راه هایی که باعث می شود یک کارآفرین خواب آلود سحرخیز شود

راه هایی که باعث می شود یک کارآفرین خواب آلود سحرخیز شوداگر دیر از خواب بلند می‌شوید، به دلیل تنبلی نیست. به‌احتمال‌ زیاد برنامه روزانه شما به‌عنوان یک کارآفرین هوشمندانه نیست و باید درباره لیست فعالیت‌های خود تجدیدنظر کنید. تا رسیدن به جزیره موفقیت راهی نیست، فقط باید کشتی کسب و کار خود را با دقت هدایت کنید تا به صخره‌های مشکلات برخورد نکند. اگر می‌خواهید روزهای کاری خود را با انگیزه آغاز کنید، در ادامه با تکرا همراه باشید.

صرف‌نظر از اینکه چقدر روزانه می‌خوابید، ظاهراً هیچ‌وقت به‌اندازه کافی از این خواب‌های لذت‌بخش سیر نمی‌شوید. ساعت زنگ‌داری که در کنار تخت شما قرار دارد همیشه نقش یک اتفاق بد برای شروع روز را برایتان ایفا می‌کند و منتظر است برای بار آخر دکمه توقف آن را فشار دهید. بااینکه می‌دانید کارهایی برای انجام شدن منتظر شما هستند، ولی نمی‌توانید به‌راحتی از جای گرم‌ونرم خود دل بکنید.

این به خاطر تنبلی شما نیست. چون انجام دادن کارها در طول روز سخت هستند، باعث می‌شوند که شما بیش‌ازحد خسته شوید. بهتر است بدانید که اگر کمی بیشتر خواب لذت‌بخش صبح گاهی را تجربه کنید، بازده کاری شما بیشتر خواهد شد. مشکل اینجاست که شما هنوز تکنیک درست برای بلند شدن از خواب و آغاز روز ماجراجویانه خود را اجرا نکرده‌اید. نگران نباشید، بیدار شدن در صبح زود حتی برای افرادی مثل شما که دیر از خواب بیدار می‌شوید هم آسان است، فقط باید چند برنامه برای ایجاد تغییر در عادت‌ها، شیوه زندگی و تفکر ذهنی را اجرایی کنید.

۱- با بیولوژی خود مبارزه نکنید

بیدار شدن

به‌عنوان یک کارآفرین بهتر است که اولویت خود را بازده بالا و رسیدن به اهداف قرار دهید؛ بنابراین، برای به حداکثر رساندن بهره‌وری باید در نظر بگیرید که چگونه و از چه راهی به این خواسته‌ها برسید. اگر کار شبانه شما زیاد است، مجبور می‌شوید دیر به تخت خواب خود بروید، اگر هم کار شما از صبح زود شروع می‌شود، پس باید زود از خواب بیدار شوید. اغلب افراد دوست دارند که دیر بخوابند و زود از خواب بیدار شوند، ولی داشتن هردوی این‌ها امکان‌پذیر نیست. افراد سالم روزانه بین ۷ تا ۹ ساعت خواب نیاز دارند.

برای مثال اگر ساعت ۱۱:۳۰ شب بخوابید، باید ساعت ۷:۳۰ صبح بیدار شوید، هرچقدر زودتر بیدار شوید، بازده روزانه شما کمتر خواهد شد. اگر می‌خواهید زودتر بیدار شوید، بایستی که زودتر به تخت خواب بروید. بله این حرف ظاهرا، مانند توصیه‌های والدین سخت‌گیر است ولی شما نمی‌توانید با بیولوژی خود مبارزه کنید. دیر خوابیدن و زود بیدار شدن غیرطبیعی است.

۲- ساعت هشداردهنده را زمان خواب کنار خود قرار ندهید

هشدار صبح گاهی

بسیاری از افراد کارآفرین می‌خواهند که صبح رأس یک ساعت خاص بیدار شوند. آن‌ها هشدار ساعت را برای یک‌زمان معین تنظیم می‌کنند، ولی بعد از دو یا سه بار تمدید زمان، بیدار می‌شوند. اگر شما هم یکی از این افراد هستید، بهتر است بدانید که انجام دادن چنین کاری باعث احساس راحتی و آرامش بیشتر نیست و نتیجه آن برعکس خواهد بود. تعویق انداختن در هشدار ساعت، چرخه خواب و ساعت بدن شمارا مختل می‌کند، همچنین باعث ایجاد اختلال در ارتباط بین مغز و صدای زنگ هشدار بیدار شدن از خواب می‌شود. درنتیجه شما خسته‌تر خواهید شد و تاثیر زنگ هشدار نیز به‌مرورزمان بر بیدار شدن شما کاهش خواهد یافت.

بر اساس مطالعات بازده بدن ما زمانی به حداکثر می‌رسد که بر اساس یک قانون دائمی عمل کند. شما باید در اولین هشدار از خواب بیدار شوید و آن را به تعویق نیندازید. هشدار را برای ساعتی که می‌خواهید تنظیم کنید و ساعت را تا جایی که می‌توانید دور از تخت خواب قرار دهید (در حدی که صدای آن شنیده شود). همین امر باعث می‌شود تا از تخت خواب بلند شوید و آن را خاموش‌کنید.

۳- یک‌روال ثابت را دنبال کنید

زنگ هشدار

سازمان‌دهی و شتاب، دو ستون زندگی یک کارآفرین مولد و پربازده هستند. بدون سازمان‌دهی نمی‌توانید به‌طور مؤثر کارکنید. بدون شتاب، سوخت موتور ایجاد انگیزه شما به اتمام خواهد رسید و هرگز انرژی ذهنی موردنیاز برای مقابله با سخت‌ترین وظایف خود را به دست نخواهید آورد.

بهترین راه برای ترکیب کردن این دو روش و رسیدن به یک زندگی دلخواه، ایجاد یک‌ روال صبحگاهی منظم است. ترتیب دهی به کارها باعث ایجاد حس هدفمندی در شما خواهد شد.

با نظم دهی به کارهایتان می‌توانید کم‌کم کارهای کوچک را یکی پس از دیگری انجام دهید، اگر این روال ادامه پیدا کند، کم‌کم جرئت انجام دادن کارهای سخت‌تر را هم خواهید یافت تا وقتی‌که بتوانید تیک تمام‌کارهای خود در to-do list را بزنید.

روال‌ها به شما اجازه می‌دهند تا یک روز را به‌سادگی شروع کنید و با کوله باری از کارهای انجام‌شده، آن را به اتمام برسانید.

۴- به عنوان کارآفرین تصدیقاتی را برای موفقیت خود ایجاد کنیدکارآفرین

اعتراف می‌کنم: من در مورد تصدیقات و اثربخشی آن‌ها شک و تردید دارم، اما من هنوز از آن‌ها استفاده می‌کنم و تقریباً هرروز برای من تاثیر دارند.

من هرروز صبح به خود می‌گویم «من اهدافی دارم، اگر برای رسیدن به آن‌ها تلاش نکنم به آن‌ها نمی‌رسم». همین جمله کوتاه به من می‌گوید که باید به کجا برسم و زمان از طلا هم گران‌بهاتر است. همین امر باعث می‌شود تمام اعمال من جهت‌گیری خاصی برای رسیدن به هدف داشته باشند، حتی بیدار شدن از خواب! به‌عبارت‌دیگر همین امر باعث می‌شود تا من در عرض کمتر از یک دقیقه از رخت خواب راحت بلند شوم.

تحقیقات روان‌شناختی نشان می‌دهد که وقتی تصدیقات عمداً و مرتب انجام می‌شوند، مسیرهای شیمیایی مغز شما را تقویت می‌کنند که همین پیام انرژی شما را تقویت می‌کند.

تصدیق‌ها یا مواردی که در ذهن به حخود تاکید می کنید، ابزارهایی هستند که می‌توانید در تمام طول روز آن‌ها را به خود تزریق کنید تا کارای بیشتری داشته باشید.

هنگامی‌که بیدار شدن از خواب بسیار دردناک است و صبحگاهی خشک را برای شروع روزتان در پیش خواهید داشت، اگر این روال ادامه پیدا کند فاصله شما از جزیره موفقیت روز به روز دورتر و دورتر خواهد شد. خوشبختانه بیدار شدن زود از خواب صبحگاهی ساده‌تر از چیزی است که به نظر می‌رسد. سعی کنید میزان خوابی که بدن شما به آن نیاز دارد را شناسایی کنید. به خاطر داشته باشید که ذهن خود را تقویت کنید تا ساعت زنگ‌دار شما مؤثر باشد، یک‌روال را ایجاد کنید که سازمان و حرکت را تسهیل می‌کند.

آنچه می‌خواهید هرروز انجام دهید را به خود یادآوری کنید. با این کار قبل از اینکه بفهمید، پشت میز کار خود حاضر خواهید شد.

.

منبع: Entrepreneur

مطلب راه هایی که باعث می شود یک کارآفرین خواب آلود سحرخیز شود برای اولین بار در وب سایت تکرا - اخبار روز تکنولوژی نوشته شده است.

معرفی ۵ اشتباهی که تمامی کارآفرین ها باید از آن دوری کنند

معرفی 5 اشتباهی که تمامی کارآفرین ها باید از آن دوری کنند

کارآفرین شدن درواقع حرکت در سرزمین خطرها و پاداش هاست، جایی که بیشتر محدودیت های همیشگی فضای کار حذف شده اند. هیچکس به شما نمی گوید که چطور کار کنید، چقدر یا چند ساعت کار کنید و یا حتی چقدر درآمد خواهید داشت. در حقیقت، این آزادی در عرصه ی کارآفرینی، میلیون ها مزیت دارد.

هرچند که این میزان آزادی، میلیون ها مشکل را نیز ایجاد می کند. یکی از همین اشکالات این است که کارآفرین با خود تصور می کند که تمامی کارها را به درستی انجام می دهد، آنهم درست در زمانی که روش اشتباهی را پیش گرفته است. در ادامه با ۵ اشتباه رایج در عرصه کارآفرینی آشنا می شوید که باید از آنها خودداری کنید:

۱. دنبال کردن موفقیت های غلط

اگر به اندازه کافی مراقب نباشید، این احتمال وجود دارد که در دام خطرناکی گرفتار شوید؛ گاهی اوقات ممکن است تصور کنید که برخی آیتم ها، شما را به فرد موفقی تبدیل می کند. شاید نوعی سبک زندگی باشد که شبیه موفقیت به نظر می رسد. اغلب، مردم تلاش می کنند با خرید چیزهای مختلف، به موفقیت و خوشبختی دست پیدا کنند؛ و البته بالاخره متوجه می شوند چیزهایی که دنبال کرده اند، مواردی نیست که حقیقتا می خواهند.

برای پیشگیری از این اشتباه باید به درستی فکر کنید و ماهیت واقعی موفقیت در دنیای بی نقص خود را یادداشت کنید. هدف خود را به صورت کاملا آگاهانه انتخاب کنید و با برداشتن گام های ثابت و مستمر، برای نزدیک شدن به آن تلاش کنید.

۲. ارتباطات نامناسب

بهتر این است که با اعتماد به نفس و با روش های درست معاشرتی با اطرافیان خود مثل کارمندان، پیمانکاران، مربیان و غیره، ارتباط برقرار کنید؛ اما مشکل اینجاست که بسیاری از افراد، به این ترتیب عمل نمی کنند. احتمالا چیزی که می خواهیم بیان کنیم و تاثیری که انتظار داریم ایجاد کنیم، با کلمات مناسب و با تاثیر درست منتقل نمی شود.

برای جلوگیری از این اشتباه باید از بیان حقایق استفاده کنید و احساساتی که این حقایق در بردارند را کنار بگذارید. از کارمندان خود آزمون های شخصیت شناسی بگیرید تا از قبل بدانید که نحوه ی برقراری ارتباط با آنها چگونه است. شاید آنها به توضیحات بیشتر یا کمتری از طرف شما نیاز داشته باشند؛ در هر حال، دانستن این موارد، گام اول است.

۳. رهبری خدمتگزار ضعیف

“رهبری خدمتگزار” این روزها به یک شعار تبدیل شده است؛ با اینحال بسیاری از صاحبان کسب و کار از ماهیت آن بی اطلاع هستند. رهبری خدمتگزار بدین معناست که اجازه ندهید هرکسی به حیطه ی شما وارد شده و یا نظرات خود را به شما تحمیل کند. البته به این معنا نیست که همه چیز به شما وابسته باشد. رهبران تابع، اغلب کسانی هستند که می خواهد دیگران به آنها نیاز داشته و وابسته باشند.

برای برطرف کردن این اشکال باید رهبری خدمتگزار واقعی را تمرین کنید. این نوع از رهبری درواقع فراهم کردن محیطی برای خدمت است؛ انجام دادن کارهایی که به نفع کارمندان باشد، که شاید حتی به معنی اخراج آنهاست. خدمتگزاری خوب به کارمندان به آماده کردن آنها برای موفقیت نیاز دارد؛ این کار از طریق آموزش مناسب و بالا بردن سطح استانداردهای آنها امکان پذیر است.

۴. همیشه حق با مشتری است

این یک تصور غلط است که در نهایت به خستگی و فرسودگی شما منجر می شود. اگر کسب و کار خود را بر این مبنا اداره کنید، با سردرگمی پیام ها و بازخوردها مواجه می شوید و به مشتریان خود یاد می دهید که هرطور می خواهند با شما و کارمندانتان رفتار کنند. این احتمال وجود دارد که با این روش، در نهایت به گروه اندکی از آنها خدمت کرده و اکثریت را فراموش کنید.

به جای فلسفه غلط “همیشه حق با مشتری است”، طرز فکر “مشتری همیشه قابل احترام است” را شعار خود قرار دهید. همیشه باید با مشتری ها با احترام رفتار کنید؛ با اینحال بدانید که آنها هم گاهی اوقات اشتباه می کنند. بنابراین باید مخاطب و مشتری هدف خود را به خوبی شناسایی کرده و به آنها خدمت رسانی کنید.

۵. دنبال کردن پول به جای آزادی

زمانی که اوضاع مالی خوب نیست، به راحتی تصور می کنید که دو مفهوم پول و آزادی مترادف هستند. این مساله می تواند صاحبان کسب و کار را در مسیر اشتباهی قرار داده و حتی راه های درآمدی را مسدود کند. دنبال کردن پول می تواند به یک زندگی ناخوشایند منجر شود و ما را مجبور کند که چیزهای اشتباهی را هدف قرار دهیم. پول باید یک محصول جانبی باشد، نه تمرکز اصلی.

در دراز مدت و برای رسیدن به آزادی تصمیم بگیرید. خارج از فضای شغل و درآمد بودن، محدودیت ها را از بین می برد. اگر به اهداف کوتاه مدت مالی فکر کنید، هیچ وقت به آزادی واقعی نمی رسید. در عوض روی نقاط قوت و رشد کسب و کارتان تمرکز کنید، به زودی متوجه می شوید که به پول خوبی هم رسیده اید. علاوه بر این، آزادی و قدرت مالی را نیز از طریق همین رشد و آموزش مناسب تجربه خواهید کرد.

اجتناب از این اشتباهات شما را به سمت موفقیت سوق می دهد؛ پس با یک هدف مناسب حرکت کنید. شاید مجبور باشید که گاهی اوقات، آنها را ارزیابی مجدد کنید؛ چرا که انحراف اولیه از مسیر، شما را از هدف دور می کند. مسیر را بسازید و از آن لذت ببرید.

.

منبع: entrepreneur

مطلب معرفی ۵ اشتباهی که تمامی کارآفرین ها باید از آن دوری کنند برای اولین بار در وب سایت تکرا - اخبار روز تکنولوژی نوشته شده است.

۵ درس از پدر اِلون ماسک برای تربیت کارآفرینان تحول آفرین

تربیت نسل بعدی کارآفرینان بزرگ و تحول آفرین کار آسانی نخواهد بود. چند لحظه وقت بگذارید و به آموزه های مردی توجه کنید که یکی از موفق ترین کارآفرینان جهان را تربیت کرده است:

 

  1. تجربه های جدید برای رشد ذهنی انسان ضروری هستند

اِلون به همراه خانواده و پدرش به سراسر جهان سفر کرده است و همین به کودکان خانواده ماسک اجازه داد تا انواع و اقسام تجربه ها را کسب کنند.

ما از این مطلب چه می آموزیم: تجربه های تازه برای رشد انسان ضروری هستند. پر واضح است که اگر همه می توانستند با جت های شخصی خودشان دور دنیا را بگردند خیلی خوب می شد، اما اگر چنین چیزی برای ما امکانپذیر نیست (که برای بیشتر ما در خواب و رویا هم بعید به نظر می رسد)، این نباید ما را از فراهم کردن بهترین تجربه ها برای کودکان مان باز دارد. از اینترنت، کتاب، مراکز علمی و تحقیقاتی و برنامه های آموزش محور تلویزیون گرفته، تا کارگاه ها و کلاس های مقرون به صرفه و حتی رستوران های محلی و خارجی؛ انبوهی از روش های مختلف برای امتحان کردن چیزهای تازه و رشد ذهنی کودکان تان (و خودتان) در دسترس شما قرار دارند.

 

  1. حتی انسانهای درونگرا هم می توانند رهبران موفقی باشند

پدر الون او را با عنوان یک متفکر درونگرا توصیف می کند، و به این نکته اشاره می کند که او حتی در مهمانی ها بیش از آنکه به دنبال گفتگو باشد، به کتابخانه میزبان می رفت و کتاب ها را زیر و رو می کرد.

ما از این مطلب چه می آموزیم: حتی دو آتشه ترین انسانهای درونگرا هم نه تنها می توانند به موفقیت برسند، بلکه می توانند رهبران فوق موفقی باشند. آنطور که الون اثبات کرده است، درونگرایی نه تنها می تواند ایده های فوق العاده ای را به ذهن متبادر کند، بلکه می تواند یک ویژگی مثبت برای رهبری نیز باشد.

  1. برای تشویق کودکان به انجام کاری که به آن علاقمند هستند هیچ گاه زود نیست

هنگامی که الون فقط ۱۱ سال داشت و تازه عرضه رایانه ها آغاز شده بود، پدرش او را به یک جلسه سخنرانی در رابطه با همین موضوع برد. الون در پایان سخنرانی در یک گفتگو درباره دستگاه های جدید، توانست متخصصان برجسته رایانه را تحت تاثیر قرار دهد. آن متخصصان از پدرش خواهش کردند که برای او یک دستگاه رایانه خریداری کند، و البته او هم همین کار را کرد. الون به شکل خودآموز توانست زبان تخصصی رایانه را روی همان دستگاه یاد بگیرد.

ما از این مطلب چه می آموزیم: هیچ وقت برای اینکه کودکان خود را تشویق کنید تا علاقمندی های خود را کشف کنند و شانس خود را در کاری امتحان کنند خیلی زود نیست. ما به عنوان انسانهای بزرگسال می توانیم از تکنولوژیهای نوظهور در این راستا استفاده کنیم. اگر چیز جدیدی عرضه شد و توجه شما یا کودک تان را به خود جلب کرد، آن را امتحان کنید، حتی اگر کودک شما بیش از حد کم سن و سال به نظر می رسد (البته اقدامات ایمنی را هم فراموش نکنید).

 

  1. فارغ از اینکه چقدر ثروتمند هستید، باید از طریق کار به کودکان خود درس مسئولیت پذیری را بیاموزید

خانواده ماسک در آفریقای جنوبی بی نهایت ثروتمند بودند، با این وجود، پدر الون مُصرّانه از کودکانش می خواست تا کارهایی مثل نظافت خانه یا کوتاه کردن چمن ها را انجام بدهند. این کارها از جمله فعالیت هایی هستند که در آفریقای جنوبی به مستخدمان منزل سپرده می شوند، بنابراین اینکه کسی از فرزند خود بخواهد که دست به این کارها بزند، کاملا نامتعارف بود.

ما از این مطلب چه می آموزیم: کودکان در خانواده های ثروتمند به سرعت احساس می کنند که نوع خاصی از زندگی جزو حقوق مسلم شان است. فارغ از اینکه چقدر موفق هستید یا به چه آسانی می توانید زندگی کودکان خود را تأمین کنید، باید از طریق کار واقعی، یک وجدان کاری رسوخ ناپذیر را در آنها ایجاد کنید.

  1. روی کودکان خود ریسک کنید، زیرا حتی اگر سرمایه مالی خود را هم از دست بدهید، درسی که خواهند گرفت گرانبها است

واضح است که ما ۲۸۰۰۰ دلار (به پول امروز ۴۵۰۰۰ دلار یا ۱۵۳,۱۸۰,۰۰۰ تومان) نداریم تا به کودک باهوش مان تقدیم کنیم تا بتواند در سنین بسیار کم یک شرکت تاسیس کند. پدر الون در سال ۱۹۹۵ همین کار را برای دو پسرش انجام داد. در حالی که مردم تازه داشتند با وجود اینترنت کنار می آمدند، او به فرزندان خود اجازه داد تا یک کسب و کار اینترنت محور را راه اندازی کنند. این کار موفقیت آمیز بود، چرا که خانواده ماسک آن شرکت را با قیمتی بالغ بر ۳۰۰ میلیون دلار به فروش رساندند.

ما از این مطلب چه می آموزیم: در حالیکه بسیاری از ما می توانستیم با هدیه بسیار کوچکتری شروع کنیم، نشان دادن چنین اعتمادی به یک کارآفرین جوان برای رشد او ضروری است. حتی فراهم کردن یک سرمایه متوسط برای فرزندانتان در جهت راه اندازی استارتاپی که هیچ بازگشت سرمایه ای هم ندارد، از طریق درس هایی که می توانند بعدا در حرفه کارآفرینی خود به آنها تکیه کنند ارزش خود را نشان خواهد داد. (البته اطمینان پیدا کنید که عملا از آن پول برای کسب و کار استفاده می شود!)


مهم ترین درسی که می توان از پدر الون گرفت، این است که باید از کارآفرینان نوشکفته خود حمایت کنید. شاید الون ماسک و پدرش رابطه خیلی خوبی نداشته باشند، اما علیرغم چیزهایی که احتمالا الون در طول این سالها درباره پدرش گفته است، بدون شک بدون راهنمایی ها و درسهایی که از او آموخته نمی توانست به موفقیت فعلی خود برسد. البته ما هم می توانیم از این درس ها برای تربیت و پرورش نسل بعدی از کارآفرینان تحول آفرین استفاده کنیم.

راه اندازی فروشگاه اینترنتی: چه کنیم و چگونه؟

بر اساس آمارهای توسعه و بازرگانی سازمان ملل متحد، ارزش کنونی تجارت الکترونیکی چیزی بالغ بر ۲۲ تریلیون (۲۲۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰) دلار است و این رقم همچنان به رشد خود ادامه می دهد. به همین دلیل است که امروزه شاهد افزایش فروشگاه های آنلاین هستیم.

مصرف کنندگان، سرعت، آسانی و راحتی سفارش آنلاین را ترجیح می دهند؛ چنین به نظر می رسد که دوست دارند راحت بنشینند و منتظر رسیدن محصول خود باشند. جالب اینجا است که به نظر نمی رسد هزینه ای که برای ارسال کالا پرداخت می کنند آنچنان برایشان اهمیت داشته باشد؛ استرس کمتر در برابر اندکی هزینه، معامله بدی برای آنها به نظر نمی رسد.

بنابراین، بله؛ برای هر کارآفرین بلندپروازی که بخواهد یک فروشگاه آنلاین را راه اندازی کند، فرصت کسب درآمد هنگفتی وجود دارد. اما چگونه شروع کنیم؟

بهترین نقطه برای شروع

خوشبختانه همینطور که افراد بیشتر و بیشتری به دنیای تجارت الکترونیکی قدم می گذارند، منابع بیشتری برای کمک در این زمینه در دسترس علاقمندان قرار می گیرد. متاسفانه:

  • بسیاری از اطلاعاتی که ارائه می شود بی فایده است
  • شاید حجم زیاد اطلاعاتی که چه بسا متناقض هم باشند شما را گیج کند
  • احتمالا با بررسی این منابع، بیشتر دچار تردید می شوید.

بنابراین، بیایید در ابتدا واضحات را توضیح بدهیم. یک فروشگاه آنلاین اساساً از سه مولفه تشکیل می شود:

 

  1. پلتفورم یا نرم افزار

پلتفورم های تجارت الکترونیکی متعددی وجود دارند که از آن جمله می توان به پرستاشاپ، ووکامرس، اُپن کارت و مَجِنتو اشاره کرد. پلتفورمی را انتخاب کنید که راه اندازی و کاربری آسانی داشته باشد و خودتان با آن راحت باشید. ترجیحا از پلتفورم های شناخته شده، مانند نمونه های بالا استفاده کنید تا از نظر پشتیبانی، امنیت و توسعه امکانات آن محدودیتی نداشته باشید.

  1. درگاه پرداخت

برای انتخاب درگاه پرداخت، به دنبال بانک یا شرکتی باشید که امنیت بالایی داشته باشد، پنل فروشندگان کاملی را در اختیار شما قرار بدهد و سریع ترین و بهترین پشتیبانی ممکن را ارائه کند.

 

  1. ساز و کار ارسال

چه در فروش محصولات فیزیکی و چه محصولات مجازی، باید اطمینان پیدا کنید که مشتری آن چیزی که به خاطرش هزینه می کند را دریافت می کند، و البته آن را به موقع هم دریافت می کند. بر اساس یک نظرسنجی، هشتاد و هفت درصد از خریداران آنلاین، سرعت ارسال محصول را به عنوان یکی از مولفه های اصلی برای خرید مجدد از برند ذکر می کنند. بنابراین، برای بیشتر مشتریان، سرعت از قیمت مهم تر است.

پس از عبور از مرحله اول، باید آماده افتتاح فروشگاه خود باشید. اما پیش از افتتاح، به سه مورد زیر توجه کنید:

 

یک قیف فروش برای خود ترسیم کنید: ما قبلا به طور مفصل در گویا آی تی قیف فروش را شرح داده ایم. هدف از ترسیم قیف فروش این است که در کل فرآیند تبدیل مشتری راغب به مشتری بالفعل، راهنمای شما باشد. برای تولید مشتری راغب، کار خود را با تبلیغ در رسانه های اجتماعی آغاز کنید. این کار، آگاهی مردم نسبت به فروشگاه و محصولاتی که می فروشید را افزایش می دهد.

البته کاربرانی هم وجود خواهند داشت که از فروشگاه شما بازدید می کنند، اما چیزی را خریداری نمی کنند. برای جذب مجدد این مشتریان احتمالی، از هدفگیری مجدد استفاده کنید (در این مطلب به توضیح موجز و کامل هدفگیری مجدد پرداخته ایم). هدف، یادآوری خدمات و محصولایت که ارائه می کنید به این افراد است. تجربه نشان می دهد که این افراد بالاخره دیر یا زود تسلیم می شوند و محصولات شما را خریداری خواهند کرد.

 

حفظ ارتباط: بر اساس مطالعات، حفظ مشتری فعلی نسبت به جذب مشتری جدید ارزانتر تمام می شود. بنابراین، صِرف اینکه سئوی سایت خود را تقویت کنید و انبوهی از بازدیدکنندگان را به آن سرازیر کنید کافی نیست. باید آن بازدیدکنندگان را به مشتریانی تبدیل کنید که باز هم به شما مراجعه می کنند. کلید این قفل، حفظ ارتباط با آنها است.

می توانید این کار را از طریق افزایش و تقویت تعامل در کانال های خود در رسانه های اجتماعی انجام بدهید. مردم برای رابطه های خود اهمیت قائل هستند و اگر با آنها تعامل داشته باشید، احتمال اینکه باز هم از شما خرید کنند به شکل قابل ملاحظه ای افزایش خواهد یافت. علاوه بر این، می توانید خبرنامه های هفتگی ارسال کنید و درباره آخرین محصولات تان بنویسید یا نکات مفیدی را با آنها در میان بگذارید. هرچه ایمیل های شما جالب تر و مفیدتر باشند، نتایج بهتری را کسب خواهید کرد.

 

استفاده از نظرات و نقد و بررسی های آنلاین

با آگاهی از این نکته که ۸۸ درصد از مصرف کنندگان برای نقد و نظرات آنلاین به اندازه توصیه های مستقیم دیگران اهمیت قائل هستند، نظرات مشتریان و نقد و بررسی های اینترنتی را جدی تر خواهید گرفت. در واقع، هنگامی که امکان ثبت نظر را در سایت خود فراهم نمی کنید یا نظرات مشتریان را در معرض دید مشتریان بالقوه قرار نمی دهید، فرصت های زیادی را از دست خواهید داد.

متاسفانه بیشتر مردم نظر خود را ثبت نمی کنند، مگر اینکه شکایتی داشته باشند. اما این نباید شما را دلسرد کند. اگر بدانید که چه تعداد از مشتریان فقط با درخواست شما حاضرند که نظر خود را ثبت کنند -به خصوص اگر از محصول یا سرعت ارسال آن راضی باشند- انگشت به دهان خواهید ماند. تنها کاری که باید انجام بدهید این است که از آنها بخواهید.


در پایان باید به این نکته اشاره کنیم که راه اندازی یک فروشگاه اینترنتی کار آسانی نیست، اما به سختی فرستادن موشک به فضا هم نیست. با استفاده از نکات بالا می توانید با حرکت در مسیر درست، کار خود را آغاز کنید.

 

 

 

دو گونه از کارآفرینان؛ کارآفرینان کل گرا و کارآفرینان جزء گرا

وظیفه یک کارآفرین این است که آینده یک کسب و کار را تصور کند و سپس با تلاش مستمر آن را به یک واقعیت درآمدزا تبدیل کند. مشکل اینجا است که برخی از کارآفرینان در بخش تصور سرآمد هستند، اما در تبدیل آن به واقعیت لَنگ می زنند، در حالیکه سایرین مشکلی با اداره روزمره کسب و کار ندارند، اما ایده الهام بخشی ندارند که به واسطه آن بتوانند آینده روشنتری را برای کسب و کار خود ترسیم کنند.

تفاوت در طرز تفکر و نگرش کارآفرینان است. برخی از کارآفرینان کل گرا (رویکرد کل به جزء یا بالا به پایین) و برخی جزءگرا (رویکرد جزء به کل یا پایین به بالا) هستند. برای کسب بهترین نتایج در کسب و کار خود، باید ایجاد تعادل بین این دو نگرش را یاد بگیرید.

این دوگانگی تاثیر خود را بر کل کسب و کار می گذارد و خود را در تمایز قائل شدن بین موارد زیر نشان می دهد:

  • ایده ها در برابر جزئیات
  • رَویه ها در برابر اطلاعات
  • حس درونی در برابر تجزیه و تحلیل

البته هیچ کدام از اینها نباید دوگانگی یا اختلافی را بوجود بیاورد؛ یک کارآفرین هوشمند می داند که برای داشتن یک دیدگاه جامع باید از همه آنها در کنار هم استفاده کند.

اجازه بدهید این دو نوع نگرش و طرز تفکر را تعریف کرده و به ذکر چند مثال بپردازیم.

 

کارآفرینان کل گرا

یک کارآفرین کل گرا کار خود را با یک تصور کلی آغاز می کند، آن تصویر را به یک چارچوب تبدیل می کند و سرانجام جزئیاتِ آن را به واقعیت مبدل می کند.

اگر یک هنرمند کل گرا باشد، ابتدا یک مجسمه را در ذهن خود تصور می کند، سپس به چند روش برای شروع کار فکر می کند و سرانجام به اجرای جزئیات کار مجسمه سازی مشغول می شود.

اگر یک توسعه دهنده وب کل گرا باشد، ابتدا ایده اصلی و کلی وبسایت و هدف آن را مد نظر قرار می دهد، سپس آن را به چند بخش تقسیم می کند و سپس آن بخش ها را در قالب صفحات حاوی محتوا به اجرا در می آورد.

چالش کارآفرینان کل گرا این است که در مورد ایده های کلی خود بسیار هیجان زده می شوند، اما همینطور که مجبور می شوند که بلندپروازیهای خود را به تصمیم گیری های عملیاتی و واقعیات روزمره تقسیم کنند، حرارت اولیه خود را از دست می دهند. در بدترین حالت، این کارآفرینان مدتها به ایده های درخشان خود فکر می کنند، اما در عمل هیچ کاری را به انجام نمی رسانند.

 

کارآفرینان جزءگرا

یک کارآفرین جزءگرا کار خود را با جزئیات شروع می کند، سپس ایده آن جزئیات را به چارچوبی تبدیل می کند که بوسیله آن می تواند جزئیات را به کلیت مطلوب گسترش دهد.

اگر یک هنرمند جزءگرا باشد، درحالی از خلق روزانه کارهای جدید، لمس بوم نقاشی با قلم مو، یا خلق چندین نسخه از یک مجسمه و یا قراردادن الگوهای مختلف در کنار هم لذت می برد که در تمام این مدت روی انجام کار تمرکز کرده است. با گذشت زمان، ایده ها و الگوهایی ظاهر می شوند و او چارچوبی را بوجود می آورد (شاید یک مجموعه مجسمه) و سرانجام ایده بزرگ و الهام بخشی در این مجموعه آشکار می شود و به عنوان یک شاهکار ارائه می شود.

اگر یک توسعه دهنده وب طرزتفکر جزءگرا داشته باشد، چند نمونه اولیه از طرح ها و قالب های مختلف را تهیه می کند، سپس آنها را در صفحات سایت پیاده می کند و سرانجام بخش های مختلف را ترکیب می کند تا یک کلیت منسجم ایجاد شود.

چالش پیش روی انسانهای جزءگرا این است که بعضا آنقدر در جزئیات کار غرق می شوند که سازماندهی آن جزئیات در قالب چارچوب و ترکیب آنها برای ایجاد یک تصویر کلی را از یاد می برند. بدون وجود این تصویر کلی احتمال خروج آنها از مسیر اصلی تحقق هدف وجود دارد. خطری که این دسته از کارآفرینان را تهدید می کند این است که کسب و کارشان طاقت فرسا و مدیریت حجم انبوهی از جزئیات غیرممکن می شود و چه بسا به تدریج از حرکت بازایستد.

 

کاربرد

چه طرز تفکر کل گرا داشته باشید یا جزءگرا، در هر صورت باید حداقل رشد و توسعه سه لایه از کسب و کار خود را مدنظر قرار دهید:

  • ایده
  • چارچوب یا ساختار
  • جزئیات

اینکه از کل شروع کنید یا از جزئیات اهمیتی ندارد؛ سرانجام باید با چالش خروج از منطقه امن خود مواجه شوید و اطمینان پیدا کنید که کسب و کار شما از هرجهت کامل است.

با آگاهی از نوع نگرش خود می توانید نقاط ضعف و قوت خود را مشخص کنید و برای پیشبرد کسب و کار خود به دنبال رفع کاستی های موجود باشید.

بهترین توصیه برای افراد جزءگرا: برای تجربه کردن به خود وقت بدهید، اما فراموش نکنید که گاهی باید توقف کنید و با توجه به اطلاعات به محاسبه و برنامه ریزی بپردازید. یک گام به عقب بردارید و ببینید که در حال خلق چه چیزی هستید. آیا الگویی را مشاهده می کنید؟ آیا ایده بلندمدتی که می خواهد به منصه ظهور برسد را می بینید؟

بهترین توصیه برای افراد کل گرا: خود را برای به سرانجام رساندن ایده هایتان مقید کنید. یک ایده را انتخاب کرده و همه جوانب آن را بسنجید. آیا می توانید ایده خود را در قالب چارچوب یا ساختاری قرار بدهید که آن را عملی تر و عینی تر می کند؟ آیا می توانید تمامی جزئیات لازم برای محقق کردن آن را مشاهده کنید؟

 

به خاطر داشته باشید که همیشه می توانید طرز فکر خود را با سایر افراد تیم تکمیل کنید و به عبارتی مکمل یکدیگر باشید. انسانهای جزءگرا باید به دنبال یک استراتژیست یا برنامه ریز باشند. کارآفرینان کل گرا باید از تیمی که روی جزئیات تمرکز می کند برای انجام کار استفاده کنند. در هر صورت، با کسب اطمینان از اینکه نگرش کامل و همه جانبه ای دارید، می توانید موفقیت کسب و کار خود را تضمین کنید.

تفاوت کارآفرین با صاحب کسب و کار

چه تفاوتی بین کارآفرین با کسی که صرفا صاحب یک کسب و کار است وجود دارد؟ آیا واقعا تفاوتی بین کارآفرینی و اداره کسب و کار وجود دارد؟

ما اغلب می شنویم و می بینیم که این دو عبارت به جای یکدیگر استفاده می شوند، و چه بسا تصور می کنیم که این دو در واقع یک معنی دارند. هنگامی که کسب و کاری را راه اندازی می کنیم و اداره آن را بر عهده می گیریم، می توانیم خودمان را مدیر کسب و کار بنامیم. گاهی از خودمان با عنوان کارآفرین نیز یاد می کنیم، چرا که باور داریم که در حوزه پرمخاطره کارآفرینی گام نهاده ایم. اما چه موقع واقعا می توانیم از عنوان صاحب یا مدیر کسب و کار استفاده کنیم و در چه شرایطی می توانیم عنوان کارآفرین را به کسی اطلاق کنیم؟ به واقع، ممکن است به نظر برسد که صاحب کسب و کار با کارآفرین تفاوتی ندارد، چرا که هر دوی این عناوین مالک یک کسب و کار هستند. با ما همراه باشید تا با درک درست این دو عبارت بتوانیم از آنها به فراخور استفاده کنیم.

یک کسب و کار می تواند بر طبق ساختار مالکیت طبقه بندی شود؛ به عنوان نمونه، مالکیت، مشارکت یا سهامی عام. بنابراین می توانیم برای یک صاحب کسب و کار از عناوین مالک، شریک یا سهامدار استفاده کنیم. به علاوه، کسب و کارها را می توان بر اساس حوزه فعالیت شان نیز طبقه بندی کرد، به عنوان مثال، بازرگانی، خدمات و تولید. از طرف دیگر، کارآفرینی نیز در قالب های متفاوتی قرار می گیرد. کارآفرینی را می توان در قالب های نوینی همچون کارآفرینی اجتماعی (social entrepreneurship)، کارآفرینی زیست محیطی (ecopreneurship)، کارآفرینی فناورانه (technopreneurship) و کارآفرینی اطلاعاتی (infopreneurship) قرار داد. بنابراین، می توان از عناوین کارآفرین اجتماعی، کارآفرین زیست محیطی، فن آفرین (technopreneur) یا کارآفرین اطلاعاتی برای اشاره به کارآفرینان مختلف استفاده کرد.

فقط طبقه بندی صاحبان کسب و کار و کارآفرینان، ایده ای از تمایز بین این دو در ذهن شما به وجود می آورد. درست متوجه شدید؛ یک کارآفرین نسبت به صاحب یک کسب و کار سنتی خلاق تر و تحول آفرین تر است. اما این اختلاف تنها یکی از تفاوت های بین یک صاحب کسب و کار با یک کارآفرین به حساب می آید. آنچه در ادامه می آید فهرستی از تفاوت های موجود بین فردی که فقط یک کسب و کار را راه اندازی و اداره می کند با یک کارآفرین است.

 صاحب کسب و کارکارآفرین
1کسب و کار خود را با تکیه بر ایده یا مفهومی که از قبل وجود دارد راه اندازی می کندکسب و کار خود را با تکیه بر ایده یا مفهوم منحصر به فرد خودش راه اندازی می کند
2رقبای زیادی داردبا خودش رقابت می کند
3روی رقابت تمرکز می کندروی همکاری تمرکز دارد
4همیشه درگیر مشغولیت های کسب و کار خود است.دل مشغولیش اقدامات جدید و خلاقانه بعدی او است
5برای خانواده و زندگی شخصی خود زمان کافی نداردبرای خانواده و زندگی شخص خود وقت زیادی دارد
6کسب و کارش زندگی او را تامین می کنداو به کسب و کارش زندگی می بخشد
7سنتی استخلاق و تحول آفرین است
8به دنبال امنیت استریسک می کند و مسئولیت پذیر است
9نگران استهیجان زده است
10منفعت محور است.انسان (کارکنان خود، مشتری، عموم مردم) محور است.
11درآمد یا سود فعال (active income) دارددر آمد یا سود غیرفعال یا انفعالی (passive income) دارد
12برای افزایش بهره وری و کارآمدی کسب و کار خود به استخدام مردم می پردازدمردم را استخدام می کند تا در آنها بهره وری و کارآمدی به وجود بیاورد.
13یکی از بازیگران بازار استیکی از رهبران بازار است
14هنوز به آزادی مالی دست پیدا نکرده است.به آزادی مالی دست یافته است.
15تنها به بخشی از دنیای کسب و کار اهمیت می دهد (خردبین)برای دنیای کسب و کار به عنوان یک مجموعه اهمیت قائل است (کل گرا)

 

با توجه به آنچه که در جدول بالا مشاهده می کنیم، در می یابیم که کارآفرینی در مقایسه با اداره کسب و کار، کار آسانی محسوب نمی شود. علاوه بر این، متوجه می شویم که یک کارآفرین، صاحب کسب و کاری است که تکامل بیشتری پیدا کرده است. او فردی است که فقط به کسب و کار نمی پردازد، بلکه به ابعاد انسانی کار نیز توجه دارد. فعالیت به عنوان یک مالک کسب و کارِ صِرف خوب است. منفعت محور بودن، بازیگری در بازار، رقابت در کسب و کار، سنتی بودن، پرمشغله بودن و داشتن درآمد فعال بد نیست، چرا که همه افرادی که اکنون در هر منصبی صاحب کسب و کار هستند این مرحله را طی کرده اند. حتی کارآفرینان موفق نیز پیش از آنکه به موفقیت برسند چنین بوده اند. اما کاری که این کارآفرینان انجام داده اند این است که حرکت درست را انجام داده و به صاحبان کسب و کار بهتر و حتی بهترین صاحبان کسب و کار تبدیل شده اند. به همین دلیل، آنها دیگر فقط مالک یک کسب و کار نیستند، بلکه به حق شایسته عنوان کارآفرین نیز هستند.


شما چطور؟ با توجه به توضیحات بالا آیا شما یک کارآفرین محسوب می شوید یا تنها صاحب یک کسب و کار هستید؟ آیا فقط مشغول به انجام کسب و کار خود هستید یا کسب و کار خود را به مرحله بعد، که کارآفرینی است برده اید؟

یک روز از زندگی بنیان‌گذار یک شرکت ۴ میلیارد دلاری چگونه است؟

یک روز زندگی بنیانگذار یک شرکت 4 میلیارد دلاری چگونه است؟

جامعه کاربری نرم افزار Slack در کمتر از چهار سال، از صفر به بیش از ۴ میلیون نفر رسیده است. مدیر ارشد فناوری شرکت Slack یعنی Cal Henderson، درباره مدیریت زمان در شغلش می‌گوید. در اینجا تمام کارهایی که او در یک روز انجام می‌دهد را می‌بینید.

نویسنده پرفروش کتاب‌های بهره وری و موفقیت، Laura Vanderkam زندگی روزانه هشت کارآفرین را بررسی کرده و افزوده که چه کاری از این کارآفرینان اشتباه است و چه کاری ممکن است اشتباه باشد و اینکه چگونه از مهارت‌های زندگی این کارآفرینان آن در زندگی‌مان استفاده کنیم.

می‌توانید مطلب «افراد موفق چگونه روز خود را شروع می‌کنند؟» را هم بخوانید.

یک روز از زندگی Cal Henderson:

ساعت ۷:۳۰ صبح: بیدار می‌شوم، اخبار بی بی سی و صفحه اول ردیت را مرور می‌کنم، نگاهی سریع به Slack می‌اندازم و بعد دوش می‌گیرم.

ساعت ۸:۰۰ صبح: من در طول هفته، روزانه دو تا سه ساعت با پسر ۲ ساله‌ام وقت می‌گذرانم (یک ساعت در صبح و یک ساعت یا بیشتر در عصر)، بنابراین سعی می‌کنم در این ساعات کار نکنم.

لورا می‌گوید: وقت بودن با خانواده می‌تواند هر وقتی باشد.

صبح، وقت خوبی برای بودن با خانواده است. اگر امکان خوردن ناهار با خانواده به خاطر کار فراهم نباشد، زمان خوردن صبحانه جایگزین خوبی برای آن است.

ساعت ۹:۰۰ صبح: من صبح‌ها ۵۰ دقیقه تا محل کار پیاده روی می‌کنم. در میانه راه هم یک لیوان قهوه Blue Bottle می‌نوشم و به کتاب صوتی، با سرعت ۲ تا ۳ برابر، گوش می‌دهم. من امسال بیش از ۷۰ کتاب خوانده و شنیده‌ام.

ساعت ۱۰:۰۰ صبح: در این ساعت جلسات، اغلب جلسه‌های کارکنان، آغاز می‌شود.

ساعت ۱۱:۰۰ صبح: من جلسات را برای نیم یا یک ساعت برنامه ریزی می‌کنم. اینگونه وقت هم پر می‌شود. داشتن برنامه کاری قبل از شروع کار، کمک بزرگی می‌کند. بسیاری از جلسات دوره‌ای دارای سندی واحد با یک برنامه کاری است که ما آن را به بیشتر دوره‌ها اضافه می‌کنیم.

ساعت ۱۲:۰ ظهر: من برای جلسات، اپل واچ‌ام را روی ۱۰ دقیقه یادآور تنظیم می‌کنم. این کار به گردش کاری کمک می‌کند. سیستم کنفرانس ویدیویی ما (یعنی زوم)، برای هر جلسه ۱۰ دقیقه شمارش معکوس نشان می‌دهد که ما را سر وقت نگه می‌دارد.

ساعت ۱:۰۰ بعدازظهر: ما هفته‌ای یکبار ناهار تهیه می‌کنیم؛ اما مردم را تشویق می‌کنیم که در روزهای دیگر از اداره بیرون بروند. من هفته‌ای ۳۰ دقیقه را صرف گزارش‌های مستقیم و چیزهای دیگر می‌کنم. پیاده روی با دیگران هم ورزش من است.

لورا می‌گوید: جلساتتان را مدیریت کنید.

جلسات برای پر کردن زمان‌های خالی در دسترس، گسترش می‌یابند و اگر آن‌ها روی هم جمع شوند، برنامه ریزی برای لغو آن، زمانی که کسی دیر می‌رسد، آسان است. Cal با خالی گذاشتن نیم ساعت در ساعت ۲:۳۰، بر خلاف این عمل می‌کند. این کار باعث می‌شود همه چیز سر وقت انجام شود.

ساعت ۳:۰۰ بعدازظهر: برای برخی مصاحبه‌ها (برای استخدام) وقت می‌گذارم. من فقط با برخی کاندیدها مصاحبه می‌کنم، اما دوست دارم در طول هفته زمانی را هم برای آن صرف کنم.

ساعت ۴:۰۰ بعدازظهر: من بخشی از روز را بدون برگزاری جلسات برنامه ریزی می‌کنم تا بر روی Slack وقت بگذرانم و ایمیل چک کنم (معمولا روزانه یک بار این کار را انجام می‌دهم). من همینطور پیشنهادها را هم می‌خوانم، بازخوردها را اعلام می‌کنم و اطلاعاتی هم به مردم می‌دهم.

ساعت ۵:۰۰ بعدازظهر: من تا خانه، ۴۰ دقیقه پیاده روی می‌کنم. من سعی می‌کنم هر روز پیاده روی کنم، البته این کار در زمستان و هنگام غروب سخت‌تر است. داشتن وقتی اضافی برای فکر کردن یا گوش دادن به یک کتاب صوتی یا پادکست، راهی خوب برای رهایی از فشارهای کاری است.

ساعت ۶:۰۰ بعدازظهر: در این ساعت با خانواده وقت می‌گذرانم.

ساعت ۷:۰۰ بعدازظهر: من و همسرم هفته‌ای یکبار به بیرون می‌رویم. هفته‌ای یک بار دور بودن از کار، واقعا مهم است.

ساعت ۱۱:۰۰ شب: مسواک می‌زنم و به کتاب صوتی گوش می‌دهم.

لورا می‌گوید…

برنامه Cal واقعا خوب است. اگر او می‌تواند خواب کافی، وقتی برای بودن با خانواده و ورزش داشته باشد، در حالی که یک شرکت بزرگ را کنترل کند، پس همه می‌توانند. توجه داشته باشید که خواب مناسب ۸ ساعت است. همه به هشت ساعت نیاز ندارند، اما اگر فردی خوش خواب هستید، کاری کنید که با ساختار زندگی‌تان آن را داشته باشید.

.

منبع: inc

نوشته یک روز از زندگی بنیان‌گذار یک شرکت ۴ میلیارد دلاری چگونه است؟ اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

۳ کارآفرین برجسته که پس از ۴۰ سالگی به موفقیت رسیدند

3 کارآفرین برجسته که پس از 40 سالگی به موفقیت رسیدند

فیلم سینمایی «در جستجوی خوشبختی – The Pursuit of Happyness» که بر اساس کتابی از کریستوفر گاردنر ساخته شده است، زندگی گاردنر را به خوبی نشان می‌دهد که از یک پدر بیکار و خانه به دوش، به یک کارآفرین و نویسنده بیلیونر تبدیل شد. گاردنر (در فیلم با بازی ویل اسمیت) با تغییر شغل و روابط شخصی‎اش در کشمکش بود، تا اینکه شرکت خرید و فروشش را در سال ۱۹۸۷ پایه گذاری کرد و ثروتی قابل توجه برای خود بوجود آورد.

داستان گاردنر مشهور است، چون از روی آن کتاب نوشته و فیلم ساخته شده است؛ اما او تنها یکی از چندین کارآفرینی است که پس از ۴۰ سالگی‎ به موفقیت رسید.

والاس آمس | Wally Amos

Wally Amos

اکثر آمریکایی‌ها با کلوچه‌های مشهور Amos آشنا هستند؛ چرا که تقریبا در هر فروشگاهی در ایالات متحده فروخته می‌شود. با این حال، کمتر کسی داستان موفقیت Wally Amos را می‌داند. او تقریبا تمام دوران قبل از میانسالی را با کار کردن در یک دفتر پستی در شهر نیویورک گذراند.

Amos در دهه سوم عمر خود به یک استودیوی موسیقی رفت، اما اصلا نتوانست در آن به موفقیت برسد و ثروتمند شود. یکی از سرگرمی‌های او نان و شیرینی پزی بود، بخصوص پختن کلوچه. Amos در آستانه تولد ۴۰ سالگی‌اش ۲۵,۰۰۰ دلار از Marvin و Helen Reddy (او دفتر خواننده مشهور، Gaye را مدیریت می‌کرد) دریافت کرد تا اولین نانوایی وشیرینی‌پزی‌اش را باز کند. نیم دهه بعد، او توانست ۱۰ میلیون دلار در سال درآمد داشته باشد.

او برنامه‌های آموزشی زیادی را در رابطه با آموزش خواندن به بزرگسالان اجرا کرده است و میلیون‌ها دلار برای تلاش‌های خیرخواهانه خرج کرده تا سطح سواد در آمریکا را افزایش دهد.

کلنل ساندرز | Colonel Harland David Sanders

کلنل ساندرز

مرغ‌های سوخاری کنتاکی با Colonel معنی پیدا می‌کند؛ رستورانی مولتی میلیارد دلاری با تولید مرغ سوخاری! ساندرز در سال ۱۸۹۰ به دنیا آمد و کارهایی زیادی را در زندگی‌اش انجام داد. به عنوان اپراتور موتور بخار کار می‌کرد، فروشنده دفتر بیمه بود، آهنگری می‌کرد و کارهای دیگری را نیز تا قبل از دهه ۱۹۳۰ تجربه کرد.

کلنل ساندرز با دستورات غذایی‌اش که با مرغ تهیه می‌شد، کار روی فروش مواد غذایی را آغاز کرد. او اولین فرنچایز KFC را در سال ۱۹۵۲ در اواخر سن ۶۲ سالگی‌اش باز کرد. با این حال، موفقیت بزرگ او در سال ۱۹۵۹ به وقوع پیوست، زمانی که دفتر مرکزی‌اش را در شهر شلبیویل افتتاح کرد.

او در سراسر کشور سفر کرد و حتی در عقب خودرویش هم خوابید و برای تبلیغ و ترویج دستور آشپزی‌اش، بیمه تامین اجتماعی‌اش را لغو کرد و تلاش می‌کرد تا فرنچایز‌هایش را بفروشد. کار او جواب داد؛ در سال ۱۹۶۴، ۶۰۰ شعبه افتتاح شده بود و شرکت او هم بیش از ۲ میلیون دلار ارزش داشت. پیش از مرگ او در سال ۱۹۸۰، فرنچایزهای او به بیش از ۶,۰۰۰ شعبه رسیده بود و فروش سالیانه‌اش هم از ۲ میلیارد دلار عبور کرد.

ساموئل مور والتون | Sam Walton

ساموئل مور والتون

یکی از بهترین کارآفرینان موفق تاریخ، سام والتون است که والمارت را پس از ۴۰ سالگی افتتاح کرد. او در خانواده‌ی کشاورزی فقیر در کینگ‌فیشر اوکلاهاما در سال ۱۹۱۸ به دنیا آمد. او در دوران رکود بزرگ نقل مکان کرد تا بتواند با پیدا کردن شغلی به خانواده‌اش کمک کند.

او کارهای زیادی را امتحان کرد؛ مدت کوتاهی در شرکت برادرش کار کرد، مدتی گارسون بود، پیک روزنامه بود و بعد به شرکت J.C. Penney در شهر دموین پیوست و مدیر آنجا شد. او ۱۸ ماه با J.C. Penney کار کرد و ماهی ۷۵ دلار درآمد داشت.

والتون در سال ۱۹۴۲ به ارتش رفت و سرانجام، قبل از ترک ارتش و بعد از پایان جنگ جهانی دوم، به مقام کاپیتانی رسید. او از پدر زنش پولی قرض گرفت و ۵,۰۰۰ دلار را هم از پس انداز خودش روی آن گذاشت تا اولین فروشگاه خود را باز کند. او توانست در عرض سه سال، فروش ۸۰,۰۰۰ دلاری‌اش را به ۲۲۵,۰۰۰ دلار افزایش دهد. او تا سال ۱۹۶۲، فروشگاه‌های زنجیره‌ای Ben Franklin را مدیریت می‌کرد.

در اواخر همان سال، والتون اولین شعبه والمارت را در شهر راجرز آرکانزاس افتتاح کرد. او در کارش بر روی شهرهای کوچک تمرکز داشت و قفسه‌های فروشگاهش هم با وسایل و مواد غذایی ارزان قیمت پر شده بود. در سال ۱۹۹۷، ۱۹۰ شعبه والمارت ساخته شد و این آمار در سال ۱۹۸۵ به ۸۰۰ شعبه رسید. در سال ۱۹۹۲ که او فوت کرد، کسب و کار او به یک امپراتوری بدل شده و ۱,۷۳۵ شعبه والمارت و بیش از ۲۰۰ شعبه سمز کلاب (از زیرمجموعه‌های والمارت) ساخته شده بود که درآمد سالیانه آن‌ها به بیش از ۵۰ میلیارد دلار در سال رسیده بود.

.

منبع: investopedia

نوشته ۳ کارآفرین برجسته که پس از ۴۰ سالگی به موفقیت رسیدند اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

افراد موفق چگونه روز خود را شروع می‌کنند؟

افراد موفق چگونه روز خود را شروع می‌کنند؟
سمت چپ باراک اوباما و سمت راست، تیم کوک

همه افراد موفق در یک چیز مشترک‌اند، آنها از صبحشان به خوبی استفاده می‌کنند و بیشتر تمرکزشان را روی این وقت از روز می‌گذازند. همه ما این را شنیده‌ایم که “سحرخیز باش تا کامروا شوی” یا این ضرب المثل که می‌گوید “پرنده‌ای که زودتر بجنبه، کرم رو می‌گیره”؛ این‌ها به خوبی نشان می‌دهند که صبح، نقش مهمی در موفقیت و همچنین شادی افراد در طول روز دارد.

هر کسی در صبح، عادت خودش را دارد و اغلب ما، صبح چندان منظمی نداریم و وقت زیادی را هم به آن اختصاص نمی‌دهیم؛ اما صبح افراد موفق، همیشه با نظم و برنامه شروع می‌شود و اکثر آنها ورزش را در برنامه‌شان قرار داده‌اند. در اینجا عادات روزانه ۲۰ چهره موفق را می‌بینید.

۱. تیم کوک (Tim Cook)، مدیر عامل شرکت اپل

ساعت ۳:۴۵ صبح بیدار می‌شود و تا ۵:۰۰ با ایمیل‌اش کار می‌کند و آنها را چک می‌کند. بعد از آن، به باشگاه ورزشی‌اش می‌رود و ورزش می‌کند. در ساعت ۶:۰۰ هم در راه رفتن به محل کارش است.

۲. کارا گلدین (Kara Goldin)، موسس و مدیر عامل شرکت Hint Water

کارا گلدین

گلدین هر روز سر ساعت ۵:۳۰ صبح بیدار می‌شود و به سراغ اینباکس ایمیلش می‌رود تا ببیند بقیه روزش چطور خواهد بود. بعد از این کار، با همسر و سگش در اطراف تپه مارین در کالیفرنیا به پیاده روی می‌رود. از نظر گلدین اینکار واقعا برایش مهم و ضروری است!

۳. بیل گراس (Bill Gross)، بنیانگذار شرکت پیمکو (PIMCO)

بیل گراس

ساعت ۴:۳۰ صبح بیدار می‌شود و بعد از دوش گرفتن برای رفتن به سر کار آماده می‌شود. او ساعت ۵:۰۰ خانه را ترک می‌کند و به محل کارش می‌رود و از ساعت ۵:۳۰ کارش را شروع می‌کند.

۴. اسکات آدامز (Scott Adams)، خالق دیلبرت (Dilbert)

اسکات آدامز

۲۰ دقیه اول هر صبح آدامز، دقیقا شبیه روز قبلش است. او ذهنش را برای خلاقیت آزاد می‌کند. او فکر می‌کند که صبح، بهترین زمان تمرکز برای خلاقیت است. او می‌گوید: ارزش کار من بر اساس ایده‌های من است که ممکن است در هر روزی به ذهنم خطور کنند و به تعداد ساعاتی که کار می‌کنم بستگی ندارد.

۵. Padmasree Warrior، مدیر ارشد فناوری سابق شرکت سیسکو

او ساعت ۴:۳۰ صبح بیدار می‌شود و ایمیل‌هایش را چک می‌کند و اخبار جدید را دنبال می‌کند. او از ساعت ۶:۰۰ به مدت یک ساعت ورزش می‌کند و در ساعت ۸:۳۰ صبح سر کارش است.

۶. جان پائول دی‌جوریا (John Paul DeJoria)، بیزینس-من بیلیونر

او موسس برند Patrón، نوعی نوشیدنی مکزیکی و Paul Mitchell در زمینه‌ی محصولات آرایشی و بهداشتی مو است. دی‌جوریا روزش را با ۵ دقیقه تمرکز شروع می‌کند. بعد از این کار، برای روزش برنامه ریزی می‌کند و با دستیارانش صحبت می‌کند و تلفن‌هایش را جواب می‌دهد. کاری که اصلا انجام نمی‌دهد، چک کردن ایمیل‌هایش است. او می‌گوید: می‌دانم که یه کم سنتی و قدیمی هستم، اما سعی می‌کنم کاری را که نیاز دارم انجام دهم. این به من اجازه می‌دهد تا روی مهم‌ترین کارهایم که به توجه نیاز دارد تمرکز کنم.

۷. تیم آرمسترانگ (Tim Armstrong)، مدیر عامل شرکت ای او ال (AOL)

آرمسترانگ ساعت ۵:۰۰ صبح از تخت بلند می‌شود و کارهایش را شروع می‌کند. او از ساعت ۶:۰۰ صبح اخبار را مرور می‌کند و ساعت ۷:۰۰ ایمیلش را چک می‌کند و ساعت ۹:۳۰ در محل کارش است.

۸. Kevin O’Leary، سرمایه گذار برنامه تلویزیونی شارک تنک (Shark Tank)

Kevin O’Leary

او ساعت ۵:۴۵ بیدار می‌شود و بازارهای اوراق قرضه آسیایی و اروپایی را بررسی می‌کند. او می‌گوید: سرمایه گذارهای خوب در امریکای شمالی در تخت خواب کارشان را انجام نمی‌دهند، چون اگر در لندن یا توکیو اتفاقی بیفتد و خواب باشند، از قافله عقب می‌مانند. بعد از این کار، ۴۵ دقیقه کارهایش را انجام می‌دهد و برنامه‌های تجاری و کسب‌وکاری را دنبال می‌کند. سپس در ساعت ۹:۳۰ که بازارها باز می‌شوند، کارش را شروع می‌کند.

۹. براد فلد (Brad Feld)، سرمایه دار

فلد ساعت ۵:۰۰ صبح بیدار می‌شود و یک فنجان قهوه برای خودش درست می‌کند و به سگش غذا می‌دهد. او از ساعت ۵:۳۰ اخبار و RSS ها را دنبال می‌کند و ایمیلش را چک می‌کند. از ساعت ۷:۰۰ تا ۸:۰۰ هم ورزش می‌کند و کارش را از ساعت ۹:۰۰ شروع می‌کند.

۱۰. باراک اوباما، رئیس جمهور سابق ایالات متحده

اوباما به تناسب بدنی و ورزش، و همینطور خانواده اهمیت زیادی می‌دهد. او روزش را از ساعت ۶:۴۵ با تمرین بدنی شروع می‌کند، روزنامه می‌خواند و سپس با خانواده‌اش صبحانه می‌خورد. بعد از این، کارش را قبل از ساعت ۹:۰۰ صبح شروع می‌کند. برخی مواقع او تا ساعت ۱۰:۰۰ شب کار می‌کند ولی همیشه برای شام خوردن با خانواده‌اش کارش را کنار می‌گذارد.

۱۱. جک دورسی (Jack Dorsey)، بنیانگذار و مدیر عامل توییتر

جک دورسی

دورسی ساعت ۵:۳۰ صبح بیدار می‌شود، کمی فکر و تمرکز می‌کند و به بیرون می‌رود ۶ مایل می‌دود. ساعت ۷:۳۰ هم برای رفتن به محل کار سوار اتوبوس می‌شود.

۱۲. دیوید کارپ (David Karp)،بنیانگذار تامبلر

کارپ در سن ۲۵ سالگی، تامبلر، پلتفرم ساخت میکروبلاگ که بیش از ۲۶.۹ میلیون کاربر را بدست آورد، بنیانگذاری کرد. او در ساعت ۹:۳۰ صبح به محل کارش می‌رود و ایمیل‌هایش را چک می‌کند. او می‌گوید: خواندن ایمیل در خانه حس خوبی ندارد و موثر نیست. هر کسی هم که با من کاری ضروری داشته باشد، به من پیام می‌فرستد یا به من زنگ می‌زند.

۱۳. فرانتس کافکا، نویسنده

فرانتس کافکا

فرانتس کافکا، نویسنده شهیر آلمانی، روز خود را در محل کارش در موسسه بیمه حوادث کارگران، از ساعت ۸:۳۰ صبح شروع می‌کرد و تا ۲:۳۰ ظهر ادامه می‌داد. بعد از آن او تا ساعت ۳:۳۰ ناهار می‌خورد و تا ۷:۳۰ غروب می‌خوابید. بعد از بیدار شدن، کمی تمرین و ورزش می‌کرد و به همراه خانواده‌اش شام می‌خورد. او نوشتن را از ۱۱:۰۰ شب شروع می‌کرد و معمولا تا ۱:۰۰ یا ۲:۰۰ شب به کارش ادامه می‌داد.

۱۴. گری واینرچاک (Gary Vaynerchuk)، مدیر عامل واینر مدیا (VaynerMedia)

او ساعت ۶:۰۰ صبح از تخت بلند می‌شود و اخبار را مرور می‌کند و سپس توییتر و اینستاگرامش را چک می‌کند. ساعت ۹:۰۰ هم به محل کارش می‌رود.

۱۵. استیو رینماند (Steve Reinemund)، رییس و مدیر عامل سابق پپسی

مانند کارهایی که بسیاری از افراد موفق قبل از صبحانه انجام می‌دهند، او در ساعت ۵:۰۰ هر صبح، ۴ مایل می‎دود. بعد از آن هم اخبار را مرور می‌کتد و با بچه‌هایش صبحانه می‌خورد.

۱۶. اپرا وینفری (Oprah Winfrey)، صاحب رسانه

اپرا وینفری

وینفری ساعت ۶:۰۰ از خواب بلند می‎شود و برای نیم ساعت تمرکز می‌کند. سپس با تردمیل کمی تمرین می‌کند و با آیپدش SCRABBLE بازی می‌کند. او کارش را در استودیو از ساعت ۸:۰۰ شروع می‌کند.

۱۷. میشل گس (Michelle Gass)، رئیس استارباکس

برای بیش از ۱۵ سال، ملکه قهوه، هر روز ساعت ۴:۳۰ صبح بلند می‌شد و بیرون می‌رفت و می‌دوید. او باور دارد روال روزانه‌اش در صبح، تاثیر چشمگیری در شادی و موفقیتش در کسب و کار داشته است.

۱۸. استیو جابز، مدیر عامل سابق شرکت اپل

استیو جابز

جابز در صبح‌، کارهایی را که می‌خواست انجام دهد ارزیابی می‌کرد. او گفته بود: در ۳۳ سال گذشته، من هر روز صبح در آینه نگاه می‌کردم و از خودم می‌پرسیدم، اگر امروز اخرین روز زندگی من بود، کاری را که می‌خواستم انجام می‌دادم؟ اگر جواب خیر بود، می‌دانستم باید چیزی را تغییر دهم.

۱۹. آنا وینتور (Anna Wintour)، سردبیر مجله ووگ

او هر روز قبل از طلوع آفتاب بیدار می‌شود. در ساعت ۶:۴۵، یک ساعت تنیس بازی می‌کند و سپس موهایش را آرایش می‌کند. در ساعت ۹:۰۰ هم در محل کارش است.

۲۰. کریگ نیومارک (Craig Newmark)، بنیانگذار وبسایت کریگزلیست

کریگ نیومارک

این کارآفرین اینترنتی، وبسایتی برای طبقه بندی تبلیغات در سال ۱۹۹۵ تاسیس کرد و توانست سرویسش را به بیش از ۵۰ کشور توسعه دهد. طبق گزارش مجله Fast Company، نیومارک روزش را با تمرکز بر روی خدمات مشتری شروع می‌کند و به شکایات مردم پاسخ می‌دهد.

.

منبع: aragil

نوشته افراد موفق چگونه روز خود را شروع می‌کنند؟ اولین بار در تکرا - اخبار روز تکنولوژی پدیدار شد.

چگونه میان زندگی کاری و شخصی تعادل برقرار کنیم؟

شما به عنوان یک کارآفرین دغدغه ها و مشکلات فراوانی را در زندگی شغلی و شخصی خود دارید و اگر نتوانید بین آنها تعادل لازم را برقرار نموده و به یکی از آنها بیش از دیگری اهمیت دهید رشته دیگری از دستتان خارج خواهد شد. بنابراین اگر قصد دارید یک کار آفرین موفق باشید باید بتوانید تعادلی منطقی بین کار و زندگی شخصی خود ایجاد نمایید. در این مطلب قصد داریم با ارائه ۳ راهکار مفید به شما در ایجاد تعادل میان زندگی شخصی و شغلیتان کمک نماییم، با گویا آی تی همراه باشید.

شما باید بتوانید برای ایجاد این تعادل در وهله اول یک ادغام منطقی میان هر دوی آنها ایجاد نمایید به عنوان مثال اگر گرفتن چند عکس از یک محصول به یک سفر کاری اعزام می شوید، می توانید در کنار لذت بردن از سفرتان به وظیفه محول شده نیز رسیدگی نمایید.

سخت ترین و مهم ترین بخش از رسیدگی به زندگی شغلی این است که کاری را انجام دهید که با زندگی شخصی تان در تضاد نباشد. برای شروع کار با این سه مورد آغاز نمایید.

  1. لذت بردن را فراموش نکنید.

How do we balance between work and personal life

یکی از بزرگترین مزایای کارآفرین بودن این است که می توانید لذت بخش ترین قسمت کار را برای خودتان کنار بگذارید و بخش هایی که برایتان خوشایند نیست به دیگران واگذار نمایید. اما همواره تلاش نمایید تا از کاری که انجام می دهید بیشتر این لذت ممکن را ببرید. این کار به شما در پیشرفت و ترقی بیشتر کمک بسزایی خواهد نمود.

  1. سفر کنید.

How do we balance between work and personal life

کارآفرین بودن مزایای بسیاری دارد به عنوان مثال به شما این امکان را می دهد که در هر لحظه از زندگی که احساس نمودید نیاز به تفریح دارید کارها را به دیگران محول نمایید و به مسافرت بروید با بهره گیری از تکنولوژی به صورت آنلاین به مدیریت امور بپردازید.

  1. یک تیم محکم و کارآمد تشکیل دهید.

How do we balance between work and personal life

اگر قصد دارید موفقیت را در کارآفرینی تجربه نمایید باید تیمی قوی و مستحکم بسازید تا هم به کمک آنها به جنگ مشکلات و دشواری های کار بروید و هم با اعتماد به آنها بتوانید در زمان هایی که به ترک محل کار خود نیاز دارید با آرامش و خیال راحت این کار را انجام دهید.

به عنوان مثال  Will Caldwell که مدیرعامل دیزل است (دیزل٬ استارتاپ توسعه‌ دهنده ‌ی نرم‌افزارهای موبایل برچسب سفیدی است که در یافتن املاک و مستغلات کمک می ‌کنند) با ساختن یک تیم قابل‌ اعتماد توانسته هم ساعتی در اداره استراحت کند و هم اینکه اگر لازم بود به جایی برود، با خیال راحت از کار فارغ شود.

اگر قصد دارید زندگی کارآفرینی را تجربه نمایید و یا از افرادی هستید که سالها در این میدان مشغول فعالیت هستید شاید لازم است با بهره گیری از این سه گام به خود کمک نمایید، تا با برقراری توازن اصولی میان کار و زندگی شخصی بیشتر از پیش موفقیت را تجربه نمایید.

منبع: ENTREPRENEUR