آماده سازی تیم فروش با اطلاعات رقابتی

در اختیار داشتن اطلاعاتی که مزیت رقابتی دارند یکی از مولفه های تاثیرگذار و مهم در چرخه های فروش و غالباً جزو مهم ترین دغدغه های تیم های فروش است. تیم های فروشی که اطلاعات مناسبی را در دست ندارند، با پتانسیل بی اعتبار به نظر رسیدن یا آماده نبودن از دیدگاه مشتری بالقوه روبرو می شوند. معمولاً یکی از رایج ترین خواسته های تیم های فروش از بخش بازاریابی، دریافت اطلاعات رقابتی بیشتر، امکان قدرت مانور بیشتر روی آن اطلاعات، و کسب امتیازات بیشتری در برابر مشتری در طول چرخه فروش است.

ما در این مطلب از مجموعه مقالات بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی ۵ نکته را با شما در میان خواهیم گذاشت که به کمک آنها می توانید اطلاعات رقابتی ارزشمندی که تیم فروش شما به آن نیاز دارد را در اختیارش قرار بدهید:

 

  1. در مورد نیازها با بخش فروش هماهنگ باشید

فروشنده و بازاریاب باید رفیق شفیق یکدیگر باشند. اگر مطمئن نیستید که تیم فروش به چه چیزی نیاز دارد یا اخیراً نقاط قوت و ضعف موجود را با هم بررسی نکرده اید، به منظور شناسایی نقطه ای که باید روی آن تمرکز کنید، این سوالات را از تیم فروش بپرسید:

  • مهم ترین رقبای آنها کدامند؟
  • در هنگام ارائه دلیل برای برتری راهکار شرکت نسبت به آن رقبا، در کدام ناحیه بیشتر احساس ضعف می کنند؟
  • برای ارائه توضیحات و معرفی بهتر به چه چیزهایی نیاز دارند؟

با توجه به تغییرات مداومی که در دنیای رقابت روی می دهد، بخش فروش باید همیشه آمادگی خود را با در دست داشتن مولفه های مناسب حفظ کند. علاوه بر این، هماهنگی با بخش فروش به اولویت بندی انواع محتوایی که تیم فروش به دنبال آنهاست نیز کمک می کند. به عنوان مثال، شاید تیم فروش با توجه به نیاز موجود به جای آیتم های محتوایی طولانی، به دنبال اطلاعات مختصر و مفید باشد. با حفظ هماهنگی بخش های بازاریابی و فروش در وقت هر دو صرفه جویی خواهد شد.

در کنار اینها، توافق بخش های بازاریابی و فروش از این لحاظ نیز اهمیت دارد که عذر و بهانه ای را باقی نمی گذارد. به عنوان مثال، اینکه محتوای جالب و مناسبی تولید شده باشد، اما تیم فروش از بهره برداری متناسب از آن غفلت کند، برای هر دو طرف بسیار ناامید کننده خواهد بود. هماهنگی بخش بازاریابی و فروش در این زمینه می تواند باعث شود که صدای همه افرادی که حرفی برای گفتن دارند به گوش برسد و زمان و منابع کافی برای توانمندسازی همه تیم ها اختصاص یابد.

 

  1. برنامه ریزی کنید

آیا به دنبال این هستید که تیم فروش را برای عرضه یک محصول آماده و توانمند کنید؟ نکته کلیدی برای آماده سازی به موقع آنها این است که یک برنامه مشخص داشته باشید و بر طبق همان عمل کنید. روش ایده آل این است که یک برنامه زمانی ۶۰، ۴۵ و ۳۰ روزه تهیه کنید و مشخص کنید که برای آماده سازی مناسب و به موقع به چه محتوایی نیاز است. استفاده از برنامه هایی که بازه زمانی بلندتری را هدف قرار می دهند باعث می شود که نه تنها بتوانید محتوای مورد نیاز را برای توانمندسازی بخش فروش آماده کنید، بلکه فرصت خواهید داشت تا اطلاعات بیشتری کسب کنید و بخش فروش را از نظرات کارشناسانه خود و سایرین بهره مند سازید.

نیاز به اطلاعات رقابتی همیشه در حال افزایش بوده و دامنه تقاضای آن هیچگاه کم نمی شود. همینطور که برای تهیه محتوای رقابتی تلاش می کنید، تماس و ارتباط با دیگران به منظور دریافت کمک را از یاد نبرید. برای اطمینان از صحت و دقت اطلاعات خود باید افراد مناسب و متناسب را به همکاری دعوت کنید.

  1. اطلاعات خود را به یک روش قابل هضم سازماندهی کنید

آیا از خواندن یک توضیح ۸۰ صفحه ای لذت می برید؟ خیر؟ فروشندگان هم همین پاسخ را می دهند. همیشه به خودتان یادآوری کنید که اگر اطلاعات شما قابل درک و هضم نباشد، نمی تواند باعث جذب مشتری شود. لذا نکات اصلی و کلیدی را مشخص کنید. با استفاده از قانون ۳ یا ۵ (فقط ۳ تا ۵ آیتم در هر فهرست) اسلایدهای خود را مرتب کنید و منابع نکاتی که در هر اسلاید ذکر کرده اید را نیز در بخش یادداشت های آن (notes) درج کنید. از این طریق، علاوه بر اینکه اسلاید شما شلوغ نمی شود، اگر کسی بخواهد دقیقاً ببیند که آمار و ارقام یا نکات شما از کجا استخراج شده، کار دشواری را در پیش رو نخواهد داشت. نکات کلیدی باید برجسته به نظر برسند یا در قسمت عنوان اسلاید قرار داده شوند تا فروشنده در هنگام معرفی بهتر بتواند نکات اصلی را در ذهن داشته باشد و دقیقاً به هدف بزند.

علاوه بر این، بهتر است که اطلاعاتی در زمینه شرایط بازار، مشتریان و بازارهای هدف و فرصت ها، ویژگی های محصول، تحلیل رقبا، پیشنهاداتی برای بخش بندی مشتریان، راهکارهایی برای مدیریت مقاومت های مشتری و برخی سوالات طلایی را نیز در اختیار فروشنده قرار بدهید تا در صورت لزوم بتواند به راحتی به هر یک از آنها مراجعه و از آن اطلاعات بهره برداری کند.

 

  1. توانمندسازی بخش فروش

در تلاش هایی که در راستای توانمندسازی بخش فروش انجام می دهید، خود عوامل و کارکنان این دپارتمان را نیز دخیل کنید. برای آنها صحبت نکنید، در عوض، با آنها صحبت کنید. سوال بپرسید و به نکات چالشی اشاره کنید. از آنها تعامل بخواهید و درگیرشان کنید.

یکی دیگر از روش های موثر برای حفظ تعامل با بخش فروش، برگزاری کارگاه است. ابتدا با یک جلسه توانمندسازی شروع کنید تا با محتوا آشنایی پیدا کنند، سپس برای کسب اطمینان از اینکه همه اطلاعات لازم را هضم کرده اند یک کارگاه برگزار کنید و شرایطی را برای تمرین فراهم کنید.

 

  1. ارائه محتوا و ارزیابی های بعدی

پس از جلسات توانمندسازی، محتوای تولید شده را برای بخش فروش ارسال کنید. با قراردادن همه لینک ها در یک پرتال متمرکز یا ارسال یک ایمیل، به فروشندگان نشان می دهید که در اثر تعاملات انجام گرفته، چه محتوای خارق العاده ای تولید شده است.

پس از آن، دوباره به مدیران و تیم های فروش مراجعه کنید و از آنها درباره محتوا و توانمندسازی نظر بخواهید. از انتقادات سازنده ترسی نداشته باشید. اطلاع از نقاط قوت و ضعف اطلاعات ارائه شده و تاثیرات مثبتی که پدید آورده اید و آگاهی از بخش هایی که برای بار بعد باید بیشتر روی آنها کار کنید، شما را آماده تر و حتی دلگرم می کند.

و سرانجام، همینطور که اطلاعات بیشتری کسب می کنید و بازخوردهای بیشتری به شما ارائه می شود، محتوایی که در اختیار فروشندگان قرار خواهید داد را به روز کنید. این به روزرسانی ها و توجه به بازخوردهای ارائه شده باعث افزایش کارآمدی و تقویت فروش شرکت خواهد شد.

شما به عنوان یک بازاریاب برای توانمندسازی بخش فروش از چه راهکارهایی استفاده می کنید؟ چگونه اطلاعات رقابتی خود را آماده می کنید؟ لطفاً نظرات و دیدگاه های خود در رابطه با این مطلب از مجموعه مطالب بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی را با ما در میان بگذارید.


نویسنده این مطلب که با کمی جرح و تعدیل برای بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی ترجمه شده، خانم ندا بازُفتی است. خانم بازفتی، دانش آموخته دانشگاه کالیفرنیا و کارشناس ارشد بازاریابی در زمینه اطلاعات رقابتی، قیمت گذاری و بسته بندی در یکی از شرکت های مطرح بازاریابی ایالات متحده است.

آماده سازی تیم فروش با اطلاعات رقابتی

در اختیار داشتن اطلاعاتی که مزیت رقابتی دارند یکی از مولفه های تاثیرگذار و مهم در چرخه های فروش و غالباً جزو مهم ترین دغدغه های تیم های فروش است. تیم های فروشی که اطلاعات مناسبی را در دست ندارند، با پتانسیل بی اعتبار به نظر رسیدن یا آماده نبودن از دیدگاه مشتری بالقوه روبرو می شوند. معمولاً یکی از رایج ترین خواسته های تیم های فروش از بخش بازاریابی، دریافت اطلاعات رقابتی بیشتر، امکان قدرت مانور بیشتر روی آن اطلاعات، و کسب امتیازات بیشتری در برابر مشتری در طول چرخه فروش است.

ما در این مطلب از مجموعه مقالات بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی ۵ نکته را با شما در میان خواهیم گذاشت که به کمک آنها می توانید اطلاعات رقابتی ارزشمندی که تیم فروش شما به آن نیاز دارد را در اختیارش قرار بدهید:

 

  1. در مورد نیازها با بخش فروش هماهنگ باشید

فروشنده و بازاریاب باید رفیق شفیق یکدیگر باشند. اگر مطمئن نیستید که تیم فروش به چه چیزی نیاز دارد یا اخیراً نقاط قوت و ضعف موجود را با هم بررسی نکرده اید، به منظور شناسایی نقطه ای که باید روی آن تمرکز کنید، این سوالات را از تیم فروش بپرسید:

  • مهم ترین رقبای آنها کدامند؟
  • در هنگام ارائه دلیل برای برتری راهکار شرکت نسبت به آن رقبا، در کدام ناحیه بیشتر احساس ضعف می کنند؟
  • برای ارائه توضیحات و معرفی بهتر به چه چیزهایی نیاز دارند؟

با توجه به تغییرات مداومی که در دنیای رقابت روی می دهد، بخش فروش باید همیشه آمادگی خود را با در دست داشتن مولفه های مناسب حفظ کند. علاوه بر این، هماهنگی با بخش فروش به اولویت بندی انواع محتوایی که تیم فروش به دنبال آنهاست نیز کمک می کند. به عنوان مثال، شاید تیم فروش با توجه به نیاز موجود به جای آیتم های محتوایی طولانی، به دنبال اطلاعات مختصر و مفید باشد. با حفظ هماهنگی بخش های بازاریابی و فروش در وقت هر دو صرفه جویی خواهد شد.

در کنار اینها، توافق بخش های بازاریابی و فروش از این لحاظ نیز اهمیت دارد که عذر و بهانه ای را باقی نمی گذارد. به عنوان مثال، اینکه محتوای جالب و مناسبی تولید شده باشد، اما تیم فروش از بهره برداری متناسب از آن غفلت کند، برای هر دو طرف بسیار ناامید کننده خواهد بود. هماهنگی بخش بازاریابی و فروش در این زمینه می تواند باعث شود که صدای همه افرادی که حرفی برای گفتن دارند به گوش برسد و زمان و منابع کافی برای توانمندسازی همه تیم ها اختصاص یابد.

 

  1. برنامه ریزی کنید

آیا به دنبال این هستید که تیم فروش را برای عرضه یک محصول آماده و توانمند کنید؟ نکته کلیدی برای آماده سازی به موقع آنها این است که یک برنامه مشخص داشته باشید و بر طبق همان عمل کنید. روش ایده آل این است که یک برنامه زمانی ۶۰، ۴۵ و ۳۰ روزه تهیه کنید و مشخص کنید که برای آماده سازی مناسب و به موقع به چه محتوایی نیاز است. استفاده از برنامه هایی که بازه زمانی بلندتری را هدف قرار می دهند باعث می شود که نه تنها بتوانید محتوای مورد نیاز را برای توانمندسازی بخش فروش آماده کنید، بلکه فرصت خواهید داشت تا اطلاعات بیشتری کسب کنید و بخش فروش را از نظرات کارشناسانه خود و سایرین بهره مند سازید.

نیاز به اطلاعات رقابتی همیشه در حال افزایش بوده و دامنه تقاضای آن هیچگاه کم نمی شود. همینطور که برای تهیه محتوای رقابتی تلاش می کنید، تماس و ارتباط با دیگران به منظور دریافت کمک را از یاد نبرید. برای اطمینان از صحت و دقت اطلاعات خود باید افراد مناسب و متناسب را به همکاری دعوت کنید.

  1. اطلاعات خود را به یک روش قابل هضم سازماندهی کنید

آیا از خواندن یک توضیح ۸۰ صفحه ای لذت می برید؟ خیر؟ فروشندگان هم همین پاسخ را می دهند. همیشه به خودتان یادآوری کنید که اگر اطلاعات شما قابل درک و هضم نباشد، نمی تواند باعث جذب مشتری شود. لذا نکات اصلی و کلیدی را مشخص کنید. با استفاده از قانون ۳ یا ۵ (فقط ۳ تا ۵ آیتم در هر فهرست) اسلایدهای خود را مرتب کنید و منابع نکاتی که در هر اسلاید ذکر کرده اید را نیز در بخش یادداشت های آن (notes) درج کنید. از این طریق، علاوه بر اینکه اسلاید شما شلوغ نمی شود، اگر کسی بخواهد دقیقاً ببیند که آمار و ارقام یا نکات شما از کجا استخراج شده، کار دشواری را در پیش رو نخواهد داشت. نکات کلیدی باید برجسته به نظر برسند یا در قسمت عنوان اسلاید قرار داده شوند تا فروشنده در هنگام معرفی بهتر بتواند نکات اصلی را در ذهن داشته باشد و دقیقاً به هدف بزند.

علاوه بر این، بهتر است که اطلاعاتی در زمینه شرایط بازار، مشتریان و بازارهای هدف و فرصت ها، ویژگی های محصول، تحلیل رقبا، پیشنهاداتی برای بخش بندی مشتریان، راهکارهایی برای مدیریت مقاومت های مشتری و برخی سوالات طلایی را نیز در اختیار فروشنده قرار بدهید تا در صورت لزوم بتواند به راحتی به هر یک از آنها مراجعه و از آن اطلاعات بهره برداری کند.

 

  1. توانمندسازی بخش فروش

در تلاش هایی که در راستای توانمندسازی بخش فروش انجام می دهید، خود عوامل و کارکنان این دپارتمان را نیز دخیل کنید. برای آنها صحبت نکنید، در عوض، با آنها صحبت کنید. سوال بپرسید و به نکات چالشی اشاره کنید. از آنها تعامل بخواهید و درگیرشان کنید.

یکی دیگر از روش های موثر برای حفظ تعامل با بخش فروش، برگزاری کارگاه است. ابتدا با یک جلسه توانمندسازی شروع کنید تا با محتوا آشنایی پیدا کنند، سپس برای کسب اطمینان از اینکه همه اطلاعات لازم را هضم کرده اند یک کارگاه برگزار کنید و شرایطی را برای تمرین فراهم کنید.

 

  1. ارائه محتوا و ارزیابی های بعدی

پس از جلسات توانمندسازی، محتوای تولید شده را برای بخش فروش ارسال کنید. با قراردادن همه لینک ها در یک پرتال متمرکز یا ارسال یک ایمیل، به فروشندگان نشان می دهید که در اثر تعاملات انجام گرفته، چه محتوای خارق العاده ای تولید شده است.

پس از آن، دوباره به مدیران و تیم های فروش مراجعه کنید و از آنها درباره محتوا و توانمندسازی نظر بخواهید. از انتقادات سازنده ترسی نداشته باشید. اطلاع از نقاط قوت و ضعف اطلاعات ارائه شده و تاثیرات مثبتی که پدید آورده اید و آگاهی از بخش هایی که برای بار بعد باید بیشتر روی آنها کار کنید، شما را آماده تر و حتی دلگرم می کند.

و سرانجام، همینطور که اطلاعات بیشتری کسب می کنید و بازخوردهای بیشتری به شما ارائه می شود، محتوایی که در اختیار فروشندگان قرار خواهید داد را به روز کنید. این به روزرسانی ها و توجه به بازخوردهای ارائه شده باعث افزایش کارآمدی و تقویت فروش شرکت خواهد شد.

شما به عنوان یک بازاریاب برای توانمندسازی بخش فروش از چه راهکارهایی استفاده می کنید؟ چگونه اطلاعات رقابتی خود را آماده می کنید؟ لطفاً نظرات و دیدگاه های خود در رابطه با این مطلب از مجموعه مطالب بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی را با ما در میان بگذارید.


نویسنده این مطلب که با کمی جرح و تعدیل برای بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی ترجمه شده، خانم ندا بازُفتی است. خانم بازفتی، دانش آموخته دانشگاه کالیفرنیا و کارشناس ارشد بازاریابی در زمینه اطلاعات رقابتی، قیمت گذاری و بسته بندی در یکی از شرکت های مطرح بازاریابی ایالات متحده است.

چک لیست فروش: ۱۰ روش برای حفظ بهره وری و کارآمدی در فروش

آیا تا به حال برای شما اتفاق افتاده که از فتوکپی یک صفحه آنقدر فتوکپی گرفته باشید که نوشته های آن محو شده و خواندنش تقریباً غیر ممکن شده باشد؟ به این می گویند خطای نسخه برداری و این وضعیت هنگامی رخ می دهد که آنقدر یک کار تکرار می شود که تاثیر اولیه خود را از دست می دهد. این در فروش هم اتفاق می افتد: هنگامی که معرفی محصول یا سرویس خود را آنقدر تکرار می کنید که جزئیات آن محو می شود، پیام مورد نظر انتقال داده نمی شود و و تاثیر و برش کلام تان از بین می رود.

برای اینکه قربانی این فرآیند نشوید، باید حداقل در دوره های چهارماهه در برنامه ها و عادات خود تجدیدنظر کنید. در واقع، دوباره باید به اصول توجه کنید و یک شروع تازه داشته باشید.

انگیزه دادن به خودتان یک بخش مهم از این شروع تازه است. آیا آن علاقه و خوش بینی درخشان و خوش رنگ و لعابی که در هنگام شروع کارتان داشتید را به خاطر می آورید؟ چقدر نسبت به محصول خود اطمینان داشتید؟ چطور فروشنده های مجرب تر را سرلوحه کار خود قرار داده بودید و از تجربیات آنها استفاده می کردید؟ برای اینکه دوباره بتوانید از این انرژی بهره مند شوید، باید خودتان را ارزیابی کنید تا ببینید که چه نقاط قوت و ضعفی دارید.

لذا ما در این مطلب از سلسله مقالات آموزش فروش مجله گویا آی تی، یک چک لیست تهیه کرده ایم که به کمک آن می توانید متوجه شوید که در حال حاضر، چه وضع و اوضاعی دارید. اگر احساس کردید که وضعیت رضایت بخش نیست، زیاد نگران نباشید. شما نقاط ضعف اصلی که باید روی تقویت آنها کار کنید را پیدا کرده اید و همینکه بدانید که دقیقاً باید چکار کنید، مایه دلگرمی است. ضمناً اگر به آن اندازه ای که می خواهید فروش ندارید (کدام فروشنده دارد؟!) به کمک این چک لیست می توانید مسیر کارآمدی و موفقیت را تشخیص بدهید و فصل بعدی را با یک دید تازه آغاز کنید.

اهداف

  1. آیا اهداف من به روز هستند و آیا آنها را نوشته ام؟

اهداف با گذشت زمان دستخوش تغییر می شوند، لذا بد نیست که هر از چندگاهی آنها را دوباره بررسی و ارزیابی کنید. حفظ انسجام اهداف چیز خوبی است، چرا که بهتر می توانید پیشرفت خود را بسنجید، اما جرح و تعدیل آنها نیز معمولاً لازم است. ما انسانها همینطور که جلوتر می رویم متوجه چیزهای تازه ای می شویم و دانسته هایمان بیشتر می شود، لذا نباید به چیزی بچسبیم که با منطق جور در نمی آید. علاوه بر این، برای اینکه بتوانید توجه و تمرکز خود را حفظ کرده و احساس مسئولیت داشته باشید، اهداف تان را بنویسید، نوشته خود را در جایی قرار بدهید که کاملاً در معرض دیدتان باشد و همکاران تان را نیز در جریان قرار بدهید.

اگر در طول فصل قبلی اهداف تان را ننوشته اید، هیچ وقتی بهتر از همین الآن برای شروع پیدا نخواهید کرد.

نمونه هایی از اهدافی که می توانید تعیین کنید:

  • افزایش ۳۵ درصدی نرخ تبدیل تا اول تیرماه
  • تحقق ۱۱۰ درصدی برنامه سالانه برای این سه ماهه تا اول تیرماه
  • ایجاد ۳ فرصت فروش در هر ماه، ۹ فرصت در هر فصل برای امسال

 

  1. آیا در مسیر رسیدن به اهدافم قرار دارم؟ آیا به آنها می رسم؟ اگر نه، روی کدام قسمت باید کار کنم؟

با خودتان صادق و روراست باشید. بسیاری از مردم برای خودشان هدفگذاری می کنند، اما خیلی زود اهداف شان را رها می کنند. برای جلوگیری از بروز این وضعیت، اهداف شما باید ساده، قابل سنجش و ارزیابی، تحقق پذیر و واقع بینانه باشند و باید برای تحقق آنها محدودیت و یک بازه زمانی مشخص تعیین کرده باشید.

 

فرآیند

  1. آیا برای تماس های سرد از یک چارچوب و قالب مشخص و کارآمد استفاده می کنم؟ یا اینکه تنبلی می کنم و بدون برنامه پیش می روم؟ در مورد ایمیل ها چطور؟

اینجا همانجایی است که سر و کله آن اشتباهات نسخه برداری ناخوشایند پیدا می شود. معمولاً با گذشت زمان هیچ بعید نیست که برخی اصول، مانند تعیین و حفظ یک چارچوب اصولی برای تماس های سرد را از یاد ببرید و سپس وارد مباحثی بشوید که به شکل مناسبی (یا اصلاً) موضوعات مورد نظر را پوشش نمی دهند. اگر شرکت شما یک چارچوب پیش فرض ندارد، خودتان باید دست به کار شوید. استفاده از بهترین روشهایی که امتحان خود را پس داده اند و گنجاندن آنها در یک چارچوب واضح و منطقی می تواند به شما و تیم تان کمک کند تا به موفقیت دست پیدا کنید.

 

  1. آیا ایمیل های مشتری یابی و لینک های موجود در آیتم های محتوایی را بررسی و به روز کرده ام؟

محتوایی که با مشتریان بالقوه خود به اشتراک می گذارید می تواند با گذشت زمان تازگی و طراوت خود را از دست بدهد. به علاوه، شاید مقصد لینک های موجود در آنها نیز حذف یا قدیمی شده باشد. اطمینان پیدا کنید که محتوایی که ارسال می کنید به عهد عتیق تعلق نداشته باشد و آیتم های ویدیویی شما هم تا حد امکان کم حجم و در عین حال با کیفیت باشند. این بهترین زمان است که با تیم بازاریابی هماهنگی کنید تا ببینید که چه آیتم های محتوایی جالب و جذابی را می توان به اشتراک گذاشت.

 

  1. آیا هنوز هم در منابع قبلی به دنبال مشتری راغب (lead) می گردم؟

شاید این جزو طبیعت فروشندگی باشد، اما معمولاً هنگامی که به عنوان یک فروشنده احساس می کنید که کفگیر مشتریان راغب به ته دیگ رسیده، یک حس ترس و وحشت سراسر وجودتان را فرا می گیرد. چنانچه چنین حسی به شما دست داده، به احتمال قریب به یقین زاویه دیدتان را (مثلاً به مشتریان راغب موجود در کرج) محدود کرده اید. بازار قابل هدفگیری در دسترس، حتی برای شرکت های نسبتاً کوچک نیز مشتریان راغب بسیار زیادی را در خود جای داده است. اتفاقی که افتاده این است که شما آنقدر از یک ایده مشتری یابی «فتوکپی» گرفته اید که دیگر به یک صفحه سفید تبدیل شده است. بنابراین، وقت آن رسیده که نقشی نو در اندازید!

از شخص دیگری بخواهید که کارتان را بررسی کند و نقاط ضعف آن را به شما بگوید تا بتوانید جان تازه ای به پیکر رویکرد خود بدمید. آیا نگاهی به رقبای شرکتهایی که به آنها فروش داشته اید انداخته اید؟ آیا به شرکتهایی که مشتریان فعلی شما قبلاً برای آنها کار کرده اند نگاهی انداخته اید؟ مطمئن باشید که مشکل در تعداد مشتریان موجود نیست، بلکه ایراد در طرز فکر شما است. اگر بتوانید این طرز فکر را تغییر بدهید، فهرست ها و منابع تازه ای را پیدا خواهید کرد.

برای تعیین نقطه مناسب برای تمرکز، می توانید از فرآیندی شبیه به این استفاده کنید:

یک فهرست از همه معاملاتی که در طول فصل گذشته به سرانجام رسانده اید تهیه کنید. آیا منبع اغلب آنها یک منطقه یا زمینه خاص بوده است؟ اگر روند خاصی را مشاهده می کنید، در فصل جدید برای آن اولویت قائل بشوید. ضمناً فراموش نکنید که از مشتریان راضی خود بخواهید تا خانواده و دوستان خود را به شما ارجاع بدهند.

 

  1. آیا از همه ابزارهایی که در اختیار دارم بهره برداری می کنم؟

آیا از همه کانال ها و ابزارهای موجود استفاده می کنید، یا اینکه به صورت پیش فرض فقط به یک روش (مثلاً ارسال ایمیل، در حالیکه می توانید تماس هم بگیرید) چسبیده اید؟ اگر حالت دوم صادق است، برای اصلاح این روند برنامه ریزی و هدفگذاری کنید. یک فروشنده موفق از همه کانال های موجود استفاده می کند، بنابراین استراتژی مشتری یابی خود را بهینه کنید.

ابزارهایی که شرکت متبوع شما ارائه می کند و شاید از آنها به نحو احسن استفاده نمی کنید را از یاد نبرید. به عنوان مثال، می توان به منابع اطلاعاتی، سیستم های فروش مشارکتی و ابزارهای گوناگون ایمیل مارکتینگ اشاره کرد. اگر هیچ یک از این موارد را در اختیار ندارید، از خلاقیت خودتان استفاده کنید و دست به کار شوید. مثلاً می توانید فهرستی از شرکای بالقوه تهیه کنید و با آنها رابطه ایجاد کنید تا ببیند که آیا می توانید بین هم مشتری راغب رد و بدل کنید یا اینکه در به سرانجام رساندن فروش به یکدیگر کمک کنید.

علاوه بر این، مهارت ها و ابزارهای فردی هم اهمیت دارند. آیا شرکت شما دوره های کارآموزی برگزار می کند؟ بسیاری از شرکتها حتی هزینه های شرکت در کلاس هایی که مهارت های فعلی شما را تقویت می کنند یا شما را برای سمَت های بعدی آماده می کنند را نیز تقبل می کنند. اگر چنین فرصت هایی وجود دارد، آنها را از دست ندهید.

 

مهارت های فروش

  1. آیا از حداکثر توانایی هایم در فروش استفاده می کنم؟

مهارت فروش شما یکی دیگر از آن بخش هایی است که پتانسیل وقوع اشتباه نسخه برداری در آن وجود دارد، بنابراین از همکاران تان بخواهید تا به یکی از تماس های سرد شما گوش داده و نظرات خود را صادقانه بیان کنند. هیچ بعید نیست که با گذشت زمان، کمتر بر طبق اصول عمل کنیم. اصولی که باید دوباره به آنها رجوع کنید را پیدا کنید. در این راستا هیچ چیز نمی تواند از نظرات دیگران برای شما کارسازتر باشد.

اگر واقعاً به دنبال بهبود شرایط هستید، تماس هایی که تصور می کنید که از همه بدتر هستند را به همکاران تان نشان بدهید. خجالت نکشید، بازخورد آنها می تواند به شما کمک کند و باعث ایجاد یک جو حامیانه خواهد شد. اینکه فقط بهترین ها را به همکاران تان نشان بدهید مثل این است که مهمانان را از در پشتی به خانه دعوت کنید، چرا که جلوی خانه آتش گرفته است.

 

  1. روی تقویت کدام مهارت ها باید بیشتر کار کنم؟

احتمالاً شما به عنوان یک فروشنده به خوبی از نقاط قوت خود اطلاع دارید و از آنها تا جایی که امکانپذیر است به نفع خود بهره برداری می کنید. اما چیزی که به همین اندازه اهمیت دارد این است که روی نقاط ضعف تان هم کار کنید و آنقدر آنها را تقویت کنید که واقعاً شکست ناپذیر شوید.

به منظور تعیین مهارت هایی که بیشتر باید برای تقویت آنها تلاش کنید یک جدول دو ستونه بکشید. در ستون سمت راست، فرصت های از دست رفته را فهرست کنید و در ستون سمت چپ همه دلایلی که باعث شد که آن فرصت ها به سرانجام نرسند را ذکر کنید. کدام موارد بیشتر تکرار شده و مهم تر بوده اند؟

به عنوان مثال، شاید بتوانید به این دلایل اشاره کنید:

  • صلاحیت سنجی نامناسب
  • عدم ایجاد رابطه با مشتری
  • رقیب یک داستان بهتر را روایت کرده است
  • قیمت دهی

سپس تناوب و دامنه تکرار هر دلیل را ثبت کنید و به دنبال روش هایی برای بهبود این وضعیت باشید.

 

تیم فروش

  1. آیا خارج از محیط کار هم برای تیم خود وقت گذاشته ام؟

به منظور ایجاد و تقویت رابطه با همکاران، ایجاد یک فضای تیمی ضروری است. در عین حال، هنگامی که سر همه شلوغ است، اولین چیزی که کنار گذاشته می شود، فعالیت های گروهی است. با وقت گذاشتن برای همکاران در خارج از محیط کار یا مثلاً صرف نهار با آنها این وضعیت را تغییر بدهید. وجود روابط قوی در محیط کار می تواند در به سرانجام رساندن معاملات موثر واقع شود.

 

  1. آیا با افرادی که در خارج از دپارتمان فروش فعالیت می کنند رابطه دارم؟

به منظور موفقیت در فروش لازم و ضروری است که با بخش های دیگر نیز هماهنگ باشید و با یکدیگر همکاری کنید. با ایجاد رابطه با سایر بخش ها و تلاش در جهت هماهنگی و انسجام فعالیت ها می توانید از مراجعات دقیقه نودی به یکدیگر جلوگیری کنید.

 

به تک تک پرسش هایی که در این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش مجله گویا آی تی به آنها اشاره کردیم به دقت پاسخ بدهید و سپس تلاش کنید تا کار خود را در هر یک از آن زمینه ها به نحو احسن انجام بدهید تا فصل خوب و سرشار از موفقیتی را در پیش رو داشته باشید. به خاطر داشته باشید که هر چقدر هم که فروشنده خوبی باشید، همه مهارت های شما این پتانسیل را دارند که با گذشت زمان تضعیف شده و از بین بروند. اگر مدتهاست که یک فرآیند معرفی را برای مشتریان مختلف کپی می کنید، لاجَرم بخشی از جزئیات کلیدی محو خواهند شد. به خودتان لطف کنید و از یک برگه جدید و خوانا استفاده کنید.

به نظر شما چه موارد دیگری باید به این چک لیست اضافه شود؟ لطفاً ایده ها و نظرات خود را در بخش دیدگاه ها با ما و سایر خوانندگان بخش فروش در میان بگذارید.


نویسنده اصلی این مطلب که با کمی جرح و تعدیل برای بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی ترجمه شده، آقای کریس گیلِسپای است. آقای گیلسپای یک نویسنده فریلنسر و بنیانگذار شرکتی است که به رشد استارتاپ ها، شرکت های تکنولوژی محور و موسسات غیرانتفاعی کمک می کند.

 

 

چک لیست فروش: ۱۰ روش برای حفظ بهره وری و کارآمدی در فروش

آیا تا به حال برای شما اتفاق افتاده که از فتوکپی یک صفحه آنقدر فتوکپی گرفته باشید که نوشته های آن محو شده و خواندنش تقریباً غیر ممکن شده باشد؟ به این می گویند خطای نسخه برداری و این وضعیت هنگامی رخ می دهد که آنقدر یک کار تکرار می شود که تاثیر اولیه خود را از دست می دهد. این در فروش هم اتفاق می افتد: هنگامی که معرفی محصول یا سرویس خود را آنقدر تکرار می کنید که جزئیات آن محو می شود، پیام مورد نظر انتقال داده نمی شود و و تاثیر و برش کلام تان از بین می رود.

برای اینکه قربانی این فرآیند نشوید، باید حداقل در دوره های چهارماهه در برنامه ها و عادات خود تجدیدنظر کنید. در واقع، دوباره باید به اصول توجه کنید و یک شروع تازه داشته باشید.

انگیزه دادن به خودتان یک بخش مهم از این شروع تازه است. آیا آن علاقه و خوش بینی درخشان و خوش رنگ و لعابی که در هنگام شروع کارتان داشتید را به خاطر می آورید؟ چقدر نسبت به محصول خود اطمینان داشتید؟ چطور فروشنده های مجرب تر را سرلوحه کار خود قرار داده بودید و از تجربیات آنها استفاده می کردید؟ برای اینکه دوباره بتوانید از این انرژی بهره مند شوید، باید خودتان را ارزیابی کنید تا ببینید که چه نقاط قوت و ضعفی دارید.

لذا ما در این مطلب از سلسله مقالات آموزش فروش مجله گویا آی تی، یک چک لیست تهیه کرده ایم که به کمک آن می توانید متوجه شوید که در حال حاضر، چه وضع و اوضاعی دارید. اگر احساس کردید که وضعیت رضایت بخش نیست، زیاد نگران نباشید. شما نقاط ضعف اصلی که باید روی تقویت آنها کار کنید را پیدا کرده اید و همینکه بدانید که دقیقاً باید چکار کنید، مایه دلگرمی است. ضمناً اگر به آن اندازه ای که می خواهید فروش ندارید (کدام فروشنده دارد؟!) به کمک این چک لیست می توانید مسیر کارآمدی و موفقیت را تشخیص بدهید و فصل بعدی را با یک دید تازه آغاز کنید.

اهداف

  1. آیا اهداف من به روز هستند و آیا آنها را نوشته ام؟

اهداف با گذشت زمان دستخوش تغییر می شوند، لذا بد نیست که هر از چندگاهی آنها را دوباره بررسی و ارزیابی کنید. حفظ انسجام اهداف چیز خوبی است، چرا که بهتر می توانید پیشرفت خود را بسنجید، اما جرح و تعدیل آنها نیز معمولاً لازم است. ما انسانها همینطور که جلوتر می رویم متوجه چیزهای تازه ای می شویم و دانسته هایمان بیشتر می شود، لذا نباید به چیزی بچسبیم که با منطق جور در نمی آید. علاوه بر این، برای اینکه بتوانید توجه و تمرکز خود را حفظ کرده و احساس مسئولیت داشته باشید، اهداف تان را بنویسید، نوشته خود را در جایی قرار بدهید که کاملاً در معرض دیدتان باشد و همکاران تان را نیز در جریان قرار بدهید.

اگر در طول فصل قبلی اهداف تان را ننوشته اید، هیچ وقتی بهتر از همین الآن برای شروع پیدا نخواهید کرد.

نمونه هایی از اهدافی که می توانید تعیین کنید:

  • افزایش ۳۵ درصدی نرخ تبدیل تا اول تیرماه
  • تحقق ۱۱۰ درصدی برنامه سالانه برای این سه ماهه تا اول تیرماه
  • ایجاد ۳ فرصت فروش در هر ماه، ۹ فرصت در هر فصل برای امسال

 

  1. آیا در مسیر رسیدن به اهدافم قرار دارم؟ آیا به آنها می رسم؟ اگر نه، روی کدام قسمت باید کار کنم؟

با خودتان صادق و روراست باشید. بسیاری از مردم برای خودشان هدفگذاری می کنند، اما خیلی زود اهداف شان را رها می کنند. برای جلوگیری از بروز این وضعیت، اهداف شما باید ساده، قابل سنجش و ارزیابی، تحقق پذیر و واقع بینانه باشند و باید برای تحقق آنها محدودیت و یک بازه زمانی مشخص تعیین کرده باشید.

 

فرآیند

  1. آیا برای تماس های سرد از یک چارچوب و قالب مشخص و کارآمد استفاده می کنم؟ یا اینکه تنبلی می کنم و بدون برنامه پیش می روم؟ در مورد ایمیل ها چطور؟

اینجا همانجایی است که سر و کله آن اشتباهات نسخه برداری ناخوشایند پیدا می شود. معمولاً با گذشت زمان هیچ بعید نیست که برخی اصول، مانند تعیین و حفظ یک چارچوب اصولی برای تماس های سرد را از یاد ببرید و سپس وارد مباحثی بشوید که به شکل مناسبی (یا اصلاً) موضوعات مورد نظر را پوشش نمی دهند. اگر شرکت شما یک چارچوب پیش فرض ندارد، خودتان باید دست به کار شوید. استفاده از بهترین روشهایی که امتحان خود را پس داده اند و گنجاندن آنها در یک چارچوب واضح و منطقی می تواند به شما و تیم تان کمک کند تا به موفقیت دست پیدا کنید.

 

  1. آیا ایمیل های مشتری یابی و لینک های موجود در آیتم های محتوایی را بررسی و به روز کرده ام؟

محتوایی که با مشتریان بالقوه خود به اشتراک می گذارید می تواند با گذشت زمان تازگی و طراوت خود را از دست بدهد. به علاوه، شاید مقصد لینک های موجود در آنها نیز حذف یا قدیمی شده باشد. اطمینان پیدا کنید که محتوایی که ارسال می کنید به عهد عتیق تعلق نداشته باشد و آیتم های ویدیویی شما هم تا حد امکان کم حجم و در عین حال با کیفیت باشند. این بهترین زمان است که با تیم بازاریابی هماهنگی کنید تا ببینید که چه آیتم های محتوایی جالب و جذابی را می توان به اشتراک گذاشت.

 

  1. آیا هنوز هم در منابع قبلی به دنبال مشتری راغب (lead) می گردم؟

شاید این جزو طبیعت فروشندگی باشد، اما معمولاً هنگامی که به عنوان یک فروشنده احساس می کنید که کفگیر مشتریان راغب به ته دیگ رسیده، یک حس ترس و وحشت سراسر وجودتان را فرا می گیرد. چنانچه چنین حسی به شما دست داده، به احتمال قریب به یقین زاویه دیدتان را (مثلاً به مشتریان راغب موجود در کرج) محدود کرده اید. بازار قابل هدفگیری در دسترس، حتی برای شرکت های نسبتاً کوچک نیز مشتریان راغب بسیار زیادی را در خود جای داده است. اتفاقی که افتاده این است که شما آنقدر از یک ایده مشتری یابی «فتوکپی» گرفته اید که دیگر به یک صفحه سفید تبدیل شده است. بنابراین، وقت آن رسیده که نقشی نو در اندازید!

از شخص دیگری بخواهید که کارتان را بررسی کند و نقاط ضعف آن را به شما بگوید تا بتوانید جان تازه ای به پیکر رویکرد خود بدمید. آیا نگاهی به رقبای شرکتهایی که به آنها فروش داشته اید انداخته اید؟ آیا به شرکتهایی که مشتریان فعلی شما قبلاً برای آنها کار کرده اند نگاهی انداخته اید؟ مطمئن باشید که مشکل در تعداد مشتریان موجود نیست، بلکه ایراد در طرز فکر شما است. اگر بتوانید این طرز فکر را تغییر بدهید، فهرست ها و منابع تازه ای را پیدا خواهید کرد.

برای تعیین نقطه مناسب برای تمرکز، می توانید از فرآیندی شبیه به این استفاده کنید:

یک فهرست از همه معاملاتی که در طول فصل گذشته به سرانجام رسانده اید تهیه کنید. آیا منبع اغلب آنها یک منطقه یا زمینه خاص بوده است؟ اگر روند خاصی را مشاهده می کنید، در فصل جدید برای آن اولویت قائل بشوید. ضمناً فراموش نکنید که از مشتریان راضی خود بخواهید تا خانواده و دوستان خود را به شما ارجاع بدهند.

 

  1. آیا از همه ابزارهایی که در اختیار دارم بهره برداری می کنم؟

آیا از همه کانال ها و ابزارهای موجود استفاده می کنید، یا اینکه به صورت پیش فرض فقط به یک روش (مثلاً ارسال ایمیل، در حالیکه می توانید تماس هم بگیرید) چسبیده اید؟ اگر حالت دوم صادق است، برای اصلاح این روند برنامه ریزی و هدفگذاری کنید. یک فروشنده موفق از همه کانال های موجود استفاده می کند، بنابراین استراتژی مشتری یابی خود را بهینه کنید.

ابزارهایی که شرکت متبوع شما ارائه می کند و شاید از آنها به نحو احسن استفاده نمی کنید را از یاد نبرید. به عنوان مثال، می توان به منابع اطلاعاتی، سیستم های فروش مشارکتی و ابزارهای گوناگون ایمیل مارکتینگ اشاره کرد. اگر هیچ یک از این موارد را در اختیار ندارید، از خلاقیت خودتان استفاده کنید و دست به کار شوید. مثلاً می توانید فهرستی از شرکای بالقوه تهیه کنید و با آنها رابطه ایجاد کنید تا ببیند که آیا می توانید بین هم مشتری راغب رد و بدل کنید یا اینکه در به سرانجام رساندن فروش به یکدیگر کمک کنید.

علاوه بر این، مهارت ها و ابزارهای فردی هم اهمیت دارند. آیا شرکت شما دوره های کارآموزی برگزار می کند؟ بسیاری از شرکتها حتی هزینه های شرکت در کلاس هایی که مهارت های فعلی شما را تقویت می کنند یا شما را برای سمَت های بعدی آماده می کنند را نیز تقبل می کنند. اگر چنین فرصت هایی وجود دارد، آنها را از دست ندهید.

 

مهارت های فروش

  1. آیا از حداکثر توانایی هایم در فروش استفاده می کنم؟

مهارت فروش شما یکی دیگر از آن بخش هایی است که پتانسیل وقوع اشتباه نسخه برداری در آن وجود دارد، بنابراین از همکاران تان بخواهید تا به یکی از تماس های سرد شما گوش داده و نظرات خود را صادقانه بیان کنند. هیچ بعید نیست که با گذشت زمان، کمتر بر طبق اصول عمل کنیم. اصولی که باید دوباره به آنها رجوع کنید را پیدا کنید. در این راستا هیچ چیز نمی تواند از نظرات دیگران برای شما کارسازتر باشد.

اگر واقعاً به دنبال بهبود شرایط هستید، تماس هایی که تصور می کنید که از همه بدتر هستند را به همکاران تان نشان بدهید. خجالت نکشید، بازخورد آنها می تواند به شما کمک کند و باعث ایجاد یک جو حامیانه خواهد شد. اینکه فقط بهترین ها را به همکاران تان نشان بدهید مثل این است که مهمانان را از در پشتی به خانه دعوت کنید، چرا که جلوی خانه آتش گرفته است.

 

  1. روی تقویت کدام مهارت ها باید بیشتر کار کنم؟

احتمالاً شما به عنوان یک فروشنده به خوبی از نقاط قوت خود اطلاع دارید و از آنها تا جایی که امکانپذیر است به نفع خود بهره برداری می کنید. اما چیزی که به همین اندازه اهمیت دارد این است که روی نقاط ضعف تان هم کار کنید و آنقدر آنها را تقویت کنید که واقعاً شکست ناپذیر شوید.

به منظور تعیین مهارت هایی که بیشتر باید برای تقویت آنها تلاش کنید یک جدول دو ستونه بکشید. در ستون سمت راست، فرصت های از دست رفته را فهرست کنید و در ستون سمت چپ همه دلایلی که باعث شد که آن فرصت ها به سرانجام نرسند را ذکر کنید. کدام موارد بیشتر تکرار شده و مهم تر بوده اند؟

به عنوان مثال، شاید بتوانید به این دلایل اشاره کنید:

  • صلاحیت سنجی نامناسب
  • عدم ایجاد رابطه با مشتری
  • رقیب یک داستان بهتر را روایت کرده است
  • قیمت دهی

سپس تناوب و دامنه تکرار هر دلیل را ثبت کنید و به دنبال روش هایی برای بهبود این وضعیت باشید.

 

تیم فروش

  1. آیا خارج از محیط کار هم برای تیم خود وقت گذاشته ام؟

به منظور ایجاد و تقویت رابطه با همکاران، ایجاد یک فضای تیمی ضروری است. در عین حال، هنگامی که سر همه شلوغ است، اولین چیزی که کنار گذاشته می شود، فعالیت های گروهی است. با وقت گذاشتن برای همکاران در خارج از محیط کار یا مثلاً صرف نهار با آنها این وضعیت را تغییر بدهید. وجود روابط قوی در محیط کار می تواند در به سرانجام رساندن معاملات موثر واقع شود.

 

  1. آیا با افرادی که در خارج از دپارتمان فروش فعالیت می کنند رابطه دارم؟

به منظور موفقیت در فروش لازم و ضروری است که با بخش های دیگر نیز هماهنگ باشید و با یکدیگر همکاری کنید. با ایجاد رابطه با سایر بخش ها و تلاش در جهت هماهنگی و انسجام فعالیت ها می توانید از مراجعات دقیقه نودی به یکدیگر جلوگیری کنید.

 

به تک تک پرسش هایی که در این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش مجله گویا آی تی به آنها اشاره کردیم به دقت پاسخ بدهید و سپس تلاش کنید تا کار خود را در هر یک از آن زمینه ها به نحو احسن انجام بدهید تا فصل خوب و سرشار از موفقیتی را در پیش رو داشته باشید. به خاطر داشته باشید که هر چقدر هم که فروشنده خوبی باشید، همه مهارت های شما این پتانسیل را دارند که با گذشت زمان تضعیف شده و از بین بروند. اگر مدتهاست که یک فرآیند معرفی را برای مشتریان مختلف کپی می کنید، لاجَرم بخشی از جزئیات کلیدی محو خواهند شد. به خودتان لطف کنید و از یک برگه جدید و خوانا استفاده کنید.

به نظر شما چه موارد دیگری باید به این چک لیست اضافه شود؟ لطفاً ایده ها و نظرات خود را در بخش دیدگاه ها با ما و سایر خوانندگان بخش فروش در میان بگذارید.


نویسنده اصلی این مطلب که با کمی جرح و تعدیل برای بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی ترجمه شده، آقای کریس گیلِسپای است. آقای گیلسپای یک نویسنده فریلنسر و بنیانگذار شرکتی است که به رشد استارتاپ ها، شرکت های تکنولوژی محور و موسسات غیرانتفاعی کمک می کند.

 

 

۶ استراتژی برای رهایی از حساسیت به «نه» شنیدن

روزهای بهاری روزهای بسیار زیبایی هستند، اما نه برای همه. بسیاری از مردم در این ایام دچار حساسیت های فصلی می شوند که باعث می شود که هوای متبوع بهاری به کام شان تلخ شود.

در کنار این حساسیت های فصلی، یک حساسیت مهم و تاثیرگذار دیگر هم وجود دارد که در دنیای فروش با آن روبرو هستیم و آن حساسیت به «نه» شنیدن است.

اما حساسیت به «نه» شنیدن چیست؟ این بیماری هنگامی ایجاد می شود که به خاطر دفعات متعددی که در جهت فروش اجناس و اقلام مختلف تلاش کرده اید، اما هر بار دست رد به سینه تان خورده، یک احساس ناراحتی، اندوه و دلسردی عمیق در سراسر وجودتان رخنه می کند.

با وجود اینکه هیچگاه نمی توانید از شنیدن «نه»، «نه، ممنون»، «یه دوری می زنیم بر می گردیم» یا «از همکارتون خرید کردیم» عذاب نکشید، اما کم کم عادت خواهید کرد و بدن تان نسبت به شنیدن این پاسخ ها مقاوم خواهد شد. با این وجود، به مانند همه ایمن سازی ها، این ایمنی هم دائمی نیست. اگر چند هفته ای «نه» نشنوید یا درگیر دشواری های فروش نباشید، ایمنی شما از بین می رود، آسیب پذیر می شوید و چه بسا این بیماری را به همکاران تان نیز منتقل کنید!

حساسیت به «نه» شنیدن چه علائمی دارد؟

فروشنده ای که به این بیماری دچار شده، به طرز غیرمترقبه ای اعتماد به نفس کمی دارد. شما می توانید لرزش صدای این افراد و حالت تدافعی موضع گیری های آنها را حس کنید. این فروشنده ها به گفتگوهای ذهنی منفی گرایانه ای مانند «هیچ کس نمی خواد چیزی از من بخره» روی می آورند و ذهن شان روی این باور غیرواقع بینانه کلید می کند که به عنوان یک فروشنده، توانایی و مهارت کافی در کار خود ندارند. از جمله سایر علائم این بیماری می توان به این موارد اشاره کرد:

  • تب و لرز و عرق سرد در هنگام برداشتن گوشی تلفن؛
  • سرفه های منفی درباره توانایی و مهارت هایشان؛
  • خستگی و از رمق افتادگی به خاطر طرد شدن یا پذیرفتن اولین «نه»؛
  • اضطراب و استرس در کار؛
  • آبریزش از ناحیه سوالات، یا اضافه کردن یک «دُم» به سوالات، مانند «می بینید چقدر مفیده؟ البته اگه به نظرتون فایده ای نداره هم اشکالی نداره، اما اگه گمون کردید که می تونه سودی داشته باشه به من خبر بدید…»؛
  • سردردهای «ذهن خوانی» با این تصور که همه چیز را از قبل می دانند.

مزایای ایمن سازی

واکسن ایمن سازی در برابر «نه» شنیدن از آن مایه کوبی هایی است که واجب و ضروری است، چرا که فقط در این صورت است که می توانید پاسخ «بله» بشنوید و فروش را به سرانجام برسانید.

همیشه باید به خاطر داشته باشید که پاسخ منفی فقط یکی از مراحل سفر مشتری بالقوه است و به طور متوسط، برای شنیدن یک «بله»، پنج بار «نه» می شنوید. نه گفتن مشتری دلایل متعددی می تواند داشته باشد که در غالب موارد هیچ ربطی به شما پیدا نمی کند، اگرچه که شاید خودتان حس دیگری داشته باشید. به عنوان مثال، شاید مخاطب شما روز بدی را پشت سر گذاشته، با همسرش دعوا کرده، به خاطر مسئولیت هایی که داشته زیر فشار بوده یا حتی بیش از حد احساس گرسنگی می کرده است.

فروشنده ای که روحیه اش تضعیف شده همیشه تصور می کند که همه تقصیرها به گردن او است و در نتیجه، نمی تواند با پاسخ های منفی کنار بیاید. اما به محض اینکه در برابر به دل گرفتن پاسخ های منفی ایمن سازی شوید و دیگر حالت دفاعی به خود نگیرید، حس کنجکاوی بر وجودتان مستولی می شود و به دنبال پاسخ به این سوال می روید که «چرا؟»

شاید قبل از آنکه از دلایل اصلی سر در بیاورید باز هم چند بار پاسخ منفی بشنوید، اما بدون شک تنها مسیری که باعث بهبود عملکرد شما خواهد شد همین مسیر است. در واقع، از قدیم گفته اند که تا وقتی که اولین «نه» را نشنیده باشید، فروش به معنای واقعی آن شروع نمی شود!

آیا می خواهید حجم بیشتری از فروش را به سرانجام برسانید؟ اگر پاسخ تان مثبت است با ما در ادامه این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش مجله گویا آی تی همراه باشید تا به شش روش اشاره کنیم که به کمک آنها می توانید در برابر ویروس «نه» شنیدن، ایمن شوید:

 

  1. تعلل نکنید

اگر باید با یک مشتری گفتگو کنید، اما می ترسید که مبادا دست رد به سینه تان بخورد، دل به دریا بزنید و تماس بگیرید. چرا این مورد را به عنوان اولین مورد مطرح کردیم؟ فکر کردن به رد شدن درخواست و شنیدن آن «نه» مذموم، همانند پریدن از روی سکوی شیرجه به داخل استخر است؛ هر چه بیشتر درباره آن فکر کنید، احتمال انجامش کمتر می شود. بنابراین، افکار بد را کنار بگذارید تا خیلی زود متوجه بشوید که با این تصورات فقط وقت خود را تلف می کرده اید. توجیهات و عذر و بهانه هایی از این قبیل که «صبر می کنم تا فرصت مناسبی گیرم بیاد» را از خودتان نپذیرید. فقط دست به کار شوید!

برای پیشگیری از بروز علائم «نه» شنیدن، برای خودتان یک فرآیند روتین و روزمره تعیین کنید. مثلاً همان ابتدای صبح، چند تماس سرد بگیرید.

روند روزانه من همیشه به یک شکل است: زود بیدار می شوم، قسمتی از یک کتاب مرتبط با مباحث فروش را مطالعه می کنم، اهدافی که آن روز می خواهم محقق کنم را فهرست می کنم، و پس از آن چند تماس سرد می گیرم تا با یک نفر ارتباط پیدا کنم. من با افرادی تماس می گیرم که قبلاً فهرستی از آنها را به تناسب تهیه کرده ام، این تماس اول وقت، عملاً مثل این است که به یک باره چسب روی زخمی که بهبود یافته را بکنید یا واکسنی که باید زد را بزنید. به محض اینکه ارتباطم با یک نفر برقرار می شود و یک پاسخ (مثبت یا منفی) دریافت می کنم، یک نفس راحت می کشم و بدون ترس از «نه» شنیدن، با یک فکر آزاد به سراغ ادامه روزم می روم.

 

  1. با همکاران تان روراست باشید

اگر به خاطر «نه» شنیدن احساس ناخوشی می کنید، روراست باشید و این را به زبان بیاورید. به جای پراکندن بذر بیماری، دغدغه های خود را با همکاران تان در میان بگذارید. این مرض واگیردار است و به محض اینکه چند نفر دچار آن شوند، جو کسب و کار به هم خواهد ریخت. اما با در میان گذاشتن مشکل با همکاران و دریافت نظرات و بازخوردهای آنها می توانید این بیماری را در نطفه خفه کنید. گاهی تنها چیزی که به آن نیاز دارید تا دوباره حس خوبی پیدا کنید همین است که حرف بزنید و دل تان را خالی کنید. اجازه بدهید که سایر اعضای تیم به شما یادآوری کنند به خاطر چه چیزی می جنگید. یک تیم خوب تیمی است که اعضای آن همیشه پشتوانه یکدیگر هستند. با کمی حمایت و پشتیبانی می توانید بدون اینکه واقعاً درگیر بیماری بشوید، از این احساسات ناخوشایند عبور کنید.

 

  1. آماده باشید

در بسیاری از موارد با کمی آمادگی می توان از بغرنج شدن این مشکل جلوگیری کرد. اگر کورکورانه در موقعیتی شیرجه بزنید که خودتان هم شک دارید که بتوانید درست و به تناسب سخن بگویید، اما در عین حال باید یک نفر دیگر را قانع کنید که حرف تان درست است، واقعاً چه نتیجه ای را می توان از این وضعیت انتظار داشت؟

استدلالات خود را از قبل آماده کنید. به سوالاتی از این دست پاسخ بدهید که چرا مشتری باید این را از من بخرد؟ چرا باید خود را درگیر زمان بندی های ما کند؟ با صدای بلند تمرین کنید و سپس پاسخ ها یا مقاومت های مخاطب را نیز پیش بینی کنید و آنها را هم بنویسید. البته کلمه به کلمه نوشتن و خواندن از روی یک متن آماده کار جالبی نیست؛ در هنگام تماس، فقط کلمات کلیدی را در جلوی روی تان قرار بدهید. هر وقت که گیر کردید، به آنها مراجعه کنید. هنگامی که توضیحات تان را از قبل آماده دارید، احساس بسیار بهتری خواهید داشت و بهتر می توانید مکالمه را در جهتی که لازم است به پیش ببرید.

 

  1. کنجکاو باشید

خودتان را به پاسخ دادن سوال با سوال عادت بدهید. این باعث می شود که به پاسخ های منفی با جواب های ساده ای مثل «بسیار خوب» یا «باشه» پاسخ ندهید. به جای آنکه اولین پاسخ مخاطب را بپذیرید، بیشتر کنکاش کنید. با همکاران تان مسابقه ۲۰ سوالی برگزار کنید تا مهارت سوال پرسیدن تان تقویت شود. اگر بتوانید طرز فکر خود را از سمت ناراحتی به سمت و سوی کنجکاوی ببرید، دلیل یا دلایلی که مسبب ارائه پاسخ منفی شده اند را پیدا خواهید کرد. از این تاکتیک به طور مستمر استفاده کنید تا جعبه ابزاری از پاسخ های مناسب به «نه» بسازید که به ملکه ذهن تان تبدیل خواهد شد. هنگامی که اطمینان دارید که می توانید موقعیت های منفی را مدیریت کنید، اضطراب و استرس شما کاهش پیدا خواهد کرد.

 

  1. از گفتگوهای درونی منفی و منفی بافی خودداری کنید

اگر به این حساسیت مبتلا شده اید، این مورد از آن مواردی است که می تواند به درمان بیماری شما کمک شایانی کند. سلامتی و ایمنی در این بیماری به حالات ذهنی شما بستگی دارد و جریان داشتن یک گفتگوی منفی در ذهن تان می تواند شما را قانع کند که هر تلاشی بی مورد است. تصورات ذهنی بسیاری از فروشندگان اینگونه است: «الآن می خوام به این معاون زنگ بزنم و اون هم میگه «نه»، من می دونم!» اگر با همین طرز فکر تلفن را بردارید و تماس بگیرید، مطمئن باشید که غیر از این نخواهد شد. این افکار منفی شرایط را برای شکست فراهم می کند. چه بسا در تماسی که با مشتری دارید، به خاطر همین طرز فکر به جای آنکه بگویید «آیا به سرویس ما نیاز دارید؟» چیزی مشابه با این یا به این مضمون را به زبان بیاورید: «به سرویس ما که نیازی ندارید؟ نه؟» به جای اینکه خودتان را درگیر این افکار کنید، مشتری را در یک مسیر درست هدایت کنید و فرصتی را برای وی فراهم کنید تا به شما پاسخ مثبت بدهد. برای رهایی از افکار منفی، کافی است که کمی از کار فاصله بگیرید و برای مدتی کاری را انجام بدهید که عاشق آن هستید و در آن مهارت دارید تا ارزش واقعی خود را دوباره کشف کنید. از این احساس لذت ببرید و این حس را به محیط کارتان وارد کنید.

 

  1. چه چیزی به شما قوت قلب می دهد؟

معمولاً هر کدام از ما چیزی برای خودمان داریم (مثلاً یک یادگاری یا قاب عکس) که وقتی در کنارمان است احساس آرامش می کنیم. بسیاری از ورزشکارها هم برای خودشان چیز خاص یا مراسمی دارند که قبل از هر بازی به سراغ آن می روند. اگرچه شاید خرافاتی یا غیرمنطقی به نظر برسد، اما آنها از این طریق روحیه خود را حفظ می کنند. به عنوان نمونه، مایکل جُردن معمولاً لباس زیر شانسش را زیر یونیفرم تیم شیکاگو بولز می پوشید. ببینید که چه چیزی می تواند برای شما چنین نقشی داشته باشد.

 

بر بیماری حساسیت به «نه» غلبه کنید

با وجود اینکه هیچ کس «نه» شنیدن را دوست ندارد، اما این بخشی از شغل شما به عنوان یک فروشنده است و موفق ترین همکاران شما هم قبلاً این را تجربه کرده اند. همیشه به خودتان یادآوری کنید که این حالت ناخوشایند در نهایت می تواند شما را برای شرایط بهتری آماده کند. فروشندگانی که تجربیات بیشتری دارند بیشتر با این پاسخ های منفی روبرو شده اند و به دلیل آبدیده شدن شان است که نسبت به افرادی که چنین تجربه ای ندارند موفق تر هستند. این تجربیات، شما را برای پیشرفت و/یا درخواست افزایش حقوق و پورسانت در موقعیت بهتری قرار می دهد و بهتر می توانید خودتان باشید و ایده هایتان را پیاده کنید. اگر بتوانید به کمک این شش نکته ساده از این حساسیت دوره ای به سلامت عبور کنید، شرایط را برای دستیابی به موفقیت های چشمگیری فراهم خواهید کرد.


نویسنده اصلی این مطلب که با کمی جرح و تعدیل برای بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی ترجمه شده، آقای کریس گیلِسپای است. آقای گیلسپای یک نویسنده فریلنسر و بنیانگذار شرکتی است که به رشد استارتاپ ها، شرکت های تکنولوژی محور و موسسات غیرانتفاعی کمک می کند.

 

۶ استراتژی برای رهایی از حساسیت به «نه» شنیدن

روزهای بهاری روزهای بسیار زیبایی هستند، اما نه برای همه. بسیاری از مردم در این ایام دچار حساسیت های فصلی می شوند که باعث می شود که هوای متبوع بهاری به کام شان تلخ شود.

در کنار این حساسیت های فصلی، یک حساسیت مهم و تاثیرگذار دیگر هم وجود دارد که در دنیای فروش با آن روبرو هستیم و آن حساسیت به «نه» شنیدن است.

اما حساسیت به «نه» شنیدن چیست؟ این بیماری هنگامی ایجاد می شود که به خاطر دفعات متعددی که در جهت فروش اجناس و اقلام مختلف تلاش کرده اید، اما هر بار دست رد به سینه تان خورده، یک احساس ناراحتی، اندوه و دلسردی عمیق در سراسر وجودتان رخنه می کند.

با وجود اینکه هیچگاه نمی توانید از شنیدن «نه»، «نه، ممنون»، «یه دوری می زنیم بر می گردیم» یا «از همکارتون خرید کردیم» عذاب نکشید، اما کم کم عادت خواهید کرد و بدن تان نسبت به شنیدن این پاسخ ها مقاوم خواهد شد. با این وجود، به مانند همه ایمن سازی ها، این ایمنی هم دائمی نیست. اگر چند هفته ای «نه» نشنوید یا درگیر دشواری های فروش نباشید، ایمنی شما از بین می رود، آسیب پذیر می شوید و چه بسا این بیماری را به همکاران تان نیز منتقل کنید!

حساسیت به «نه» شنیدن چه علائمی دارد؟

فروشنده ای که به این بیماری دچار شده، به طرز غیرمترقبه ای اعتماد به نفس کمی دارد. شما می توانید لرزش صدای این افراد و حالت تدافعی موضع گیری های آنها را حس کنید. این فروشنده ها به گفتگوهای ذهنی منفی گرایانه ای مانند «هیچ کس نمی خواد چیزی از من بخره» روی می آورند و ذهن شان روی این باور غیرواقع بینانه کلید می کند که به عنوان یک فروشنده، توانایی و مهارت کافی در کار خود ندارند. از جمله سایر علائم این بیماری می توان به این موارد اشاره کرد:

  • تب و لرز و عرق سرد در هنگام برداشتن گوشی تلفن؛
  • سرفه های منفی درباره توانایی و مهارت هایشان؛
  • خستگی و از رمق افتادگی به خاطر طرد شدن یا پذیرفتن اولین «نه»؛
  • اضطراب و استرس در کار؛
  • آبریزش از ناحیه سوالات، یا اضافه کردن یک «دُم» به سوالات، مانند «می بینید چقدر مفیده؟ البته اگه به نظرتون فایده ای نداره هم اشکالی نداره، اما اگه گمون کردید که می تونه سودی داشته باشه به من خبر بدید…»؛
  • سردردهای «ذهن خوانی» با این تصور که همه چیز را از قبل می دانند.

مزایای ایمن سازی

واکسن ایمن سازی در برابر «نه» شنیدن از آن مایه کوبی هایی است که واجب و ضروری است، چرا که فقط در این صورت است که می توانید پاسخ «بله» بشنوید و فروش را به سرانجام برسانید.

همیشه باید به خاطر داشته باشید که پاسخ منفی فقط یکی از مراحل سفر مشتری بالقوه است و به طور متوسط، برای شنیدن یک «بله»، پنج بار «نه» می شنوید. نه گفتن مشتری دلایل متعددی می تواند داشته باشد که در غالب موارد هیچ ربطی به شما پیدا نمی کند، اگرچه که شاید خودتان حس دیگری داشته باشید. به عنوان مثال، شاید مخاطب شما روز بدی را پشت سر گذاشته، با همسرش دعوا کرده، به خاطر مسئولیت هایی که داشته زیر فشار بوده یا حتی بیش از حد احساس گرسنگی می کرده است.

فروشنده ای که روحیه اش تضعیف شده همیشه تصور می کند که همه تقصیرها به گردن او است و در نتیجه، نمی تواند با پاسخ های منفی کنار بیاید. اما به محض اینکه در برابر به دل گرفتن پاسخ های منفی ایمن سازی شوید و دیگر حالت دفاعی به خود نگیرید، حس کنجکاوی بر وجودتان مستولی می شود و به دنبال پاسخ به این سوال می روید که «چرا؟»

شاید قبل از آنکه از دلایل اصلی سر در بیاورید باز هم چند بار پاسخ منفی بشنوید، اما بدون شک تنها مسیری که باعث بهبود عملکرد شما خواهد شد همین مسیر است. در واقع، از قدیم گفته اند که تا وقتی که اولین «نه» را نشنیده باشید، فروش به معنای واقعی آن شروع نمی شود!

آیا می خواهید حجم بیشتری از فروش را به سرانجام برسانید؟ اگر پاسخ تان مثبت است با ما در ادامه این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش مجله گویا آی تی همراه باشید تا به شش روش اشاره کنیم که به کمک آنها می توانید در برابر ویروس «نه» شنیدن، ایمن شوید:

 

  1. تعلل نکنید

اگر باید با یک مشتری گفتگو کنید، اما می ترسید که مبادا دست رد به سینه تان بخورد، دل به دریا بزنید و تماس بگیرید. چرا این مورد را به عنوان اولین مورد مطرح کردیم؟ فکر کردن به رد شدن درخواست و شنیدن آن «نه» مذموم، همانند پریدن از روی سکوی شیرجه به داخل استخر است؛ هر چه بیشتر درباره آن فکر کنید، احتمال انجامش کمتر می شود. بنابراین، افکار بد را کنار بگذارید تا خیلی زود متوجه بشوید که با این تصورات فقط وقت خود را تلف می کرده اید. توجیهات و عذر و بهانه هایی از این قبیل که «صبر می کنم تا فرصت مناسبی گیرم بیاد» را از خودتان نپذیرید. فقط دست به کار شوید!

برای پیشگیری از بروز علائم «نه» شنیدن، برای خودتان یک فرآیند روتین و روزمره تعیین کنید. مثلاً همان ابتدای صبح، چند تماس سرد بگیرید.

روند روزانه من همیشه به یک شکل است: زود بیدار می شوم، قسمتی از یک کتاب مرتبط با مباحث فروش را مطالعه می کنم، اهدافی که آن روز می خواهم محقق کنم را فهرست می کنم، و پس از آن چند تماس سرد می گیرم تا با یک نفر ارتباط پیدا کنم. من با افرادی تماس می گیرم که قبلاً فهرستی از آنها را به تناسب تهیه کرده ام، این تماس اول وقت، عملاً مثل این است که به یک باره چسب روی زخمی که بهبود یافته را بکنید یا واکسنی که باید زد را بزنید. به محض اینکه ارتباطم با یک نفر برقرار می شود و یک پاسخ (مثبت یا منفی) دریافت می کنم، یک نفس راحت می کشم و بدون ترس از «نه» شنیدن، با یک فکر آزاد به سراغ ادامه روزم می روم.

 

  1. با همکاران تان روراست باشید

اگر به خاطر «نه» شنیدن احساس ناخوشی می کنید، روراست باشید و این را به زبان بیاورید. به جای پراکندن بذر بیماری، دغدغه های خود را با همکاران تان در میان بگذارید. این مرض واگیردار است و به محض اینکه چند نفر دچار آن شوند، جو کسب و کار به هم خواهد ریخت. اما با در میان گذاشتن مشکل با همکاران و دریافت نظرات و بازخوردهای آنها می توانید این بیماری را در نطفه خفه کنید. گاهی تنها چیزی که به آن نیاز دارید تا دوباره حس خوبی پیدا کنید همین است که حرف بزنید و دل تان را خالی کنید. اجازه بدهید که سایر اعضای تیم به شما یادآوری کنند به خاطر چه چیزی می جنگید. یک تیم خوب تیمی است که اعضای آن همیشه پشتوانه یکدیگر هستند. با کمی حمایت و پشتیبانی می توانید بدون اینکه واقعاً درگیر بیماری بشوید، از این احساسات ناخوشایند عبور کنید.

 

  1. آماده باشید

در بسیاری از موارد با کمی آمادگی می توان از بغرنج شدن این مشکل جلوگیری کرد. اگر کورکورانه در موقعیتی شیرجه بزنید که خودتان هم شک دارید که بتوانید درست و به تناسب سخن بگویید، اما در عین حال باید یک نفر دیگر را قانع کنید که حرف تان درست است، واقعاً چه نتیجه ای را می توان از این وضعیت انتظار داشت؟

استدلالات خود را از قبل آماده کنید. به سوالاتی از این دست پاسخ بدهید که چرا مشتری باید این را از من بخرد؟ چرا باید خود را درگیر زمان بندی های ما کند؟ با صدای بلند تمرین کنید و سپس پاسخ ها یا مقاومت های مخاطب را نیز پیش بینی کنید و آنها را هم بنویسید. البته کلمه به کلمه نوشتن و خواندن از روی یک متن آماده کار جالبی نیست؛ در هنگام تماس، فقط کلمات کلیدی را در جلوی روی تان قرار بدهید. هر وقت که گیر کردید، به آنها مراجعه کنید. هنگامی که توضیحات تان را از قبل آماده دارید، احساس بسیار بهتری خواهید داشت و بهتر می توانید مکالمه را در جهتی که لازم است به پیش ببرید.

 

  1. کنجکاو باشید

خودتان را به پاسخ دادن سوال با سوال عادت بدهید. این باعث می شود که به پاسخ های منفی با جواب های ساده ای مثل «بسیار خوب» یا «باشه» پاسخ ندهید. به جای آنکه اولین پاسخ مخاطب را بپذیرید، بیشتر کنکاش کنید. با همکاران تان مسابقه ۲۰ سوالی برگزار کنید تا مهارت سوال پرسیدن تان تقویت شود. اگر بتوانید طرز فکر خود را از سمت ناراحتی به سمت و سوی کنجکاوی ببرید، دلیل یا دلایلی که مسبب ارائه پاسخ منفی شده اند را پیدا خواهید کرد. از این تاکتیک به طور مستمر استفاده کنید تا جعبه ابزاری از پاسخ های مناسب به «نه» بسازید که به ملکه ذهن تان تبدیل خواهد شد. هنگامی که اطمینان دارید که می توانید موقعیت های منفی را مدیریت کنید، اضطراب و استرس شما کاهش پیدا خواهد کرد.

 

  1. از گفتگوهای درونی منفی و منفی بافی خودداری کنید

اگر به این حساسیت مبتلا شده اید، این مورد از آن مواردی است که می تواند به درمان بیماری شما کمک شایانی کند. سلامتی و ایمنی در این بیماری به حالات ذهنی شما بستگی دارد و جریان داشتن یک گفتگوی منفی در ذهن تان می تواند شما را قانع کند که هر تلاشی بی مورد است. تصورات ذهنی بسیاری از فروشندگان اینگونه است: «الآن می خوام به این معاون زنگ بزنم و اون هم میگه «نه»، من می دونم!» اگر با همین طرز فکر تلفن را بردارید و تماس بگیرید، مطمئن باشید که غیر از این نخواهد شد. این افکار منفی شرایط را برای شکست فراهم می کند. چه بسا در تماسی که با مشتری دارید، به خاطر همین طرز فکر به جای آنکه بگویید «آیا به سرویس ما نیاز دارید؟» چیزی مشابه با این یا به این مضمون را به زبان بیاورید: «به سرویس ما که نیازی ندارید؟ نه؟» به جای اینکه خودتان را درگیر این افکار کنید، مشتری را در یک مسیر درست هدایت کنید و فرصتی را برای وی فراهم کنید تا به شما پاسخ مثبت بدهد. برای رهایی از افکار منفی، کافی است که کمی از کار فاصله بگیرید و برای مدتی کاری را انجام بدهید که عاشق آن هستید و در آن مهارت دارید تا ارزش واقعی خود را دوباره کشف کنید. از این احساس لذت ببرید و این حس را به محیط کارتان وارد کنید.

 

  1. چه چیزی به شما قوت قلب می دهد؟

معمولاً هر کدام از ما چیزی برای خودمان داریم (مثلاً یک یادگاری یا قاب عکس) که وقتی در کنارمان است احساس آرامش می کنیم. بسیاری از ورزشکارها هم برای خودشان چیز خاص یا مراسمی دارند که قبل از هر بازی به سراغ آن می روند. اگرچه شاید خرافاتی یا غیرمنطقی به نظر برسد، اما آنها از این طریق روحیه خود را حفظ می کنند. به عنوان نمونه، مایکل جُردن معمولاً لباس زیر شانسش را زیر یونیفرم تیم شیکاگو بولز می پوشید. ببینید که چه چیزی می تواند برای شما چنین نقشی داشته باشد.

 

بر بیماری حساسیت به «نه» غلبه کنید

با وجود اینکه هیچ کس «نه» شنیدن را دوست ندارد، اما این بخشی از شغل شما به عنوان یک فروشنده است و موفق ترین همکاران شما هم قبلاً این را تجربه کرده اند. همیشه به خودتان یادآوری کنید که این حالت ناخوشایند در نهایت می تواند شما را برای شرایط بهتری آماده کند. فروشندگانی که تجربیات بیشتری دارند بیشتر با این پاسخ های منفی روبرو شده اند و به دلیل آبدیده شدن شان است که نسبت به افرادی که چنین تجربه ای ندارند موفق تر هستند. این تجربیات، شما را برای پیشرفت و/یا درخواست افزایش حقوق و پورسانت در موقعیت بهتری قرار می دهد و بهتر می توانید خودتان باشید و ایده هایتان را پیاده کنید. اگر بتوانید به کمک این شش نکته ساده از این حساسیت دوره ای به سلامت عبور کنید، شرایط را برای دستیابی به موفقیت های چشمگیری فراهم خواهید کرد.


نویسنده اصلی این مطلب که با کمی جرح و تعدیل برای بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی ترجمه شده، آقای کریس گیلِسپای است. آقای گیلسپای یک نویسنده فریلنسر و بنیانگذار شرکتی است که به رشد استارتاپ ها، شرکت های تکنولوژی محور و موسسات غیرانتفاعی کمک می کند.

 

۶ استراتژی برای رهایی از حساسیت به «نه» شنیدن

روزهای بهاری روزهای بسیار زیبایی هستند، اما نه برای همه. بسیاری از مردم در این ایام دچار حساسیت های فصلی می شوند که باعث می شود که هوای متبوع بهاری به کام شان تلخ شود.

در کنار این حساسیت های فصلی، یک حساسیت مهم و تاثیرگذار دیگر هم وجود دارد که در دنیای فروش با آن روبرو هستیم و آن حساسیت به «نه» شنیدن است.

اما حساسیت به «نه» شنیدن چیست؟ این بیماری هنگامی ایجاد می شود که به خاطر دفعات متعددی که در جهت فروش اجناس و اقلام مختلف تلاش کرده اید، اما هر بار دست رد به سینه تان خورده، یک احساس ناراحتی، اندوه و دلسردی عمیق در سراسر وجودتان رخنه می کند.

با وجود اینکه هیچگاه نمی توانید از شنیدن «نه»، «نه، ممنون»، «یه دوری می زنیم بر می گردیم» یا «از همکارتون خرید کردیم» عذاب نکشید، اما کم کم عادت خواهید کرد و بدن تان نسبت به شنیدن این پاسخ ها مقاوم خواهد شد. با این وجود، به مانند همه ایمن سازی ها، این ایمنی هم دائمی نیست. اگر چند هفته ای «نه» نشنوید یا درگیر دشواری های فروش نباشید، ایمنی شما از بین می رود، آسیب پذیر می شوید و چه بسا این بیماری را به همکاران تان نیز منتقل کنید!

حساسیت به «نه» شنیدن چه علائمی دارد؟

فروشنده ای که به این بیماری دچار شده، به طرز غیرمترقبه ای اعتماد به نفس کمی دارد. شما می توانید لرزش صدای این افراد و حالت تدافعی موضع گیری های آنها را حس کنید. این فروشنده ها به گفتگوهای ذهنی منفی گرایانه ای مانند «هیچ کس نمی خواد چیزی از من بخره» روی می آورند و ذهن شان روی این باور غیرواقع بینانه کلید می کند که به عنوان یک فروشنده، توانایی و مهارت کافی در کار خود ندارند. از جمله سایر علائم این بیماری می توان به این موارد اشاره کرد:

  • تب و لرز و عرق سرد در هنگام برداشتن گوشی تلفن؛
  • سرفه های منفی درباره توانایی و مهارت هایشان؛
  • خستگی و از رمق افتادگی به خاطر طرد شدن یا پذیرفتن اولین «نه»؛
  • اضطراب و استرس در کار؛
  • آبریزش از ناحیه سوالات، یا اضافه کردن یک «دُم» به سوالات، مانند «می بینید چقدر مفیده؟ البته اگه به نظرتون فایده ای نداره هم اشکالی نداره، اما اگه گمون کردید که می تونه سودی داشته باشه به من خبر بدید…»؛
  • سردردهای «ذهن خوانی» با این تصور که همه چیز را از قبل می دانند.

مزایای ایمن سازی

واکسن ایمن سازی در برابر «نه» شنیدن از آن مایه کوبی هایی است که واجب و ضروری است، چرا که فقط در این صورت است که می توانید پاسخ «بله» بشنوید و فروش را به سرانجام برسانید.

همیشه باید به خاطر داشته باشید که پاسخ منفی فقط یکی از مراحل سفر مشتری بالقوه است و به طور متوسط، برای شنیدن یک «بله»، پنج بار «نه» می شنوید. نه گفتن مشتری دلایل متعددی می تواند داشته باشد که در غالب موارد هیچ ربطی به شما پیدا نمی کند، اگرچه که شاید خودتان حس دیگری داشته باشید. به عنوان مثال، شاید مخاطب شما روز بدی را پشت سر گذاشته، با همسرش دعوا کرده، به خاطر مسئولیت هایی که داشته زیر فشار بوده یا حتی بیش از حد احساس گرسنگی می کرده است.

فروشنده ای که روحیه اش تضعیف شده همیشه تصور می کند که همه تقصیرها به گردن او است و در نتیجه، نمی تواند با پاسخ های منفی کنار بیاید. اما به محض اینکه در برابر به دل گرفتن پاسخ های منفی ایمن سازی شوید و دیگر حالت دفاعی به خود نگیرید، حس کنجکاوی بر وجودتان مستولی می شود و به دنبال پاسخ به این سوال می روید که «چرا؟»

شاید قبل از آنکه از دلایل اصلی سر در بیاورید باز هم چند بار پاسخ منفی بشنوید، اما بدون شک تنها مسیری که باعث بهبود عملکرد شما خواهد شد همین مسیر است. در واقع، از قدیم گفته اند که تا وقتی که اولین «نه» را نشنیده باشید، فروش به معنای واقعی آن شروع نمی شود!

آیا می خواهید حجم بیشتری از فروش را به سرانجام برسانید؟ اگر پاسخ تان مثبت است با ما در ادامه این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش مجله گویا آی تی همراه باشید تا به شش روش اشاره کنیم که به کمک آنها می توانید در برابر ویروس «نه» شنیدن، ایمن شوید:

 

  1. تعلل نکنید

اگر باید با یک مشتری گفتگو کنید، اما می ترسید که مبادا دست رد به سینه تان بخورد، دل به دریا بزنید و تماس بگیرید. چرا این مورد را به عنوان اولین مورد مطرح کردیم؟ فکر کردن به رد شدن درخواست و شنیدن آن «نه» مذموم، همانند پریدن از روی سکوی شیرجه به داخل استخر است؛ هر چه بیشتر درباره آن فکر کنید، احتمال انجامش کمتر می شود. بنابراین، افکار بد را کنار بگذارید تا خیلی زود متوجه بشوید که با این تصورات فقط وقت خود را تلف می کرده اید. توجیهات و عذر و بهانه هایی از این قبیل که «صبر می کنم تا فرصت مناسبی گیرم بیاد» را از خودتان نپذیرید. فقط دست به کار شوید!

برای پیشگیری از بروز علائم «نه» شنیدن، برای خودتان یک فرآیند روتین و روزمره تعیین کنید. مثلاً همان ابتدای صبح، چند تماس سرد بگیرید.

روند روزانه من همیشه به یک شکل است: زود بیدار می شوم، قسمتی از یک کتاب مرتبط با مباحث فروش را مطالعه می کنم، اهدافی که آن روز می خواهم محقق کنم را فهرست می کنم، و پس از آن چند تماس سرد می گیرم تا با یک نفر ارتباط پیدا کنم. من با افرادی تماس می گیرم که قبلاً فهرستی از آنها را به تناسب تهیه کرده ام، این تماس اول وقت، عملاً مثل این است که به یک باره چسب روی زخمی که بهبود یافته را بکنید یا واکسنی که باید زد را بزنید. به محض اینکه ارتباطم با یک نفر برقرار می شود و یک پاسخ (مثبت یا منفی) دریافت می کنم، یک نفس راحت می کشم و بدون ترس از «نه» شنیدن، با یک فکر آزاد به سراغ ادامه روزم می روم.

 

  1. با همکاران تان روراست باشید

اگر به خاطر «نه» شنیدن احساس ناخوشی می کنید، روراست باشید و این را به زبان بیاورید. به جای پراکندن بذر بیماری، دغدغه های خود را با همکاران تان در میان بگذارید. این مرض واگیردار است و به محض اینکه چند نفر دچار آن شوند، جو کسب و کار به هم خواهد ریخت. اما با در میان گذاشتن مشکل با همکاران و دریافت نظرات و بازخوردهای آنها می توانید این بیماری را در نطفه خفه کنید. گاهی تنها چیزی که به آن نیاز دارید تا دوباره حس خوبی پیدا کنید همین است که حرف بزنید و دل تان را خالی کنید. اجازه بدهید که سایر اعضای تیم به شما یادآوری کنند به خاطر چه چیزی می جنگید. یک تیم خوب تیمی است که اعضای آن همیشه پشتوانه یکدیگر هستند. با کمی حمایت و پشتیبانی می توانید بدون اینکه واقعاً درگیر بیماری بشوید، از این احساسات ناخوشایند عبور کنید.

 

  1. آماده باشید

در بسیاری از موارد با کمی آمادگی می توان از بغرنج شدن این مشکل جلوگیری کرد. اگر کورکورانه در موقعیتی شیرجه بزنید که خودتان هم شک دارید که بتوانید درست و به تناسب سخن بگویید، اما در عین حال باید یک نفر دیگر را قانع کنید که حرف تان درست است، واقعاً چه نتیجه ای را می توان از این وضعیت انتظار داشت؟

استدلالات خود را از قبل آماده کنید. به سوالاتی از این دست پاسخ بدهید که چرا مشتری باید این را از من بخرد؟ چرا باید خود را درگیر زمان بندی های ما کند؟ با صدای بلند تمرین کنید و سپس پاسخ ها یا مقاومت های مخاطب را نیز پیش بینی کنید و آنها را هم بنویسید. البته کلمه به کلمه نوشتن و خواندن از روی یک متن آماده کار جالبی نیست؛ در هنگام تماس، فقط کلمات کلیدی را در جلوی روی تان قرار بدهید. هر وقت که گیر کردید، به آنها مراجعه کنید. هنگامی که توضیحات تان را از قبل آماده دارید، احساس بسیار بهتری خواهید داشت و بهتر می توانید مکالمه را در جهتی که لازم است به پیش ببرید.

 

  1. کنجکاو باشید

خودتان را به پاسخ دادن سوال با سوال عادت بدهید. این باعث می شود که به پاسخ های منفی با جواب های ساده ای مثل «بسیار خوب» یا «باشه» پاسخ ندهید. به جای آنکه اولین پاسخ مخاطب را بپذیرید، بیشتر کنکاش کنید. با همکاران تان مسابقه ۲۰ سوالی برگزار کنید تا مهارت سوال پرسیدن تان تقویت شود. اگر بتوانید طرز فکر خود را از سمت ناراحتی به سمت و سوی کنجکاوی ببرید، دلیل یا دلایلی که مسبب ارائه پاسخ منفی شده اند را پیدا خواهید کرد. از این تاکتیک به طور مستمر استفاده کنید تا جعبه ابزاری از پاسخ های مناسب به «نه» بسازید که به ملکه ذهن تان تبدیل خواهد شد. هنگامی که اطمینان دارید که می توانید موقعیت های منفی را مدیریت کنید، اضطراب و استرس شما کاهش پیدا خواهد کرد.

 

  1. از گفتگوهای درونی منفی و منفی بافی خودداری کنید

اگر به این حساسیت مبتلا شده اید، این مورد از آن مواردی است که می تواند به درمان بیماری شما کمک شایانی کند. سلامتی و ایمنی در این بیماری به حالات ذهنی شما بستگی دارد و جریان داشتن یک گفتگوی منفی در ذهن تان می تواند شما را قانع کند که هر تلاشی بی مورد است. تصورات ذهنی بسیاری از فروشندگان اینگونه است: «الآن می خوام به این معاون زنگ بزنم و اون هم میگه «نه»، من می دونم!» اگر با همین طرز فکر تلفن را بردارید و تماس بگیرید، مطمئن باشید که غیر از این نخواهد شد. این افکار منفی شرایط را برای شکست فراهم می کند. چه بسا در تماسی که با مشتری دارید، به خاطر همین طرز فکر به جای آنکه بگویید «آیا به سرویس ما نیاز دارید؟» چیزی مشابه با این یا به این مضمون را به زبان بیاورید: «به سرویس ما که نیازی ندارید؟ نه؟» به جای اینکه خودتان را درگیر این افکار کنید، مشتری را در یک مسیر درست هدایت کنید و فرصتی را برای وی فراهم کنید تا به شما پاسخ مثبت بدهد. برای رهایی از افکار منفی، کافی است که کمی از کار فاصله بگیرید و برای مدتی کاری را انجام بدهید که عاشق آن هستید و در آن مهارت دارید تا ارزش واقعی خود را دوباره کشف کنید. از این احساس لذت ببرید و این حس را به محیط کارتان وارد کنید.

 

  1. چه چیزی به شما قوت قلب می دهد؟

معمولاً هر کدام از ما چیزی برای خودمان داریم (مثلاً یک یادگاری یا قاب عکس) که وقتی در کنارمان است احساس آرامش می کنیم. بسیاری از ورزشکارها هم برای خودشان چیز خاص یا مراسمی دارند که قبل از هر بازی به سراغ آن می روند. اگرچه شاید خرافاتی یا غیرمنطقی به نظر برسد، اما آنها از این طریق روحیه خود را حفظ می کنند. به عنوان نمونه، مایکل جُردن معمولاً لباس زیر شانسش را زیر یونیفرم تیم شیکاگو بولز می پوشید. ببینید که چه چیزی می تواند برای شما چنین نقشی داشته باشد.

 

بر بیماری حساسیت به «نه» غلبه کنید

با وجود اینکه هیچ کس «نه» شنیدن را دوست ندارد، اما این بخشی از شغل شما به عنوان یک فروشنده است و موفق ترین همکاران شما هم قبلاً این را تجربه کرده اند. همیشه به خودتان یادآوری کنید که این حالت ناخوشایند در نهایت می تواند شما را برای شرایط بهتری آماده کند. فروشندگانی که تجربیات بیشتری دارند بیشتر با این پاسخ های منفی روبرو شده اند و به دلیل آبدیده شدن شان است که نسبت به افرادی که چنین تجربه ای ندارند موفق تر هستند. این تجربیات، شما را برای پیشرفت و/یا درخواست افزایش حقوق و پورسانت در موقعیت بهتری قرار می دهد و بهتر می توانید خودتان باشید و ایده هایتان را پیاده کنید. اگر بتوانید به کمک این شش نکته ساده از این حساسیت دوره ای به سلامت عبور کنید، شرایط را برای دستیابی به موفقیت های چشمگیری فراهم خواهید کرد.


نویسنده اصلی این مطلب که با کمی جرح و تعدیل برای بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی ترجمه شده، آقای کریس گیلِسپای است. آقای گیلسپای یک نویسنده فریلنسر و بنیانگذار شرکتی است که به رشد استارتاپ ها، شرکت های تکنولوژی محور و موسسات غیرانتفاعی کمک می کند.

 

از خوب به عالی: چگونه بهترین فروشنده باشیم

آیا به انگیزه نیاز دارید؟ این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش مجله گویا آی تی را مطالعه کنید.

 

بیشتر فروشندگان احساس می کنند که فوق العاده هستند و کارشان را به نحو احسن انجام می دهند، اما واقعاً اینطور نیست.

فروشنده های خوب فقط به اندازه ای تلاش می کنند که کارشان را از دست ندهند.

اجازه بدهید که برای شما توضیح بدهم که فروشنده های خوب و عالی چطور هستند.

  • اگر به موقع سر کارتان حاضر می شوید، یک فروشنده خوب هستید، اما فروشنده های عالی می دانند که حتی هنگامی که کارشان را سر وقت انجام می دهند، باز هم حداقل یک ربع دیر کرده اند.
  • اگر از مدیر فروش تان بخواهید که یک کتاب مرتبط با مباحث فروش را به شما قرض بدهد، یک فروشنده خوب هستید. اما فروشنده های عالی همیشه تشنه دانش هستند و پشت سر هم خودشان کتاب می خرند.
  • اگر در جلسات فروش سوال بپرسید، فروشنده خوبی هستید. اما فروشنده های عالی خودشان را جای مشتری می گذارند.
  • فروشنده های خوب تلفن را بر می دارند و شماره می گیرند. اما فروشنده های عالی قبل از آنکه گوشی تلفن را بردارند دقیقاً می دانند که چه چیزی را باید به زبان بیاورند و آن را چرا، چه موقع و چگونه به مشتری بگویند.

سه مورد اول به تصمیم شما بستگی دارد؛ تصمیمات ساده ای که به محض اطلاع شما از گزینه هایی که در پیش رو دارید قابلیت تغییر دارند.

اما نکته شماره ۴ داستان متفاوتی را روایت می کند.

روزگاری من هم یک فروشنده «خوب» بودم و از آن وضعیت متنفر بودم. من دوست ندارم که در هیچ یک از کارهایی که انجام می دهم «خوب» باشم. مخصوصاً هنگامی که نوبت به فروش می رسد.

بنابراین، اینطور شد که از درآمد ناچیز ۱۸ هزار دلار در سال با کار در یک پاساژ، به درآمد سالانه ۱۸۰ هزار دلار به عنوان یک کارگزار فروش رسیدم.

چیزی که من در اینجا از آن حرف می زنم پول واقعی است، نه آن سبک زندگی های ظاهری و فریبکارانه ای که در شبکه های اجتماعی مشاهده می کنید.

 

از خوب به عالی

من یک سیستم فروش را ابداع کردم (مجموعه ای از سوالاتی که به شکل محاوره ای بیان می شد) که رایج ترین دلایل مشتریان برای مقاومت در برابر خرید (objection یا اعتراضات مشتری) را حتی پیش از آنکه ظاهر شوند از بین می برد.

از آن به بعد دیگر لازم نبود که با پاسخ هایی از این دست کنار بیایم که «نه، ممنون. نیاز یا تمایلی نداریم»، یا اینکه «می ریم یه دور می زنیم بر می گردیم!»

من یاد گرفتم که دقیقاً باید چه بگویم تا دور از دسترس ترین افراد تصمیم گیرنده را به پشت خط تلفن بکشانم.

من همه تاکتیک های قدیمی فروشی که تاثیرگذار نبودند را دور ریختم و مجموعه ای از سوالاتی را طراحی کردم که جرقه مکالماتی را می زدند که به کمک آنها می توانستم نقاط حساس، مشکلات و انگیزه های خرید مشتری بالقوه را به سرعت پیدا کنم. سوالاتی را طراحی کردم که باعث می شد که مشکلاتی به چشم مشتری بیاید که تا قبل از اینکه من تماس بگیرم، اصلاً نمی دانست که چنین چالش هایی بر زندگی وی سایه انداخته است.

اما نقاط قوت سوالات فروش من به همینجا ختم نمی شود.

من سوالات فروش جدیدی را طراحی کردم که بدون اینکه باعث بشود که مشتری حالت دفاعی به خود بگیرد، نقش واقعی و مهم او در فرآیند خرید را آشکار می کرد، بازه زمانی مناسب وی را شناسایی کرده و حتی فرآیند خرید را نیز روشن می ساخت.

یکی از بزرگترین مقاومت هایی که فروشنده ها در مراحل انتهایی فروش با آن مواجه می شوند، اعلام «فقدان بودجه لازم» از سوی مشتری است، بنابراین من بر خلاف توصیه های رایج و متداول فروش، یک مرحله به مراحل ابتدایی فرآیند فروش اضافه کردم تا سوالات لازم درباره بودجه مشتری را به روش خودم بپرسم و حقیقت واقعی را دریافت کنم.

این برنامه ریزی برای فرآیند فروش و حفظ آن چیزی بود که بازی را به نفع من تغییر داد.

استفاده از یک سیستم ساده فروش که در کسب و کارهای مختلف به کار می آمد به من امکان داد تا چیزی فراتر از اهداف تعیین شده را محقق کنم و سرانجام، ابزار و اعتماد به نفس لازم را در اختیار من قرار داد تا شرکت های خودم را تأسیس کنم.

فروش یک حرفه عالی و فوق العاده است. هر چه به مردم بیشتر کمک کنید تا به چیزی که به دنبال آن هستند دست پیدا کنند، خودتان سریع تر به چیزی که به دنبالش هستید دست پیدا خواهید کرد.

اما همه چیز در نهایت به این سوال مهم ختم می شود که واقعاً چه می خواهید.

آیا می خواهید خوب باشید؟ یا اینکه می خواهید عالی و بهترین باشید؟


نویسنده این مطلب که با اندکی جرح و تعدیل برای بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی ترجمه شده، آقای مایکل پِدون است. آقای پدون بنیانگذار و مدیرعامل یکی از شرکت های مطرح در زمینه بازاریابی و فروش است. 

 

از خوب به عالی: چگونه بهترین فروشنده باشیم

آیا به انگیزه نیاز دارید؟ این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش مجله گویا آی تی را مطالعه کنید.

 

بیشتر فروشندگان احساس می کنند که فوق العاده هستند و کارشان را به نحو احسن انجام می دهند، اما واقعاً اینطور نیست.

فروشنده های خوب فقط به اندازه ای تلاش می کنند که کارشان را از دست ندهند.

اجازه بدهید که برای شما توضیح بدهم که فروشنده های خوب و عالی چطور هستند.

  • اگر به موقع سر کارتان حاضر می شوید، یک فروشنده خوب هستید، اما فروشنده های عالی می دانند که حتی هنگامی که کارشان را سر وقت انجام می دهند، باز هم حداقل یک ربع دیر کرده اند.
  • اگر از مدیر فروش تان بخواهید که یک کتاب مرتبط با مباحث فروش را به شما قرض بدهد، یک فروشنده خوب هستید. اما فروشنده های عالی همیشه تشنه دانش هستند و پشت سر هم خودشان کتاب می خرند.
  • اگر در جلسات فروش سوال بپرسید، فروشنده خوبی هستید. اما فروشنده های عالی خودشان را جای مشتری می گذارند.
  • فروشنده های خوب تلفن را بر می دارند و شماره می گیرند. اما فروشنده های عالی قبل از آنکه گوشی تلفن را بردارند دقیقاً می دانند که چه چیزی را باید به زبان بیاورند و آن را چرا، چه موقع و چگونه به مشتری بگویند.

سه مورد اول به تصمیم شما بستگی دارد؛ تصمیمات ساده ای که به محض اطلاع شما از گزینه هایی که در پیش رو دارید قابلیت تغییر دارند.

اما نکته شماره ۴ داستان متفاوتی را روایت می کند.

روزگاری من هم یک فروشنده «خوب» بودم و از آن وضعیت متنفر بودم. من دوست ندارم که در هیچ یک از کارهایی که انجام می دهم «خوب» باشم. مخصوصاً هنگامی که نوبت به فروش می رسد.

بنابراین، اینطور شد که از درآمد ناچیز ۱۸ هزار دلار در سال با کار در یک پاساژ، به درآمد سالانه ۱۸۰ هزار دلار به عنوان یک کارگزار فروش رسیدم.

چیزی که من در اینجا از آن حرف می زنم پول واقعی است، نه آن سبک زندگی های ظاهری و فریبکارانه ای که در شبکه های اجتماعی مشاهده می کنید.

 

از خوب به عالی

من یک سیستم فروش را ابداع کردم (مجموعه ای از سوالاتی که به شکل محاوره ای بیان می شد) که رایج ترین دلایل مشتریان برای مقاومت در برابر خرید (objection یا اعتراضات مشتری) را حتی پیش از آنکه ظاهر شوند از بین می برد.

از آن به بعد دیگر لازم نبود که با پاسخ هایی از این دست کنار بیایم که «نه، ممنون. نیاز یا تمایلی نداریم»، یا اینکه «می ریم یه دور می زنیم بر می گردیم!»

من یاد گرفتم که دقیقاً باید چه بگویم تا دور از دسترس ترین افراد تصمیم گیرنده را به پشت خط تلفن بکشانم.

من همه تاکتیک های قدیمی فروشی که تاثیرگذار نبودند را دور ریختم و مجموعه ای از سوالاتی را طراحی کردم که جرقه مکالماتی را می زدند که به کمک آنها می توانستم نقاط حساس، مشکلات و انگیزه های خرید مشتری بالقوه را به سرعت پیدا کنم. سوالاتی را طراحی کردم که باعث می شد که مشکلاتی به چشم مشتری بیاید که تا قبل از اینکه من تماس بگیرم، اصلاً نمی دانست که چنین چالش هایی بر زندگی وی سایه انداخته است.

اما نقاط قوت سوالات فروش من به همینجا ختم نمی شود.

من سوالات فروش جدیدی را طراحی کردم که بدون اینکه باعث بشود که مشتری حالت دفاعی به خود بگیرد، نقش واقعی و مهم او در فرآیند خرید را آشکار می کرد، بازه زمانی مناسب وی را شناسایی کرده و حتی فرآیند خرید را نیز روشن می ساخت.

یکی از بزرگترین مقاومت هایی که فروشنده ها در مراحل انتهایی فروش با آن مواجه می شوند، اعلام «فقدان بودجه لازم» از سوی مشتری است، بنابراین من بر خلاف توصیه های رایج و متداول فروش، یک مرحله به مراحل ابتدایی فرآیند فروش اضافه کردم تا سوالات لازم درباره بودجه مشتری را به روش خودم بپرسم و حقیقت واقعی را دریافت کنم.

این برنامه ریزی برای فرآیند فروش و حفظ آن چیزی بود که بازی را به نفع من تغییر داد.

استفاده از یک سیستم ساده فروش که در کسب و کارهای مختلف به کار می آمد به من امکان داد تا چیزی فراتر از اهداف تعیین شده را محقق کنم و سرانجام، ابزار و اعتماد به نفس لازم را در اختیار من قرار داد تا شرکت های خودم را تأسیس کنم.

فروش یک حرفه عالی و فوق العاده است. هر چه به مردم بیشتر کمک کنید تا به چیزی که به دنبال آن هستند دست پیدا کنند، خودتان سریع تر به چیزی که به دنبالش هستید دست پیدا خواهید کرد.

اما همه چیز در نهایت به این سوال مهم ختم می شود که واقعاً چه می خواهید.

آیا می خواهید خوب باشید؟ یا اینکه می خواهید عالی و بهترین باشید؟


نویسنده این مطلب که با اندکی جرح و تعدیل برای بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی ترجمه شده، آقای مایکل پِدون است. آقای پدون بنیانگذار و مدیرعامل یکی از شرکت های مطرح در زمینه بازاریابی و فروش است. 

 

وقت شناسی در فروش: چه موقع باید با مشتری تماس بگیریم؟

با عجله کردن و تماس زودهنگام، وقت خودتان را تلف نکنید و خریدار را نیز آزار ندهید و او را از خود نرانید.

 

برای اولین بار، چه وقت با مشتری تماس می گیرید؟ چند دقیقه بعد از آنکه اطلاعات تماسش به دست تان رسید؟ ۲۴ ساعت بعد؟ یا بعد از اینکه اصطلاحاً کمی او را «پرورش» دادید؟

اخیراً در همین زمینه با یکی از مشتریان شرکت (شرکت ما خدمات بازاریابی و فروش ارائه می کند) گفتگو می کردم. هر دوی ما بر سر این مورد توافق داشتیم که اگر کسی یک فرم تماس را تکمیل و ارسال کرد، برای استفاده از یک دوره آزمایشی درخواست داد یا به هر محرک دیگری که حاکی از علاقه زیاد وی است واکنش نشان داد، تماس فوری با وی معقول و منطقی است. اما بیشتر بحث ما بر سر مشتریانی بود که در مراحل پایین تری از قیف فروش قرار می گیرند و علاقه کمتری از خود نشان می دهند.

ما در بحث خود به عوامل مختلفی، مانند حجم معامله و میانگین طول چرخه فروش اشاره کردیم. به عنوان مثال، یکی از مشتریان شرکت ما محصول ارزان قیمتی دارد که تجربه نشان داده که اگر در عرض ۲۴ ساعت بعد از تعامل مشتریان بالقوه با وبسایت با آنها تماس گرفته شود، احتمال خرید تا ۳۵۰ درصد افزایش پیدا می کند. طبیعتاً برای اطلاع از این تعامل، باید نظارت مستمری روی رفتار کاربران وبسایت وجود داشته باشد و با استفاده از ابزارهای مختلف و جمع آوری اطلاعات لازم، گفتگوی نسبتاً شخصی سازی شده و متناسبی با مشتری بالقوه آغاز شود.

یکی دیگر از مشتریان شرکت، محصولی را عرضه می کند که دوره استفاده از آن شش ماهه است و میانگین قیمت آن بیشتر از ۱۰۰ دلار است. تجربه عملی فروشندگان این شرکت نشان می دهد که عجله کردن در تماس باعث به هم ریختن فرآیند و چرخه فروش می شود. بنابراین، نحوه کار شرکت مزبور به این شکل است که تا زمانی که مشتری راغب را با توجه به رفتارش به مرحله خاصی نرسانده اند، او را در اختیار فروشنده قرار نمی دهند. مشتریان بعد از مشاهده رفتارهای خاصی در چرخه پرورش مشتری راغب به بخش فروش ارجاع داده می شوند.

استفاده از چنین فرآیندی به دو دلیل اهمیت دارد: هنگامی در جهت فروش تلاش می شود که مشتری آماده است و به فروشنده کمک می کند تا وقت خود را با افراد مناسب و در موعد مناسبی صرف کند. این در فروش و فروشندگی اهمیت به سزایی دارد، چرا که زمان همیشه محدود است و در نتیجه، همیشه باید به نحو احسن از آن بهره برداری کرد.

من آموخته ام که می توانم هر کاری را انجام بدهم، اما نمی توانم همه کارها را انجام بدهم… حداقل نه در آنِ واحد. بنابراین اولویت های خود را نه با توجه به کارهایی که انجام می دهید، بلکه با توجه به وقتی که باید برای آنها بگذارید تعیین کنید. همه چیز به زمان بندی وابسته است.

دَن میلان، قهرمان ورزشی، نویسنده و استاد دانشگاه.

 

در اینجا به چند نکته اشاره می کنم که در هنگام تصمیم گیری برای پا پیش گذاشتن باید به آنها توجه داشته باشید:

  • همیشه فرض را بر این نگذارید که هر چه زودتر، بهتر. عجله کردن می تواند برای مشتری آزاردهنده باشد و حتی چه بسا به همین خاطر معامله را از دست بدهید.
  • یک فرآیند ایجاد کنید. تصور نکنید که همه اعضای تیم فروش کارشان را بلدند. توافق نامه سطح خدمات (Service Level Agreement) تنظیم کنید و اطمینان پیدا کنید که با توجه به موفقیت های قبلی، همه با بهترین روش ها آشنایی دارند.
  • برای تشخیص زمان مناسب از اتوماسیون کمک بگیرید. اتوماسیون با توجه به افزایش بازشدن ایمیل ها یا فعالیت و تعامل کاربر و امثال اینها امتیازی را برای مشتری راغب در نظر می گیرد که حاکی از میزان آمادگی وی است. برای فروشندگان اعلان یا هشدار خودکار تنظیم کنید تا به محض اینکه یک مشتری به مرحله مناسب رسید، کار خود را آغاز کنند.
  • از سوال کردن واهمه ای نداشته باشید. اینکه از مشتری بپرسید که بهترین وقت برای گفتگو درباره محصولات یا خدمات تان چه زمانی است هیچ ایرادی ندارد. به تیم فروش تان اجازه بدهید که مشتری های فاقد آمادگی لازم را برای پرورش به تیم بازاریابی ارجاع بدهند. این فرآیند بده و بستان را برای بخش فروش و بازاریابی تسهیل کنید.

برای تعیین زمان مناسب می توانید از روشهای متعددی استفاده کنید، اما همیشه نکاتی که در این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش مجله گویا آی تی به آنها اشاره کردیم را به خاطر داشته باشید.

 

نویسنده اصلی این مطلب آقای بیل بینچ است. آقای بینچ دارای مدرک کارشناسی بازاریابی از دانشگاه آریزوناست و مدیر فروش و موفقیت مشتری یکی از شرکت های مطرح بازاریابی و فروش در ایالات متحده است.