن را دوست دارد و نمی‌تواند عشق او را نادیده بگیرد؛ مانند شخصیت الروند (Elrond) در ارباب حلقه ‌ها، پدر لوتین هم به سختی با این رابطه مخالف است. این شخصیت ها در واقع شخصیت‌های موازی داستان ارباب حلقه‌ ها هستند و برای همین است که ظاهر آرون با لوتین مقایسه می‌شود.

تفاوت این داستان‌ ها این است که لوتین و پدرش، شخصیت‌ های فعال تری هستند ولی آرون و الروند، در انجام هر کاری تعلل می‌کنند. برای مثال، الروند به دخترش اخطار داد که آراگون خواهد مرد، اما پدر لوتین به او می گوید که مرگ، برن را انکار ناپذیر می کند. لوتین پدرش را مجبور می‌کند که قسم بخورد تا هیچ وقت برن را نکشد. پدر لوتین به برن می گوید که تنها در صورتی اجازه دارد با لوتین ازدواج کند که یکی از جواهرات تاج مارگوت را بدزدد. مسلما این غیر ممکن بود و پدر لوتین برای به کشتن دادن برن از این حقه استفاده می کند. خوشبختانه لوتین به کمک برن می‌آید تا مطمئن شود که برن ماموریتش را به درستی و کامل انجام می‌دهد.

در این داستان چند هیولای جدید و جالب داریم!

در این داستان چند هیولای جدید و جالب داریم!

اگر از اورک ها و اژدها‌ی داستان ارباب حلقه ها خسته شده‌اید، نگران نباشید. لوتین و برن چند جانور جدید به دنیای میانه معرفی می‌کنند که شامل خون آشام‌ ها و گرگینه‌ ها هستند!

متاسفانه نسخه‌هایی که تا به حال از این داستان منتشر شده، دقیقا به ما نمی‌گویند که این موجودات چه شکلی هستند. ما تا این حد می‌دانیم که خون آشام ها احتمالا ظاهری خفاش گون دارند و می‌توانند پرواز کنند. تمام گرگینه‌ های این داستان هم به شکل گرگ های بزرگ ظاهر می‌شوند و هنوز نمی‌دانیم که آیا می‌توانند به ظاهر انسان در بیایند یا خیر. در اسطوره های قدیمی توکلین آمده که خون آشام‌ها و گرگینه‌ها به صورت ذاتی از هم خوششان نمی‌آید.

این داستان، به شکل غیر قابل باوری با داستان ارباب حلقه ها برخورد می‌کند

 این داستان، به شکل غیر قابل باوری با داستان ارباب حلقه ها برخورد می‌کند

با وجود فاصله‌ی زمانی زیاد بین داستان برن و لوتین و داستان ارباب حلقه‌ ها، این دو نفر تاثیر بسیار مهمی در ارباب حلقه‌ ها می‌گذارند. اگر فیلم‌ های سه‌گانه‌ی ارباب حلقه‌ ها را دیده باشید، حتما صحنه‌ی زیبایی که آرون فنا ناپذیری‌اش را فدای زندگی با آراگون می‌کند به یاد می‌آورید؛ اما چگونه یک نفر می‌ تواند در مورد فنا ناپذیری‌اش تصمیم بگیرد؟ خب باید از لوتین تشکر کرد، زیرا این او بود که با آواز غم انگیزش، دل والار را به رحم آورد تا به او اجازه دهد به یک موجود فنا پذیر تبدیل شود و بتواند با برن زندگی کند.

فرزندان لوتین و برن، نیمه انسان نیمه الف (elf) هستند و به علت شجاعت‌ های لوتین، «والار» به فرزندان آن‌ ها این اجازه را داد که خودشان وضعیت فنا پذیری‌شان را انتخاب کنند. برای مثال، الروند الف بودن را انتخاب کرد در حالی که برادرش «الروس» یک انسان است. به همین ترتیب آرون که دختر الروند و از نوادگان لوتین و برن است می‌تواند تصمیم بگیرد که یک الف فنا ناپذیر باشد یا یک انسان فنا پذیر؛ که در نهایت زندگی با آراگون را به فنا ناپذیر بودن ترجیح می‌دهد.

.

منبع: Looper

نوشته مواردی که طرفداران مجموعه‌ی ارباب حلقه‌ ها باید در مورد «اسپین آف» این مجموعه بدانند اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

فیلم ستیغ اره ای به کارگردانی مل گیبسون شانس اصلی دستیابی به جایزه اسکار

فیلم ستیغ اره ای به کارگردانی مل گیبسون شانس اصلی دستیابی به جایزه اسکار

فیلم جدید مل گیبسون به نام ستیغ اره ای (Hacksaw Ridge) یکی از فیلم هایی است که شانس برنده شدن جایزه اسکار را دارد. در کنار ویژگی های مثبت فیلم چند نقطه ضعف هم وجود دارند که باید به آن ها توجه کرد.

انسان‌های زیادی به دلیل اعتقاداتشان از ارتش دوری می‌کنند و “دزموند داس” یکی از آنها بود. پزشکی که در طول جنگ جهانی دوم حاضر به گرفتن اسلحه نمی‌شود و در طول جنگ اوکیناوا جان ۷۵ نفر از همرزمانش را نجات می‌دهد. داستان تکان‌دهنده‌ای است که در دهه ۵۰ میلادی اتفاق می‌افتد و اینک در قرن ۲۱ همراه با جلوه‌ های تصویری دردناک در فیلم ستیغ اره ای بر روی پرده‌های سینما ظاهر می‌شود.

فیلم ستیغ اره ای ، اندرو گارفیلد
اندرو گارفیلد در نقش گروهبان یورکی

یک کاتولیک مومن که به شدت با خشونت مخالف است، انتخاب مناسبی است که کارگردان، مل گیبسون، برای نقش گروهبان یورکی در نظر گرفته، که به زیبایی تمام با بازی اندرو گارفیلد (Andrew Garfield) کامل گشته است. او که پیشینه‌ای مملو از خشونت و خونریزی دارد و بدلیل بی‌مهری‌ های پدرش، همواره تا سر حد مرگ با برادرش دعوا می‌ کرده و از اختلاف آن دو مرد بزرگ خودش را مصون نگه می‌ داشته است.

سکانس‌ های موجود، بی‌ تردید فیلم گیبسون را در رقابت با فیلم هایی مثل تک تیرانداز آمریکایی (American Sniper) قرار می‌ دهد؛ اما گیبسون به خاطر فیلم‌ هایی که کارگردانی کرده است همواره در صدر مدعیان دستیابی به جایزه اسکار در لیست هالیوود قرار دارد و به احتمال زیاد فیلم او برای چند جایزه اسکار هم نامزد خواهد شد.

اما فیلم ستیغ اره ای نتوانسته کاملا بی‌ نقص ظاهر شود و در سکانس ‎هایی این نقص کاملا به چشم می‌‌خورد مثلا در سکانس اردوگاه بیگاری در قسمت پنبه‌ ریسی وینس وانگ با بازی گروهبان سرسخت، خیلی خنده دار است؛ چون سم ورثینگتون (Sam Worthington) استرالیایی با لهجه آمریکایی به عنوان رییس ظاهر می‌ گردد.

سم ورثینگتون در فیلم ستیغ اره ای
سم ورثینگتون در فیلم ستیغ اره ای

همه‌ی همرزمان داس در طول هفت روزی که خارج از اردوگاه بدنبال مفقودین بودند می‌‌خواستند او را قانع کنند که لااقل اسلحه را لمس کند؛ درحالی که از روایت داستان می‌‌دانیم که او با اسلحه‌ گرم به پدرش شلیک کرده است و این یعنی تناقض! داس هوای خانه را در سر دارد تا با معشوقه اش ازدواج کند؛ اما به دلیل ترس از بازداشت شدن ترجیح می‌‌دهد از دستورات پیروی کند.

در اواسط فیلم ستیغ اره ای که کمی هم به درازا می‌ کشد، پرده‌ های جدیدی از واقعیات اوکیناوا فاش می‌گردد. وقتی که داس و همکارش در میان تپه‌ها سردرگم بودند، ژاپنی ها با چنگ و دندان در حال مقاومت کردن بودند و این در حالی بود که در سنگرهای بتنی پناه گرفته بودند و از کانال های زیر زمینی عبور می‌کردند، حتی بمباران‌های نیروی دریایی هم نمی‌ توانست آن‌ها را به عقب براند.

گیبسون بعضی از سکانس‌ها را به طرز زیبایی کارگردانی کرده ولی به نظر این میزان از حجم خون در این سکانس باور نکردنی باشد و به احتمال زیاد برای چند سال به عنوان یک تصویر سینمایی ماندگار باقی خواهد ماند. همچنین گیبسون نتوانسته به اندازه کافی در داستان فیلم هیجان بوجود آورد. یک لذت خاصی از دیدن این همه خشونت و هیاهو بایستی به آدم دست بدهد؛ ولی عجیب است که گیبسون از ساخت چنین صحنه‌هایی عاجز مانده است!

مل گیبسون در نمایی از پشت صحنه فیلم
مل گیبسون در نمایی از پشت صحنه فیلم

 شخصیت خود گیبسون فردی است که از خشونت و جنگ اجتناب می‌کند (پدر گیبسون او را از نیویورک به استرالیا فرستاد تا پسرش تحت عنوان خدمه جنگ ویتنام شناخته شود). دو وجه متمایز از آسودگی و پشیمانی درون گیبسون وجود دارد. آنطور که گارفیلد در مورد گیبسون می‌گوید یک حس بی گناهی و خلوص نیت درون او وجود دارد؛ اما اصلا مهم نیست هرچند که آشفتگی او از جنگ به عنوان یک عنصر خارجی در فیلم مشهود است. این نقیصه ها را نباید دست کم گرفت چونکه جایزه اسکار یک جایزه معمولی نیست و به هر فیلمی داده نمی‌شود.

مل گیبسون در فیلم ستیغ اره ای
مل گیبسون

« اگر این تپه‌ها ما را به کشتن ندهند، مطمئنا قلب های ما را خواهند شکست» دیالوگی از مارین بود که قبل از شروع نبرد در فیلم کلینت ایستوود (Clint Eastwood) ساخته شده در سال ۱۹۸۶، در فیلم گفته می‌شود. ظرافت خاصی در ابتدای فیلم ما را شیفته خود می‌ کند زمانی که همه بازیگران به یکصدا می‌ گویند؛ “بیایید نبرد را شروع کنیم و شجاعانه به پیروزی برسیم.”

همان گونه که چرچیل گفته جنگ بی‌رحم و باشکوه هست و همچنان ادامه خواهد داشت.

.

منبع: Nypost

نوشته فیلم ستیغ اره ای به کارگردانی مل گیبسون شانس اصلی دستیابی به جایزه اسکار اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.