انقلاب در سینمای ایران؛ نگاهی به فیلم سفر سنگ اثر مسعود کیمیایی

انقلاب در سینمای ایران؛ نگاهی به فیلم سفر سنگ اثر مسعود کیمیایی
در طول تاریخ رویدادهای سیاسی از جمله جنگ و انقلابها بر حوزه اجتماعی و فرهنگی بسیار تاثیر گذار بوده است. چنین رخدادهایی در کشور  و به ویژه در عرصه هنر، عواملی جریان ساز بوده و مسبب ایجاد جریاناتی کوتاه مدت و بلند مدت بوده است و همواره به عنوان بستری مناسب و تاثیرگذار برای تولید آثارهنری با فرم و محتوای خاص، دستمایه هنرمندان قرار گرفته است.

فیلم سفر سنگ ساخته مسعود کیمیایی نیز حاصل چنین فرایندی بوده و به عنوان اثری متاثر از انقلاب ۱۳۵۷ قابل توجه و بررسی است.

safare sang_0

فراز و نشیب تاریخ هنر اکثر کشورهایی که درگیر اینگونه وقایع و تحولات شده اند، بیانگر نکته فوق بوده است و ایران نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود. با توجه به پشت سر گذاشتن بسیاری از این برهه ها و حوادث تاریخی و تاثیر آن بر هنرمندان معاصر، شاهد بوده ایم که هنر نیز همواره در تندباد این حوادث و تغییر و تحولات، فراز و نشیب های بسیاری داشته و به شدت آبستن شرایط سیاسی و اجتماعی عصر خود بوده است.

آثار هنری خلق شده بویژه در زمینه هنرهای نمایشی و بطور تخصصی تر در زمینه فیلم و سینما به شدت متاثر از این جریانات بوده اند؛ بطوریکه آثار تولید شده در ایام نزدیک به رخداد انقلاب اسلامی کاملا این نکته را اثبات کرده اند.

11f18b411fca06e3bf2221e0a32121a7

فیلمهای موجود از آن دوره، از جمله فیلم سفر سنگ اثر کیمیایی کاملا بیانگر تب و تاب تند و احساساتگری انقلاب است. در این میان، مسعود کیمیایی نیز تحت تاثیر تب و تاب انقلاب به خلق اثری پرداخته که وجه ایدئولوژیک و احساسی آن بر وجه هنری و عقلانی اثر غالب است.

از آنجا که اکثر انقلابهای دنیا بر پایه احساسات بوده و در اکثر این انقلابها، بعد احساسی بر بعد عقلانی چیره است، معمولا آثاری که همزمان با اینگونه وقایع و همراه با آنان خلق می شوند نیز متاثر از این جریان است؛ لذا همواره به دلیل مغلوب شدن هنرمند در مواجهه با احساسات گری جامعه، معمولا اثر تولید شده نیز بعد منطقی و خردمندانه خود را از دست داده و در تولیداتی که درچنین شرایطی پدید آمده، وجه تبلیغاتی و احساسی بر وجه هنری اثر غالب است.

در این گونه از آثار، تاکید بیشتر بر محتواست و در بسیاری مواقع به دلیل افراط هنرمند، فرم اثر به شدت مغلوب محتوا شده و ما در این مواقع با آثاری به اصطلاح شعاری روبرو هستیم، آثاری که بطور کامل فرم خود را از دست داده اند.

hqdefault

 بنا بر شرایط متاثر از انقلاب اسلامی، مسعود کیمیایی نیز تحت تاثیر این جریانات و رویدادها، اثری بسیار متفاوت از آثار پیشین خود با عنوان “سفر سنگ” را در آن سالها  به مخاطب عرضه می کند.

 فیلم سفر سنگ حکایت از روستایی دارد که  مردمش برای نجات و خلاصی از شر خان و رهایی از بند استثمار طبقه فئودال، قصد راه اندازی آسیاب عمومی ده را در سر می پرورانند. آسیاب ده نیاز به سنگ آسیاب داشته و مردم این آبادی برای راه اندازی آن به ناچار نیاز به سنگی عظیم دارند. آسیابی که از آن خود مردم باشد؛ اما به دلیل ترس از خان و عوامل دست نشانده وی کسی جرات مواجهه باخان را ندارد.

از آنجا که قدرت در دستان حاکمیت بوده و حاکمیت نیز از آنِ طبقه فئودال بوده و این اربابان هستند که برای مردم تعیین تکلیف می کنند، لذا مردم از ترس جان خود و خانواده خود از این اقدام خودداری کرده و در این میان تنها یکی از مردان با شهامت روستا حاضر به انجام آن شده و از آنجا که فردی آزادیخواه و انقلابی بوده، داوطلبانه به قصد آوردن سنگ، راهی کوه و کمر می شود.

13881388241

 او به تنهایی در تلاش است تا هرچه زودتر این سنگ را به روستا برساند و هیچ ترسی به خود راه نمی دهد و با توجه به شناخت او از خان و بیرحمی و وحشی‌گری او، هرگز دچار تردید نمی شود. او به تنهایی دست به عمل زده و تا بخشی از مسیر، سنگ را آورده و کارشکنی های عوامل خان تاثیری در وی نداشته و موانع را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارد؛ اما خان که تلاشش تا بدینجا بیهوده بوده و می بیند که او ترسی به دل راه نداده و همچنان به کار خود ادامه می دهد و بر آن اصرار نیز می ورزد، عده ای را اجیر کرده و او را بشدت مورد ضرب و شتم قرار می دهند.

عوامل خان سعی می کنند از این طریق او را بترسانند و از ادامه راه باز دارند؛ اما این درگیری و کتکهای مفصلی که نقش اول فیلم خورده، او را به اتمام کار مصمم تر کرده و هرگز کوتاه نیامده و به هیچ وجه حاضر نمی شود که پا پس بکشد.

1

این مرد دلیر به محض اینکه تا حدی بهبود می یابد به ادامه کار خود پرداخته و سخنان اطرافیان و دوستان وی نیز در او کارگر نیست. او مصمم به انجام کار خود است و نهایتا با تلاش بسیار، سنگ را تا نزدیکی روستا آورده و ما می بینیم که وی با سنگ عظیمی بر تپه ای مشرف به روستا ایستاده و تنها با پشت سر گذاشتن چندین قدم دیگر، کار را به پایان می رساند.

در این میان خان همچنان تلاش می کند که از این حرکت جلوگیری کند؛ اما هیچ یک از اقدامات او و نوچه هایش بی نتیجه مانده و حتی کار به جایی می رسد که  همه مردم روستا که برای دیدن او و سنگ آسیاب در  محل گرد آمده اند، به کمک او می شتابند و خان با زور و تهدید وحتی اسلحه توان برابری با آنان را نداشته و خود را شکست خورده می بیند.

در این لحظه می بینیم که قهرمان روستا گویا اندیشه ای در سر دارد. سنگ آسیاب را به سراشیبی می رساند و در این لحظه ناگهان سنگ رها شده و با سرعت به سمت منزل خان می غلطد و خان و خانه و عمارت اربابی را به کلی منهدم و نابود می کند و در آخر، این مردمند که با اتحاد، پیروز از میدان بیرون می آیند و سفر سنگ در اینجا به پایان می رسد.

با توجه به قصه و روند داستانی اثر در می یابیم که الگوی وجود خان و ارباب و ظلمهای بی حد و حصر خوانین، استثمار مردم و ناتوانی مردم در برابر ظلم، پیدا شدن قهرمانی در این میانه و اقدام انقلابی قهرمان در براندازی بنیان ظلم و ستم در جامعه و نهایتا پیروزی حق بر باطل که الگویی بسیار تکراری و استفاده شده در بسیاری از فیلمهای این چنینی است، در این اثر نیز محور قرار گرفته و مسعود کیمیایی در قصه پردازی این اثر نیز، همین روند را دنبال کرده است.

Safar_e_Sang_movie_poster

در فیلم سفر سنگ، کیمیایی نیز از همین الگوی مستعمل استفاده کرده و با سردادن شعارهای بسیار، در آخر با حرکتی انقلابی اثر را به پایان رسانده و نهایتا با ارائه انتهای خوشبینانه و پیروزی مردم، این اثر نیز به پایان می رسد.

الگویی بسیار تکراری در طول تاریخ درام نویسی در جهان و اکثر کشورهایی که در برهه هایی با این شرایط روبرو شده اند، این فیلم را شکل داده است و حتی مسعود کیمیایی نیز در نجات این سوژه و ایده ناتوان می ماند.

فیلم سفر سنگ به کارگردانی مسعود کیمیایی نیز مانند هر فیلم انقلابی دیگری، مغلوب ایدئولوژی بوده و اساسا ایدئولوژی تعیین کننده مسیر داستان است. از آنجا که ایدئولوژی همواره با بایدها و نبایدها سرو کار دارد، لذا کلیه امور، بُعد نسبی خود را از دست داده و تبدیل به اموری مطلق شده و این مطلق گرایی ناشی از نگاه ایده‌آل و آرمانگرایانه معمولا با واقعیت موجود تناسبی نداشته و در این شرایط، احساس حاکم است و در حاکمیت احساس،  وجه عقلانی امور از دست می رود.

index (2)

طبیعتا وقتی وجه عقلانی در اثری وجود نداشته باشد، نتیجتا احساس جای آن را گرفته و نسبیت در امور حذف می شود. متاسفانه فیلم سفر سنگ نیز عاری از این موارد نبوده و واقعیت آنروز جامعه در این اثر رنگ باخته و اساسا کیمیایی مطلبی را عنوان می کند که شعار مرده محسوب می شود؛ البته نگاه نمادین و تمثیلی در برخی نقاط، مخاطب را به تفسیر واداشته و بر همین اساس است که بین قیصر و سفر سنگ از  آثار کیمیایی هیچگونه موازنه ای برقرار نمی شود.

البته لازم به ذکر است که با تمام این احوال، فیلم سفر سنگ در میان آثاری که در تب و تاب انقلاب تولید شده یک سر و گردن از مابقی آثار تولید شده در سینمای ایران آن زمان بالاتر بوده است.

safarsang1

به هر حال با کارگردانی مسعود کیمیایی ما با فیلمی خوش ساخت و دارای قصه ای نسبتا شسته رفته روبروییم که کمتر در دیالوگها شعار داده و بحث شعاری بودن در بطن قصه شکل گرفته است. در ضمن بازی روان و نسبتا خوب بازیگران با هدایت مسعود کیمیایی و فرعیات قصه و جذابیتهایی که کارگردان در اثر ایجاد کرده، همانطور که گفتیم فیلم متوسطی را از این فیلمساز شاهدیم.

 ضعف اصلی این آثار در کوتاه بودن عمر آنان است. این دسته آثار به دلیل پرداختن احساسی به وقایعی که با گذشت زمان نگاه ما نیز به آنها تغییر می کند و بتدریج عقلانیت بر احساس چیره شده و بصورت عینیت بروز می یابد، عمر شان با این تغییر نگاه و دیدگاه و فلسفه مخاطب به پایان می رسد. اصطلاحا چنین آثاری دارای تاریخ مصرف معین بوده و با اتمام تاریخ مصرفشان، ضرورت وجودی اثر نیز از میان رفته و فیلم برای همیشه به بایگانی سپرده شده می شود.

.

منبع: تکرا

 

نوشته انقلاب در سینمای ایران؛ نگاهی به فیلم سفر سنگ اثر مسعود کیمیایی اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

آثار ماندگار سینمای قبل از انقلاب؛ نگاهی به فیلم گاو اثر داریوش مهرجویی

آثار ماندگار سینمای قبل از انقلاب؛ نگاهی به فیلم گاو اثر داریوش مهرجویی
همانطور که برخی قیصر را به نوعی آغازگر تحول در سینمای ایران می دانند، برخی نیز فیلم گاو اثر داریوش مهرجویی را شروع موج نو در سینمای ایران قبل از انقلاب دانسته و عقیده دارند که فیلم گاو سینما را دچار تحول نمود و به اثری جریان ساز در سینما تبدیل شد.

فیلم گاو ساخته مهرجویی در ظاهر تصویرگر جامعه روستایی است؛ اما این اثر بسیار نمادین است و با زبانی ساده مفاهیمی بسیار عمیق را با خود به همراه دارد و همواره می تواند منشا و خاستگاه بسیاری از جریانهای فکری باشد. البته قیصر ساخته مسعود کیمیایی و گاو اثر داریوش مهرجویی هر دو آغازگر تحول در سینما و ایجاد جریان جدیدی در فرم و محتوای آثار بودند و هر کدام به سهم خود تاثیرگذار بوده و شاید این دو اثر به نوعی مکمل یکدیگر باشند. در ضمن هر دو از آثار ماندگار سینمای قبل از انقلاب به حساب می آیند.

شاید بتوان اینگونه بیان کرد که قیصر در عرصه گسترده تر و عام تری تاثیرگذار بوده و گاو در عرصه محدودتری و به جامعه روشنفکری نزدیکتر بوده و در این گستره تاثیر بیشتری از خود به جای گذاشته است و حضور این دو در سینمای ایران منافاتی با یکدیگر نداشته است.

20120306102743_09000

و اما فیلم گاو

فیلم گاو مهرجویی بر اساس داستانی از غلامحسین ساعدی با عنوان ” عزاداران بیل ” شکل گرفته و اقتباسی بسیار نزدیک از آن است که در سال ۱۳۴۸ توسط داریوش مهرجویی ساخته شد. در فیلم گاو حکایت از  یک روستا است. ماجرا این است که مش حسن با بازی عزت الله انتظامی، فردی از اهالی همین روستاست و یک روز که به خارج  از روستا رفته، در نبود او گاوش می میرد. حال همه اهالی ماتم زده، در میدان روستا جمع شده اند تا همفکری نموده و راهکاری بیابند که چگونه این خبر فجیع را به مش حسن که عاشق گاوش بوده، بدهند. به هر حال پس از گفتگوهای فراوان و با همفکری و هدایت مش اسلام که گویی دانای این مردم محسوب می شود، اوضاع را بررسی کرده و نتیجه می گیرند که در ابتدا خبر مرگ گاو را از او پنهان نمایند و به مش حسن بگویند که گاوش رفته است.

مش حسن به روستا باز می گردد و در نهایت می فهمد که چه واقعه تراژیکی رخ داده و به شدت پریشان احوال شده و کار آنقدر بالا می گیرد که مش حسن وجود خود را انکار کرده و خود را گاو مش حسن می نامد. پریشانی او روز به روز بیشتر شده و اهالی تصمیم می گیرند او را به شهر نزد پزشک ببرند؛ اما در میانه راه مش حسن از دست آنان فرار کرده و از پرتگاهی سقوط کرده و می میرد.

533016940-2591137662

فیلم گاو در آنزمان به شدت مورد توجه جامعه روشنفکری و منتقدان قرار گرفت و حتی در فستیوالهای معتبری همچون کن نیز به نمایش درآمد و جوایز متعددی را هم دریافت نمود.

درخصوص فیلم گاو تحلیل ها و تاویل های فراوانی شده و هرکسی از زاویه ای متفاوت به آن پرداخته است. یکی از نشانه های ارزشمند بودن اثر، همین تاویل پذیری های مختلف است. پرداختن به این اثر از زوایای گوناگون و ارائه معانی و مفاهیم متعدد و متفاوت نشانه ای است که آثار بزرگ دنیا از آن برخوردارند و در طول تاریخ مورد تفسیرهای مختلفی قرار گرفته اند. البته این رویکرد، خود نشان از وجود ابعاد مختلف و لایه های متعدد در اثر است و  چند بعدی یا چند وجهی بودن اثر، یکی از صفات بارز و برجسته ای است که یک اثر هنری دارا است.

cow_4662

در فیلم گاو ، مهرجویی با زبانی ساده و بیانی ملموس، یک جامعه روستایی را تصویر نموده که در نگاه اولیه یک روستا با مردمی ساده دل و صادق  به چشم می خورد که دچار بحران شده است؛ اما اگر کمی با تامل و نگاهی عمیق تر با اثر مواجه شویم، دچار چالشی خواهیم شد که در این چالش لایه ها و ابعاد مختلفی از اثر برای ما آشکار شده و پی می بریم که مهرجویی با استفاده از یک روستا به عنوان بستری اجتماعی، مسائل متعددی را بیان نموده و به آن پرداخته و با بیان تناقضاتی در این جامعه ما را از ساده انگاری دور می سازد.

در فیلم گاو ، در ابتدا مردمانی ساده را شاهدیم که بسیار زودباور و بی غل و غش به نظر می آیند؛ اما در تصاویر بعدی می بینیم که چندان هم ساده نبوده و از شیار پنجره ها و درها و پستی بلندیهای پشت بام ها به دنبال قصه اصلی می گردند. آنها کوچکترین حرکات طرف مقابل را زیر نظر داشته و در واقع هیچگونه فضای خصوصی و شخصی را برای افراد قائل نیستند. میل به دانستن جزئیات زندگی آدمها مانند یک بیماری به جان آنها افتاده و در پشت نقاب سادگی و صمیمیت خود، ماهیت اصلی خود را پنهان کرده اند.

FILM-A

اجتماعی که نه منافع فرد را می داند و نه منافع جمع را و در این بحران نیز نمی داند که با مش حسن چه کند. شاید مش حسن چندان مقصر نباشد که تا این حد به گاو خود دلبسته است. البته زمین و دام برای یک روستایی حکم هویت و هستی و محل گذران زندگی را برای او دارد. اگر زمینش را بگیری گویا رشته اتصال او به آن ناحیه جغرافیایی را قطع کرده ای و لذا هویتش از او سلب شده است و اگر دام خود را از دست دهد انگار که وسیله هستی بخش خود را از دست داده و در نهایت مانند آن است که مایه حیات خود را از کف داده باشد و امید زنده ماندنش به ناامیدی تبدیل می شود.

اما در اثر مهرجویی، برای مش حسن قضیه بغرنج تر بوده و گاو علاوه بر وسیله حیات بخش و مایه امیدواری اش به زندگی، جای خالی بسیاری از چیزها را برای او پر کرده است؛ از جمله اینکه آن گاو همدم و مونس مش حسن بوده و در جامعه ای که ما شاهدیم انتخاب یک گاو به عنوان یار و مونس چندان چیز غریبی نیست. خود اهالی هم بدان واقفند؛ اما هیچگاه از خود این سوال را نپرسیده که چرا تمام دنیای مش حسن یک گاو است و البته این عدم پرسش نیز باز هم نشان از آن ساده انگاری مردم روستا داشته و با چنین مسئله عجیبی، بسیار معمولی و عادی برخورد می کنند.

807789_402

گاو برای یک روستایی تنها توجیه اقتصادی داشته و به عنوان عاملی مهم در اقتصاد خانواده روستایی است؛ اما ما در اثر مهرجویی می بینیم که این رابطه فراتر از رابطه اقتصادی بوده و تبدیل به رابطه عاطفی شده و مش حسن بیشتر از آنکه نگران اقتصاد و هستی خود باشد، بیشتر عدم وجود گاو او را اذیت کرده و این مسئله تا بدانجا پیش می رود که مش حسن ترجیح داده که وجود خود را انکار کند و نه وجود گاو را!

جالب اینجاست که وقتی این بحران اوج می گیرد و مش حسن خود را گاو می پندارد، مردم نیز با او همانگونه برخوردی را دارند که بایک گاو دارند. جماعت روستایی، به راحتی هرچه را دیده باور کرده و برای ختم قصه هر گونه پایانی را می پذیرند، به شرط آنکه بحران خاتمه یابد. چون وجود بحران نیاز به حل مسئله داشته و این جامعه هیچگونه توان فکری و خردمندانه ای نداشته تا بتوانند به حل مسئله بپردازند و نهایتا عاقل و عالم آنها مش اسلام است که نظرات و افکار و عقاید او باری از کمدی به همراه دارد.

حال تناقض اصلی اینجا شکل می گیرد که وقتی عالم و دانشمند و متفکر جماعتی، مش اسلام باشد، انتظار هرگونه بهبودی برای جامعه، خیالپردازانه و ساده لوحی و یا حماقت است و وای به حال جامعه ای که مغز متفکرش مش اسلام است. آن جامعه سرنوشتی جز این نخواهد داشت.

0913921202191014102a

چنین جامعه ای همواره می بایست از دشمنی خیالی به نام بلوری ها واهمه داشته و با ترس از دنیایی که در توهمات برای خود ساخته روزگار بگذراند و خاستگاه هر مصیبتی را در دنیای توهمات خود و دشمن نامعلومی بنام بلوری ها بداند و هیچگاه از عقل و خرد خود به عنوان یک توانایی استفاده نکند و همواره فکر کردن را به امثال مش اسلام بسپارد و فکر و اندیشه را فراتر از توانایی خود بداند. پر معلوم است که در جامعه ای که خرد و اندیشه مردمانش بلا استفاده بماند خرافه و وهم جای آن را گرفته و به جای استفاده از خرد به ورد و جادو پناه برده تا از شر اهریمن خلاصی یابند.

یکی از نکات جالب توجه در فیلم گاو اینست که هیچکس به پدیده مرگ و دلایل علمی آن اشاره نکرده و در جامعه ای که مهرجویی بسیار استادانه تصویر کرده، علم و دانش و آگاهی جایگاهی نداشته و گویا اصولا آگاهی به مسائل از طریق علمی، هرگز وجود خارجی ندارد؛ اما دشمنی به نام بلوری ها وجود دارد که همگان را می ترساند.

البته این توهم وجود دشمن چندان هم بی فایده نیست؛ زیرا عامل اصلی وحدت این روستا بوده و اگر چنین توهمی وجود نداشته باشد، هیچ الزامی نیست که مردم روستا را زیر یک پرچم نگاه دارد و در ضمن بسیار مطیع باشند. مهمترین نکته این دشمن توهمی اینست که ابزاری شده در دست حاکمان تا از ترس آن همگی مطیع و گوش به فرمان باشند و البته در این میان مش اسلام بواسطه اندک آگاهی خود شاید بیشترین بهره را در این میان ببرد؛ زیرا در فضای عادی و وجود امنیت بعید است که مش اسلام همچنان یکه تازی کند و برای همگان تصمیم بگیرد و حتی کدخدا نیز گوش به فرمان او باشد.

607949_357

عدم امنیت به واسطه ایجاد توهم، همواره ابزاری در دست حاکمان در طول تاریخ بوده تا بتوانند همگان را به یکسو رانده و به جای آنها برایشان تصمیم گیری نموده و صلاح آنها را تشخیص دهند. دشمنی فرضی که هرکس از ظن خود به آن می نگرد و به ناچار تن به هر شرایطی که سودجویان برای وی ایجاد می کنند، داده و کاملا گوش به فرمان و رام است.

.

منبع: تکرا

 

نوشته آثار ماندگار سینمای قبل از انقلاب؛ نگاهی به فیلم گاو اثر داریوش مهرجویی اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

نگاهی به فیلم رگبار اثر بهرام بیضایی؛ اثری ماندگار از سینمای ایران قبل از انقلاب

نگاهی به فیلم رگبار اثر بهرام بیضایی ازآثار ماندگار سینمای ایران قبل از انقلاب - تکرا

در طول تاریخ سینمای ایران، با آثاری همچون رگبار اثر بهرام بیضایی از سینمای قبل از انقلاب برخورد می کنیم که به لحاظ فرم و محتوا بسیار قابل توجه است. رگبار صرفا یک اثر تجاری نبوده و معیارهای هنری نیز در آنها رعایت شده است. چنین آثاری، مورد توجه عموم مخاطبان خاص و عام قرار گرفته و تا به امروز ماندگاری خود را حفظ کرده اند. برخی از آنها در فستیوالهای داخلی و خارجی نیز خوش درخشیده و جوایزی هم دریافت نموده اند.

 همانطور که در مطالب پیشین گفته شد ما در این سلسله مباحث و در هر مطلب به یکی از این آثار برجسته خواهیم پرداخت. آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم تا مخاطب به ارزشهای بیشتر اثر پی برده و لایه های مختلف آن را دریابد. در این مبحث می خواهیم در نگاهی اجمالی به فیلم رگبار ساخته بهرام بیضایی بپردازیم. در ادامه با تکرا همراه باشید.

    پرویز فنی زاده در رگبار

فیلم رگبار اثر بهرام بیضایی در سال ۱۳۵۱ ساخته شد و اکران عمومی گرفت. با توجه به فضای سینمای آن سالها و حضور پررنگ فیلم فارسی در آن زمان، رگبار اثری تازه و نو بود که هیچکدام از کلیشه های رایج را دارا نبوده و بُعد هنری در این فیلم کاملا غالب بود.

رگبار در ظاهر فیلمی ساده و صمیمی به نظر می رسد؛ اما سرشار از نشانه ها و رمز و رازهای زندگی است. اثری به دور از هر گونه کلیشه و عاری از نشانه های فیلمهای تجاری و بدون پایانی خوش که دلخواه مخاطب آن روز بود. الحق که ساختن چنین فیلمی در آن دوره و حتی باید بگویم در هر دوره تاریخی، جسارت بسیار می خواهد که بیضایی نیز تا به امروز همواره جسارت خود را ثابت کرده و نشان داده که از تجربه، هراسی ندارد. او با اعتماد و اطمینان خاطر به سمت ناشناخته ها هجوم برده؛ لذا در هر اثر بیضایی با عناصری بدیع و خلاقانه مواجه می شویم.

132611_935

فیلم رگبار ساخته بهرام بیضایی، حکایت معلمی ساده و بی پیرایه است که به مدرسه ای در پایین شهر منتقل می شود. او در آنجا با خواهر یکی از دانش آموزان خود آشنا شده و پس از کش و قوسهای بسیار با خود، به دختر دل می بازد. از سویی می بینیم که در این میان قصاب محله نیز دختر را دوست داشته و از آنجا که دختر از خانواده فقیری بوده، لذا مرد قصاب همواره کمک حال این خانواده است. مرد قصاب که از ماجرای دلبستگی معلم جدید مطلع شده با او درگیر می شود و او را به شدت کتک می زند.

Ragbar

معلم تازه وارد که پرویز فنی زاده نقش آن را به عهده دارد، در مدرسه دست به فعالیتهای خیرخواهانه و انقلابی می زند، از جمله سالن مدرسه را از یک انباری خاک گرفته، تبدیل به فضایی شیک و تمیز کرده تا مراسم اولیا و مربیان مدرسه در آنجا برگزار شود.

در نهایت این معلم (پرویز فنی زاده) که در فیلم حکمتی نام دارد، وقتی که کار خود را تمام شده می پندارد، اسباب و اثاثیه خود را دوباره همانگونه که آمده بود بر گاری سوار می کند و از شهر می رود. دختر نیز که در واقع  دلباخته او شده از پشت پنجره رفتن او را می نگرد و هرچه کارفرمایش اصرار به رفتن با معلم می کند و از او می خواهد که به دنبال عشق خود برود، دختر نمی تواند این کار را انجام دهد؛ چرا که او، خود را مدیون قصاب محله می داند.

دختر، با بازی پروانه معصومی، می ماند و آقای حکمتی معلم مدرسه همانگونه که تنها آمده بود، تنها نیز می رود و آمدن و رفتن او همچون رگباری است که بر شهر می بارد و به سرعت نیز تمام می شود.

media1

رگبار به کارگردانی بیضایی از سینمای قبل از انقلاب، داستان معلمی است ساده؛ اما متفاوت در جامعه! در واقع در جامعه ای که منفعت طلبی و کاسبی، پیشه جماعت شده است و همواره منفعت شخصی بر همه امور ارجحیت داشته و هر کس در پی منافع خود است. در چنین جامعه ای منافع همگانی تبدیل به اموری غریب شده و تا جایی پیش  می رود که قدم برداشتن در راه منافع همگانی به نظر جامعه عجیب و خنده دار بوده و فعالیت در این امور را به حساب بلاهت و سادگی فرد در جامعه می گذارند و گویی که دیگر دوره این فعالیتها گذشته است.

از سویی دیگر در فیلم رگبار ما با جامعه ای بسیار منفعل روبروییم. افراد جامعه تبدیل به افرادی منفعل شده و هیچ فردی دغدغه جامعه را ندارد و همگی بر اساس عادت زندگی می کنند و خارج از برنامه روزمره خود قدمی فراتر نگذاشته و اصولا آن را بیهوده می پندارند.

حال در این شرایط، ناگهان فردی سر و کله اش پیدا می شود که از جنس این اجتماع نبوده و فردی متفاوت از بقیه دیده می شود. شخصی که هنوز منافع همگانی برایش ارزشمند بوده، فردی که می خواهد هر روز زندگی جدیدی داشته باشد و متفاوت از دیروز خود بوده و می خواهد که فردی مفید در زندگی باشد. فردی که منفعل نیست و خود را آزاد و رها، برای پذیرش هر اتفاق جدید و تازه در زندگی قرار داده، از گرد راه  می رسد، عاشق می شود و این عشق به او انرژی داده تا دست به فعالیتهای مختلف بزند. او سعی می کند همانطور که عشق، انسان را از رخوت و سستی درآورده، او نیز اطرافیان و محل کار و زندگی خود را از رخوت و پوسیدگی نجات دهد.

images

آقای حکمتی در فیلم رگبار، یک معلم انقلابی است که عاشق شده، گویی یکبار دیگر به فضای مرده شهر روح دمیده تا جاییکه زن خیاط که صاحبکار دختر بوده نیز به آرزوهای دوران جوانی خود باز می گردد و بالاخره مشتریی که از اعیان بوده و او سالها در انتظار آمدن اوست همچون ایام گذشته می آید و او را از روزمرگی درآورده و شاید برای همین است که اصرار دارد، دختری که شاگردش بوده به عشق معلم جوان پاسخ مثبت بدهد و خود را از فضای رخوت زده این شهر نجات دهد.

یکی از صحنه های بسیار زیبا و قابل توجه در فیلم رگبار بیضایی، مواجهه دو مردی است که عاشق این دختر فقیر شده اند. رویارویی این دو در واقع صحنه ای را رقم می زند که مخاطب را هم درگیر خود می کند. هردو عاشق رو در روی یکدیگر قرار گرفته و سعی دارند با ادله خود دیگری را توجیه و قانع کرده تا بلکه یک نفر از عشقش دست بکشد؛ اما ادله ها یکی است.

رگبار1

یکی علاقه بی حد و حصر خود را دلیل آورده و دیگری نیز خود را در همان شرایط می بیند. آن یکی از جذابیت دختر گفته و خب همین جذابیت برای دیگری نیز وجود دارد. این یکی از عاشق شدن خود بر چشمان دختر می گوید و البته دیگری نیز عاشق چشمان دختر شده است. یکی از خنده های دختر می گوید و دیگری نیز مست این خنده ها بوده و می بینیم که هر دو عاشقند و هر دو دلایلی یکسان دارند. هر دو دختر را دوست داشته، هردو از نبودن دختر می میرند، هر دو عاشق چشمان دختر بوده و هردو مست از خنده های دختر هستند.

بهرام-بیضایی-1

بیضایی در اینجا ما را با وضعیتی بغرنج مواجه کرده که نمی دانیم کدام محق ترند و حال انتخاب دختر تعیین کننده است؛ اما دختر بر خلاف احساس و خواسته قلبی خود عمل کرده و معلم تنها می رود و دختر در شهر می ماند.

دختر خود را مدیون قصاب می داند؛ هرچند هیچ عشقی به او ندارد؛ اما می ماند و مانند بقیه مردم، روزمرگی را انتخاب می کند؛ اگر چه که او خود را ناچار به این انتخاب می داند و در واقع جبر جامعه است که برای او، آینده را رقم می زند.

آقای حکمتی معلم عاشق و سرشار از انرژی، تمام حس و حال و شور و نشاط خود را که حاصل یک عمر زندگی او بود، همه را در مدتی کوتاه و ناگهانی و به شدت فشرده بر سر آن شهر می بارد و بی انگیزه و بدون هیچ برنامه ای می رود تا او نیز روزها را روز به روز بگذراند و با غم و اندوه عشقی ناکام، شاید مانند بقیه تنها روزگار بگذراند.

b86e6c42a0f01ba9b9005f7937de96b2

قطعا از آن رگباری که ناگهان همه چیز را و فضا را تغییر می دهد، دیگر در زندگی او و یا در این شهر خبری نخواهد شد. خلاصه آقای حکمتی که پرویز فنی زاده این نقش را به زیبایی تمام بازی کرده است، همچون رگبار به ناگهان بر سر اهالی شهر می بارد و همچون رگبار به ناگهان نیز پایان می یابد. فیلم برخلاف سلیقه تماشاگر آن روزهای سینما با پایانی تلخ مخاطب را رها می کند و مخاطب با بمباران عواطف و احساسات و سوالات بسیار بر جای می ماند و تصویری غریب از زندگی که در جریان است.

.

منبع: تکرا

 

نوشته نگاهی به فیلم رگبار اثر بهرام بیضایی؛ اثری ماندگار از سینمای ایران قبل از انقلاب اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

نگاهی به فیلم رگبار اثر بهرام بیضایی؛ اثری ماندگار از سینمای ایران قبل از انقلاب

نگاهی به فیلم رگبار اثر بهرام بیضایی ازآثار ماندگار سینمای ایران قبل از انقلاب - تکرا

در طول تاریخ سینمای ایران، با آثاری همچون رگبار اثر بهرام بیضایی از سینمای قبل از انقلاب برخورد می کنیم که به لحاظ فرم و محتوا بسیار قابل توجه است. رگبار صرفا یک اثر تجاری نبوده و معیارهای هنری نیز در آنها رعایت شده است. چنین آثاری، مورد توجه عموم مخاطبان خاص و عام قرار گرفته و تا به امروز ماندگاری خود را حفظ کرده اند. برخی از آنها در فستیوالهای داخلی و خارجی نیز خوش درخشیده و جوایزی هم دریافت نموده اند.

 همانطور که در مطالب پیشین گفته شد ما در این سلسله مباحث و در هر مطلب به یکی از این آثار برجسته خواهیم پرداخت. آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم تا مخاطب به ارزشهای بیشتر اثر پی برده و لایه های مختلف آن را دریابد. در این مبحث می خواهیم در نگاهی اجمالی به فیلم رگبار ساخته بهرام بیضایی بپردازیم. در ادامه با تکرا همراه باشید.

    پرویز فنی زاده در رگبار

فیلم رگبار اثر بهرام بیضایی در سال ۱۳۵۱ ساخته شد و اکران عمومی گرفت. با توجه به فضای سینمای آن سالها و حضور پررنگ فیلم فارسی در آن زمان، رگبار اثری تازه و نو بود که هیچکدام از کلیشه های رایج را دارا نبوده و بُعد هنری در این فیلم کاملا غالب بود.

رگبار در ظاهر فیلمی ساده و صمیمی به نظر می رسد؛ اما سرشار از نشانه ها و رمز و رازهای زندگی است. اثری به دور از هر گونه کلیشه و عاری از نشانه های فیلمهای تجاری و بدون پایانی خوش که دلخواه مخاطب آن روز بود. الحق که ساختن چنین فیلمی در آن دوره و حتی باید بگویم در هر دوره تاریخی، جسارت بسیار می خواهد که بیضایی نیز تا به امروز همواره جسارت خود را ثابت کرده و نشان داده که از تجربه، هراسی ندارد. او با اعتماد و اطمینان خاطر به سمت ناشناخته ها هجوم برده؛ لذا در هر اثر بیضایی با عناصری بدیع و خلاقانه مواجه می شویم.

132611_935

فیلم رگبار ساخته بهرام بیضایی، حکایت معلمی ساده و بی پیرایه است که به مدرسه ای در پایین شهر منتقل می شود. او در آنجا با خواهر یکی از دانش آموزان خود آشنا شده و پس از کش و قوسهای بسیار با خود، به دختر دل می بازد. از سویی می بینیم که در این میان قصاب محله نیز دختر را دوست داشته و از آنجا که دختر از خانواده فقیری بوده، لذا مرد قصاب همواره کمک حال این خانواده است. مرد قصاب که از ماجرای دلبستگی معلم جدید مطلع شده با او درگیر می شود و او را به شدت کتک می زند.

Ragbar

معلم تازه وارد که پرویز فنی زاده نقش آن را به عهده دارد، در مدرسه دست به فعالیتهای خیرخواهانه و انقلابی می زند، از جمله سالن مدرسه را از یک انباری خاک گرفته، تبدیل به فضایی شیک و تمیز کرده تا مراسم اولیا و مربیان مدرسه در آنجا برگزار شود.

در نهایت این معلم (پرویز فنی زاده) که در فیلم حکمتی نام دارد، وقتی که کار خود را تمام شده می پندارد، اسباب و اثاثیه خود را دوباره همانگونه که آمده بود بر گاری سوار می کند و از شهر می رود. دختر نیز که در واقع  دلباخته او شده از پشت پنجره رفتن او را می نگرد و هرچه کارفرمایش اصرار به رفتن با معلم می کند و از او می خواهد که به دنبال عشق خود برود، دختر نمی تواند این کار را انجام دهد؛ چرا که او، خود را مدیون قصاب محله می داند.

دختر، با بازی پروانه معصومی، می ماند و آقای حکمتی معلم مدرسه همانگونه که تنها آمده بود، تنها نیز می رود و آمدن و رفتن او همچون رگباری است که بر شهر می بارد و به سرعت نیز تمام می شود.

media1

رگبار به کارگردانی بیضایی از سینمای قبل از انقلاب، داستان معلمی است ساده؛ اما متفاوت در جامعه! در واقع در جامعه ای که منفعت طلبی و کاسبی، پیشه جماعت شده است و همواره منفعت شخصی بر همه امور ارجحیت داشته و هر کس در پی منافع خود است. در چنین جامعه ای منافع همگانی تبدیل به اموری غریب شده و تا جایی پیش  می رود که قدم برداشتن در راه منافع همگانی به نظر جامعه عجیب و خنده دار بوده و فعالیت در این امور را به حساب بلاهت و سادگی فرد در جامعه می گذارند و گویی که دیگر دوره این فعالیتها گذشته است.

از سویی دیگر در فیلم رگبار ما با جامعه ای بسیار منفعل روبروییم. افراد جامعه تبدیل به افرادی منفعل شده و هیچ فردی دغدغه جامعه را ندارد و همگی بر اساس عادت زندگی می کنند و خارج از برنامه روزمره خود قدمی فراتر نگذاشته و اصولا آن را بیهوده می پندارند.

حال در این شرایط، ناگهان فردی سر و کله اش پیدا می شود که از جنس این اجتماع نبوده و فردی متفاوت از بقیه دیده می شود. شخصی که هنوز منافع همگانی برایش ارزشمند بوده، فردی که می خواهد هر روز زندگی جدیدی داشته باشد و متفاوت از دیروز خود بوده و می خواهد که فردی مفید در زندگی باشد. فردی که منفعل نیست و خود را آزاد و رها، برای پذیرش هر اتفاق جدید و تازه در زندگی قرار داده، از گرد راه  می رسد، عاشق می شود و این عشق به او انرژی داده تا دست به فعالیتهای مختلف بزند. او سعی می کند همانطور که عشق، انسان را از رخوت و سستی درآورده، او نیز اطرافیان و محل کار و زندگی خود را از رخوت و پوسیدگی نجات دهد.

images

آقای حکمتی در فیلم رگبار، یک معلم انقلابی است که عاشق شده، گویی یکبار دیگر به فضای مرده شهر روح دمیده تا جاییکه زن خیاط که صاحبکار دختر بوده نیز به آرزوهای دوران جوانی خود باز می گردد و بالاخره مشتریی که از اعیان بوده و او سالها در انتظار آمدن اوست همچون ایام گذشته می آید و او را از روزمرگی درآورده و شاید برای همین است که اصرار دارد، دختری که شاگردش بوده به عشق معلم جوان پاسخ مثبت بدهد و خود را از فضای رخوت زده این شهر نجات دهد.

یکی از صحنه های بسیار زیبا و قابل توجه در فیلم رگبار بیضایی، مواجهه دو مردی است که عاشق این دختر فقیر شده اند. رویارویی این دو در واقع صحنه ای را رقم می زند که مخاطب را هم درگیر خود می کند. هردو عاشق رو در روی یکدیگر قرار گرفته و سعی دارند با ادله خود دیگری را توجیه و قانع کرده تا بلکه یک نفر از عشقش دست بکشد؛ اما ادله ها یکی است.

رگبار1

یکی علاقه بی حد و حصر خود را دلیل آورده و دیگری نیز خود را در همان شرایط می بیند. آن یکی از جذابیت دختر گفته و خب همین جذابیت برای دیگری نیز وجود دارد. این یکی از عاشق شدن خود بر چشمان دختر می گوید و البته دیگری نیز عاشق چشمان دختر شده است. یکی از خنده های دختر می گوید و دیگری نیز مست این خنده ها بوده و می بینیم که هر دو عاشقند و هر دو دلایلی یکسان دارند. هر دو دختر را دوست داشته، هردو از نبودن دختر می میرند، هر دو عاشق چشمان دختر بوده و هردو مست از خنده های دختر هستند.

بهرام-بیضایی-1

بیضایی در اینجا ما را با وضعیتی بغرنج مواجه کرده که نمی دانیم کدام محق ترند و حال انتخاب دختر تعیین کننده است؛ اما دختر بر خلاف احساس و خواسته قلبی خود عمل کرده و معلم تنها می رود و دختر در شهر می ماند.

دختر خود را مدیون قصاب می داند؛ هرچند هیچ عشقی به او ندارد؛ اما می ماند و مانند بقیه مردم، روزمرگی را انتخاب می کند؛ اگر چه که او خود را ناچار به این انتخاب می داند و در واقع جبر جامعه است که برای او، آینده را رقم می زند.

آقای حکمتی معلم عاشق و سرشار از انرژی، تمام حس و حال و شور و نشاط خود را که حاصل یک عمر زندگی او بود، همه را در مدتی کوتاه و ناگهانی و به شدت فشرده بر سر آن شهر می بارد و بی انگیزه و بدون هیچ برنامه ای می رود تا او نیز روزها را روز به روز بگذراند و با غم و اندوه عشقی ناکام، شاید مانند بقیه تنها روزگار بگذراند.

b86e6c42a0f01ba9b9005f7937de96b2

قطعا از آن رگباری که ناگهان همه چیز را و فضا را تغییر می دهد، دیگر در زندگی او و یا در این شهر خبری نخواهد شد. خلاصه آقای حکمتی که پرویز فنی زاده این نقش را به زیبایی تمام بازی کرده است، همچون رگبار به ناگهان بر سر اهالی شهر می بارد و همچون رگبار به ناگهان نیز پایان می یابد. فیلم برخلاف سلیقه تماشاگر آن روزهای سینما با پایانی تلخ مخاطب را رها می کند و مخاطب با بمباران عواطف و احساسات و سوالات بسیار بر جای می ماند و تصویری غریب از زندگی که در جریان است.

.

منبع: تکرا

 

نوشته نگاهی به فیلم رگبار اثر بهرام بیضایی؛ اثری ماندگار از سینمای ایران قبل از انقلاب اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

ستارگان سینمای قبل از انقلاب (قسمت اول)؛ فردین ستاره تمام نشدنی سینمای ایران!

ستارگان سینمای قبل از انقلاب (قسمت اول)؛ فردین ستاره تمام نشدنی سینمای ایران!

پیرامون ستاره و ستاره سازی در سینما همواره مباحث زیادی مطرح بوده و موافق و مخالفنی نیز همیشه بوده اند که در تایید و یا رد آن، دلایل خاص خود را داشته و لذا عده ای با آغوش باز آن را پذیرفته و از فواید تجاری و حضور حداکثری مخاطب در سالن سینما بهره برده و عده ای نیز این جریان را هم راستا با مسیر هنری اثر ندیده و نسبت به وجه هنری اثر نگران بوده و طبیعتا آثاری را تولید کرده و به مخاطب بسیار محدودی ارائه داده است که بیشتر، منتقدان و روشنفکران جامعه مخاطب آن اثر بوده اند .

محمد علی فردین نایب قهرمان کشتی جهان
محمد علی فردین نایب قهرمان کشتی جهان

البته این بدان معنا نیست که منتقدان و روشنفکران، مخاطب دیگر آثار نبوده بلکه بدین معناست که چنین آثاری که از معیارهای تجاری استفاده نکرده است، از حضور مخاطب عام بی بهره مانده و لذا همواره به لحاظ تجاری آثاری ناموفق بوده و اغلب شکست خورده اند.

فردین

ستاره و ستاره سازی در سینمای جهان همواره امری رایج بوده و حتی جریانی بسیار قدرتمند بوده است. هیچ دوره ای از سینما در ایران و دیگر کشورهای جهان از میان نرفته و هیچگاه شخصی قدرت آن را نداشته که با آن بتواند مبارزه کند و این جریان را از بین ببرد و یا آن را تضعیف کند. حتی فیلمسازان بزرگ نیز همواره سعی کرده‌اند با توجه به  رعایت تمام شرایط کیفی فیلم، از این جریان نیز بهره مند شوند؛ زیرا ستاره سازی در تاریخ سینمای ایران و جهان با اقتصاد سینما، رابطه ای بسیار قوی و آشکار داشته  است.

 به هر حال ما می دانیم که اگر فیلمی گیشه نداشته باشد شکست خواهد خورد و هیچ تهیه کننده ای با شکست مادی و تجاری فیلم ارتباط خوبی ندارد. اصولا تهیه کنندگان همواره به دنبال فروش بیشتر بوده و در این خصوص سعی می کنند که معیارها و عوامل تاثیرگذار بر گیشه را رعایت کنند و به هر قیمتی که شده، حتی اگر مقداری از کیفیت را نادیده بگیرند، سعی میکنند گیشه را تامین کنند. البته این امری کاملا عقلانی است؛ زیرا اگر فیلم گیشه نداشته باشد به معنای نداشتن مخاطب بوده و عدم مخاطب یعنی پایان کار یک هنرمند و یک فعالیت اقتصادی.

محمد علی فردین؛ ستاره‌ای تمام نشدنی در تاریخ سینمای ایران
محمد علی فردین؛ ستاره‌ای تمام نشدنی در تاریخ سینمای ایران

لذا همواره ستاره سازی امری رایج بوده و البته با نوساناتی نیز روبرو بوده است. گاهی این جریان شدیدتر و گاهی خفیف تر شده؛ اما هیچگاه از بین نرفته است. سینمای ایران نیز از این امر بهره فراوان برده و تاریخ سینما به ما نشان می دهد که ستاره سازی همیشه امر منفی نبوده و در بسیاری موارد سینمای ایران را از بحران نجات داده و یکی از عوامل بسیار موثر بر حیات سینما تا به امروز بوده است.

فردین در " بابا شمل "
فردین در ” بابا شمل “

در تاریخ ستارگان سینمای ایران،  فردی در سال ۱۳۳۸ به عرصه سینما پا گذارده که دارای پتانسیل بسیار بالا بوده و معیارهای بسیاری برای ستاره شدن داشته است. فردی که از دنیای ورزش به عرصه سینما آمد و طبیعتا دارای اندامی ورزشی و بسیار خوش هیکل بود. با توجه به تجربه در بدنسازی، ژیمناستیک و کشتی قطعا به لحاظ فیزیک بسیار متناسب بوده و دارای چهره ای بسیار جذاب نیز برای مخاطب بوده است که در طول تاریخ سینمای ایران هیچگاه رقیب نداشته است.

این ستاره درخشان سینما، محمد علی فردین بود. حبیب الله بلور که از مردان نامدار کشتی بوده و در سینما نیز دستی داشته در ورود فردین به سینما نقشی اساسی ایفا کرده است. فردین نیز از آنجا که در عرصه کشتی بسیار موفق بوده و دارای ویژگیهای فیزیکی و جسمانی مناسب و خاصی بوده با کمک بلور پا به عرصه سینما گذاشت.

فردین

محمد علی فردین با توجه به چهره سمپاتیک و جذابیت فوق العاده و ارتباط با مخاطب، به سرعت در عرصه سینما  به پیش رفته و مورد توجه اهالی سینما قرار گرفت و بصورت حرفه ای کار سینما را شروع می کند. فردین کار بازیگری خود را با فیلم ” چشمه آب حیات ” در سینما شروع کرد.

فیلم رنگی ” چشمه آب حیات ” در سال ۱۳۳۸ به کارگردانی سیامک یاسمی بر پرده سینما آمد و محمود کوشان فیلمبرداری آن را بر عهده داشت. بازیگران این فیلم عبارت از محمدعلی فردین، ایرن، ایرج قادری، نریمان و نقشینه بودند.

فردین که عضو تیم ملی کشتی ایران بود با این فیلم پا به سینما گذاشت و پس از مدتی  کوتاه به یک ستاره تبدیل شد.و با توجه به نقشها و شخصیتهایی که تصویر میکرد مورد استقبال انبوه تماشاگران قرار گرفت و مخاطبان آنروز تجسم آرزوهای دور و دراز خود را در فیلمها و شخصیت او یافتند.سیمای جذاب فردین به علاوه تبلیغات دامنه دار در اطراف او و ترانه های ایرج همراه با لب خوانی فردین از وی چهره ای بسیار محبوب ساخت که بر دل تمامی مردم اعم از روشنفکر و غیر روشنفکر و خاص و عام نشست و حتی با توجه به کیفیت پایین آثاری که فردین در آنها به ایفای نقش می پرداخت باز هم مورد علاقه مردم بود و فردین مسیری را در آن سالها پیمود که آرزوی هر هنرمندی است .

فردین
فردین در ” بر فراز آسمانها “

ولی تا بحال ستاره ای در سینمای ایران ظهور نکرده که تا این اندازه درخشان در نظر مخاطب باشد و همچنین مورد علاقه مخاطبانی به این گستردگی قرار بگیرد. تا به امروز نیز که حدودا ۴۰ سال از آخرین فعالیتهای فردین می گذرد همچنان مورد علاقه نسلهای گذشته بوده و در ضمن نمی توان سینما را از فردین جدا کرد.

مرور تاریخ سینما بدون پرداختن به فردین و تاثیرات او در سینما امکانپذیر نیست و همواره جایگاه خود را داشته و بر خلاف نظر برخی که هنر او را زیر سوال می برند، جایگاه فردین در قلب مخاطبان نشان از هنر وی بوده و نکته اینست که فردین توانسته قلب های بیشترین مخاطب را تا به امروز در سینمای ایران تسخیر کند. او با هر حضور خود در سینما، جمعیت کثیری را به سینما کشانده و بی شک تاثیری بسیار حیاتی بر اقتصاد سینما داشته است.

در بسیاری از بحرانها سینمای ایران را از ورشکستگی نجات داده و این کار بزرگ، خود نشان از هنری دارد که هر کسی توانایی آن را نداشته است. هرچند عده بسیار معدودی در مقابل حجم کثیری از جامعه، نمی تواند عدد قابل توجهی باشد.

فردین در " بابا شمل "
فردین در ” بابا شمل “

به هر حال محمد علی فردین تحرک و جنب و جوشی در سینمای آن زمان بوجود آورد و رخوت را از آن دور ساخت. کاری که هرکسی توان آن را نداشته و ندارد. حضور جمعیتی که در روز تشییع او در محل تعیین شده گرد آمده تا به او ادای احترام کنند، نشانه های بسیاری در خود دارد که لازم است مورد توجه و تحلیل قرار گیرد.

یعنی بیست سال پس از فعالیت او چنین حجمی از مخاطب و تعاریف و نظراتی که برخی هنرمندان بنام و مشهور ایران درباره وی بیان نموده بیانگر اینست که حتی با دوری بیست ساله فردین از سینما جایگاه او همچنان حفظ شده و بین او و سینمای ایران نمی توان جدایی انداخت و بدون شک فردین بخشی از تاریخ سینمای ایران شده است.

فردین در آثار بسیاری به ایفای نقش پرداخت بطوری که حدودا در مدت بیست سال بیشتر از شصت فیلم در رزومه بازیگری او به چشم می خورد که برخی از آنها به شرح زیر است:

گنج قارون ، حاتم طایی، جهان پهلوان، فریاد نیمه شب (۱۳۴۰)، چرخ فلک (۱۳۴۶)، سلطان قلبها (۱۳۴۷)، کوچه مردها (۱۳۴۹)، بابا شمل (۱۳۵۰)، جوانمرد (۱۳۵۳)، غزل (۱۳۵۵)، بر فراز آسمانها (۱۳۵۷)، چشمه آب حیات (۱۳۳۸)، قصه شب (۱۳۵۲) و برزخی ها (۱۳۶۱)

همچنین فردین در زمینه تهیه کنندگی نیز تجاربی به شرح زیر را در کارنامه کاری خود دارد :

بر فراز آسمانها (۱۳۵۷)، قرار بزرگ (۱۳۵۴)، قصه شب (۱۳۵۲)، جهنم + من (۱۳۵۱)، سکه شانس (۱۳۴۹)، خوشگل خوشگلا (۱۳۴۴)، گرگهای گرسنه (۱۳۴۱)

فردین

محمد علی فردین در کارنامه کاری خود یک تجربه نیز در زمینه تدوین داشته و فیلم قرار بزرگ (۱۳۵۴) تنها تجربه وی در این زمینه بوده است. در زمینه نویسندگی نیز پنج اثر با عناوین قصه شب (۱۳۵۲)، سلطان قلبها (۱۳۴۷)، حاتم طائی (۱۳۴۵)، خوشگل خوشگلا (۱۳۴۴)، عشق و انتقام (۱۳۴۴) را به مخاطب ارائه داده و ۱۱ اثر را نیز کارگردانی کرده که عبارتند از :
بر فراز آسمانها (۱۳۵۷)، قرار بزرگ (۱۳۵۴)، قصه شب (۱۳۵۲)، جهنم + من (۱۳۵۱)، قصر زرین (۱۳۴۸)، سلطان قلبها (۱۳۴۷)، حاتم طائی (۱۳۴۵)، گدایان تهران (۱۳۴۵)، خوشگل خوشگلا (۱۳۴۴)، عشق و انتقام (۱۳۴۴)، گرگهای گرسنه (۱۳۴۱)

در مطالب بعدی به دیگر ستارگان سینمای قبل انقلاب و بعد از انقلاب خواهیم پرداخت. با تکرا همراه باشید.

منبع: تکرا

نوشته ستارگان سینمای قبل از انقلاب (قسمت اول)؛ فردین ستاره تمام نشدنی سینمای ایران! اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

آثار ماندگار سینمای ایران قبل از انقلاب؛ قیصر، فیلمی بدون کلیشه!

آثار ماندگار سینمای ایران قبل از انقلاب؛ قیصر، فیلمی بدون کلیشه!

با توجه به گستردگی موضوع سینما و تلویزیون و جذابیت این عرصه در نزد مخاطب و نیاز به پرداختن متمرکز به مباحث این عرصه لذا از  این پس طی سلسله مباحث متعدد به تحلیل و تجزیه آثار ماندگار این عرصه پرداخته و در هر مبحث یک اثر مورد آنالیز قرار گرفته تا مخاطب با ابعاد مختلف یک فیلم و لایه های پنهان آن آشنا شود. در این مبحث  از سینمای قبل از انقلاب شروع کرده و به بررسی فیلم قیصر می پردازیم. با تکرا همراه باشید.

فیلم قیصر اثر مسعود کیمیایی از آثار برجسته سینمای قبل از انقلاب محسوب می شود و از تولیدات سال ۱۳۴۸ سینمای ایران بوده است که به دلیل نوع پرداخت قصه و ارائه آن در قالبی جدید و به دور از کلیشه های رایج  سینمای قبل از انقلاب مورد توجه همگان قرار گرفت.

مخاطبان خاص و عام جامعه با این اثر ارتباط برقرار کرده و در آن دوره فروشی عجیب، معادل دو میلیون تومان داشت که حیرت همگان را باعث شد و همین فروش بالا موجب شد که تهیه کنندگان به کارگردانان جوان اعتماد کرده و لذا کارگردانان جوان بسیاری توانستند در آن برهه وارد سینما شده و به ساخت فیلم بپردازند که این خود جریانی در سینمای آنروز را پدید آورد. بسیاری از دست اندر کاران سینما این فیلم را منشا موجی جدید در سینمای ایران عنوان کردند .

فیلم قیصر فاقد کلیشه های رایج در سینمای قبل از انقلاب مانند صحنه های کافه، کاباره، آوازخوانی های نقش اول فیلم، صحنه های سکسی بود و ازطرفی فاقد هنرپیشه نقش مکمل خوش بیان و کمیک و بذله گو بود. همچنین از صحنه های بزن بهادری قهرمان با دیگر شخصیتها خبری نبود و مهمتر از همه اینکه مخاطب با مرگ قهرمان در پایان اثر مواجه می شود که در واقع دارای پایانی تلخ و غم انگیز بود و برخلاف میل مخاطب آنروز بود که به پایان خوش و رسیدن زوج عاشق عادت داشت.

لذا با توجه به کلیه مواردی که در بالا ذکر شد، در واقع تولید این اثر ریسکی بسیار بزرگ برای کارگردان و تهیه کننده محسوب می شد و قطعا هر تهیه کننده و کارگردانی تن به چنین ریسکی نمی داد، زیرا همه عوامل نشان از شکست فیلم داشت؛ اما عباس شباویز به عنوان تهیه کننده و مسعود کیمیایی به عنوان نویسنده و کارگردان، با اعتماد و اطمینان خاطر تن به این ریسک بزرگ داده و به ساخت آن پرداختند و بالاخره اکران آن شروع شد.

بهروز وثوقی و جمشید مشایخی در فیلم قیصر
بهروز وثوقی و جمشید مشایخی در فیلم قیصر

هرچند که شباویز و مسعود کیمیایی ریسک تولید این اثر را پذیرفتند و شاید چندان از فروش آن مطمئن نبودند؛ اما قطعا منتظر چنین اتفاقی نبودند و حتی حدسش را هم نمی زدند و شاید هرگز گمان نمی کردند که فیلم با چنین استقبالی از سوی مخاطبان خاص و عام مواجه شود و خود آغازگر موجی جدید درسینمای ایران شود، آنقدر با مخاطب عام ارتباط برقرار نماید و چنان تاثیری بر جامعه بگذارد که قیصر به عنوان قهرمان فیلم، تبدیل به الگویی در زندگی روزمره جوانان شود و مدل کفش های قیصری به شدت در جامعه رایج شود.

فیلم قیصر در میان آثار سطحی و به شدت تجاری، توانست بدون هرگونه کلیشه و عنصری خارج از قصه و قصه ای به دور از قهرمان پردازی های فیلم های هم عصر خود و صحنه هایی بسیار واقع گرایانه و بدون ردپای سکس و رگه های اروتیک، به عنوان اثری بدیع در پرداخت قصه ای نه چندان بدیع مطرح شود. این فیلم توانست مخاطب عام و خاص را با خود همراه سازد و مسعودکیمیایی را به عنوان سینماگری خلاق و جسور و دارای شناخت عمیق از اجتماع به عرصه هنر معرفی نماید.

همچنین با توجه به فیلمنامه و دیالوگ نویسی جذاب و در نوع خود بی نظیر، مسعود کیمیایی همچنان تا به امروز به عنوان دیالوگ نویسی بی همتا در سینمای ایران مطرح است و نقل دیالوگ های ماندگار آثارش تا به امروز در جامعه، شهره عام و خاص است.

و اما حکایت فیلم قیصر:

بهروز وثوقی در نقش قیصر
بهروز وثوقی در نقش قیصر

در فیلم قیصر ، قصه این است که خواهر او که برای درس خواندن به منزل دوستش رفته در آنجا مورد تجاوز برادر دوستش، منصور آق منگول، قرار می گیرد و از شرم مواجهه با خانواده خود دست به خودکشی می زند. خانواده او  بر اساس نامه ای که دختر از خود به جای گذاشته ماجرا را می فهمند.

برادر بزرگ قیصر به نام فرمان با بازی زیبای ناصر ملک مطیعی چاقو را برداشته تا انتقام خواهرش را از آنها بگیرد؛ اما با دایی خود مواجه شده و دایی از او می خواهد که چاقو را کنار گذاشته و او را به یاد قول و قسم خود انداخته که قرار بر این بوده که هرگز دست به چاقو نشود. لذا فرمان چاقو را کنار گذاشته و دست خالی می رود تا انتقامش را از منصور آق منگل بگیرد؛ اما آنجا با او و برادرانش روبرو شده و آنها از پشت او را با چاقو می زنند و او می میرد.

قیصر که برای کار به آبادان رفته بود بی خبر از همه جا با چمدانی پر از سوقات به نزد خانواده برگشته اما با وضعیت جدید روبرو شده و با فهمیدن ماجرا ، قصد میکند که انتقام خون خواهر و برادرش را بگیرد. مادر و خان دایی راضی به بودن وی نیستند و سعی می کنند که او را به آبادان، سر کارش بفرستند؛ اما او زیر بار نمی رود و همانجا می ماند.

ابتدا موقعیت را خوب بررسی کرده و سپس یک یک برادران منصور را در مکانهای مختلف مثل حمام و یا محل سلاخی گاوها با ضربات چاقو می کشد. پلیس به او مظنون شده و به دنبال اوست. لذا او پنهان شده و از طریق زنی که با منصور رابطه داشته، آدرس منصور را می گیرد و به راه آهن قدیمی رفته در آنجا با منصور گلاویز شده و او را می کشد و سپس خود نیز مورد اصابت گلوله پلیس قرار می گیرد و نهایتا خود را کشان کشان به داخل یکی از کوپه های قطاری ایستاده می کشاند و در کوپه می نشیند و فیلم پایان می یابد.

جمشید مشایخی و مسعود کیمیایی در پشت صحنه فیلم قیصر
جمشید مشایخی و مسعود کیمیایی در پشت صحنه فیلم قیصر

در این اثر جمشید مشایخی نقش خان دایی را به عهده داشته و ناصر ملک مطیعی نقش فرمان و بهروز وثوقی در نقش قیصر و پوری بنایی در نقش نامزد قیصر به ایفای نقش می پردازند.

در فیلم قیصر دو زاویه نگاه را در زندگی شاهد هستیم. نگاه خان دایی به عنوان نماینده نسل گذشته به زندگی و نگاه قیصر به عنوان نماینده نسل جدید به زندگی در مواجهه با رخدادها مطرح است. به نوعی تقابل سنت و مدرنیته کاملا در اثر موج می زند و هویداست.

خاندایی نماینده دیدگاه سنتی سعی دارد با قانون همه مشکلات را رفع کند و بسیار محافظه کارانه و یا شاید عقلانی با قضایا برخورد کرده و در مقابل او قیصر با نگاهی احساسی و با عدم اعتماد به قانون و معتقد به ناتوانی قانون در حل مسائل و ضرورت ورود خود فرد به رویدادها و حل مسائل بصورت شخصی مطرح است.

خاندایی به واگذاری مسئله به قانون اعتقاد داشته و نگران حوادث بعد از آن است و قیصر بی محابا به قلب جریان زده و از غرق شدن در آن ابایی ندارد.

مادر که تاب تحمل این کش و قوس ها را ندارد، می میرد. قیصر دلایل خود را طرح می کند و البته در برخی موارد شاید حق با اوست. او در لابلای دیالوگ های خود می گوید که “چه کسی به اندازه ارزنی به او معرفت و مردانگی نشان داده که او یک خروار مردانگی به پای آن بریزد.” او معتقد است که با افراد باید مشابه خود آنان برخورد کرد و به هر حرکت آدم ها باید پاسخ داد و قانون تنها به درد محافظه کاران می خورد و دردی از کسی دوا نمی کند.

مسعود کیمیایی، نویسنده و کارگردان فیلم قیصر
مسعود کیمیایی، نویسنده و کارگردان فیلم قیصر

فیلم قیصر حکایت انتقام است، انتقام شخصی قهرمان که خود دست به اجرای قانون می زند؛ زیرا قانون را در اجرای عدالت ناتوان می بیند و این خصیصه را در بسیاری از قهرمان های مسعود کیمیایی شاهدیم. همگی در شرایطی خاص، پاشنه کفش خود را ور کشیده و با ضامن داری دسته زنجانی، برای اجرای قانون و عدالت به راه می افتد و شعله ور شدن این آتش در بسیاری مواقع یقه خود او را نیز می گیرد.

با ارائه نظرات و پیشنهادات خود یاریگر ما باشید.

منبع: تکرا

نوشته آثار ماندگار سینمای ایران قبل از انقلاب؛ قیصر، فیلمی بدون کلیشه! اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.