حس تشخیص لامسه در مغز انسان فراتر از بدن وی عمل می‌کند

لوک میلر؛ متخصص علوم اعصاب هنگام کار با میله پرده نصب شده در آپارتمان خود با یک موضوع تحقیقاتی عجیب مواجه شد. زمانی‌که وی با میله به یک جسم ضربه زد؛ حتی بدون مشاهده شی نیز قادر به تعیین محل تماس میله با جسم بود. این پدیده نشان‌دهنده عملکردی مشابه حس لامسه در بدن انسان است. یادآوری چنین تجربه‌ای برای آقای میلر کمی عجیب به‌نظر می‌رسید؛ لذا وی به آزمایشگاه مراجعه کرد و این موضوع را مورد بررسی قرار داد.

ادراک لمسی از طریق ابزارها مفهوم چندان جدیدی نیست؛ اگرچه این پدیده به شکلی گسترده مورد بررسی قرار نگرفته است. در قرن 17 فیلسوفی با نام رنه دکارت به بررسی توانایی اشخاص نابینا در تشخیص محیط پیرامون خود از طریق عصای مخصوص قدم زدن پرداخت. اگرچه دانشمندان در زمینه استفاده از ابزارها دست به تحقیقات گسترده‌ای زدند؛ اما آن‌ها به‌طور معمول بر نحوه حرکت دادن ابزارها توسط افراد تمرکز داشتند. به گفته آقای میلر، “محققان غالبا از جنبه حسی به‌کارگیری ابزارها غافل بودند.”

در جریان مطالعه تحقیقاتی موسسه Nature در سال 2018، لوک میلر و همکارانش در دانشگاه کلود برنارد لیون 1 کشور فرانسه گزارش دادند که انسان با تماس دادن ابزارهای دستی به اشیاء مختلف به‌خوبی می‌تواند محل برخورد جسم با ابزار را تعیین نماید؛ گویی که شی مذکور را با پوست بدن خود لمس می‌کند. یک ابزار برخلاف پوست بدن فاقد رشته‌های عصبی است؛ بنابراین مغز انسان چگونه به زمان و مکان لمس اشیاء پی خواهد برد؟ نتایج یک پژوهش پیوسته که در شماره ماه دسامبر نشریه Current Biology منتشر شده است؛ نشان می‌دهند که مناطق مغزی فعال در زمینه ادراک لمسی بدن، هنگام استفاده از یک ابزار نیز رفتار مشابهی خواهند داشت. به گفته آقای میلر، این ابزار همانند نمونه تعمیم‌یافته سیستم لامسه بدن عمل می‌کند.

سیستم لامسه انسان از دست تا مغز وی توسعه یافته است

محققان در آزمایش اولیه از 16 فرد دست‌راست درخواست کردند تا حین لمس یک میله چوبی 1 متری، مکان تماس دست خود با میله را تعیین نمایند. به‌طور کلی در جریان 400 نوبت انجام آزمایش، هر فرد به مقایسه مکان‌های لمس شده بر روی جسم پس از 2 نوبت تماس دست پرداخت. شرکت‌کنندگان در صورت احساس تفاوت میان موقعیت‌ها از پاسخ‌دهی امتناع می‌کردند. این افراد در صورت احساس لمس موقعیت‌های مشابه با ضربه زدن بر روی یک پدال اعلام کردند که مکان لمس شده به دست آن‌ها دور یا نزدیک است.

حتی با وجود عدم تجربه کار با میله یا بازخورد گرفتن شرکت‌کنندگان از عملکرد خود، پاسخ‌های آن‌ها به‌طور متوسط از دقت 96 درصدی برخوردار بود. در طول مدت آزمایش، محققان با استفاده از الکترودهای نصب شده بر روی پوست سر، فعالیت قشر مغزی افراد شرکت‌کننده را ثبت نموده و دریافتند که مکان تماس ابزار با اشیاء محیطی به سرعت توسط قشر مغز پردازش می‌شود. در صورت تماس میله با موقعیتی مشابه در 2 نوبت متوالی، شاهد نوعی سرکوب ویژه پاسخ‌های عصبی در مناطقی از مغز هستیم؛ نقاطی شامل قشر ادراکی اصلی و قشر جداری عقبی که پیش‌تر به‌عنوان مسئول ادراک لمسی در بدن شناخته شده‌اند.

برخی شواهد موجود نشان می‌دهند که با ارسال مکرر محرک‌های مشابه به مناطق حسی مغز، پاسخ‌های عصبی پس‌زمینه آن‌ها به‌نوعی سرکوب می‌شوند. این سرکوب مکرر قابل اندازه‌گیری بوده و به‌عنوان یک “تمبر زمانی” جهت تشخیص زمان استخراج محرک در مغز به‌کار گرفته می‌شود. در جریان پژوهش فوق، برخی شرکت‌کنندگان در عوض میله اقدام به لمس بازوی خود نمودند. در این‌حالت نیز تیم تحقیقاتی با نوعی سرکوب مکرر و مشابه در همان مناطق مغز و با مقیاس زمانی یکسان مواجه شد. قشر حسی ظرف مدت 52 میلی‌ثانیه (حدودا یک‌بیستم ثانیه) پس از تماس با میله و بازو سرکوب شد. طی مدت 80 میلی‌ثانیه، سرکوب فعالیت در کل قشر جداری خلفی گسترش یافت. به گفته آلساندرو فارن؛ متخصص علوم اعصاب در مرکز تحقیقاتی علوم اعصاب لیون در کشور فرانسه و نویسنده ارشد هر 2 پژوهش، نتایج فوق نشان می‌دهند که مکانیسم‌های عصبی جهت تشخیص موقعیت لمس ابزارها با سازوکار مورد استفاده هنگام تعیین مکان لمس بدن، شباهت چشمگیری دارد. به گفته آقای میلر، “میله پس از هر نوبت تماس برای مدت حدودا 100 میلی‌ثانیه نوسان می‌کند. بنابراین تا زمان پایان لرزش میله در دست، افراد به موقعیت تماس‌ها طی ده‌ها میلی‌ثانیه قبل پی برده‌اند.” نوسانات میله از طریق حسگرهای لمسی یکپارچه با پوست موسوم به گیرنده‌های Pacinian تشخیص داده می‌شوند. سپس سیگنال‌های عصبی از طریق این گیرنده‌ها به قشر حسی مغز ارسال خواهند شد. شبیه‌سازی کامپیوتری عملکرد گیرنده‌های Pacinian در دست نشان داد که اطلاعات مربوط به محل تماس دست با میله ظرف مدت 20 میلی‌ثانیه به‌طور موثر قابل استخراج است.

نوسانات میله احتمالا اطلاعات کلیدی موردنیاز برای تعیین موقعیت لمس را فراهم خواهد کرد. محققان با استفاده از همین میله به بررسی رفتار بیماری پرداختند که بازوی راست وی فلج شده بود. چنین وضعیتی بدان معناست که وی قادر به تشخیص مکان لمس عضو فلج شده نیست. با این‌حال نامبرده کماکان توانست فرامین لمسی سطحی را درک نماید. بعلاوه وی با گرفتن میله در هر 2 دست خود موفق شد مکان لمس میله را تعیین کند. فعالیت مغزی بیمار حین انجام این فعالیت نیز مشابه افراد سالم بود. بر اساس اظهارات آقای فارن، “این یافته‌های کاملا متقاعدکننده نشان می‌دهند که لرزش‌های دریافتی هنگام لمس میله برای تشخیص موقعیت تماس‌ها توسط مغز فرد بیمار کفایت خواهند کرد.” این نتایج در کنار یکدیگر نشان می‌دهند که افراد با وجود مکانیسم‌های عصبی مشابه برای ادراک لمسی در بدن قادر به تعیین موقعیت لمس یک شی به شیوه‌ای سریع و موثر خواهند بود. آقای فارن تاکید می‌کند که در جریان مطالعات انجام شده، هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که این ابزار به بخشی از بدن وی تبدیل شده است. به گفته این متخصص علوم اعصاب، “چنین عملی نشان‌دهنده نوعی تجسم حسی است که در آن مغز با استفاده مجدد از دانش خود پیرامون بدن، راهبردهای جدیدی را جهت مواجهه با اشیاء تعریف می‌کند.”

اسکات فری؛ محقق و متخصص عصب‌شناسی در دانشگاه میسوری معتقد است که چنین عملکردی واقعا زیبا، جامع و قابل‌تامل است. آقای فری که در انجام پژوهش‌های فوق مشارکت نداشته بر این باور است که “نتایج مطالعات اخیر به کسب اطلاعات بیش‌تر در خصوص طراحی پروتزهای مناسب‌تر کمک خواهند کرد؛ چرا که نشان می‌دهند اشیاء بی‌جان به‌صورت بالقوه می‌توانند به روشی جهت کشف اطلاعات دنیای پیرامون و انتقال آن‌ها به سیستم‌های حسی تبدیل شوند. اکنون مردم جهان در خصوص طراحی پروتزها حقیقتا چنین ذهنیتی ندارند؛ اما ظاهرا بایستی نگرش خود را تغییر دهند. بنابراین نتایج مطالعات فوق می‌توانند به خلق یک ایده درمانی جدید و نوآورانه منجر شوند.”

نوشته حس تشخیص لامسه در مغز انسان فراتر از بدن وی عمل می‌کند اولین بار در اخبار تکنولوژی و فناوری پدیدار شد.

توضیح دانشمندان در خصوص تاثیرات واقعی شکر بر مغز انسان

تقریبا همگی ما عاشق خوراکی‌های شیرین هستیم؛ اما وجود قند فراوان در رژیم غذایی انسان می‌تواند موجب افزایش وزن، چاقی، دیابت تیپ 2 و پوسیدگی دندان‌ها شود. همگی ما می‌دانیم که خوردن شیرینی، بستنی، کلوچه، کیک، نوشابه و انواع نوشیدنی‌های قندی برای سلامتی انسان مضر است؛ اما گاهی مقاومت در برابر این خوراکی‌ها اقدامی بسیار دشوار خواهد بود. به‌نظر می‌رسد که مغز بعضا شدیدا انسان را به مصرف چنین خوراکی‌هایی وسوسه می‌کند.

آمی ریچلتیک؛ متخصص علوم اعصاب و محقق ارشد دانشگاه وسترن در تحقیقات اخیر خود به بررسی نحوه تاثیر رژیم‌های غذایی چاق‌کننده یا تشدیدکننده چاقی بر عملکرد مغز پرداخته است. هدف از انجام چنین پژوهشی این است که نحوه تاثیر خوراکی‌ها بر رفتار انسان مشخص شود. بعلاوه روشن شود که آیا سایر عوامل مرتبط با سبک زندگی نیز بر تغییرات عملکرد مغز تاثیرگذار هستند یا خیر.

بدن انسان می‌تواند نسبت به قند بسیار حساس باشد. گلوکز از واژه یونانی glukos به‌معنای شیرین الهام گرفته شده است. گلوکز سوخت موردنیاز سلول‌های تشکیل‌دهنده بدن از جمله سلول‌های مغزی و عصبی را تامین می‌کند.

خوردن قند موجب افزایش هورمون دوپامین می‌شود

بر اساس اصل تکامل، اجداد بدوی ما از رژیم غذایی نامناسبی برخوردار بودند. غذاهای قندی از جمله منابع فوق‌العاده انرژی به‌شمار می‌روند؛ به همین دلیل مصرف خوراکی‌های شیرین مشخصا لذت‌بخش خواهد بود. موادغذایی با طعم ناخوشایند، تلخ یا ترش احتمالا آلوده، پوسیده یا مسموم بوده و موجب بیماری انسان می‌شوند.

بنابراین بدن انسان به منظور افزایش حداکثری شانس بقای خود به‌عنوان یک موجود زنده دارای یک سیستم مغزی است که انسان را به مصرف غذاهای شیرین ترغیب می‌کند؛ چرا که این خوراکی‌ها، منابع فوق‌العاده انرژی و سوخت موردنیاز بدن به‌شمار می‌روند. با مصرف غذاهای شیرین، سیستم پاداش مغز موسوم به دوپامین مزولیمبیک فعال می‌شود. دوپامین یک ماده شیمیایی در مغز است که توسط نورون‌های عصبی ترشح می‌شود و نشان‌دهنده وقوع یک رویداد مثبت است. با فعال‌سازی سیستم پاداش‌دهی، رفتارهای مغزی تشدید می‌شوند و اشتیاق انسان برای تکرار مجدد این قبیل اقدامات را افزایش می‌دهند. دوپامین آزاد شده در اثر مصرف خوراکی‌های قندی موجب یادگیری سریع مغز جهت یافتن مقادیر بیش‌تری از این غذاها خواهد شد. امروزه محیط اطراف ما مملو از خوراکی‌های شیرین و پرانرژی است و برای دریافت انرژی مشخصا لازم نیست از موادغذایی قندی استفاده کنیم؛ چرا که خوراکی‌های حاوی قند تقریبا در همه جا یافت می‌شوند. متاسفانه مغز ما به لحاظ عملکردی کماکان شباهت بسیار زیادی با اجداد پیشین ما دارد و واقعا به مصرف خوراکی‌های شیرین، تمایل نشان می‌دهد. اما مصرف بیش از اندازه مواد قندی موجب بروز چه فعل و انفعالاتی در مغز می‌شود؟

آیا مصرف مواد قندی موجب تغییر ساختار عصبی مغز می‌شود؟

مغز انسان از طریق فرآیندی موسوم به نوروپلاستیست همواره مشغول بازسازی و بازنویسی ساختار عصبی خود است. این بازسازی می‌تواند در سیستم پاداش‌دهی مغز نیز روی دهد. فعال شدن مکرر مکانیسم پاداش‌دهی در اثر مصرف داروها و مقادیر فراوان خوراکی‌های قندی باعث می‌شود تا مغز با تحریکات مکرر سازگار شده و نهایتا به شکل‌گیری نوعی حالت تحمل (مقاومت) منتهی خواهد شد. چنین وضعیتی در خصوص غذاهای شیرین بدان معناست که دستیابی به احساس خوشایند گذشته به‌تدریج مستلزم مصرف مقادیر بیش‌تری از این خوراکی‌ها است. این پدیده یکی از مشخصه‌های کلاسیک اعتیاد به‌شمار می‌رود.

اعتیاد غذایی یکی از موضوعات بحث‌برانگیز در میان دانشمندان و پزشکان محسوب می‌شود. اگرچه وابستگی فیزیکی بدن به برخی داروها، پدیده‌ای قابل درک به‌شمار می‌رود؛ اما احتمال اعتیاد به غذا هنگام مصرف آن به‌عنوان یک ماده حیاتی کماکان موضوعی قابل بحث است.

نیاز مغز انسان به قند به‌تدریج افزایش پیدا می‌کند

صرف‌نظر از نیاز انسان به غذا جهت تامین انرژی موردنیاز بدن، بسیاری از افراد در شرایط ویژه‌ای نظیر اضطراب، گرسنگی و مشاهده خوراکی‌های جذاب (یک برش کیک خوشمزه در کافی‌شاپ) دچار هوس‌های غذایی می‌شوند. ما برای مقاومت کردن در برابر این هوس بایستی پاسخ طبیعی بدن که موجب افراط در مصرف خوراکی‌ها می‌شود را مهار نماییم. شبکه‌ای از نورون‌های مهارکننده در کنترل رفتارهای انسان نقش بسزایی دارد. این سلول‌های عصبی در قشر جلویی مغز متمرکز شده‌اند. این منطقه کلیدی از مغز در تصمیم‌گیری‌ها، کنترل حرکات و تاخیر در احساس رضایت تاثیرگذار است. نورون‌های مهارکننده همانند ترمزهای مغز هستند و هورمونی شیمیایی موسوم به GABA را ترشح می‌کنند. تحقیقات انجام شده بر روی موش‌های صحرایی نشان می‌دهند که رژیم‌های غذایی با قند بالا می‌تواند رفتار نورون‌های عصبی مهارکننده را تغییر دهد. بعلاوه قدرت کنترل رفتار و تصمیم‌گیری در موش‌های دریافت‌کننده رژیم قندی به‌مراتب کمتر بود. این پدیده نشان می‌دهد که موادغذایی مصرفی می‌توانند بر توانایی مقاومت انسان در برابر هوس‌ها تاثیرگذار باشند. دشواری تغییر رژیم غذایی برای برخی افراد نیز احتمالا از همین عامل ناشی می‌شود.

در یک پژوهش جدید از مردم درخواست شد تا میزان تمایل خود برای مصرف میان‌وعده‌هایی با کالری بالا را در زمان احساس گرسنگی یا سیری ارزیابی نمایند.  افرادی که از رژیم‌های غذایی پرچرب و با قند بالا به‌طور مرتب استفاده می‌کنند؛ حتی در مواقع عدم گرسنگی نیز تمایل بیش‌تری به دریافت میان‌وعده‌ها نشان می‌دهند. این پدیده نشان می‌دهد که مصرف پیوسته موادغذایی دارای قند بالا موجب تشدید هوس‌های غذایی می‌شود. چنین وضعیتی به شکل‌گیری چرخه معیوب مصرف هرچه بیش‌تر خوراکی‌ها منتهی خواهد شد.

مصرف مواد قندی می‌تواند فرآیند شکل‌گیری حافظه را مختل نماید

هیپوکامپ یکی دیگر از مناطق مغز است که تحت‌ثاثیر رژیم‌های غذایی با قند بالا قرار می‌گیرد. این قسمت به‌عنوان مرکز کلیدی حافظه در مغز شناخته می‌شود. تحقیقات نشان می‌دهند که موش‌های دریافت‌کننده رژیم غذایی با قند بالا از قوه حافظه ضعیف‌تری جهت به یاد آوردن موقعیت مکانی اشیاء پیش‌تر رویت شده برخوردار هستند. تغییرات ناشی از مصرف قند در هیپوکامپ شامل کاهش تعداد نورون‌های جدیدا متولد شده و افزایش هورمون‌های شیمیایی مرتبط با التهاب هستند. پیدایش نورون‌های جدید برای رمزنگاری اطلاعات حافظه حیاتی خواهد بود.

چگونه از مغز خود در مقابل قند محافظت کنیم؟

سازمان بهداشت جهانی توصیه می‌کند که کالری دریافتی از قند افزوده شده به خوراکی‌ها معادل 5 درصد کالری دریافتی روزانه باشد. این رقم معادل مصرف 25 گرم (6 قاشق چای‌خوری) شکر است. با توجه به این‌که بزرگسالان کانادایی روزانه به‌طور متوسط 85 گرم (معادل 20 قاشق چای‌خوری) شکر مصرف می‌کنند؛ لذا اعمال چنین تغییری در رژیم غذایی برای بسیاری از افراد دشوار خواهد بود.

از همه مهم‌تر قابلیت‌های نوروپلاستی مغز به آن امکان می‌دهند تا خود را با رژیم‌های غذایی دارای قند پایین هماهنگ نماید و تمرینات جسمانی نیز به تسریع این فرآیند کمک خواهند کرد. غذاهای سرشار از چربی‌های امگا 3 (شامل روغن ماهی، آجیل و دانه‌های خوراکی) از سیستم عصبی محافظت نموده و میزان مواد شیمیایی موردنیاز مغز برای شکل‌گیری نورون‌های جدید را افزایش خواهد داد.

اگرچه کنار گذاشتن عاداتی نظیر خوردن دسر و مصرف بیش از اندازه قهوه احتمالا کار چندان آسانی نیست؛ اما یقینا مغز به‌خاطر برداشتن چنین گام‌های مثبتی، قدردان شما خواهد بود. برداشتن نخستین قدم غالبا دشوارترین کار ممکن است و اعمال اصلاحات در رژیم غذایی غالبا با گذر زمان تسهیل خواهد شد.

نوشته توضیح دانشمندان در خصوص تاثیرات واقعی شکر بر مغز انسان اولین بار در اخبار تکنولوژی و فناوری پدیدار شد.

مغز سگ‌ها همانند انسان قادر به پردازش اعداد و ارقام است

برخی رفتارهای انسان در مقابل اعداد و ارقام ذاتی هستند. به‌عنوان مثال انسان از قابلیت شمارش تعداد اشیا قابل‌رویت توسط خود برخوردار است. این قابلیت حتی در نوزادان به‌تازگی متولد شده نیز وجود دارد. این نوزادان قادر به تشخیص تفاوت میان مقادیر یکسان و متفاوت اشیا هستند؛ اما چنین مهارتی صرفا مختص به انسان نیست.

چنین حساسیتی نسبت به ارقام که از تفکر انتزاعی یا یادگیری ناشی نمی‌شود؛ توانایی شمارشی (Numerosity) نام دارد و در سراسر قلمرو حیوانات از میمون‌ها گرفته تا ماهی‌ها و زنبورها قابل‌رویت است.

اکنون تیم تحقیقاتی دانشگاه Emory با کمک تعدادی از سگ‌های دوست‌داشتنی دریافته که ساختار بخش‌هایی از مغز انسان که در فرآیند شمارش دخیل هستند؛ حداقل از حدود 90 تا 100 میلیون سال پیش و زمانی که سگ‌ها و انسان‌ها مسیرهای تکاملی مختلفی را طی کرده‌اند؛ بدون‌تغییر حفظ شده است. لورن آولت؛ روان‌شناس مشهور می‌گوید: “ما به منظور دستیابی به درکی عمیق از نحوه عملکرد نورون‌های مغزی سگ‌ها هنگام مشاهده مقادیر متفاوتی از اشکال دایروی، ساختار مغز آن‌ها را مستقیما مورد بررسی قرار دادیم. این پژوهش به ما امکان داد تا به نقاط ضعف مطالعات رفتاری پیشین در خصوص سگ‌ها و برخی موجودات دیگر پی ببریم.”

محققان 11 سگ نر و ماده از جمله Daisy، Bhubo و Truffles را برای نشستن آرام و بی‌حرکت در دستگاه MRI آموزش دادند. اما در ازای اعمال سگ‌ها در دستگاه MRI هیچ‌گونه پاداشی به آن‌ها داده نشد. این پدیده یکی از تفاوت‌های کلیدی پژوهش جدید با مطالعات پیشین در زمینه توانایی شمارشی حیوانات به‌شمار می‌رود. در مطالعات قبلی، حیوانات تحت آموزش قرار گرفته و برای انجام امور شمارشی، پاداش دریافت می‌کردند.

سپس محققان نحوه واکنش مغز سگ‌ها به تغییر تعداد نقاط موجود روی صفحه را مورد بررسی قرار دادند. با افزایش نرخ تغییر تعداد نقاط بر روی صفحه، 8 قلاده از 11 سگ مورد مطالعه، واکنش مغزی شدیدتری از خود نشان دادند. به‌عنوان مثال شدت واکنش‌ها در الگوی 2:10 نسبت به 4:8 بیش‌تر بود.

نمونه‌هایی از الگوهای تصویری نمایان شده در مقابل سگ‌ها

اگرچه با حفظ نرخ تغییر تعداد نقاط و دستکاری اندازه و موقعیت آن‌ها، مغز سگ‌ها رفتار متفاوتی از خود بروز داد. این پدیده نشان‌دهنده آن است که سگ‌ها مشخصا به تغییر تعداد نقاط واکنش نشان می‌دهند. مناطق مغزی فعال در این حیوانات جهت شمارش اشیا با برخی موجودات اولیه نظیر انسان‌ها شباهت دارد. این واقعیت نشان می‌دهد که سیستم شمارش‌گر تقریبی انسان در واقع نوعی مکانیسم عصبی حفاظت شده است.

به گفته لورن آولت، بخشی از توانایی انسان جهت انجام محاسبات و پردازش‌های جبری از پدیده فوق ناشی می‌شود؛ چرا که انسان‌ها همانند سایر حیوانات از این قابلیت اساسی جهت شمارش برخوردار هستند.

مطالعه پیشین نشان داده که سگ‌ها قادر به شمارش ارقام کوچک‌تر یا مساوی با 5 بوده و از درکی ابتدایی نسبت به اعمال ریاضیاتی ساده برخوردار هستند. به‌عنوان مثال این حیوانات می‌توانند عدم افزایش تعداد اشیا در برخی روابط ریاضی نظیر 1=1+1 یا 3=1+1 را تشخیص دهند. این مطالعه جدید تایید می‌کند که سگ‌ها بدون دریافت آموزش‌های انسانی حقیقتا می‌توانند مقادیر عددی را درک نمایند.

نتایج به‌دست آمده از سوی محققان نشان می‌دهند که توانایی شمارشی و مکانیسم‌های پشت‌پرده این سیستم در حین فرآیند تکامل عمیقا بدون‌تغییر باقی مانده‌اند. توانایی جستجو یا شکار کردن در حیوانات نیز احتمالا مدیون چنین قابلیتی است.

متن کامل این پژوهش در نشریه Biology Letters منتشر شده است.

نوشته مغز سگ‌ها همانند انسان قادر به پردازش اعداد و ارقام است اولین بار در اخبار تکنولوژی و فناوری پدیدار شد.

چرا افراد مبتلا به اوتیسم دارای تقارن مغزی بالاتری هستند؟

برخلاف تصورات ظاهری ما، نیم‌کره‌های چپ و راست مغز انسان فاقد تقارن کامل نسبت به یکدیگر هستند. برخی اختلالات عصبی می‌توانند بر این عدم توازن تاثیرگذار باشند؛ پدیده‌ای که موجب می‌شود 2 نیم‌کره تا حدود زیادی شبیه یکدیگر شوند.

مطالعات صورت گرفته پیرامون تاثیر احتمالی بیماری اوتیسم در برهم‌ زدن عدم تقارن نیم‌کره‌های مغز تاکنون چندان قانع‌کننده نبوده‌اند. محققان به منظور دستیابی به پاسخی قطعی‌تر، مغز هزاران انسان را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و متوجه شدند که تقارن نیم‌کره‌ها در مغز افراد مبتلا به اوتیسم کمی بیش‌تر از حد معمول است. اما این موضوع واقعا به چه معناست؟

دانشمندان موسسهEnhancing Neuro-Imaging Genetics  به منظور یافتن پاسخ این پرسش طی چند دهه اقدام به گردآوری اسکن‌های مغزی بیش از 1700 بیمار با اختلالات طیفی اوتیسم (ASD) و بیش از 1800 فرد غیر بیمار از طریق کنسرسیوم Meta-Analysis نمودند. این کنسرسیوم در زمینه تحلیل بانک‌های اطلاعاتی بزرگ بسیار کم تجربه بود و پیش از این تنها مطالعه مشابهی بر روی آناتومی مغز بیش از 3000 بیمار مبتلا به ASD انجام شده بود.

این بیماری دربردارنده طیفی از خصوصیات است که می‌توانند شرایط زندگی برخی افراد را دچار چالش نموده و توانایی آن‌ها در زمینه معاشرت، برقراری ارتباط و پردازش محرک‌های محیطی را تحت‌تاثیر قرار دهد. با وجود چنین تغییراتی در رفتارها و احساسات، شناسایی و تفکیک صفات مربوط به اوتیسم از تفاوت‌های عصبی ساده کار چندان آسانی نیست. این اقدامات به درمان آسان‌تر اختلالات و کشف روش‌های درمانی جدید کمک کرده و مسیر ارائه روش‌های کمک‌رسانی مناسب‌تر به افراد نیازمند را هموار می‌کند.

بنابراین محققان مشغول جستجوی سرنخ‌هایی در کلیه سطوح آناتومی از ژن‌ها گرفته تا معماری پیچیده حالات ناخوشایند در انسان بودند. تاکنون در زمینه بررسی تاثیر اوتیسم بر ساختار مغز تحقیقات متعددی صورت گرفته و تفاوت‌هایی جزئی در رابطه با ضخامت قشر مغزی و نحوه پیوند مناطق کلیدی به یکدیگر کشف شده است. مقایسه روش‌های تاثیرگذاری متقابل نیم‌کره‌های مغز بر یکدیگر، راه‌کاری معقول جهت فهم نحوه توسعه و برقراری ارتباط میان آن‌ها است. از این گذشته در اکثر افراد، اختلافات موجود میان 2 نیم‌کره و درون هر یک از آن‌ها، کلیه اعمال از حرکات گرفته تا فرآیندهای شناختی را مدیریت می‌کنند. متاسفانه هنوز اطلاعات ناشناخته فراوانی در رابطه با تقابل میان 2 نیم‌کره یا عملکرد قسمت‌های مختلف مغز وجود دارد. لذا هنگامی‌که می‌خواهیم از نحوه ارتباط احتمالی میان بخش‌های مختلف مغز با اختلافات نورولوژیک عمیق‌تر مطلع شویم؛ دانش ما کماکان بسیار محدود است.

برخی مطالعات انجام شده نشان می‌دهند که ساختار مغزی افراد مبتلا به اختلالات اوتیسم به شکلی غیرمعمول متقارن است. از سوی دیگر برخی مطالعات، چنین نظریه‌ای را تائید نمی‌کنند. همچنین اکثر این افراد، چپ‌دست بوده و ظاهرا در سایر مناطق مغز آن‌ها نیز تقارن کم‌تری به چشم می‌خورد.

چنان‌چه تناقضات موجود در نتایج مطالعات مختلف، سردرگم کننده به‌نظر می‌رسند؛ در این‌صورت چنین پدیده‌ای ابدا جای تعجب ندارد. به گفته Merel Postema؛ متخصص ژنتیک از موسسه روان‌شناسی زبانی ماکس پلانک در هلند، “مطالعات پیشین نشان دادند که مغز افراد مبتلا به اختلالات طیفی اوتیسم احتمالا از عدم تقارن به‌مراتب کم‌تری جهت تسلط زبانی یا ترجیح یکی از دست‌ها برخوردار است. با این‌حال روشن نیست که آیا بیماری اوتیسم بر عدم تقارن معمول در آناتومی مغز تاثیر خواهد گذاشت یا خیر؛ چرا که مطالعات مختلف به نتایج متفاوتی دست پیدا کرده‌اند.”

محققان با مقایسه ضخامت قشر تشکیل‌دهنده قسمت‌های کلیدی لایه خارجی مغز متوجه شدند که ضخامت قشر نیم‌کره‌های مغز در مبتلایان به اختلالات طیفی اوتیسم از تنوع نسبتا کم‌تری برخوردار است. این تفاوت‌ها بر اساس جنسیت، مصرف دارو یا بهره هوشی (IQ) تغییر چندانی نخواهند کرد و این موضوع احتمال وجود عوامل تاثیرگذار بر تشدید تقارن نیم‌کره‌های مغزی در افراد مبتلا به اوتیسم را افزایش می‌دهد. علیرغم اهمیت این نتایج، میزان تفاوت موجود برای طرح یک روش تشخیصی کافی نیست.

کلاید فرانکس؛ سرپرست تیم مطالعاتی موسسه روان‌شناسی زبانی ماکس پلانک می‌گوید: “وجود اختلاف تقارن بسیار ناچیز میان مغز بیماران مبتلا و افراد تحت کنترل بدان معناست که تغییرات تقارن مغز از منظر پیش‌بینی بالینی سودمند نخواهد بود. اما این یافته‌ها احتمالا به ارتقاء فهم و آگاهی ما پیرامون پدیده عصب‌شناسی اختلالات طیفی اوتیسم کمک می‌کنند.”

به‌عنوان مثال برخی از تغییرات در مناطقی ظاهر می‌شوند که فعالیت شبکه‌های موجود در آن‌ها هنگام استراحت افزایش پیدا می‌کند. مطالعات آینده بایستی نحوه ارتباط احتمالی این پدیده با خصوصیات بیماری اوتیسم را کشف نمایند.

بی‌تردید در آینده شاهد انجام تحقیقات بیش‌تری حول این موضوع خواهیم بود. کسب اطلاعات بیش‌تر در خصوص نحوه عملکرد مغز انسان نه‌تنها به درک مناسب‌تر چگونگی بروز بیماری اوتیسم کمک می‌کند؛ بلکه در شناخت نحوه شکل‌گیری احتمالی رفتارها و اعمال معمول میان کلیه انسان‌ها موثر خواهد بود.

نتایج این پژوهش در نشریه Nature Communications منتشر شده است.

نوشته چرا افراد مبتلا به اوتیسم دارای تقارن مغزی بالاتری هستند؟ اولین بار در اخبار تکنولوژی و فناوری پدیدار شد.

دانشمندان نورون‌های موثر بر فرآیند فراموشی در مغز را شناسایی کردند

بعدازظهر یک روز در ماه آوریل سال 1929، یکی از روزنامه‌نگاران نشریه مسکو با مشکلی عجیب به دفتر کار دکتر الکساندر لوریا مراجعه کرد. وی ابدا هیچ چیز را فراموش نمی‌کرد. دکتر لوریا؛ متخصص اعصاب و روان، این مرد را مورد معاینه قرار داد؛ مردی که بعدها تحت‌عنوان subject S شناخته شد. آقای لوریا با بیان رشته‌هایی طولانی از ارقام، کلمات، اشعار خارجی و فرمول‌های علمی، فرد مراجعه‌کننده را مورد ارزیابی قرار داد و نام‌برده کلیه واژگان را بدون اشتباه بازگو کرد. چند دهه بعد نیز دکتر لوریا این فرد را مجددا مورد بررسی قرار داد و وی کماکان فهرست اعداد را کاملا به‌خاطر داشت.

اما توانایی آقای S در یادآوری کلیه وقایع موجب مختل شدن زندگی روزمره وی شده بود. وی در زمینه درک مفاهیم انتزاعی یا زبان تصویری با مشکل مواجه بود و در زمینه شناسایی چهره افراد نیز بسیار ضعیف عمل می‌کرد. چرا که وی چهره افراد را در یک مقطع زمانی خاص و از طریق ویژگی‌ها و توصیفات ویژه چهره به‌خاطر سپرده بود. نهایتا دانشمندان متوجه شدند که توانایی فراموش کردن وقایع به اندازه یادآوری آن‌ها ضروری است.

رونالد دیویس؛ متخصص اعصاب و روان در انستیتوی Scripps Research واقع در ایالت فلوریدا اعلام کرد که “ما هر روزه با اطلاعات فراوانی سروکار داریم و بسیاری از این اطلاعات به خاطراتی در مغز انسان تبدیل می‌شوند. مواجهه با تمامی این اطلاعات، کار آسانی نیست.”

محققانی نظیر دکتر دیویس بر این باورند که فراموشی، مکانیسمی فعال است که مغز به منظور از یاد بردن اطلاعات غیرضروری از آن استفاده می‌کند. بدین‌ترتیب انسان‌ها می‌توانند اطلاعات جدیدی را به‌خاطر بسپارند. برخی محققان یک قدم فراتر رفته و معتقدند که انعطاف‌پذیری ذهنی و ذاتی تفکر خلاق و تخیل، نیازمند قوه فراموشی است.

مقاله جدیدی که روز پنجشنبه در نشریه Science منتشر شد؛ به گروهی از نورون‌های مغزی اشاره می‌کند که مسئولیت کمک‌رسانی به مغز جهت فراموشی را بر عهده دارند.

آکیهیرو یاماناکا؛ متخصص اعصاب و روان در دانشگاه ناگویا ژاپن و تیم تحقیقاتی وی هنگام مطالعه عادات خواب در موش‌ها، رفتار سلول‌هایی موسوم به هورمون متمرکزکننده ملانین یا نورون‌های M.C.H را مورد مطالعه قرار دادند. برخلاف اکثر نورون‌های مغزی که در زمان بیداری حیوانات فعال هستند؛ نورون‌های M.C.H موجود در هیپوتالاموس با قرار گرفتن حیوان در حالت خواب سبک (R.E.M)، سیگنال‌های الکتریکی را به شکل فعالانه‌تری منتشر خواهند کرد. حرکات مداوم چشم، تشدید پالس‌های مغزی، امواج مغزی منحصربه‌فرد و تصور رویاهای مختلف در انسان از ویژگی‌های شاخص این مرحله از خواب به‌شمار می‌روند. هنگامی‌که محققان، سیگنال‌های M.C.H مغز موش‌ها را ردیابی کردند؛ متوجه شدند که این سلول‌ها، فعالیت نورون‌های ناحیه هیپوکامپ مغز را سرکوب می‌کنند؛ ناحیه‌ای که در تقویت حافظه نقش بسزایی دارد.

آکیهیرو یاماناکا؛ متخصص اعصاب در دانشگاه ناگویا ژاپن موفق به کشف سلول‌هایی در مغز موش‌ها شد که فعالیت نورون‌های موثر در تثبیت خاطرات را به شکلی فعالانه مختل می‌کنند

محققان به منظور ارزیابی تاثیرات نورون‌های M.C.H بر حافظه از ابزارهای ژنتیکی جهت فعال‌سازی و از کار انداختن نورون‌های M.C.H پیش از انجام تست‌های حافظه بر روی موش‌ها استفاده کردند. محققان ابتدا یک موز پلاستیکی کوچک و یک اسباب‌بازی چوبی را در کنار یکدیگر و مقابل دیدگان موش‌ها قرار دادند. پس از استشمام هر 2 آیتم توسط هر یک از موش‌ها، محققان به شیوه مصنوعی اقدام به فعال‌سازی یا مهار نورون‌های M.C.H نمودند. سپس مجددا موش‌ها را به قفس تست منتقل کردند؛ در حالی‌که یکی از اسباب‌بازی‌ها با یک نمونه جدید جایگزین شده بود.

دانشمندان در کمال تعجب متوجه شدند که فعال‌سازی نورون‌های M.C.H بر دوره زمانی ابقاء اطلاعات در حافظه تاثیر منفی می‌گذارد. بدین‌ترتیب موش‌ها در به‌خاطر آوردن نوع اسباب‌بازی پیش‌تر رویت شده ناتوان بودند و اسباب‌بازی‌های چوبی و پلاستیکی با همان رنگ‌آمیزی پیش‌تر رویت شده را به‌عنوان موجودیت‌هایی جدید در نظر گرفتند. این در حالیست که با سرکوب نمودن مصنوعی نورون‌های M.C.H در موش‌ها، درصد بیش‌تری از این حیوانات به سراغ بازی با آیتم‌های جدید رفتند. پدیده‌ای که نشان می‌دهد این موش‌ها از حافظه قوی‌تری نسبت به اشیاء اولیه برخوردار بوده و از کنکاش مجدد آن‌ها بی‌نیاز هستند.

تغییر در رفتار موش‌ها به اندازه‌ای مشهود بود که محققان تنها با مشاهده آن‌ها قادر به شناسایی موش‌هایی با نورون‌های M.C.H سرکوب شده بودند. این تاثیرات تنها زمانی مشهود بودند که فرآیند سرکوب نمودن نورون‌های M.C.H در جریان خواب سبک اجرا می‌شد. مهار سلول‌ها در زمان بیداری موش‌ها یا حین سایر مراحل چرخه خواب در بهبود عملکرد آن‌ها حین اجرای تست‌های حافظه بی‌تاثیر بود.

به گفته آقای یاماناکا، این نتایج نشان می‌دهند که نورون‌های M.C.H هیپوتالاموس به مغز کمک می‌کنند تا اطلاعات جدید و بی‌اهمیت را به شکلی فعالانه فراموش نماید. با توجه به این‌که حین خواب سبک، نورون‌ها دارای بیش‌ترین سطح فعالیت هستند؛ لذا این پدیده احتمالا دلیل عدم به‌خاطر آوردن خواب‌ها توسط انسان پس از بیدار شدن را توضیح خواهد داد. بنابراین نورون‌ها احتمالا منابع حافظه را برای روز آینده پاک‌سازی می‌کنند.

با این‌حال در رابطه با زمان و نحوه اجرای عملیات فراموشی در مغز احتمالا فرآیندهای متعددی وجود دارد؛ همان‌طور که چنین سناریویی در خصوص به‌خاطر آوردن اطلاعات نیز صادق است. بر اساس اظهارات دکتر دیویس، همان‌طور که انسان‌ها و حیوانات در طول مدت روز مشغول یادگیری هستند؛ مکانیسم‌های فراموشی نیز احتمالا همواره در راستای پاک‌سازی فضای حافظه فعالیت می‌کنند. تغییرات الگوی سیگنال‌رسانی نورون‌ها، تضعیف سیناپس‌ها و تولید نورون‌های جدید در مغز همگی به از دست رفتن بخشی از حافظه کمک می‌کنند.

مطالعات دکتر دیویس روی حشرات میوه نشان می‌دهند که انتقال‌دهنده عصبی دوپامین در شکل‌گیری یا فراموشی خاطرات نقش دارد. نظریه وی این است که پس از شکل‌گیری حافظه، انتشار آهسته و پیوسته دوپامین اضافی موجب پیدایش واکنش‌های بیوشیمیایی در نورون‌های ذخیره‌کننده حافظه شده و نهایتا خاطرات را از ذهن پاک خواهد کرد؛ مگر آن‌که یک مکانیسم مغزی دیگر، آن‌را مهم دانسته و در فرآیند مذکور مداخله کند.

به گفته دکتر دیویس، “چنان‌چه واقعا قوه حافظه را برای بدن یا مشخصا انسان‌ها بااهمیت بدانیم؛ در این‌صورت توجهات یا علایق عاطفی وارد عمل شده و نقش یک قاضی را بازی خواهند کرد. بدین‌ترتیب فرمان حفظ خاطرات در مغز صادر خواهد شد.” دکتر دیویس معتقد است که ارتباط مناطق و مکانیسم‌های مغزی فعال در شکل‌گیری خاطرات با مقوله حذف آن‌ها کاملا منطقی به‌نظر می‌رسد. به‌عنوان مثال چنان‌چه بخواهیم با رنگ‌آمیزی یک اتاق، ظاهر خانه خود را تغییر دهیم و چند ماه یا چند سال بعد خواهان استفاده از رنگ‌آمیزی کاملا جدیدی باشیم؛ در این‌صورت ابتدا بایستی رنگ‌های قدیمی را از روی دیوارهای اتاق پاک کنیم.

از سوی دیگر دکتر یاماناکا ابزار امیدواری کرد که فراموشی خاطرات آزاردهنده یا یادآوری آسان‌تر خاطرات خوشایند نهایتا امکان‌پذیر شود. در حال حاضر چنین سناریوهایی تنها در برخی فیلم‌نامه‌ها نظیر “درخشش ابدی یک ذهن پاک” قابل تحقق هستند.

نوشته دانشمندان نورون‌های موثر بر فرآیند فراموشی در مغز را شناسایی کردند اولین بار در اخبار تکنولوژی و فناوری پدیدار شد.

مغز انسان می‌تواند ساختار‌های ۱۱ بعدی بسازد!

مطلب مغز انسان می‌تواند ساختار‌های ۱۱ بعدی بسازد! برای اولین بار در وب سایت تکراتو - اخبار روز تکنولوژی نوشته شده است. - تکراتو - اخبار روز تکنولوژی - - https://techrato.com/

سال گذشته دانشمندان علوم اعصاب با بهره‌گیری از یک رشته کلاسیک در ریاضیات، روشی کاملا جدید برای بررسی ساختار مغز انسان پیدا کردند. گفته می‌شود که مغز ما می‌تواند ساختارهایی ۱۱ بعدی بسازد. اما یافته‌های آنها چه بود؟ آنها پی بردند که مغز انسان مملو از ساختار‌های هندسی چند بعدی است. ساختار‌هایی غیرقابل تصور تا...

مطلب مغز انسان می‌تواند ساختار‌های ۱۱ بعدی بسازد! برای اولین بار در وب سایت تکراتو - اخبار روز تکنولوژی نوشته شده است. - تکراتو - اخبار روز تکنولوژی - - https://techrato.com/

زندگی طولانی مدت در فضا بر مغز فضانوردان چه تاثیری دارد؟

تاثیرات زندگی طولانی مدت در فضا بر مغز فضانوردان چگونه است؟

زندگی در فضا ، خلا و بی وزنی و هزاران مشکل دیگر، اما اینگونه به نظر می‌رسد که فضانوردان چیزی برای نگرانی ندارند. مطالعات جدید حاکی از تشخیص یک مشکل در سلامتی فضانوردانی است که زندگی طولانی مدت در فضا را تجربه می‌کنند.

این نگرانی درباره وضعیت سلامتی فضانوردان مربوط به گسترش بافت در قسمت بالایی مغز است. هنوز مشخص نیست که این تورم بافتی چه پیامد‌هایی را در پی خواهد داشت و آیا تاثیرات مخربی نیز دارد یا خیر؟ اما تصور اینکه در عین حال پیشگامان عرصه سفر به مریخ در پی فشرده سازی مغز هستند، کاری دشوار است.

پژوهش صورت گرفته با سرمایه‌گذاری ناسا بوده و در آن ۳۴ فضانوردی شرکت کرده‌اند که در ماموریت‌های کوتاه مدت یا طولانی مدت ایستگاه فضایی بین‌المللی (International Space Station) حضور داشته و یا سفر‌هایی کوتاه مدت بوسیله شاتل فضایی داشته‌اند.

مغز هر داوطلبی قبل و پس از هر ماموریت، بوسیله تکنولوژی تصویربرداری شدید مغناطیسی عملکردی (fMRI) -روشی که به طور متناوب از مغز در حال پردازش و استراحت تصویربرداری می‌شود- مورد آزمایش قرار گرفت و نتایج برای تجزیه و تحلیل به متخصصان نئورولوژی سپرده شد. هیچ یک از نئورولوژیست‌ها اطلاعی نداشتند که ممکن است این آزمایش‌ها به فضانوردانی تعلق داشته باشد که مدتی را بین یک هفته تا چند ماه در فضا سپری کرده‌اند.

نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که حضور طولانی مدت در فضا احتمال گسترش برخی ناهنجاری‌های وخیم را افزایش می‌دهد. از میان ۱۸ فضانورد ایستگاه بین‌المللی که مدت طولانی ساکن آنجا بودند، ۱۷ نفر نشانه‌هایی از باریک شدن سلکس (Sulcus) مغز (شیاری در قشر مرکزی مغز) را بروز دادند. این اختلال در بین ۳ نفر از افرادی که در ماموریت‌های کوتاه مدت شرکت کرده بودند نیز گزارش شد.

تصویر زیر که از مقاله مرتبط با این پژوهش در مجله The New England Journal of Medicine برگرفته شده است، تغییرات مغز فضانوردی قبل (A) و بعد (B) از یک ماموریت فضایی طولانی مدت را با هم مقایسه می‌کند.

تاثیرات زندگی طولانی مدت در فضا بر مغز فضانوردان چگونه است؟

Before (Panel A) After (Panel B) long term space flight The New England Journal of Medicine

سلکس مغزی، شیاری در مغز است که لوب پیشانی و آهیانه را از هم تفکیک می‌کند. آن قسمت‌هایی از مغز که مسئول بروز واکنش‌ نسبت به محرک‌های حسی هستند. در ۱۲ نفر از فضانوردانی که ماموریت‌های طولانی مدت را سپری کرده بودند، حرکت کلی مغز به سمت بالای جمجمه دیده شده بود.

این موضوع در هیچ یک از فضانوردانی که سفر فضایی کوتاه‌مدت داشتند گزارش نشد. در آماری مشابه، در ۱۲ نفر از افراد دارای سفر فضایی طولانی مدت و تنها ۱ نفر از افراد دارای سفر فضایی کوتاه مدت، کاهش مقدار مایع مغزی-نخاعی گزارش شد.

شاید در نگاه اول این نتایج نگران‌کننده باشد، اما حقیقت این است که پی بردن به دلیل این کاهش حجم مغز کار ساده‌ای نیست. یکی از سوال‌های مطرح شده این است که آیا کاهش مایع مغزی-نخاعی، در نهایت منجر به کاهش جریان مغزی نخاعی می‌شود یا آنکه فشار وارده به بافت‌های مجاور را کاهش می‌دهد؟

دانا رابرت، محقق این پژوهش از دانشگاه پزشکی کارولینای جنوبی به خبرنگار سی‌ان‌ان گفته است:

هنوز مشخص نیست که آیا این تغییرات با افزایش زمان ماموریت فضایی افزایش می‌یابد و یا ممکن است پس از مدتی به حالت نرمال خود بازگردد. طبق فرضیه سازی‌های ما، حرکت مغز به سمت بالا و گسترش بافت مغزی به سمت بالا، ممکن است ناشی از متراکم شدن ساختار‌های سیاهرگی در بخش بالایی مغز باشد. هنوز به طور قطع نمی‌توان گفت، اما گمان می‌کنیم این موضوع در نهایت منجر به افزایش فشار مایع مغزی-نخاعی و نیز فشار خون در ناحیه سر شود.

واضح است که نیاز به انجام پژوهش‌های بیشتر وجود دارد و ماموریت‌های آینده می‌تواند داده‌های این پژوهش‌ها را فراهم آورند. اما آنچه که با توجه به اطلاعات موجود پیش‌بینی می‌شود، چندان امیدوارکننده نیست.

غیرمنتظره نخواهد بود اگر به این نتیجه برسیم که کم بودن میزان گرانش (Microgravity) عامل چگونگی تغییرشکل اندام‌هایی نظیر مغز و تاثیر آن بر حرکت مایعات باشد.

مدت زمان سقوط آزاد طیف گسترده‌ای از تغییرات را بر روی بیولوژی بدن ما ممکن می‌سازد که غالبا تاثیرات منحصر به فرد و متفاوتی در آناتومی زنان و مردان می‌گذارد. اگر با گفتمان فضانوردان آشنایی داشته باشید، ممکن است عبارت “پاهای لک لکی شکل” (Puffy head bird legs) به گوشتان خورده باشد؛ این عبارت حالتی را توصیف می‌کند که در آن مایعات بدن در قسمت‌های بالایی تجمع می‌کنند. در این حالت پاها نازک و استخوانی شده و ناحیه صورت متورم می‌شود.

حضور در فضا به مدت حداقل ۶ ماه می‌تواند شکل چشمان شما را تغییر دهد و منحصرا اختلالاتی را در دید شما منجر شود. نکته جالب توجه اینجاست که تحقیقات زیادی در مورد سیستم عصبی مرکزی انسان انجام نشده است. چندین سال قبل پژوهشی مشابه از تغییرات قابل توجه در حجم بخش‌های مختلف مغز انسان روایت می‌کرد (نتایج این تحقیق را می‌توانید در اینجا مطالعه کنید).

همچنین شواهدی وجود دارد که گواهی می‌دهد قرار گرفتن در معرض مقدار زیاد تشعشعات احتمال گسترش بیماری آلزایمر را افزایش می‌دهد. سوالی که باید در پی آن بود این است که آیا سفر طولانی مدت به مریخ می‌تواند باعث چند برابر شدن چنین خطراتی شود؟

سفر‌های فضایی تاثیرات مطلوبی بر بدن انسان نمی‌گذارند؛ اما نباید از خاطر ببریم، همین چند قرن گذشته بود که سفر‌های طولانی مدت با کشتی در دل اقیانوس‌ها نیز خطرات خاص خودش را بر روی سلامت انسان می‌گذاشتند. باید امیدوار بود که سفر‌های فضایی نیز چنین سرنوشتی داشته باشند.

بشریت در کاوش‌های فضایی هنوز در پله‌های اول به سر می‌برد و باید امیدوار باشد؛ چرا که اشراف کامل و دقیق بر مشکلات، قدم اول در حل آنهاست.

نتایج این تحقیق در مجله The New England Journal of Medicine به چاپ رسیده است.

 

بیشتر بخوانید:

.

منبع: ScienceAlert

مطلب زندگی طولانی مدت در فضا بر مغز فضانوردان چه تاثیری دارد؟ برای اولین بار در وب سایت تکراتو - اخبار روز تکنولوژی نوشته شده است.

چگونه این مرد بدون ۹۰ درصد از مغز خود زندگی نرمالی دارد؟!

چگونه این مرد بدون 90 درصد از مغز خود زندگی نرمالی دارد؟! - دانشمندان درباره مرد فرانسوی که 90 درصد مغز خود را از دست داده و در عین حال زندگی عادی و نرمالی دارد، مات و مبهوت مانده اند.

دانشمندان درباره مرد فرانسوی که ۹۰ درصد مغز خود را از دست داده و در عین حال زندگی عادی و نرمالی دارد، مات و مبهوت مانده اند.

.

یک مرد فرانسوی با وجود اینکه ۹۰ درصد از مغز خود را از دست داده اما با این حال زندگی نرمال و سالمی را پشت سر می گذارد، دانشمندان را به فکر فرو برده تا دوباره درباره آنچه که از دیدگاه بیولوژیکی باعث هوشیاری و آگاهی انسان شده، فکر کنند.

علیرغم چندین دهه پژوهش و تحقیق، دانش ما نسبت به هوشیاری و آگاهی – آگاه بودن از موجودیت یک فرد – بسیار اندک است. ما می دانیم که بنیان این آگاهی به نحوی در مغز ماست اما چگونه می شود که افرادی با وجود از دست دادن قسمت اعظمی از نورون ها و رشته های مغزی می توانند نسبت به خود و اطرافیانشان آگاه باشند؟

این مورد که برای اولین بار در سال ۲۰۰۷ در The Lancet توصیف شده بود، درباره مردی است که حدودا ۱۰ سال دانشمندان را مات و مبهوت خود کرده است.

این مرد فرانسوی که در زمان انتشار این مقاله ۴۴ سال سن داشت، هویتش کاملا محرمانه باقی مانده و به همین واسطه، دانشمندان کاملا توضیح داده اند که این مرد چگونه بدون اطلاع از شرایط بسیار نادرش و بدون هیچ مشکلی به زندگی ادامه داده است.

او به دلیل ضعف اندکی که در پای چپش حس می کرد به دکتر مراجعه کرد و پس از اینکه اسکن مغز بر روی انجام شد، تصاویر نشان می دادند که جمجمه او اکثر با مایعی پر شده است. اسکن مغز این شخص نشان می داد که تنها یک لایه نازک از بافت واقعی مغز باقی مانده و بخش داخلی مغز او تقریبا به طور کامل از بین رفته است. عکس زیر، اسکن مغزی این شخص را نشان می دهد:

تصویر اسکن مغز این مرد فرانسوی – تجمع مایعات 90 درصد از مغز این فرد را از بین برده است.

تصویر اسکن مغز این مرد فرانسوی – تجمع مایعات ۹۰ درصد از مغز این فرد را از بین برده است.

.

پزشکان باور دارند که قسمت اعظم مغز این فرد به طور آهسته و در یک بازه زمانی ۳۰ ساله توسط تجمع مایعات از بین رفته است؛ پدیده شناخته شده ای که به آن هیدروسفالی می گویند. او از کودکی به این بیماری مبتلا بود که البته توسط یک استنت درمان شده بود؛ اما این استنت زمانی که او ۱۴ ساله بود برداشته شد و از آن پس، بخش اعظم مغز او از بین رفته است (شایان ذکر است که استنت در پزشکی به لوله توری مصنوعی از جنس فلز گفته می شود که در یک گذرگاه یا مجرایی طبیعی در بدن به منظور جلوگیری یا مقابله با انقباض موضعی جریان درون آن مجرا، قرار داده می شوند).

اما علیرغم باقی ماندن مقدار اندکی از بافت مغزی او، این شخص ناتوانی مغزی نداشت؛ او دارای یک ضریب هوشی پایین (۷۵) بود اما به عنوان یک کارمند دولت مشغول به کار بود. او همچنین ازدواج کرده، دارای دو فرزند و نسبتا هم سالم بود.

پرونده پزشکی پر رمز و راز این شخص، نه تنها در ذهن دانشمندان این سوال را به وجود آورد که او چگونه توانسته زنده بماند، بلکه دانش ما از هوشیاری و آگاهی را نیز زیر سوال برد.

در گذشته پژوهشگران اظهار می کردند که هوشیاری و آگاهی احتمالا به نواحی مختلف و بخصوصی از مغز مرتبط است؛ از جمله کلاستروم (یک لایه نازک از سلول های عصبی مابینِ نواحی اصلی مغز) یا قشر بینایی (کرتکس بصری).

اما اگر این فرضیه ها درست بودند، این شخص فرانسوی که قسمت اعظمی از مغز خود را از دست داده نباید از آگاهی و هوشیاری بهره مند می بود.

Axel Cleeremans، یک روانشناس شناختی از دانشگاه آزاد بروکسل در بلژیک در این خصوص به کوارتز (Quartz) گفت: “هر تئوری درباره هوشیاری و آگاهی باید بتواند توضیح دهد چرا این فرد که ۹۰ درصد از بافت مغزی اش را از دست داده همچنان به صورت کاملا طبیعی به زندگی خود ادامه می دهد”.

به عبارت دیگر، به نظر نمی رسد که یک قسمت خاص از مغز به تنهایی مسئول هوشیاری و آگاهی انسان باشد.

به نظر نمی رسد که یک قسمت خاص از مغز به تنهایی مسئول هوشیاری و آگاهی انسان باشد.

به نظر نمی رسد که یک قسمت خاص از مغز به تنهایی مسئول هوشیاری و آگاهی انسان باشد.

.

Cleeremans بر فرضیه ای معتقد است؛ پایه و اساس این فرضیه این است که انسان با هوشیاری به دنیا نیامده، بلکه مغز آگاهی و هوشیاری را بارها و بارها یاد می گیرد. این بدان معناست که محل قرارگیری هوشیاری در مغز ثابت نبوده و بسیار انعطاف پذیر است و فراگیری آن می تواند توسط مناطق مختلف مغز صورت پذیرد.

او در ادامه بیان می کند: “آگاهی، نظریه غیر مفهومی مغز درباره خودش است و از طریق تجربه به دست می آید و این نیز از طریق یادگیری، تعامل با خود، جهان و افراد حاصل می شود.”

Axel Cleeremans این فرضیه را در ابتدا در سال ۲۰۱۱ منتشر کرد و حال در کنفرانس انجمن مطالعات علمی درباره آگاهی در مورد این موضوع سخنرانی کرد. این کنفرانس در ماه ژوئن امسال (سال ۲۰۱۶ میلادی) در بوئنوس آیرس برگزار شد.

او فرضیه خود را “تز شکل پذیری رادیکال” (radical plasticity thesis) نامیده است. این نظریه با پژوهش های اخیری که نشان می دهند مغز یک فرد بالغ نسبت به آن چیزی که در گذشته فکر می کردیم، سازگار تر است.

Olivia Goldhill برای کوارتز اینگونه می نویسد:

“Cleeremans بیان می کند که برای داشتن آگاهی، تنها دانستن اطلاعات کافی نیست، بلکه باید دانست که یک شخص، اطلاعاتی را می داند. به عبارت دیگر، برخلاف یک ترموستات که به سادگی دما را ثبت و ضبط می کند، انسان های آگاه، هم می داند و هم برایشان اهمیت دارد که می دانند.

کلیریمنس مدعی است که مغز به طور پیوسته و ناآگاهانه یاد می گیرد تا فعالیت خودش را دوباره تعریف کند و این حالت تعاریف، اساسِ تجربه آگاهانه است.”

اما تمامی این صحبت ها درباره فردی که با وجود باقی ماندن تنها ۱۰ درصد از مغزش زندگی می کند به چه صورت است؟

براساس گفته های کلیریمنس، با اینکه تنها قسمت کوچکی از مغز این شخص باقی مانده، همین بافت مغزی موجود قادر است نظریه ای درباره خودشان به وجود آورند و این بدین معناست که شخص هنوز آگاهی کامل نسبت به کارهایی که انجام می دهد، دارد.

این مفاهیم به نوبه خود چندان هم جدید نیستند و هر روزه ما چیزهای بیشتری درباره مغزمان یاد می گیریم و به این موضوع پی می بریم که مغزهای ما چقدر انعطاف پذیر و سازگارند. به عنوان مثال در هفته اخیر دانشمندان توانستند سلول های مغزی یک موش را برای رشد مجدد فعال کرده و در نتیجه بینایی را به یک موش نابینا باز گرداندند.

مغز ما بسیار انعطاف پذیر است.

مغز ما بسیار انعطاف پذیر است.

.

این های تنها نشانه های قابل توجهی است که به ما نشان دهد که چقدر مغز ما می تواند قدرتمند بوده و حتی می تواند در آسیب های فوق العاده زیاد هم به یادگیری خود ادامه دهد. این موارد نوری از امید را در دل های ما روشن کرده و نشان می دهد که شاید روزی انسان بتواند بیماری هایی که ناشی از تخریب نورون ها (بیماری های نورودژنراتیو) است را نیز درمان کند.

نظر شما در رابطه با آگاهی و هوشیاری انسان چیست؟ آیا شما با الکس کلیریمنس هم نظر بوده و یا فکر می کنید آگاهی متعلق به قسمت خاصی از مغز است؟ اگر اینگونه فکر می کنید، شما چگونه می توانید دلیل هوشیاری و آگاهی این شخص فرانسوی را توجیه کنید.

.

با عضویت در کانال رسمی تکرا در تلگرام از آخرین اخبار روز تکنولوژی مطلع باشید.

.

منبع: techinsider


عصر تکنولوژی، تکرا

نوشته چگونه این مرد بدون ۹۰ درصد از مغز خود زندگی نرمالی دارد؟! اولین بار در عصر تکنولوژی - تکرا پدیدار شد.

۱۰ واقعیت جالب در مورد مغز انسان

مغز انسان پیچیده‌ترین عضو بدن و احتمالا پیچیده‌ترین ساختار موجود در جهان است. یقینا بهترین ساخته‌های بشر حاصل اندیشه و تفکر بوده و از قابلیت‌های شگفت‌انگیز مغز حاصل شده‌اند.

مغز انسان را می‌توان به یک حافظه ذخیره‌سازی پیشرفته هم تشبیه کرد؛ شخصیت یک فرد توسط مغز او شکل می‌گیرد و همین عضو است که به زندگی شور، هیجان و احساسات می‌بخشد؛ همچنین مرکز فرماندهی بدن به شمار می‌آید و توانایی‌های جسمی و روحی انسان به صورت مستقیم به مغز وابسته است. با این حال واقعیت‌هایی در مورد مغز انسان وجود دارد که کمتر کسی می‌داند. برای این که با ۱۰ واقعیت جالب در مورد مغز انسان آشنا شوید، ادامه مطلب را بخوانید:

۱- مغز انسان تنها عضو بدن است که با وجود این که مرکز فرماندهی سیستم عصبی بدن محسوب می‌شود، خودش عصب ندارد! بنابراین مغز حس درد ندارد!

۲- مغز انسان بزرگ‌ترین مصرف کننده انرژی بدن بوده و با این که فقط ۲ درصد از وزن بدن مربوط به آن است اما ۲۰ درصد از کل انرژی مصرفی بدن را به خود اختصاص می‌دهد. این انرژی برای نگهداری سلول‌های عصبی و انتقال سیگنال‌های آن ضروری و حیاتی است.

۳- تعداد سلول‌های عصبی مغز یک انسان در حدود ۱۰۰ میلیارد بوده که تقریبا ۱۵ برابر تعداد کل انسان‌های روی کره زمین است! این تعداد بالا توانایی پردازشی مغز را افزایش می‌دهد.

۴- مغز انسان چاق‌ترین عضو بدن است که حدود ۶۰ درصد چربی دارد؛ این میزان بالاترین غلظت چربی موجود در بدن یک فرد سالم است. همچنین در حدود ۷۵ درصد از جرم مغز را آب تشکیل می‌دهد که برای تنظیم فعالیت‌های مختلف آن ضروری است.

۵- “نئوکورتکس” بخشی از مغز انسان است که مسئولیت سخن گفتن و هوشیاری را بر عهده دارد؛ این قسمت ۷۶ درصد از مغز را تشکیل می‌دهد که در مقایسه با سایر جانداران بیشترین مقدار است.

۶- عده‌ای اعتقاد دارند که انسان‌ها کمتر از ۱۰ درصد مغز را مورد استفاده قرار می‌دهند! این عقیده درست نیست، چون هر یک از بخش‌های مغز عملکرد مشخصی دارد.

۷- معلوم شده است که در مراحل اولیه تشکیل جنین انسان، سلول‌های عصبی مغز، با سرعت ۲۵۰ هزار بار در دقیقه تقسیم و تکثیر می‌شوند!

۸- در هر دقیقه در حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد از خون خروجی قلب (۷۵۰ میلی‌لیتر)، به مغز اختصاص دارد!

۹- انرژی مصرف شده توسط مغز، در حدود ۲۵ وات بوده که برای روشن کردن یک لامپ کافی است!

۱۰- مغز انسان آن طور هم که تصور می‌شود کامل نیست؛ نمونه‌های زیادی از انسان‌های کند ذهن دیده‌ می‌شوند که مغز آنها همه چیز را دور از واقعیت درک می‌کند!

نوشته ۱۰ واقعیت جالب در مورد مغز انسان اولین بار در - آی‌تی‌رسان پدیدار شد.

نیم کره ی چپ و راست مغز، وجود ندارد

فرهنگ عامه ما را متقاعد کرده است که مغز به دو نیمه تقسیم می شود. بله همینطور است مغز به دو بخش تقسیم شده، ولی نه آنگونه که شما فکر می کنید، نیم کره ی چپ و راست مغز وجود ندارد.

فرهنگ عامه ما را متقاعد کرده است که مغز به دو نیمه تقسیم می شود. بله همینطور است مغز به دو بخش تقسیم شده، ولی نه آنگونه که شما فکر می کنید، نیم کره ی چپ و راست مغز وجود ندارد.

اگر شما فرد هنری و تخیلی هستید، ممکن است تصور کنید که نیم کره راست مغزتان فعال است و یا اگر منطقی و سازمان یافته، زندگی می کنید شاید متصورید که نیم کره چپ مغز شما فعال تر است.  آیا این جملات آشنا به نظر می رسند؟ در تست های آنلاین بارها با آنها روبه رو شده اید. باید بگوییم که این موضوع صحت ندارد.

در حالی که مغز ما به طور فیزیکی به دو نیم کره ی مختلف تقسیم می شود، ولی به دو طرف چپ و راست تقسیم نمی شود و عملکرد کل مغز مربوط به فرآیندهای تفکر خلاق ماست.

این عقاید محبوب در مورد نیم کره ی چپ و راست مغز ، احتمالا از نتایج حاصل از مطالعات انجام شده روی مغز و تحقیقات اوایل سال ۱۹۸۰ سرچشمه گرفته است. بیشتر علوم اخیر این ایده ها را منسوخ کرده اند و ثابت می کنند که بیشتر آنچه که ما تصور می کنیم که کنترل آن نتیجه ی فعالیت های یک طرف مغز است در واقع در هر دو طرف انجام می شود.

ویلیام دوگان، استاد دانشکده بازرگانی کلمبیا می گوید” علوم اعصاب در حال حاضر نشان می دهد که  زمان فکر کردن، هیچ سمت راست یا سمت چپی در مغز وجود ندارد که درگیر باشد” او این مفهوم که چگونه فکر می کنیم و تفکر خلاق داریم را اینگونه توضیح داد :” ایده های خلاقانه در واقع در ذهن اتفاق می افتد، کل مغز درگیر تفکر و بررسی المان ها است، سپس انتخاب می کند و آنها را با هم ترکیب کرده و استراتژی را ایجاد می کند.”

بنابراین، به نتیجه ی آزمونهای آنلاین در مورد عملکرد مغز خود، توجه نکنید، نیم کره ی چپ و راست مغز وجود ایده ای باطل است.

.

با عضویت در کانال رسمی تکرا در تلگرام از آخرین اخبار روز تکنولوژی مطلع باشید.

.

منبع: techinsider


عصر تکنولوژی، تکرا

نوشته نیم کره ی چپ و راست مغز، وجود ندارد اولین بار در عصر تکنولوژی - تکرا پدیدار شد.