آیا بدن ما از فضای خالی تشکیل شده است؟!

بدن ما در سطوح بسیار کوچک و بنیادین، یک جهان مینیاتوری از ساختارهاست که از ارگان‌های مختلفی تشکیل شده و خود این ارگان‌ها هم از سلول‌ها ساخته شده‌اند. سلول‌ها نیز شامل اجزایی هستند که از مولکول‌ها تشکیل شده‌اند و خود مولکول‌ها زنجیره‌ای از اتم‌های منفردِ متصل به هم هستند. اتم‌ها ابعاد بسیار کوچکی دارند که معادل تنها ۱ آنگستروم (۰.۱ نانومتر) می‌شود، اما آن‌ها خودشان از عناصر حتی کوچکتری تشکیل شده‌اند؛ یعنی پروتون‌ها، نوترون‌ها و الکترون‌ها.

اندازه پروتون‌ها و نوترون‌ها که هسته اتم‌ها را تشکیل می‌دهند چیزی حدود ۱ فمتومتر است که ۱۰۰ هزار برابر کوچکتر از آنگستروم است. اما اندازه الکترون‌ها کمی متفاوت بوده و بیشتر از یک ده هزارم اندازه پروتون‌ها و نوترون‌ها نیست. حال سوال اینجاست که آیا این ابعاد و اندازه‌ها به معنای آن است که اتم‌ها و هر چیزی که از آن‌ها ساخته شده‌اند، عمدتا فضای خالی هستند؟ جواب این سوال منفی است که در ادامه به آن می‌پردازیم.

ما در زندگی روزمره اگر بخواهیم اندازه چیزی را بدانیم، به‌راحتی آن را اندازه‌گیری می‌کنیم. در دنیای غیر کوانتومی، اندازه‌گیری اشیا مشکلی ندارد و روش‌های مختلفی برای این کار وجود دارند که همگی جواب یکسانی به شما می‌دهند. این روش‌ها شامل استفاده از یک خط‌کش ساده، تصویربرداری با کیفیت بالا و تکنیک‌های مبتنی بر علم فیزیک مانند اندازه‌گیری حرکت براونی یا گرانشی می‌شوند.

اما برای کوچکترین چیزها، مانند یک اتم، این تکنیک‌ها دیگر کارساز نیست. اولین تلاش برای بررسی ساختار داخل اتم‌ها مدت کوتاهی بعد از کشف رادیواکتیویته انجام گرفت که کار بسیار مبتکرانه‌ای بود. ارنست رادرفورد (Ernest Rutherford) با شلیک ذرات ساطع‌شده از مواد رادیواکتیو به یک صفحه نازک از اتم‌ها تلاش کرد تا بداند اتم‌ها چه ساختاری دارند. یافته‌های او همه دنیا را شوکه کرد.

در آزمایش او، ذرات سریع به سمت یک لایه بسیار باریک از فویل شلیک شدند. این فویل بقدری نازک بود که در صورت لمس آن با دست کاملا فرو می‌پاشید. اکثر ذرات شلیک‌شده، از داخل فویل عبور کردند، اما تعداد کمی از آن‌ها منحرف شدند و حتی تعدادی در جهت عکس به عقب برگشتند. خود رادرفورد، ۱۵ سال بعد از این آزمایش، درباره آن می‌گوید: این باورنکردنی‌ترین اتفاقی بود که برای من در تمام زندگی‌ام افتاد؛ به‌قدری باورنکردنی که انگار شما یک گلوله ۱۵ اینچی به سمت یک سطح کاغذی شلیک کنید و بعد از برخورد با آن، به سمت عقب برگردد و به شما بخورد.

این نوع تکنیک اندازه‌گیری ابعاد ذرات، به روش پراکندگی ناکشسان ژرف (Deep inelastic scattering) معروف است و امروزه از آن برای اندازه‌گیری ابعاد ذرات بنیادینِ داخل پروتون‌ها و نوترون‌ها استفاده می‌شود. این تکنیک، از زمان رادرفورد تا الان یک روش بسیار مهم برای اندازه‌گیری ابعاد ذرات بنیادین بوده است.

زمانی که اتم‌ها و هسته‌های آن با ذراتی پرسرعتی نزدیک به سرعت نور بمباران می‌شوند، انٰرژی بسیار بالایی ایجاد می‌شود که بسیار بیش از آن‌چیزی است که اتم‌ها در حالت عادی تجربه می‌کنند. ما در جهانی با انرژی پایین زندگی می‌کنیم، جایی که انرژی اتم‌های بدن ما و برخوردهایی که میان ذرات مختلف اتفاق می‌افتد، کمتر از ۱ میلیاردم انرژی‌ای است که در داخل برخورددهنده هادرونی بزرگ ایجاد می‌شود.

ما در جهان کوانتومی معمولا درباره دوگانگی موج و ذره صحبت می‌کنیم. این دوگانگی به معنای آن است که ذرات کوانتومی که جهان ما را تشکیل می‌دهند دو نوع رفتار موجی و ذره‌ای دارند و این رفتار آن‌ها بستگی به شرایطی دارد که در آن قرار گرفته‌اند. ذرات کوانتومی، در انرژی‌های بالاتر شبیه ذرات رفتار می‌کنند و در انرژی‌های پایین‌تر بسیار شبیه به موج‌ها عمل می‌کنند.

ما این موضوع را با بررسی فوتون یا همان کوانتوم انرژی نور می‌توانیم توضیح دهیم. نور سطوح انرژی مختلفی دارد، از اشعه‌های بسیار پرانرژی گاما گرفته تا موج‌های رادیویی بسیار کم‌انرژی. اما انرژی نور رابطه نزدیکی با طول موج آن دارد: هرچه انرژی بالاتر باشد، طول موج آن کوتاه‌تر است.

کم‌انرژی‌ترین امواج رادیویی که ما می‌شناسیم، چند متر یا حتی چند کیلومتر طول دارند که با استفاده از میدان‌های الکتریکی و مغناطیسی خود برای به حرکت در آوردن الکترون‌های داخل آنتن‌ها باعث ایجاد سیگنال‌ها می‌شوند. از طرف دیگر، اشعه‌های گاما می‌توانند آن‌قدر پرانرژی باشند که ده‌ها هزار طول موج برای جای گرفتن در درون تنها یکی از پروتون‌های ‌آن‌ها لازم باشد.

اما اگر ذره شما کوچکتر از طول موج نور باشد، نور نخواهد توانست به‌درستی با آن ذره اندرکنش کند و مانند یک موج رفتار خواهد کرد. به همین علت است که فوتون‌های کم‌انرژی، نظیر فوتون‌های نور مرئی، هنگام عبور از دو شکاف، یک الگوی تداخل تشکیل می‌دهند. بنابراین تا زمانی که شکاف‌ها به اندازه‌ای بزرگ باشند که طول موج نور بتواند از میان‌شان عبور کند، یک الگوی تداخل در طرف دیگر ایجاد خواهد شد که نشان‌دهنده رفتار موج‌مانند است.

این رفتار حتی زمانی که شما فوتون‌ها را تک‌به‌تک ارسال می‌کنید دیده می‌شود، بطوریکه حتی ذرات سنگین‌تر هم می‌توانند تحت شرایط کم‌انرژی مانند امواج رفتار کنند. الکترون‌های کم‌انرژی هم که تک‌به‌تک به سمت صفحه دو شکاف ارسال می‌شوند، الگوی تداخلی تشکیل می‌دهند که این موضوع رفتار موج‌مانند آن‌ها را ثابت می‌کند.

وقتی صحبت از اتم می‌شود، اکثر ما به‌طور غریزی همان مدلی را تصور می‌کنیم که قبلا یاد گرفته‌ایم: یک الکترون نقطه‌ای شکل که به دور یک هسته‌ کوچک و سنگین می‌چرخد. این “مدل سیاره‌ای” را اولین بار رادرفورد ارایه کرد و بعدا توسط نیلز بور و آرنولد سامرفلد، به خاطر نیاز به سطوح انرژی مجزا، دچار تغییراتی شد.

اما ما در طول قرن گذشته متوجه شده‌ایم که این مدل‌ها برای توضیح آنچه که واقعا در درون اتم اتفاق می‌افتد بیش از اندازه ذره‌مانند هستند. الکترون‌ها سطوح انرژی مجزایی را اشغال می‌کنند، اما این به معنای مدارهای سیاره‌ای برای آن نیست؛ بلکه الکترون‌ها بیشتر مثل یک ابر رفتار می‌کنند. بنابراین زمانی که شما تصاویر مدارهای اتمی را نگاه می‌کنید، آن‌ها در اصل شکل موجی الکترون‌ها را نشان می‌دهند.

اگر شما قرار باشد یک فوتون یا ذره پرانرژی را به داخل اتم بفرستید تا در آنجا با الکترون اندرکنش کند، مطمئنا می‌توانید محل دقیق آن را تعیین کنید. اما فرستادن این ذره پرانرژی به داخل اتم اساسا هر آنچه را که داخل اتم اتفاق می‌افتد تغییر خواهد داد. این عمل باعث خواهد شد تا الکترون به جای اینکه مثل یک موج رفتار کند، حداقل برای لحظه‌ای، مثل یک ذره عمل کند.

اما تا قبل از وقوع این اندرکنش، الکترون همیشه رفتاری مثل به یک موج داشته است. زمانی که شما یک اتم ایزوله‌شده در دمای اتاق، یا زنجیره‌ای از اتم‌های متصل‌شده در درون یک مولکول دارید، آن‌ها مثل ذرات رفتار نخواهند کرد، بلکه آن‌ها مثل موج‌ها عمل می‌کنند و الکترون در کل این حجم ۱ آنگسترومی قرار خواهد گرفت.

بهترین راه برای تصور یک الکترون، تشبیه آن به ابر یا مه‌ای است که در فضای اطراف هسته اتم پخش شده است. زمانی که دو اتم یا بیشتر در درون یک مولکول به هم متصل می‌شوند، ابرهای الکترونی آن‌ها با یکدیگر هم‌پوشانی می‌کند و الکترون حتی بیشتر از قبل، فضای حرکت پیدا خواهد کرد. وقتی که شما دست‌تان را روی سطحی فشار می‌دهید، نیروهای الکترومغناطیسی ناشی از الکترون‌های روی آن سطح، به الکترون‌های دست شما فشار وارد می‌کنند و باعث می‌شوند تا ابرهای الکترونی دچار تغییر شکل شوند.

این تصور البته کمی غیر شهودی به نظر می‌رسد، برای اینکه ما عادت کرده‌ایم ذرات بنیادین را به چشم ذره نگاه کنیم. اما بهتر است که آن‌ها را به صورت مواد کوانتومی تصور کنیم: موادی که در شرایط پرانرژی مثل ذرات رفتار می‌کنند و در شرایط کم‌انرژی مثل موج‌ها. اتم‌ها تحت شرایط عادی رفتاری شبیه به موج دارند و در حالت کوانتومی فضای بزرگی را اشغال می‌کنند.

ما هر وقت برای تصور جهان از شهودمان استفاده می‌کنیم، به مشکل بزرگی بر می‌خوریم: شهود زاده تجربه است و تجربه ما از این جهان، کاملا کلاسیک و غیر کوانتومی است. جهان ما از ذرات بنیادین تشکیل شده و این ذرات می‌توانند به نحوی رفتار کنند که مانند موج به نظر برسند.

اما در دنیای کوانتومی، رفتار موج‌مانند، به اندازه رفتار ذره‌‌مانند‌، بنیادین است و فقط شرایط آزمایش، اندازه‌گیری یا اندرکنش‌هاست که آنچه را که می‌بینیم تعیین می‌کند. در انرژی‌های بسیار بالا، آزمایش‌ها می‌توانند رفتار ذره‌مانند را نشان دهند. اما تحت شرایط نرمال، مثل آنچه که ما به‌طور پیوسته در بدن‌هایمان تجربه می‌کنیم، یک الکترون می‌تواند تمام فضای داخل اتم یا مولکول را در بر بگیرد.

بنابراین بدن شما عمدتا از فضای خالی تشکیل نشده است، بلکه شامل مجموعه‌ای از ابرهای الکترونی است که با قوانین کوانتومی به هم متصل شده‌اند.

نوشته آیا بدن ما از فضای خالی تشکیل شده است؟! اولین بار در اخبار تکنولوژی و فناوری پدیدار شد.

سریع‌ترین شی چرخشی ساخته‌شده می‌تواند اصطکاک خلا را توضیح دهد

خلاء

دانشمندان با ساخت سریع‌ترین شی ساخته شده تابه‌‌حال، توانسته‌اند که یک قدم بزرگ را در رابطه با اندازه‌گیری نیروهای کوانتومی اسرارآمیز که بر نیستی (عدم) تأثیرمی‌گذارند، بردارند. این شی رکوردشکن یک قطعه کوچک سیلیکا است. این شی که در هر ثانیه میلیاردها بار می‌چرخد، حساسیت لازم را به دست آورده و تیم سازنده آن قادر خواهند بود تا این محصول را جهت تشخیص مقدارهای ضعیف و غیرقابل‌فهم کشش که به دلیل اصطکاک‌های درون خلا ایجاد می‌شوند، مورداستفاده قرار دهند.

همچنان که ما سعی می‌کنیم تا بفهمیم که جهان در ابتدایی‌ترین روزهای خود چگونه فعالیت می‌کرده، علم نیستی نیز در حال تبدیل شدن به یکی از موضوعات مهم فیزیک است. 

محققان اکنون این حقیقت را به‌راحتی پذیرفته‌اند که فضای خالی در واقع خالی نیست. این فضا در حقیقت پر از نوسانات کوانتومی است که ما اکنون مشغول یادگیری روش‌های تشخیص آن هستیم. اما ما همچنان مشغول تلاش جهت پیدا کردن ابزارهایی هستیم که از حساسیت لازم برخوردار بوده و به‌وسیله آن‌ها بتوان فعالیت این نیروهای کوچک را شناسایی کرد. 

چند سال پیش، پژوهشگران دانشگاه پردو آمریکا، با توسعه روشی که گشتاور و یا نیروی پیچش یک قطعه از الماس را اندازه‌ می‌گرفت، توانستند که یک قدم به جلو بردارند. فیزیکدانان با استفاده از لیزر، این ماده را در فضای خلا معلق کردند. دانشمندان از این طریق توانستند که یک دستگاه بسیار مناسب را جهت فهم تلنگرهای محیط اطراف، فراهم آورند.

فیزیکدان تانگ‌کنگ لی (Tongcang Li) در سال 2016 توضیح داد: “تغییر جهت این نانوالماس باعث می‌شد تا فیلتر ضدتشعشع لیزر بر چرخش‌ها پرتو بیفکند. تعادل پیچ‌خوردگی نقشی تاریخی را در توسعه فیزیک مدرن ایفا کرده است. حال یک نانو الماس بیضی‌شکل معلق در خلا، یک تعادل پیچشی در مقیاس نانو را فراهم آورده که چندین برابر نمونه‌های پیشین حساس‌تر است.”

سه سال بعد، لی و اعضای تیم وی الماس را با توپ‌هایی از جنس سیلیکا به قطر 150 نانومتر جایگزین کردند. این قطعه جدید در داخل یک محفظه خلاء معلق شده و یک لیزر 500 میلی‌ واتی نیز در کنار آن قرار داده شده بود. با استفاده از پالس‌های قطبی از جانب لیزر دومی، می‌توان چرخش توپ‌های سیلیکایی را تنظیم کرد.

چرخش این توپ‌ها با ذرات دمبلی‌شکل به عدد عجیب 300 میلیارد دور در دقیقه می‌رسد. این میزان توانسته که رکورد آزمایش‌های پیشین را که به‌سختی می‌توانستند یک‌پنجم این سرعت را کنترل کنند، بشکند. نوآوری مربوط به حساسیت نیروهای چرخش است که محققان قصد داشتند آن‌ها را ارتقاء دهند.

درحالی‌که این آزمایش بر فناوری‌های مدرن تکیه داشته، اما ریشه در پژوهش‌هایی دارد که مربوط به قرن‌ها پیش هستند. در اواخر قرن هجدهم میلادی، دانشمند بریتانیایی یعنی هنری کاوندیش (Henry Cavendish) تصمیم گرفت تا ارزشمندی قوانین نیوتن در زمینه گرانش را نشان دهد. این دانشمند سعی داشت این کار را با تلاش جهت اندازه‌گیری این نیرو با استفاده از دو وزنه سربی انجام دهد.

دو گوی سربی نسبتا سبک در دو طرف یک پرتو نوری با گستردگی 1.8 متری معلق شده بودند. این پرتو از یک سیم نزدیک به یک جفت توده سنگین ثابت‌شده در فضا، آویزان شده بود. مقدار پیچش موجود در آن سیم، اولین اندازه‌گیری واقعی یک مقدار ثابت گرانشی را فراهم کرد.

نسخه نانوی آزمایش کاوندیش می‌تواند بسیار حساس باشد. این ابزار از لحاظ تئوری می‌تواند جهت اندازه‌گیری ضربات ضعیف میدان‌های الکترومغناطیسی که نوعی از اصطکاک را در فضای خالی ایجاد می‌کنند، مورداستفاده واقع شود. این رویدادها به دلیل عدم قطعیت فیزیک ذرات شکل داده می‌شوند.

این دانشمندان طی گزارشی نوشتند: “یک ذره خنثی که سریع می‌چرخد، می‌تواند خلاء کوانتومی و حرارتی را به انعکاس‌های تابشی تبدیل کند. به این دلیل، خلاء‌های الکترومغناطیسی همانند یک مایع پیچیده رفتار کرده و یک گشتاور اصطکاکی را بر روی نانوروتورها (nanorotor) اعمال می‌کنند.”

نیروی چرخش پیچ‌خوردگی‌ها در واحدهایی به نام نیوتن متر اندازه‌گیری می‌شود. یک نیوتن متر در واقع یک نیوتن نیرو است که از یک متر دورتر به یک نقطه از اهرم وارد می‌شود.

آزمایشی در سال 2016 روشی را توسعه داد که می‌تواند گشتاور را با حساسیتی در حدود 3*10 به‌توان منفی 24 متر نیوتن، اندازه‌گیری کند. دمایی کمتر از یک درجه بالای صفر مطلق، جهت انجام این فرآیند لازم بود.

مقیاس‌های گشتاوری 1.2*10 به‌توان منفی 27 نیوتن متری چرخش توپ‌های سیلیکایی در میان چرخه‌های لیزری، باعث می‌شود تا لی و تیمش رکود پیشین را نیز بشکنند. آن‌ها این کار را در دمای اتاق انجام داده‌اند، نه در دمایی کمتر.

در آینده، آزمایش‌ها نوع مواد چرخنده را تغییر می‌دهند، همان‌طور که عوامل محیطی مانند دما و اشیای مجاور را نیز تغییر خواهند داد. این تغییرات را می‌توان جهت فهمیدن اینکه چگونه میدان‌های دست‌نخورده کوانتومی در کمترین سطح‌ انرژی وجود دارند، به‌کار گرفت.

این پژوهش در نشریه Nature Nanotechnology منتشر شده است.

نوشته سریع‌ترین شی چرخشی ساخته‌شده می‌تواند اصطکاک خلا را توضیح دهد اولین بار در اخبار تکنولوژی و فناوری پدیدار شد.

دانشمندان توانستند گربه شرودینگر را در سطح کوانتومی ایجاد کنند!

گربه شرودینگر

مکانیک کوانتوم اغلب برای عموم مردم به سختی قابل درک است، آن هم به‌ویژه وقتی که صحبت از نظریه «گربه شرودینگر» می‌شود. تئوری گربه شرودینگر یک آزمایش فکری است که سالها ذهن دانشمندان را به خود مشغول کرده است. حالا گروهی از محققین نشان داده‌اند که چگونه گربه معروف شرودینگر می‌تواند براساس اصول کوانتومی زنده و نمرده باشد.

ابتدا اجازه بدهید کمی درباره نظریه گربه شرودینگر توضیح بدهیم. در سال ۱۹۳۵ اروین شرودینگر فیزیکدان نروژی بر روی اصلی به نام «بر هم ‌نهی» (superposition) کار می‌کرد. بر هم نهی، زمانی رخ می‌دهد که دو موج باهم برخورد می‌کنند و بین آنها اندرکنش اتفاق می‌افتد. نتیجه برهم‌کنش آنها نیز بسته به شرایط، ممکن است متفاوت باشد. این اصل، در همه جای دنیای اطراف ما، از امواج آب یک دریاچه گرفته تا هدفون‌های نویز کنسلینگ وجود دارد و قابل مشاهده است.

اما درک این مفهوم در مکانیک کوانتومی کمی سخت است. طبق اصل بر هم نهی کوانتومی، تا زمانی که یک شی کوانتومی مشاهده نشده است می‌تواند به‌طور همزمان در تمام حالت‌های ممکن قرار داشته باشد. بنابراین بر هم نهی به معنای ترکیب تمام حالت‌هایی است که شی می‌تواند از نظر تئوریک در آن‌ها قرار داشته باشد. یعنی ذره تا وقتی که رویت نشده، می‌تواند به‌طور همزمان چندین سرعت داشته باشد و در چندین مکان نیز حضور داشته باشد.

اما از آنجاییکه شرودینگر علاقه‌ای به مکانیک کوانتوم نداشت برای اینکه نشان دهد ایده‌های آن تا چه اندازه مضحک و خنده‌دار است نظریه معروف خود را ارایه کرد.

نظریه گربه شرودینگر به این صورت است که گربه‌ای در محفظه‌ای فلزی محصور شده که در داخل آن، وسایل دیگری از جمله یک شمارشگر گایگر، یک شیشه پر از مواد سمی، یک ماده رادیواکتیو مانند اورانیوم، یک چکش و یک ردیاب الکترونیکی نیز وجود دارد. همانطور که می‌دانید، اتم اورانیوم ناپایدار است و دچار فروپاشی رادیو اکتیو می‌شود. اگر یک اتم اورانیوم فرو بپاشد، توسط شمارشگر گایگر شناسایی می‌گردد. حال، با فروپاشی اتم اورانیوم، یک ردیاب الکترونیکی، چکشی را که به آن وصل است به حرکت در خواهد آورد. چکش هم به نوبه خود، شیشه مواد سمی را خواهد شکست و گربه خواهد مرد. از نظر مکانیک کوانتوم احتمال اینکه گربه داخل جعبه، مرده یا زنده باشد ۵۰-۵۰ است و  برای دانستن موضوع، باید در جعبه را باز کرد و گربه را مشاهده کرد. از نظر شرودینگر تصور گربه‌ای که نه مرده باشد و نه زنده، بسیار مضحک است. اما فیزیکدانان زیادی از آن زمان تابه‌حال، نظریه او را  مثل او نمی‌نگریستند. حالا در جدیدترین مطالعه‌ای که در این‌باره انجام شده، تیمی از محققین آلمانی، ایتالیایی و آمریکایی یک آزمایش واقعی با بیست کیوبیت (واحد اطلاعات کوانتومی، شبیه به اعداد ۰ یا ۱ در یک بیت باینری) انجام داده‌اند تا نشان دهند گربه معروف داخل جعبه هم می‌تواند زنده باشد و هم مرده.

گربه شرودینگر

همانطور که احتمالا می‌دانید، بیت‌های باینری فقط به صورت خطی قابل پردازش هستند؛ برای مثال یک ۰ بعد از یک ۱ خوانده می‌شود و همینطور به طور خطی و پشت‌سرهم ادامه می‌یابد. اما در مکانیک کوانتومی این‌طور نیست و کیوبیت‌ها می‌توانند در یک حالت بر هم نهی قرار بگیرند و این همان چیزی است که محققین به دنبال بررسی آن هستند. جالب است بدانید که با بیست کیوبیت، بیش از یک میلیون حالت بر هم نهی وجود خواهد داشت.

Jian Cui، که از اعضای گروه و فیزیکدانی در موسسه Peter Grünberg است، در یک بیانیه مطبوعاتی گفته که بررسی کیوبیت‌ها در حالت بر هم نهی گربه شرودینگر، جهت توسعه تکنولوژی‌های کوانتومی بسیار با اهمیت است. او اظهار داشته که مسیر توسعه کامپیوترهای کوانتومی آینده، از حالت‌های بر هم نهی می‌گذرد.

در تحقیق مذکور، بیست بیت کوانتومیِ درهم‌تنیده (entangled)، در یک حالت بر هم نهی قرار داده شدند. بیشترین تعداد کیوبیت‌هایی که قبلا طی یک کار تحقیقاتی در این وضعیت قرار داده شده‌‌اند، ۱۴ بیت بوده که به سال ۲۰۱۱ برمی‌گردد. محققین در ادامه آزمایش، از پرتوهای لیزر دستگاهی به نام انبرک نوری (optical tweezers) برای به دام انداختن تک‌تک اتم‌ها استفاده کردند. آنها سپس به کمک لیزر دیگری، اتم‌های به دام افتاده را تا زمان رسیدن آنها به حالت اتم ریدبرگ برانگیخته کردند. برای کسانی که نمی‌دانند اتم ریدبرگ چیست باید بگوییم که در فیزیک اتمی می‌توان یک اتم خاص را به گونه‌ای ایجاد کرد که در آن تنها یک تک الکترون در حالت برانگیخته و در فاصله‌ای بسیار دورتر از حد معمول به دور هسته آن بچرخد. به این اتم، اتم ریدبرگ گفته می‌شود.

اما نتیجه آزمایش تیم تحقیقاتی، این شد که آنها توانستند در یک پروسه بسیار پیچیده و طاقت‌فرسا و با استفاده از بر هم نهی بیست بیت کوانتومیِ درهم‌تنیده، به حالت‌های اتمی گربه شرودینگر دست یابند.

این برای اولین بار در سال جاری نیست که دانشمندان درباره معمای گربه شرودینگر تحقیق می‌کنند. اوایل امسال نیز تیمی از دانشگاه ییل آمریکا اعلان کردند که به روشی برای نجات گربه داخل محفظه دست یافته‌اند.

نوشته دانشمندان توانستند گربه شرودینگر را در سطح کوانتومی ایجاد کنند! اولین بار در اخبار تکنولوژی و فناوری پدیدار شد.

گام بلند فیزیکدانان در جهت ساخت کامپیوتر کوانتومی

topological_insulator_circulator_1024 گام بلند فیزیکدانان در جهت ساخت کامپیوتر کوانتومی

در سال ۲۰۱۶ جایزه نوبل فیزیک به سه فیزیکدان بریتانیایی به خاطر فعالیت بر روی ابررساناها و ابرشاره‌ها (سوپر فلوئیدها) اهدا شد. مطالعه این سه نفر منجر به شناخت یک فاز و حالت جدیدی از ماده شده بود. اکنون کشف آنها یک دستاورد عملی دارد؛ با استفاده از این حالت، می‌توان اندازه قطعه الکتریکی را بسیار کوچک کرد که این امر می‌تواند در ساخت یک کامپیوتر کوانتومی بسیار مفید باشد.

گروهی از دانشمندان دانشگاه سیدنی با همکاری مایکروسافت و دانشگاه استنفورد ایالات‌متحده آمریکا با استفاده از این حالت ماده که به نام عایق توپولوژیکی (topological insulator) شناخته می‌شود، توانستند یک قطعه الکتریکی به نام سرکیولیتور (Circulator) را به اندازه هزار بار کوچک‌تر کنند. این امر بدان معناست که تعداد بیشتری کیو بیت (کیو بیت مشابه با بیت در کامپیوتر کلاسیک، همان کوچک‌ترین واحد ذخیره اطلاعات در کامپیوتر کوانتومی است. کیو بیت یک سیستم کوانتومی دوحالتی است، مانند جهت قطبش یک فوتون که می‌تواند (به‌طور مثال) افقی یا عمودی در نظر گرفته شود.) می‌تواند در یک فضای کم جای گیرد.

کشفی که در سال ۲۰۱۶ این تیم سه‌نفره بریتانیای کرده بودند، این بود که تحت یک شرایط خاص، بعضی از مواد به‌راحتی می‌توانند الکترون را از سطح خود عبور دهند و درعین‌حال یک عایق الکتریکی نیز باشند! این دستاورد آنها همان‌گونه که بالاتر اشاره شد، منجر به دریافت جایزه نوبل گردید.

البته یک کشف بسیار مهم دیگر این بود که این مواد می‌توانند بدون شکستن تقارن ساختاری، بین حالت‌های ماده گذار داشته باشند. به‌عنوان یک مثال از شکست تقارن ساختار ماده، آب را در نظر بگیرید که در هنگام تبدیل به یخ یا بخار، تقارن ساختار اتمی‌اش شکسته می‌شود.

هنگامی‌که یک قطعه الکتریکی عملا در ابعاد و اندازه‌های اتمی ساخته شود، نحوه حرکت الکترون‌ها در ابعاد مختلف به طرز شگفت‌انگیزی مهم خواهد بود. در داخل یک کیو بیت، محاسبات توسط رفتار احتمالاتی ذرات کوانتومی انجام می‌شود که یک کامپیوتر کلاسیک هرگز قادر به انجام آن نیست. ساختن کیو بیت‌ها روش‌های بسیار متفاوتی دارد و اگر آنها را در کنار هم به‌صورت یک زنجیره قرار دهیم، بسیار کاربرد بهتری خواهند داشت. اما همواره کوچک کردن کیو بیت به‌اندازه‌ای که بتوان صدها عدد از آن را در داخل یک فضای کوچک قرار داد، کاری بسیار دشوار بوده است.

دیوید ریلی (David Reilly)، فیزیکدان دانشگاه سیدنی و رئیس بخش Q (کوانتومی) مایکروسافت می‌گوید:

حتی اگر اکنون میلیون‌ها کیو بیت داشته باشیم، همچنان مشخص نیست که تکنولوژی کلاسیک لازم برای کنترل آنها را نیز در اختیار داریم یا خیر.

تحقق ساخت یک کامپیوتر کوانتومی مدرن، نیازمند ابداعات در قطعات جدید میان رابط تکنولوژی‌های کلاسیکی با کوانتومی خواهد بود.

یکی از این قطعات سرکیولیتور است. سرکیولیتور مشابه یک میدان برای سیگنال‌های الکتریکی است که تنها اطلاعات را در یک راستا انتقال می‌دهد. تاکنون بهترین اندازه ساخته‌شده این سخت‌افزار در حدود ابعاد کف دست انسان است.

تحقیقات کنونی این دانشمندان باعث ساخت یک ویفر مغناطیده از یک ماده عایق توپولوژیکی خاص شده که می‌تواند به‌عنوان یک سرکیولیتور عمل کند و البته به‌ اندازه هزار بار کوچک‌تر شود.

آلیس ماهونی (Alice Mahoney)، سرگروه این تیم تحقیقاتی دراین‌باره می‌گوید:

چنین سرکیولیتورهای کوچک، صرف‌نظر از کامپیوتر کوانتومی فعلی که در آن استفاده شده، می‌توانند در تعداد گوناگونی از پلتفرم‌های سخت‌افزاری کوانتومی پیاده‌سازی شوند.

بیشتر فعالیت‌های کنونی درزمینه کامپیوترهای کوانتومی مربوط به ساخت لوله پیش از ایجاد خلأ و نوار مغناطیسی می‌شوند که البته تحولات بسیار مفیدی در این زمینه‌ها نیز صورت گرفته است. اما اگر پیشرفت‌های چشمگیر دیگری مانند تولید همین قطعات کوچک را داشته باشیم، قطعا فاصله زیادی تا ساخت و ارایه یک کامپیوتر کوانتومی به صورتی که بهترین سوپر کامپیوترهای کنونی نیز در حد و اندازه‌های آن نباشند، نخواهیم داشت.

قطعا کامپیوترهای کوانتومی یکی از بزرگ‌ترین تحولات دنیای تکنولوژی در قرن ۲۱ خواهند بود.

نوشته گام بلند فیزیکدانان در جهت ساخت کامپیوتر کوانتومی اولین بار در وب‌سایت فناوری پدیدار شد.

دانشمندان استرالیایی ثابت کردند که سفر در زمان امکان‌پذیر است

سفر در زمان یکی از مفاهیمی است که تنها در رمان‌های تخیلی، فیلم‌ها و گفتگوهایی با محوریت اما و اگرهای زندگی، آن را می‌شنویم. اما امکان‌پذیر بودن آن از چندین دهه قبل برای بسیاری از پژوهشگران ثابت شده است.

گویا آی تی – در سال جاری میلادی، گروهی از دانشمندان کوئیزلند استرالیا، نحوه‌ی رفتار احتمالی فوتون‌های سفر در زمان را شبیه‌سازی کردند. آنها متوجه شدند در سطح کوانتومی، پارادوکس پدربزرگ، پدیده‌ای که سفر در زمان را غیرممکن می‌کند، قابل حل است.

پژوهش این دانشمندان با نام ”شبیه‌سازی آزمایش منحنی‌های زمان‌گونه‌ی بسته“ در جدیدترین شماره‌ی ژورنال Nature Communications چاپ شده است. پژوهشگران در طی تحقیقات خود از فوتون‌ها یا ذرات مستقل نور برای بازگردانی ذرات کوانتومی مسافر زمان، استفاده کردند. دانشمندان در طی پروسه‌ی تجزیه و تحلیل رفتار ذرات، متوجه پدیده‌ی عجیبی شدند.
پروفسور تیموتی رالف از دست‌اندرکاران و مولفان پژوهش توضیح می‌دهد: ”عدم انسجام و پیوستگی از ویژگی‌های ذرات کوانتومی است و این امر فضای کافی برای جنبش و تکان خوردن به‌منظور اجتناب از وضعیت‌های سفر زمان ناپایدار را برای آنها فراهم می‌کند. پژوهش ما موجب شکل‌گیری بینش‌های جدیدی در این باره که طبیعت کجا و چگونه ممکن است رفتاری متفاوت با آن چه که در نظریه‌های ما پیش‌بینی شده در پیش گیرد، خواهد شد.
کرم چاله زمانی
به‌منظور شبیه‌سازی، دانشمندان نحوه‌ی چگونگی رفتار فوتونی که در زمان سفر کرده و با نسخه اصلی خود ارتباط برقرار می‌کند را مورد بررسی قرار دادند.
دیلی‌میل این طور گزارش می‌دهد:
پژوهشگران در آزمایش خود مدلی را به کار گرفتند که قبلا استفاده شده بود؛ در این مدل فوتون در فضایی با سرعت عادی سفر خود را شروع کرده و با فوتون دیگری که توسط یک کرم‌چاله در یک حلقه‌‌ی‌ سفر زمانی گیر افتاده و از آن با نام ”منحنی‌ زمان‌گونه‌ی بسته” یا CTC یاد می‌شود، تعامل می‌کند.
دانشمندان با شبیه‌سازی رفتار فوتون دوم امکان بررسی رفتار فوتون اول را پیدا کردند و نتایج نشان داد که اگر فوتون دوم در زمان مناسب آماده شود، امکان تکامل تدریجی و پیوسته آن وجود خواهد داشت.

پارادوکس پدربزرگ این طور می‌گوید که یک مسافر زمان که قرار است به گذشته سفر کند، شاید به اشتباه مانع از ملاقات پدربزرگ و مادربزرگش شده (برای مثال تصادفا یکی از این دو را به قتل برساند)، و در نتیجه ا متولد شدن خود، جلوگیری نماید. پس اگر او هرگز متولد نشود، چگونه ‌توانسته در زمان سفر کند؟!
نظریه‌‌های نسبیت عام و خاص آلبرت انیشتین فیزیکدانان را به این سمت هدایت کرده که سفر در زمان را امکان‌پذیر تصور کنند. نظریه‌ی نسبیت خاص این طور می‌گوید که فضا و زمان جنبه‌هایی از پدیده‌ای مشترک به نام ”دستگاه چهار بُعدی“ هستند. نظریه‌ی مذکور این طور می‌گوید که زمان، بسته به سرعت حرکت شما می‌تواند سریع‌تر یا کندتر بگذرد، و البته ممکن است چیزهای دیگری هم روی سریع‌تر و کندتر شدن سرعت آن تاثیر گذار باشند. نظریه‌ی نسبیت عام ادعا می‌کند سفر به گذشته وابسته به مسیر زمان فضایی است، درست همانند یک CTC که به نقطه‌ی شروع‌اش در فضا برگردد، اما این کار را پیش از موعد مقرر انجام دهد.
با توجه به این که ذرات کوانتومی تقریبا خارج از محدوده‌ی فیزیک عمل می‌کنند، در سال ۱۹۹۱ پیش‌بینی می‌شد مکانیک کوانتوم قادر به عبور از بعضی پارادوکس‌های نظریه‌ی نسبیت انیشتین شود.

مارتین رینگ‌باوئر، سرپرست اصلی پروژه و دانشجوی دوره‌ی دکترا بخش ریاضیات و فیزیک دانشگاه کوئیزلند در این رابطه می‌گوید: ”مساله‌ی سفر در زمان وجود رابطه‌ میان دو تئوری بسیار موفق اما ناسازگار فیزیک یعنی نظریه‌ی نسبیت عام انیشتین و نظریه‌ی مکانیک‌های کوانتومی را به خوبی نشان می‌دهد. نظریه‌ی انیشتین، جهان را مشتمل از تعداد نامحدودی ستاره و کهکشان می‌داند در حالی که مکانیک کوانتوم توصیفی بسیار عالی از جهانی متشکل از اتم‌ها و مولکول‌های بسیار کوچک است.“
در سال ۲۰۱۲ جایزه نوبل فیزیک به طور مشترک به دو فیزیکدان برجسته به نام‌های دیوید واین‌لند و سرگی هاروشه رسید. این دو موفق شدند چگونگی تاثیر ”شگفتی‌های کوانتوم“ را نه تنها در سطح دنیای میکرو نشان دهند بلکه ثابت کردند اثرات آن را در سطح ماکرو (مقیاسی فوق‌العاده وسیع‌تر) هم می‌توان دید.

هر چند همه دانشمندان و پژوهشگران روی مساله‌ی امکان‌پذیر سفر در زمان اتفاق‌ نظر ندارند. برای مثال استفان هاوکینگ در یکی از مستندهای پخش شده در شبکه‌ی بی‌بی‌سی به صراحت می‌گوید که چنین چیزی امکان‌پذیر نیست. اما صرفنظر از وجود مشکلات فیزیکی و پارادوکس‌ها، چنین پیشرفت‌هایی در نظریه‌های کوانتومی، دریچه‌ها را به سوی درک بهتر راه‌های بالقوه برای غلبه بر پارادوکس‌های سفر در زمان باز خواهند کرد.
به دنیای فیزیک کوانتومی خوش آمدید، دنیایی که نیلز بور، فیزیکدان برجسته‌ی دانمارکی در مورد آن چنین می‌گوید: “اگر مکانیک کوانتومی شما را شگفت‌زده نکرده پس مشخص است آن را درک نکرده‌اید.“

ریچارد فاینمن، از برجسته‌ترین فیزیکدانان قرن بیستم و برنده جایزه‌ی نوبل، مکانیک کوانتوم را این طور توصیف می‌کند: ”ما تصمیم گرفتیم پدیده‌ای را بررسی کنیم که توضیح آن با استفاده از روش‌های مرسوم غیر ممکن است، بهتر بگویم کاملا غیرممکن است، و البته مرکز مکانیک کوانتومی درون این پدیده قرار دارد. در دنیای واقعی، تنها راز موجود را در خود جای داده است.“

دانشمندان استرالیایی ثابت کردند که سفر در زمان امکان‌پذیر است

سفر در زمان یکی از مفاهیمی است که تنها در رمان‌های تخیلی، فیلم‌ها و گفتگوهایی با محوریت اما و اگرهای زندگی، آن را می‌شنویم. اما امکان‌پذیر بودن آن از چندین دهه قبل برای بسیاری از پژوهشگران ثابت شده است.

گویا آی تی – در سال جاری میلادی، گروهی از دانشمندان کوئیزلند استرالیا، نحوه‌ی رفتار احتمالی فوتون‌های سفر در زمان را شبیه‌سازی کردند. آنها متوجه شدند در سطح کوانتومی، پارادوکس پدربزرگ، پدیده‌ای که سفر در زمان را غیرممکن می‌کند، قابل حل است.

پژوهش این دانشمندان با نام ”شبیه‌سازی آزمایش منحنی‌های زمان‌گونه‌ی بسته“ در جدیدترین شماره‌ی ژورنال Nature Communications چاپ شده است. پژوهشگران در طی تحقیقات خود از فوتون‌ها یا ذرات مستقل نور برای بازگردانی ذرات کوانتومی مسافر زمان، استفاده کردند. دانشمندان در طی پروسه‌ی تجزیه و تحلیل رفتار ذرات، متوجه پدیده‌ی عجیبی شدند.
پروفسور تیموتی رالف از دست‌اندرکاران و مولفان پژوهش توضیح می‌دهد: ”عدم انسجام و پیوستگی از ویژگی‌های ذرات کوانتومی است و این امر فضای کافی برای جنبش و تکان خوردن به‌منظور اجتناب از وضعیت‌های سفر زمان ناپایدار را برای آنها فراهم می‌کند. پژوهش ما موجب شکل‌گیری بینش‌های جدیدی در این باره که طبیعت کجا و چگونه ممکن است رفتاری متفاوت با آن چه که در نظریه‌های ما پیش‌بینی شده در پیش گیرد، خواهد شد.
کرم چاله زمانی
به‌منظور شبیه‌سازی، دانشمندان نحوه‌ی چگونگی رفتار فوتونی که در زمان سفر کرده و با نسخه اصلی خود ارتباط برقرار می‌کند را مورد بررسی قرار دادند.
دیلی‌میل این طور گزارش می‌دهد:
پژوهشگران در آزمایش خود مدلی را به کار گرفتند که قبلا استفاده شده بود؛ در این مدل فوتون در فضایی با سرعت عادی سفر خود را شروع کرده و با فوتون دیگری که توسط یک کرم‌چاله در یک حلقه‌‌ی‌ سفر زمانی گیر افتاده و از آن با نام ”منحنی‌ زمان‌گونه‌ی بسته” یا CTC یاد می‌شود، تعامل می‌کند.
دانشمندان با شبیه‌سازی رفتار فوتون دوم امکان بررسی رفتار فوتون اول را پیدا کردند و نتایج نشان داد که اگر فوتون دوم در زمان مناسب آماده شود، امکان تکامل تدریجی و پیوسته آن وجود خواهد داشت.

پارادوکس پدربزرگ این طور می‌گوید که یک مسافر زمان که قرار است به گذشته سفر کند، شاید به اشتباه مانع از ملاقات پدربزرگ و مادربزرگش شده (برای مثال تصادفا یکی از این دو را به قتل برساند)، و در نتیجه ا متولد شدن خود، جلوگیری نماید. پس اگر او هرگز متولد نشود، چگونه ‌توانسته در زمان سفر کند؟!
نظریه‌‌های نسبیت عام و خاص آلبرت انیشتین فیزیکدانان را به این سمت هدایت کرده که سفر در زمان را امکان‌پذیر تصور کنند. نظریه‌ی نسبیت خاص این طور می‌گوید که فضا و زمان جنبه‌هایی از پدیده‌ای مشترک به نام ”دستگاه چهار بُعدی“ هستند. نظریه‌ی مذکور این طور می‌گوید که زمان، بسته به سرعت حرکت شما می‌تواند سریع‌تر یا کندتر بگذرد، و البته ممکن است چیزهای دیگری هم روی سریع‌تر و کندتر شدن سرعت آن تاثیر گذار باشند. نظریه‌ی نسبیت عام ادعا می‌کند سفر به گذشته وابسته به مسیر زمان فضایی است، درست همانند یک CTC که به نقطه‌ی شروع‌اش در فضا برگردد، اما این کار را پیش از موعد مقرر انجام دهد.
با توجه به این که ذرات کوانتومی تقریبا خارج از محدوده‌ی فیزیک عمل می‌کنند، در سال ۱۹۹۱ پیش‌بینی می‌شد مکانیک کوانتوم قادر به عبور از بعضی پارادوکس‌های نظریه‌ی نسبیت انیشتین شود.

مارتین رینگ‌باوئر، سرپرست اصلی پروژه و دانشجوی دوره‌ی دکترا بخش ریاضیات و فیزیک دانشگاه کوئیزلند در این رابطه می‌گوید: ”مساله‌ی سفر در زمان وجود رابطه‌ میان دو تئوری بسیار موفق اما ناسازگار فیزیک یعنی نظریه‌ی نسبیت عام انیشتین و نظریه‌ی مکانیک‌های کوانتومی را به خوبی نشان می‌دهد. نظریه‌ی انیشتین، جهان را مشتمل از تعداد نامحدودی ستاره و کهکشان می‌داند در حالی که مکانیک کوانتوم توصیفی بسیار عالی از جهانی متشکل از اتم‌ها و مولکول‌های بسیار کوچک است.“
در سال ۲۰۱۲ جایزه نوبل فیزیک به طور مشترک به دو فیزیکدان برجسته به نام‌های دیوید واین‌لند و سرگی هاروشه رسید. این دو موفق شدند چگونگی تاثیر ”شگفتی‌های کوانتوم“ را نه تنها در سطح دنیای میکرو نشان دهند بلکه ثابت کردند اثرات آن را در سطح ماکرو (مقیاسی فوق‌العاده وسیع‌تر) هم می‌توان دید.

هر چند همه دانشمندان و پژوهشگران روی مساله‌ی امکان‌پذیر سفر در زمان اتفاق‌ نظر ندارند. برای مثال استفان هاوکینگ در یکی از مستندهای پخش شده در شبکه‌ی بی‌بی‌سی به صراحت می‌گوید که چنین چیزی امکان‌پذیر نیست. اما صرفنظر از وجود مشکلات فیزیکی و پارادوکس‌ها، چنین پیشرفت‌هایی در نظریه‌های کوانتومی، دریچه‌ها را به سوی درک بهتر راه‌های بالقوه برای غلبه بر پارادوکس‌های سفر در زمان باز خواهند کرد.
به دنیای فیزیک کوانتومی خوش آمدید، دنیایی که نیلز بور، فیزیکدان برجسته‌ی دانمارکی در مورد آن چنین می‌گوید: “اگر مکانیک کوانتومی شما را شگفت‌زده نکرده پس مشخص است آن را درک نکرده‌اید.“

ریچارد فاینمن، از برجسته‌ترین فیزیکدانان قرن بیستم و برنده جایزه‌ی نوبل، مکانیک کوانتوم را این طور توصیف می‌کند: ”ما تصمیم گرفتیم پدیده‌ای را بررسی کنیم که توضیح آن با استفاده از روش‌های مرسوم غیر ممکن است، بهتر بگویم کاملا غیرممکن است، و البته مرکز مکانیک کوانتومی درون این پدیده قرار دارد. در دنیای واقعی، تنها راز موجود را در خود جای داده است.“

دامنه اطلاعات ما از جهان هستی به کجا محدود خواهد شد؟

در این مطلب قصد داریم به برخی سوالات کاربردی درباره جهان هستی بپردازیم. سوالاتی که قطعا برای هرکدام از ما پیش آمده است. سوالاتی چون فراتر از کیهان چه چیزی وجود دارد؟ جهان ما در حال تبدیل شدن به چه چیزی است؟ آیا جهان هستی تا ابد منبسط خواهد شد؟آیا مرزی برای دانش انسان وجود دارد؟ آیا محدودیت‌های اساسی در مسیر علم قرار دارد؟

اگر شما نیز مشتاق به فهم پاسخ این سوالات هستید بهتر است تا انتهای این مقاله با گویا آی تی همراه باشید.

در پاسخ به تمامی این سوالات باید گفت ما هنوز هیچ پاسخی برای این سوالات نداریم و نمی توانیم به طور قطعی بگوییم که آیا حد و مرزی برای دانش ما وجود دارد یا خیر. اما می توان گفت به نظر نمی رسد مرزی برای دانسته های ما وجود ندارد. هرچند فراز و نشیب های بیشماری در مسیر یادگیری ما قرار گرفته اند اما هنوز به قطعیت نمی توان نظری در این باره داد. البته هستند افرادی که معتقدند ما هیچ وقت به علم پیدایش جهان دست نخواهیم یافت و هیچ زمان نخواهیم فهمید که پیش از انفجار بزرگ چه اتفاقی رخ داده است. اما به نظر می رسد این تفکرات کمی خودخواهانه باشد زیرا هیچ کس مرز دانش انسان را نمی داند و همانطور که یافته های امروز ما از نجوم در ۵۰ سال پیش غیر ممکن به نظر می رسید ما نیز نمی توانیم به قطعیت بگوییم که تا چه میزان فرا خواهیم گرفت.

how-much-more-can-we-learn-about-the-universe2

البته این صحبت به آن معنا نخواهد بود که ما در طبیعت محدودیتی نداریم زیرا ما در مشاهده و مطالعه ی طبیعت محدودیت هایی داریم به عنوان مثال  اصل عدم قطعیت هایزنبرگ بیان می کند که نمی‌ توان تمام مشخصات حرکتی یک ذره را در هر لحظه از زمان دانست. همچنین بیشترین فاصله ‌ای که در یک بازه ‌ی زمانی قادر به دیدن و حرکت در آن هستیم توسط سرعت نور محدود شده است. اما این محدودیت‌ها صرفا به نشان دهنده این است که چه چیزی را نمی‌ توانیم مشاهده کنیم، نه اینکه چه چیزی را نمی ‌توانیم یاد بگیریم. علیرغم وجود اصل عدم قطعیت، ما توانسته ‌ایم مکانیک کوانتوم را توسعه دهیم و یا در زمینه بررسی رفتار اتم‌ ها پیش رفت هایی چشمگیر داشته باشیم. ما امروزه توانسته‌ ایم ذرات به اصطلاح مجازی را کشف کنیم. ذراتی که نمی ‌توانیم به طور مستقیم ببینیم، با این حال به وسیله شواهد و قوانین فیزیکی وجود آنها را پیش ‌بینی می ‌کنیم.

این موضوع که جهان در حال انبساط است به عنوان یک نقطه شروع در علم ما جای می گیرد و اگر با ما تکیه بر دانسته ها و اکتشافات جدید خود و همچنین استنتاج حوادث پیرامون مان پیش برویم خواهیم توانست به نقطه ای بسیار دور در تاریخ گذشته هستی برسیم. به زمانی که تمام عالم هستی در نقطه ای قابل رویت جمع شده بود.

در یک لحظه، که اکنون آن را  لحظه‌ ی انفجار بزرگ (Big Bang)  می نامیم ، قوانین فیزیکی فعلی شناخته شده از هم فرو‌پاشید، چون بین نسبیت عام و مکانیک کوانتوم ناسازگاری به وجود آمد. نسبیت عام به توصیف گرانش می ‌پردازد و مکانیک کوانتوم نیز فیزیک ذرات میکروسکوپی است. اما خیلی از دانشمندان این ناسازگاری را یک محدودیت جدی برای علم نمی ‌دانند، چون ما انتظار داریم که اصل نسبیت عام بعد از تصحیح، به بخشی از تئوری کوانتوم پیوسته تبدیل شود. نظریه‌ ی ریسمان نمونه ‌ای از این تلاش ‌ها است.

how-much-more-can-we-learn-about-the-universe3

با تصور چنین نظریه ‌ای، شاید قادر باشیم به این سوال پاسخ دهیم که قبل از انفجار بزرگ چه اتفاقی رخ داده است. البته این موضوع نیز قابل تامل است که شاید پیش از انفجار بزرگ اصلا هیچ چیزی وجود نداشته باشد. ساده ‌ترین پاسخ مطرح شده در مورد انفجار بزرگ، کمترین میزان مقبولیت را در بین دانشمندان داشته است. پاسخ به این شکل است که در لحظه‌ ی انفجار بزرگ نسبیت عام با نسبیت خاص به هم پیوستند تا یک حقیقت واحد را تشکیل دهند: فضازمان. اگر فضا توسط انفجار بزرگ به وجود آمده باشد، شاید زمان هم به همین ترتیب به وجود آمده باشد. در آن صورت، هیچ “’گذشته‌ای” وجود نداشته است و سوال مطرح شده بی مورد خواهد بود. بنابراین و با توجه به این موضوع باید منتظر یک جواب منطبق بر کوانتوم گرانشی باشیم و پس از اثبات آن فرضیه به شکل آزمایشگاهی خواهیم توانست خواهیم توانست پاسخی جدید و قابل اتکا ارائه دهیم.

درادامه با یک سوال دیگر مواجه هستیم و آن این است که مرزهای کیهان ما درکجا قرار دارد؟ گستردگی جهان ما تا کجا ادامه دارد؟ در واقع باید گفت پاسخ این سوالات نیز هنوز برای بشر مبهم است و برای پاسخ به آن تنها به حدس و گمان هایی ساده اکتفا نموده ایم که آن را با شما درمیان می گذاریم.

همانطور که گفتیم فضا و زمان به صورت خود به خودی و به یکباره در اثر انفجار بزرگ پدید آمده اند پس می توان گفت که انرژی کلی آن ها برابر صفر است. بر اساس اصول پایه ای فیزیک می توان گفت که انرژی موجود در غالب یک جرم با انرژی میدان گرانشی آن برابر است. به زبان ساده تر باید بگوییم مجموع مقادیر چیزی که از هیچ پدید آمده است باید همان هیچ باشد. با توجه به علم فعلی ما تنها جهانی قادر به دارا بودن چینی ویژگی هایی است که شکل هندسی آن گرد باشد. به عنوان مثال وقتی بر روی یک کره حرکت می کنیم با هیچ مرزی مواجه نخواهیم شد اما می دانیم که محدودیت هایی برای آن وجود دارد. همین شرایط می ‌تواند در جهان هم صادق باشد. اگر ما به انداز‌ه‌ ی کافی در یک جهت به دوردست نگاه کنیم، می‌ توانیم قسمت پشت سر خود را ببینیم.

how-much-more-can-we-learn-about-the-universe4

اما در عمل ما قادر به انجام چنین کاری نیستیم  و دلیل آن احتمالا می تواند این موضوع باشد که جهان قابل رویت ما خود بخشی از جهان بزرگتریست که ما توانایی دیدن آن را نداریم. علت این امر باید با آنچه که انبساط جهان (inflation) نامیده می ‌شود در ارتباط باشد. بیشتر جهان‌هایی که خود به خود از انداز‌ه‌ی میکروسکوپی به وجود می ‌آیند، به جای آن که برای میلیاردها سال عمر کنند، در یک زمان میکروسکوپیک از هم فرو می ‌پاشند. اما در بعضی موارد،  انرژی دادن به فضای خالی باعث می ‌شود که جهان در یک بازه‌ ی زمانی کوتاه به صورت تصاعدی متورم شود. بر این اساس تصور ما این است که در لحظات اولیه ی پس از انفجار بزرگ یک بازه زمانی پدید آمده است که در آن جهان انبساط می یابد و به این طریق جهان بلافاصله پس از تولد فرو نپاشیده است.

بنابراین می توانیم بگوییم که ممکن است زمانی انبساط در بخشی از جهان که ما در آن حضور داریم متوقف شود اما به این معنا نیست که تمام جهان از انبساط  خارج شده است.

 

منبع NAUTIL

دامنه اطلاعات ما از جهان هستی به کجا محدود خواهد شد؟

در این مطلب قصد داریم به برخی سوالات کاربردی درباره جهان هستی بپردازیم. سوالاتی که قطعا برای هرکدام از ما پیش آمده است. سوالاتی چون فراتر از کیهان چه چیزی وجود دارد؟ جهان ما در حال تبدیل شدن به چه چیزی است؟ آیا جهان هستی تا ابد منبسط خواهد شد؟آیا مرزی برای دانش انسان وجود دارد؟ آیا محدودیت‌های اساسی در مسیر علم قرار دارد؟

اگر شما نیز مشتاق به فهم پاسخ این سوالات هستید بهتر است تا انتهای این مقاله با گویا آی تی همراه باشید.

در پاسخ به تمامی این سوالات باید گفت ما هنوز هیچ پاسخی برای این سوالات نداریم و نمی توانیم به طور قطعی بگوییم که آیا حد و مرزی برای دانش ما وجود دارد یا خیر. اما می توان گفت به نظر نمی رسد مرزی برای دانسته های ما وجود ندارد. هرچند فراز و نشیب های بیشماری در مسیر یادگیری ما قرار گرفته اند اما هنوز به قطعیت نمی توان نظری در این باره داد. البته هستند افرادی که معتقدند ما هیچ وقت به علم پیدایش جهان دست نخواهیم یافت و هیچ زمان نخواهیم فهمید که پیش از انفجار بزرگ چه اتفاقی رخ داده است. اما به نظر می رسد این تفکرات کمی خودخواهانه باشد زیرا هیچ کس مرز دانش انسان را نمی داند و همانطور که یافته های امروز ما از نجوم در ۵۰ سال پیش غیر ممکن به نظر می رسید ما نیز نمی توانیم به قطعیت بگوییم که تا چه میزان فرا خواهیم گرفت.

how-much-more-can-we-learn-about-the-universe2

البته این صحبت به آن معنا نخواهد بود که ما در طبیعت محدودیتی نداریم زیرا ما در مشاهده و مطالعه ی طبیعت محدودیت هایی داریم به عنوان مثال  اصل عدم قطعیت هایزنبرگ بیان می کند که نمی‌ توان تمام مشخصات حرکتی یک ذره را در هر لحظه از زمان دانست. همچنین بیشترین فاصله ‌ای که در یک بازه ‌ی زمانی قادر به دیدن و حرکت در آن هستیم توسط سرعت نور محدود شده است. اما این محدودیت‌ها صرفا به نشان دهنده این است که چه چیزی را نمی‌ توانیم مشاهده کنیم، نه اینکه چه چیزی را نمی ‌توانیم یاد بگیریم. علیرغم وجود اصل عدم قطعیت، ما توانسته ‌ایم مکانیک کوانتوم را توسعه دهیم و یا در زمینه بررسی رفتار اتم‌ ها پیش رفت هایی چشمگیر داشته باشیم. ما امروزه توانسته‌ ایم ذرات به اصطلاح مجازی را کشف کنیم. ذراتی که نمی ‌توانیم به طور مستقیم ببینیم، با این حال به وسیله شواهد و قوانین فیزیکی وجود آنها را پیش ‌بینی می ‌کنیم.

این موضوع که جهان در حال انبساط است به عنوان یک نقطه شروع در علم ما جای می گیرد و اگر با ما تکیه بر دانسته ها و اکتشافات جدید خود و همچنین استنتاج حوادث پیرامون مان پیش برویم خواهیم توانست به نقطه ای بسیار دور در تاریخ گذشته هستی برسیم. به زمانی که تمام عالم هستی در نقطه ای قابل رویت جمع شده بود.

در یک لحظه، که اکنون آن را  لحظه‌ ی انفجار بزرگ (Big Bang)  می نامیم ، قوانین فیزیکی فعلی شناخته شده از هم فرو‌پاشید، چون بین نسبیت عام و مکانیک کوانتوم ناسازگاری به وجود آمد. نسبیت عام به توصیف گرانش می ‌پردازد و مکانیک کوانتوم نیز فیزیک ذرات میکروسکوپی است. اما خیلی از دانشمندان این ناسازگاری را یک محدودیت جدی برای علم نمی ‌دانند، چون ما انتظار داریم که اصل نسبیت عام بعد از تصحیح، به بخشی از تئوری کوانتوم پیوسته تبدیل شود. نظریه‌ ی ریسمان نمونه ‌ای از این تلاش ‌ها است.

how-much-more-can-we-learn-about-the-universe3

با تصور چنین نظریه ‌ای، شاید قادر باشیم به این سوال پاسخ دهیم که قبل از انفجار بزرگ چه اتفاقی رخ داده است. البته این موضوع نیز قابل تامل است که شاید پیش از انفجار بزرگ اصلا هیچ چیزی وجود نداشته باشد. ساده ‌ترین پاسخ مطرح شده در مورد انفجار بزرگ، کمترین میزان مقبولیت را در بین دانشمندان داشته است. پاسخ به این شکل است که در لحظه‌ ی انفجار بزرگ نسبیت عام با نسبیت خاص به هم پیوستند تا یک حقیقت واحد را تشکیل دهند: فضازمان. اگر فضا توسط انفجار بزرگ به وجود آمده باشد، شاید زمان هم به همین ترتیب به وجود آمده باشد. در آن صورت، هیچ “’گذشته‌ای” وجود نداشته است و سوال مطرح شده بی مورد خواهد بود. بنابراین و با توجه به این موضوع باید منتظر یک جواب منطبق بر کوانتوم گرانشی باشیم و پس از اثبات آن فرضیه به شکل آزمایشگاهی خواهیم توانست خواهیم توانست پاسخی جدید و قابل اتکا ارائه دهیم.

درادامه با یک سوال دیگر مواجه هستیم و آن این است که مرزهای کیهان ما درکجا قرار دارد؟ گستردگی جهان ما تا کجا ادامه دارد؟ در واقع باید گفت پاسخ این سوالات نیز هنوز برای بشر مبهم است و برای پاسخ به آن تنها به حدس و گمان هایی ساده اکتفا نموده ایم که آن را با شما درمیان می گذاریم.

همانطور که گفتیم فضا و زمان به صورت خود به خودی و به یکباره در اثر انفجار بزرگ پدید آمده اند پس می توان گفت که انرژی کلی آن ها برابر صفر است. بر اساس اصول پایه ای فیزیک می توان گفت که انرژی موجود در غالب یک جرم با انرژی میدان گرانشی آن برابر است. به زبان ساده تر باید بگوییم مجموع مقادیر چیزی که از هیچ پدید آمده است باید همان هیچ باشد. با توجه به علم فعلی ما تنها جهانی قادر به دارا بودن چینی ویژگی هایی است که شکل هندسی آن گرد باشد. به عنوان مثال وقتی بر روی یک کره حرکت می کنیم با هیچ مرزی مواجه نخواهیم شد اما می دانیم که محدودیت هایی برای آن وجود دارد. همین شرایط می ‌تواند در جهان هم صادق باشد. اگر ما به انداز‌ه‌ ی کافی در یک جهت به دوردست نگاه کنیم، می‌ توانیم قسمت پشت سر خود را ببینیم.

how-much-more-can-we-learn-about-the-universe4

اما در عمل ما قادر به انجام چنین کاری نیستیم  و دلیل آن احتمالا می تواند این موضوع باشد که جهان قابل رویت ما خود بخشی از جهان بزرگتریست که ما توانایی دیدن آن را نداریم. علت این امر باید با آنچه که انبساط جهان (inflation) نامیده می ‌شود در ارتباط باشد. بیشتر جهان‌هایی که خود به خود از انداز‌ه‌ی میکروسکوپی به وجود می ‌آیند، به جای آن که برای میلیاردها سال عمر کنند، در یک زمان میکروسکوپیک از هم فرو می ‌پاشند. اما در بعضی موارد،  انرژی دادن به فضای خالی باعث می ‌شود که جهان در یک بازه‌ ی زمانی کوتاه به صورت تصاعدی متورم شود. بر این اساس تصور ما این است که در لحظات اولیه ی پس از انفجار بزرگ یک بازه زمانی پدید آمده است که در آن جهان انبساط می یابد و به این طریق جهان بلافاصله پس از تولد فرو نپاشیده است.

بنابراین می توانیم بگوییم که ممکن است زمانی انبساط در بخشی از جهان که ما در آن حضور داریم متوقف شود اما به این معنا نیست که تمام جهان از انبساط  خارج شده است.

 

منبع NAUTIL

کمک به توسعه یک رایانه کوانتومی با انجام بازی!

 

quantum_computing.jpg.CROP.promovar-mediumlarge

مرکز RIKEN در سایتاما ژاپن که تحقیقات علمی انجام می‌دهد علاقمند است تا شما بازی پازلی آن‌ها را انجام دهید. این بازی meQuanics نام دارد و در آن بازیکنان هرکدام مقابل شخص دیگری قرار داده می‌شوند. ساختار این بازی به گونه‌ای است که با انجام دادنش مدارهای کوانتومی را خواهیم داشت و سیمون دویت که یک محقق در زمینه پردازش‌های کوانتومی‌ در RIKEN است، امید دارد تا از نیروی ذهن هر کدام از بازیکن‌ها و جمع‌آوری داده‌ها بتواند قدرت زیادی را تولید کرده و در نهایت این امر به پردازش‌های رایانه کوانتومی کمک کند.

یک رایانه اتمی دارای مدار‌هایی حامل است که اندازه آن‌ها در سطح اتم بوده و هر چیز دیگری نیز در آن در همان سطح اتمی است. برای مثال ماده در این فناوری می‌تواند در هر لحظه در دو مکان مختلف حضور داشته باشد. این مشخصه‌های کوانتومی فیزیک نیوتون و اینشتین را به چالش می‌کشد و راه‌های جذابی را برای مدارهای کوانتومی می‌تواند بازطراحی کند که در آن حجم کوچک‌تر شده ولی در عملکرد و کارایی مدار هیچ تغییری بوجود نخواهد آمد. اشکالی که در بازی مورد اشاره وجود دارند و نوع جابجایی آن‌ها از قوانین و تئوری‌های فیزیک پیروی می‌کند که در آن ماده تحت تاثیر سطح کوانتومی خواهد بود.

اگر ما مدار‌های کوانتومی را کوچک‌تر کنیم، آنگاه تنها چند بیت کوانتوم برای اجرای یک رایانه کوانتومی نیاز خواهد بود که این موضوع پتانسیل بسیار قدرتمندی برای ساخت آسان نیز دارد. اگر می‌خواهید در مورد اینکه پایه‌ و اساس محاسبات کوانتومی چگونه است بیشتر بدانید سری به این سایت بزنید.

اما افراد RIKEN بر این عقیده هستند که این روش یک راه خسته کننده است که نمی‌تواند برای مدارهای کوانتومی بهترین باشد. آن‌ها می‌خواهند از یک هوش مصنوعی رایانه‌ای با روش‌های محاسباتی عادی استفاده کنند تا تمامی داده‌هایی که از بازی بدست می‌آید را به خودش یاد دهند که چگونه در یک بخش کوچک باشد و سپس در صورتی که به اندازی کافی در مدار کوچک شد، برای استفاده در رایانه کوانتومی آماده خواهد شد.

طرح کلی این بازی را می‌توانید در اینجا ببینید و RIKEN نیز اخیرا کمپینی در کیک‌استارترز راه انداخته تا این بازی را برای اندروید و iOS هم آماده کند.

نوشته کمک به توسعه یک رایانه کوانتومی با انجام بازی! اولین بار در - آی‌تی‌رسان پدیدار شد.