آموزش فروش: ۵ ستون اصلی معرفی موفقیت آمیز محصولات و خدمات

اغلب مدیران فروش، پس از آنکه یک فرآیند قابل تکرار را برای جذب مشتری تنظیم و ارائه می کنند، به نظاره اعضای تیم خود می نشینند. به عبارت دیگر، آنها عملکرد فروشندگان شرکت را زیر نظر می گیرند تا ببینند که هر یک از آنها چه نقاط قوت و ضعفی دارد. به هر حال، هنگامی که فرآیندی برای جذب مشتری داشته باشید که امتحان خود را پس داده و فروشندگان تان هم در هدایت مشتریان جذب شده به انتهای قیف فروش توانمند باشند، یک دستگاه فروش نسبتاً تمام و کمال خواهید داشت.

من در دوران فعالیتم در فروش، به ویژگی های فروشندگانی که عملکرد بهتری داشته اند دقت کرده و آنها را در ذهنم ثبت و ضبط کرده ام. اگرچه این دانسته ها را با همکاران صنفی خود در سایر شرکت های مشابه در میان گذاشته ام، اما اخیراً چنین به نظرم رسید که این خصوصیات برای پیشبرد هر چرخه فروشی سودمند واقع می شود.

هنگامی که به عنوان یک مدیر فروش، کوچینگ انجام داده یا به تیم خود مشاوره می دهید، باید این پنج ستون یک معرفی (pitch) موفقیت آمیز که در ادامه این مطلب از سلسله مقالات بخش آموزش فروش به آنها اشاره خواهد شد را در نظر داشته باشید:

 

  1. در همان تماس اولیه، قاپ مشتری را بدزدید

در تماس اولیه که به عنوان تماس شناسایی محسوب می شود، سوالاتی را بپرسید که طرح آنها باعث می شود که شرکت شما در اولویت های بالاتری از رقبا قرار بگیرد. ایده هایی را ارائه کنید که تا به حال به ذهن مشتری احتمالی نرسیده باشد و اعتبار و دانش خود را به او نشان بدهید. پیش از هر تماس، حداقل ۱۵ دقیقه وقت بگذارید و چارچوب سوالاتی که می خواهید از مشتری بپرسید و سوالاتی که طرح آنها از سوی مشتری را پیش بینی می کنید را طراحی و مشخص کنید.

از طرف دیگر، تلاش کنید که تا جایی که می توانید به صحبت های مخاطب خود گوش بدهید. فروشندگان تازه کار به گونه ای تماس خود را مدیریت می کنند که انگار بازجویی است، اما فروشندگان مجرب فضایی مانند یک مسابقه تنیس را به وجود می آورند تا تعامل دوجانبه عادلانه ای ایجاد شود.

 

  1. تحقیق کنید

اطلاعات فراوانی که امروزه به راحتی در دسترس قرار دارد، فروشندگان امروزی را در مسیر فروش با چالش های جدیدی روبرو کرده است. مشتریان بالقوه ما پیش از خرید می توانند تحقیقات جامع و گسترده ای را انجام بدهند. اما این فراوانی اطلاعات برای فروشندگان نیز می تواند کارساز باشد.

با انجام تحقیقات لازم، کفه های ترازو را همتراز کنید. وبسایت شرکت متبوع مشتری بالقوه را زیر و رو کنید، نام وی را در شبکه های اجتماعی و از جمله لینکدین جستجو کنید، و از بررسی وبسایت هایی که حاوی نقد و بررسی های کاربران هستند نیز غافل نشوید. بهترین فروشندگان آنهایی هستند که نیازها و خواسته های مشتری را درک می کنند، و می توانند در صحبت و عمل به خوبی و به درستی به آنها رسیدگی کنند. حتی بهتر است که آن نیازها، خواسته ها و مشکلات را با موارد مشابه مشتریان قبلی تان مقایسه کنید و توانمندی خود و محصول تان را برای رفع نیاز و حل چالش مشتری جدید در عمل به وی نشان بدهید.

 

  1. نحوه معرفی اهمیت دارد

لازم و ضروری است که معرفی هر محصول و سرویس برای هر یک از مشتریان با خواسته ها، نیازها و چالش های آن مشتری خاص متناسب سازی شده باشد. به علاوه، اجرای هر معرفی باید به گونه ای انجام بگیرد که به یادماندنی باشد. فارغ از چیزی که در صدد فروش آن هستید، نحوه معرفی بسیار مهم است. به خاطر داشته باشید که اکثر مردم حتی نمی توانند معرفی های تکراری را تحمل کنند، چه برسد که به واسطه آنها به خرید نیز علاقمند شوند.

در همان ۶۰ ثانیه اول باید نشان بدهید و اثبات کنید که معرفی محصول برای طرف مقابل شخصی سازی و متناسب سازی شده است. با چرایی برتری شرکت خودتان شروع نکنید، بلکه در همان ابتدا نشان بدهید که چگونه می توانید به طرف مقابل کمک کنید.

چرخه خرید را به عنوان موجی در نظر بگیرید که باید روی آن سوار شوید؛ در این حالت، «زمان» حرف اول را می زند. در طول فرآیند معرفی باید تلاش کنید تا خودتان را صادق نشان بدهید. اگر مخاطب خود را خسته کنید، موج را از دست داده اید و باید منتظر موج بعدی بمانید. در بهترین حالت، فرآیند فروش را طولانی می کنید، اما معمولاً ایمیلی با مضمون «فقدان بودجه مورد نیاز» یا حاوی یک دلیل تکراری و مضحک برای انصراف از خرید دریافت خواهید کرد.

 

  1. ورود به مرحله بعد

برای قدم گذاشتن به مرحله بعدی از فرآیند فروش فقط از مشتری اجازه نخواهید، بلکه به گونه ای عمل کنید که از دید خودتان و مشتری، این «حق» شما باشد. این یکی از اصول فروش است: هر بار که با یک مشتری بالقوه تعامل دارید، مرحله بعدی و روند ادامه کار را مشخص کنید. در عین حال، فروشندگان مبتدی فراموش می کنند که باید لیاقت و حق رفتن به مرحله بعد را پیدا کنند، نه اینکه فقط از مشتری بخواهند که قدم بعدی را بردارد.

اگر از مشتری خواستید که وارد مرحله بعد از فرآیند خرید شود، اما درخواست تان رد شد (مثلاً اگر مشتری بالقوه به شما گفت: «لطفاً تماس نگیرید، خودمون باهاتون تماس می گیریم»)، در اینصورت باید در سیاست های خود تجدیدنظر کنید و ببینید که چه کاری را باید به شکل دیگری انجام بدهید.

 

  1. دوست داشتنی باشید

مردم از افرادی خرید می کنند که از آنها خوششان بیاید. هرچه روی اهمیت این مورد تاکید کنیم، کم است. در واقع، این یکی از قوانین فروش است. اگر آدم خشک یا عبوسی هستید، اگر همیشه غر می زنید، یا سمج یا دو رو هستید، مشتری وقت خود را با شما تلف نخواهد کرد.

 

اگر در حوزه فروش فعالیت می کنید، آیا به نظر شما ستون دیگری هم وجود دارد که بتوان به این پنج ستون اضافه کرد؟ اگر فروشنده نیستید، اما اخیراً یک فروشنده به شما مراجعه کرده، چه چیزی باعث شد که معرفی محصول یا سرویس به مذاق شما خوش بیاید، یا اینکه حرف های فروشنده را باور نکنید و حتی تحمل شنیدن صحبت های وی برای شما دردناک باشد؟


نویسنده اصلی این مطلب که با کمی جرح و تعدیل برای بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی ترجمه شده، آقای رِی کارول است. آقای کارول به عنوان مدیر فروش یکی از شرکت های مطرح در زمینه بازاریابی و فروش، مسئولیت هدایت و رهبری تیمی از فروشندگان مستعد را بر عهده دارد.

 

 

 

۳ دلیل مردد بودن و فکرکردن مشتری بالقوه شما به سایر گزینه ها

نویسنده اصلی این مطلب که با کمی جرح و تعدیل برای بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی ترجمه شده، آقای مایکل پِدون است. آقای پدون بنیانگذار و مدیرعامل یکی از شرکت های مطرح در زمینه بازاریابی و فروش است. ما مطالب دیگری را نیز در این بخش از وی منتشر کرده ایم که معمولاً در قالب پرسش و پاسخ و در تلاش برای حل یک مشکل واقعی نگاشته شده اند.

 

چه اشتباهی مرتکب شدم و چگونه می توانم دوباره به بازی برگردم؟

 

سوال

سلام آقای پدون: یک نفر از طریق وبسایت مان با ما تماس گرفت که صاحب یک شرکت کرایه چی بود. او می گفت که در حال ارزیابی نرم افزارهایی است که به درد کارش می خورند و به دنبال یک راهکار مناسب است. ما یک دمو به او نشان دادیم و من چهارشنبه گذشته با وی تماس گرفتم تا وضعیت خرید را پیگیری کنم. به نظر می رسید که من را شناخته و گفت که هنوز هم در حال بررسی گزینه هاست. ما نتوانستیم زیاد صحبت کنیم، چون پشت خطی داشت. بنابراین ایمیلی با این مضمون برایش فرستادم که تا آخر هفته دوباره با وی تماس می گیرم، اما همان موقع هم چهارشنبه بود و ضمناً شرکت های کرایه چی در آخر هفته سرشان خیلی شلوغ است، بنابراین می خواهم همین امروز با او تماس بگیرم. نظر شما چیست؟»

 

پاسخ

راهکار رایج، یک مشکل بزرگتر دارد

اولاً به احتمال قریب به یقین از هر کس دیگری که بپرسید از شما می خواهد تا به ترفندهایی متوسل شوید تا بتوانید مشتری بالقوه را دوباره پشت خط تلفن بیاورید و احتمالاً اگر به اندازه کافی و وافی اینکار را انجام بدهید، شاید هم موثر واقع شود.

اما من در اینجا یک مشکل بزرگتر می بینم. اگر شما بتوانید این مشکل بزرگتر که مد نظرم است را حل کنید، می توانید نیاز به این سناریو را حذف کنید و فروش بیشتری را در فرصت کمتری به سرانجام برسانید، بسیار بیشتر.

اجازه بدهید که منظورم را واضح تر بیان کنم:

« یک نفر از طریق وبسایت مان با ما تماس گرفت که صاحب یک شرکت کرایه چی بود. او می گفت که در حال ارزیابی نرم افزارهایی است که به درد کارش می خورند و به دنبال یک راهکار مناسب است. ما یک دمو به او نشان دادیم …»

همین جا صبر کنید! چطور با این سرعت از «تماس» به «دموی محصول» رسیدیم؟

این یکی از اشتباهات رایج در میان فروشندگان تازه کار و حتی فروشندگان مجرب است؛ مخصوصاً در مورد مشتریان راغب گرم (Warm Leads یا مشتریان راغبی که پیشقدم شده اند).

بیایید نگاه دقیق تری بیندازیم: «یک نفر از طریق وبسایت مان با ما تماس گرفت که صاحب یک شرکت کرایه چی بود»

بسیار خوب، حاضرم شرط ببندم که به محض اینکه این مشتری راغب با شما تماس گرفت و متوجه شدید که صاحب شرکت است و به بررسی برنامه نرم افزاری شما علاقمند است، قلبتان به تپش درآمد و از خوشحالی سر از پا نمی شناختید. احتمالاً به حس فروشندگی خود درود فرستاده و کمربندها را بسته اید تا تخت گاز به پیش بروید.

در این میان، از چند مرحله ای که می توانست به شما کمک کند تا شانس به سرانجام رساندن این فروش را به میزان چشمگیری افزایش بدهید غفلت کرده اید.

 

از چه چیزی غافل شده ایم؟

در اینجا به ۳ موردی که از نظر دور داشته اید اشاره می کنیم (البته، فقط همین ها نیست)

 

اول

تصمیم گیرنده ها: آیا این شخص، تنها مالک و همه کاره است؟ فقط به این خاطر که طرف مقابل می گوید که مالک کسب و کار است به این معنی نیست که همه تصمیمات لازم را خودش خواهد گرفت. هر سازمانی فرآیندهای خرید مختص به خودش را دارد. شاید فرمان کلاً در دست همان فردی باشد که با شما تماس گرفته، اما شاید هم اینطور نباشد. مشکل اینجاست که در این مرحله نمی توانید دقیقاً این را مشخص کنید. به عنوان مثال، شاید آن شخص به شدت روی نظرات تیم IT خود حساب می کند. در این حالت، اگر بخش IT را از معادله حذف کنید، نتیجه ای که به دست می آورید فاجعه بار خواهد بود. شاید مخاطب شما مالک کسب و کار باشد، اما سناریوهای زیادی را می توان تصور کرد که در آنها افراد دیگری هم در فرآیند تصمیم گیری نقش بازی می کنند. مسأله این است که برای کسب اطلاع دقیق از نقش طرف مقابل و فرآیند سازمانی خرید شرکت متبوع او هنوز خیلی زود است، اما باید آگاه و هوشیار باشید که در هر صورت، لازم و ضروری است که با آن فرآیندها آشنایی پیدا کنید و پیش از نشان دادن دمو به این درک رسیده باشید که باید از این موضوع مهم سر در بیاورید (بله، قبل از نشان دادن دمو).

 

دوم

«او در حال ارزیابی نرم افزارهایی است که به درد کارش می خورند. بنابراین به دنبال یک راهکار مناسب است.» در اینجا سوالاتی مطرح می شود: اصلاً او چرا نرم افزارهای مختلف را بررسی می کند؟ او از راهکار جدید چه می خواهد که راهکار کنونی وی از انجام آن عاجز است؟ آیا آنها تصمیم قاطع گرفته اند که یک راهکار جدید پیدا کنند و به دنبال پیدا کردن بهترین گزینه هستند، یا اینکه در حال ارزیابی ارزش و ضرورت استفاده از یک راهکار جدید هستند؟» مسیری که در هر یک از این دو حالت باید برای فروش انتخاب کنید متفاوت است و این را باید مد نظر داشته باشید.

 

سوم

راهکار ایده آل او چه ویژگی هایی دارد و وجود آن ویژگی ها چه ضرورتی دارد؟ پس از آنکه شما و مشتری بالقوه با چرایی نیاز یا خواسته آشنایی پیدا کردید، مشخص کنید که طرف مقابل شما ترجیح می دهد که مشکل از چه طریقی حل شود و دلیل این ترجیح چیست.

 

اینها فقط بخشی از مهم ترین مواردی هستند که در این سناریو باید به آنها بپردازید و به محض اینکه یک فرآیند فروش مناسب را انتخاب کردید (در این راستا باید روی سوالاتی که باید بپرسید، زمان و نحوه پرسیدن آنها، چرایی آن پرسش ها و پاسخ های آنها و فردی که باید آنها را از وی بپرسید و کاری که با توجه به پاسخ هایی که دریافت می کنید باید انجام بدهید شناخت داشته باشید) متوجه خواهید شد که دیگر طرف مقابل شما نخواهد گفت که «ببخشید، پشت خطی دارم» و مجبور نخواهید شد که منتظر بنشینید به این امید که یکی از رقبای شما قاپ مشتری را ندزدد.

 

خیلی خوب به نظر می رسه، اما با این مشتری چکار کنم؟

اگر من جای شما بودم اینطور عمل می کردم: با مشتری مورد نظر تماس می گرفتم و می گفتم «من ایده/گزینه دیگه ای هم براتون دارم که احتمالاً برای شما مناسب تره (جلب علاقه)، اما برای اطمینان از عملیاتی بودن این ایده/گزینه باید با … شرکت تون صحبت کنیم» و سپس گوشی را به مدیر فروش یا فرد دیگری می دادم که با فرآیندهای فروش مناسب برای تحریک مشتری به عمل آشنا است و یک فاز به اصطلاح برق آسا را هم برای مراحلی که از قلم افتاده بودند اجرایی می کردم. فقط اطمینان پیدا کنید که ایده یا گزینه ای دارید که در صورتی که مشتری بالقوه خواست به مشتری بالفعل تبدیل شود، احساس کند که وقتش به هیچ عنوان تلف نشده است.

 

 

فروش ۲٫۰ چیست (و چه اهمیتی دارد؟)

دنیا به وسیله فناوری در حال تغییر است و فروش نیز از این قاعده مستثنی نمانده است.

آیا هنوز هم برای جذب مشتری راغب (lead) به روش های سنتی فروش متوسل می شوید؟ آیا برای قدم گذاشتن به مرحله بعد آمادگی دارید؟

هنگامی که کسب و کار شما برای گنجاندن فناوری های دیجیتال در استراتژی های فروش سنتی تان آماده شد، برای نسخه دوم از فروش یا فروش ۲٫۰ (Sales 2.0) آماده شده اید.

اما پیش از آن، اجازه بدهید که به کمک این مطلب از سلسله مقالات آموزش فروش مجله گویا آی تی، ببینیم که اصلاً فروش ۲٫۰ چیست و چه اهمیتی برای کسب و کار شما دارد.

 

فروش ۲٫۰ چیست؟

فروش ۲٫۰ که گاهی از آن با عنوان فروش اجتماعی (Social Selling) یاد می شود، استراتژی های سنتی فروش را با فناوری های دیجیتال در هم می آمیزد تا راه های فروش موثرتر و کارآمدتری را هم برای فروشنده و هم برای خریدار ایجاد کند. این به فروشندگان شما کمک می کند تا وقت خود را اولویت بندی کنند و فقط مذاکره کننده نباشند، بلکه به کارشناسانی در فرآیند انتخاب محصول تبدیل شوند.

امروزه، مشتریان بالقوه وقت بیشتر و بیشتری را برای تحقیق و جمع آوری اطلاعات در اینترنت صرف می کنند. این باعث می شود که مشتری هدف شما مطلع تر باشد و سکان را نیز در دستان او قرار می دهد. در نتیجه همین تغییر و تحولات، روش های سنتی فروش روز به روز کم اثرتر می شوند.

برای افزایش فروش، باید به برنامه های مشتری بالقوه، سطح علاقه او و تمایلش به تعامل، بیشتر توجه کنید. فروشندگان با استفاده از فروش ۲٫۰ بهتر می توانند نیازهای مشتری بالقوه را درک کنند، که این به نوبه خود باعث تقویت فرآیند پرورش مشتری راغب می شود و به بخش فروش کمک می کند تا پیام مناسب را در زمان مناسب به بهترین وجه ممکن به خریدار ارائه کنند.

 

فروش ۲٫۰ چه اهمیتی برای کسب و کار شما دارد؟

امروزه، مشتریان بالقوه برای تحقیق و جمع آوری اطلاعات، از رسانه های اجتماعی و موتورهای جستجو کمک می گیرند و در نتیجه، اطلاعات بیشتری را در اختیار دارند. فروش مستقیم سنتی برای این نوع از مشتریان بالقوه، روز به روز بیشتر تاثیر و کارآمدی خود را از دست می دهد. همه فروشندگان به منظور تعامل و ارتباط همه جانبه با مشتریان بالقوه و کمک به سرانجام رسیدن فروش، باید از قدرت فروش اجتماعی به وسیله فروش ۲٫۰ بهره برداری کنند.

ما در اینجا به برخی از منافع فروش ۲٫۰ برای کسب و کار شما اشاره می کنیم:

 

  1. عقب نماندن از تغییراتی که در نحوه ارتباط و تعامل مشتریان ایجاد شده است

کمّیت و کیفیت دسترسی به اطلاعات تغییر پیدا کرده و نحوه خرید مشتریان نیز دستخوش تغییر شده است. در شرایطی که افراد بیشتری استفاده از تکنولوژی را در زندگی روزمره خود گنجانده اند، طبیعتاً تعداد بیشتری از مشتریان نیز از طریق همان فناوری ها تحقیق و خرید می کنند.

امروزه مشتریان بالقوه بیشتری برای پیدا کردن اطلاعات مورد نیاز خود از گوشی های موبایل، موتورهای جستجو، شبکه های اجتماعی و سایر فناوری های ارتباطی بهره می گیرند. به علاوه، هنگامی که برای خرید آمادگی پیدا می کنند، خرید خود را نیز از طریق همان فناوری ها انجام می دهند.

فناوری، تعامل از راه دور، پیدا کردن راهکارهای متناسب با خواسته ها و نیازها و خرید آنها با کمترین زحمت را برای مشتریان آسان کرده است. اگر به جای رقبا شما آن کسی باشید که از طریق استراتژی های فروش ۲٫۰ با مشتری تعامل انجام داده و راهکارهای مناسبی را به وی ارائه می دهد، این شما خواهید بود که به جای آن رقبا پیروز میدان می شوید.

 

  1. جابجایی مجدد کفه ترازو به نفع تیم فروش شما

قبلاً دسترسی کاربران به اطلاعات و حتی قیمت ها بسیار محدود بود. تنها راه کسب اطلاعات بیشتر، تماس گرفتن با یک فروشنده بود. در این راستا، مشتری باید گوشی تلفن را بر می داشت و با کسی صحبت می کرد یا از طریق نامه نگاری در صدد کسب اطلاعات مورد نیاز خود بر می آمد.

بعد از ایجاد تماس و ارتباط، فروشنده بروشورهایی را به مشتری نشان می داد و از مزایای محصول سخن می گفت و به این امید می نشست که مشتری از وی خرید کند. اگر سوالی مطرح می شد که فروشنده برای آن پاسخی نداشت، احتمالاً مشتری از دست می رفت.

اما امروزه دیگر اینطور نیست.

در شرایطی که اطلاعات به طور پیوسته و ۲۴ ساعته در دسترس قرار دارد، دیگر نیازی نیست که مشتری منتظر برداشتن گوشی تلفن بماند یا حضوراً با یک فروشنده صحبت کند، بلکه به راحتی می تواند از طریق ارتباط با مشتریان دیگر، اطلاعات موجود بر پهنه وب و سایر روش ها به اطلاعات مورد نیاز خود دست پیدا کند.

هنگامی که تیم فروش شما از استراتژی های فروش ۲٫۰ استفاده می کند، این امکان را برای شما فراهم می کند تا در لحظه و به روش هایی که به مذاق مشتریان تان خوش می آید با آنها تعامل داشته باشید. اطلاعاتی که ارائه می کنید و تعاملاتی که انجام می دهید نیز به نوبه خود آنها را به مشتریان راغب شایسته ای تبدیل خواهد کرد.

حرف آخر اینکه فروش ۲٫۰ اهرم و قدرتی که تیم فروش شما برای کارآمدی در بازار امروز به آن نیاز دارد را در اختیارش قرار می دهد.

فناوری ها تغییر می کنند و مشتریان شما نیز همگام با آنها دستخوش تغییر می شوند. آیا کسب و کار شما برای رویارویی با آن مشتریان مدرن و فناوری های تازه آمادگی دارد؟

 

تماس تلفنی، ایمیل، پیام صوتی: کدام ترتیب موثرتر است

کدامیک بهتر نتیجه می دهد؟ تماس سرد یا ایمیل سرد؟

چیزی که بیشتر از همه در دنیای فروش اهمیت دارد «فروش» است و شما هم به عنوان یک فروشنده باید دست کم آمار و ارقام مورد انتظار را محقق کنید.

البته که من هم ۱۰۰ درصد با این مطلب موافقم که تنها راه برای کسب موفقیت این است که به دیگران کمک کنید تا به خواسته های خود دست پیدا کنند. برای موفقیت در فروش به این طرز فکر نیاز خواهید داشت.

با این حال، طرز فکر درست شما بدون کسب نتایج لازم، به معنی عدم کسب نتایج، خاموش شدن چراغ کسب و کار و از دست رفتن شغل تان خواهد بود. بنابراین همیشه باید به دنبال روشهایی برای افزایش فروش باشید.

در مطالب مختلف بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی به روشهای مختلف فروش و از جمله، استفاده از ایمیل سرد و تماس سرد (ارسال ایمیل و تماس با کسی که با وی رابطه نداشته اید) اشاره شده است. اما از کدام استفاده کنیم، یا اگر قرار است که از هر دو استفاده شود، آداب و ترتیب آن به چه نحوی باید باشد؟

بیشتر فروشندگان، استفاده از ایمیل های سرد را به دو دلیل به تماس سرد ترجیح می دهند:

  • فشردن دکمه ارسال آسانتر است و …
  • اگر مشتری بالقوه ایمیل را حذف کند، درد طرد شدن را احساس نخواهند کرد.

اما من به عنوان کسی که خودش صاحب یک کسب و کار است و بیش از ۲۰ سال به عنوان یک عامل فروش تجربه دارد، همیشه به دنبال روش ها و استراتژی های مختلف برای کسب نتایج بهتر هستم.

… و فرمول فروشی که بدون شک همیشه بهترین نتایج را برای من در برداشته، این است:

«تلفن، پیام صوتی، ایمیل»

از همان زمانی که ایمیل اختراع شد، تماس تلفنی با مشتری بالقوه (و اینکه دقیقاً بدانید که اگر مشتری یا یک تلفنچی گوشی را برداشت چه باید بگویید)، گذاشتن پیام مناسب روی دستگاه منشی تلفنی و ارسال یک ایمیل استراتژیک و حساب شده برای دریافت پاسخ، فرمولی بوده که همیشه برای من موفقیت آمیز واقع شده است. من مدت های مدیدی است که از این ترکیب استفاده می کنم و نتیجه آن عالی و بدون نقص بوده است.

بر طبق نتایج یک بررسی، تماس تلفنی و ایمیل، موثرترین و کارآمدترین زوج به شمار می آیند. استفاده از ایمیل به تنهایی و بدون تماس تلفنی باعث شد که کارآمدی فرآیندهای فروش تقریباً ۹۸ درصد کاهش پیدا کند.

 

کلیدهای موفقیت

کاری که برای موفقیت از طریق این فرمول باید انجام بدهید نسبتاً ساده است، اما لزوماً آسان نیست. به منظور کسب بهترین نتایج، به این نکات توجه کنید:

  1. دشوارترین بخش، پیروی از اصول و داشتن نظم است. شما باید خودتان را متعهد بدانید که از میانبر استفاده نکنید. البته، امتحان کردن راهکارهای دیگر ایرادی ندارد، اما نه به قیمت بی توجهی به راهکاری که اثرگذاری و کارآمدی آن اثبات شده و امتحان خود را پس داده است.
  2. تعدیل انتظارات: برای میزان پاسخدهی یا واکنش مشتریان بالقوه به کار شما (تماس مجدد با شما و/یا پاسخ به ایمیل هایی که بعد از گذاشتن پیام برای آنها ارسال کردید) ۱۰ درصد یا بالاتر قابل قبول است. من یک کمپین ۷۲ ساعته به راه انداختم که میزان پاسخدهی در آن به طور متوسط، ۲۲ درصد بود. این رقم واقعاً بالایی است. دریافت مستمر نتایج دو رقمی به این معنی است که کار به خوبی پیش می رود و تلاش شما به ثمر نشسته و جواب داده است. آنهایی که از تبلیغات استفاده می کنند، حاضرند تا قران آخر پول شان را هزینه کنند تا یک نتیجه دو رقمی بگیرند.
  3. پیام شما: اگر یک نتیجه دو رقمی به دست نمی آورید، باید پیام خود را به زیر ذره بین ببرید. به احتمال زیاد، یکی از مشکلات مهم مشتری یا نقطه حساسی را هدف قرار نداده اید.
  4. لحن شما در پیام تلفنی: لحن صدا اهمیت زیادی دارد. هنگامی که در پیام خود روی نقاط مهم و حساس دست می گذارید، باید لحن و صدای شما کاملاً طبیعی به نظر برسد. به خاطر داشته باشید که تقریباً همه برندگان اسکار از قبل برای خودشان یک متن آماده می کنند، اما فارغ از اینکه انگلیسی بلد هستید یا نه، نمی توانید این را تشخیص بدهید.

نویسنده این مطلب که با اندکی جرح و تعدیل برای بخش مقالات آموزش فروش مجله گویا آی تی ترجمه شده، آقای مایکل پِدون است. آقای پدون، بنیانگذار و مدیرعامل یکی از شرکت های مطرح در زمینه فروش است.

 

موثرترین روش برای فروش

با توجه به هزینه های جذب مشتری، «روابط» نقش مهم تری در به سرانجام رساندن فروش پیدا کرده اند.

رابطه یکی از ستون های اصلی هر کسب و کار موفقی به شمار می رود. بنابراین، برای کسب و کارها لازم و ضروری است که از همان ابتدای تماس خود با مشتری، به منظور ایجاد رابطه های ماندگار برنامه ریزی کنند. بر طبق یکی از تحقیقاتی که اخیراً انجام شده، برای برقراری ارتباط با یک خریدار شرکتی (B2B) دست کم به ۱۸ فعالیت و تلاش مرتبط با مباحث بازاریابی و فروش نیاز است. به هر حال، همینطور که بازار شلوغ تر و دست زیادتر می شود، مشتری یابی به طرز فزاینده ای دشوارتر می شود.

آن دسته از افرادی که بر این باور هستند که با زور و جبر می توانند معامله ای را جوش بدهند خیال خامی را در سر می پرورانند. مطالعات نشان می دهد که ۵۰ درصد از مشتریان بالقوه اعتقاد دارند که فروشندگان بیش از حد سماجت به خرج می دهند (تنها ۱۷ درصد از فروشندگان این را قبول دارند). معمولاً فروشندگان از همان ابتدا به دنبال رسیدن به انتهای قیف فروش هستند، نه ساختن رابطه های محکم و استوار. مشکل اظهر من الشمس این رویکرد این است که از همان ابتدای رابطه ، تمرکز بر انتهای آن قرار دارد.

موثرترین و پسندیده ترین روش برای ارتباط با مشتری بالقوه و ایجاد رابطه، استفاده از روش های مردم محور به کمک ارجاع و معرفی دیگران است. ما در ادامه این مطلب از مجموعه مطالب آموزش فروش مجله گویا آی تی توضیح خواهیم داد که چرا این روش ها تا به این حد ارزشمند هستند.

 

  1. جذب مشتری

معرفی از طریق دیگران از نقطه نظر جذب مشتری بسیار موثر است. هنگامی که از طریق یکی از دوستان یا سایر افرادی که ارتباط نزدیکی با آنها داریم به ما درباره یک کسب و کار یا محصول اطلاعاتی داده می شود، احتمال اینکه به کسب و کار مورد نظر اعتماد کنیم به مراتب افزایش پیدا می کند. به همین دلیل است که نرخ تبدیل (مشتری بالقوه به بالفعل) معرفی و ارجاع ۴ برابر سایر روشهای بازاریابی است. ما ذاتاً به انسانها بیشتر از اعداد اعتماد می کنیم.

 

  1. حفظ مشتری

هنگامی که مشتری از طریق معرفی و ارجاع وارد قیف فروش می شود، فروش با سرعت بیشتری به سرانجام می رسد. جذب مشتری از این طریق کار تیم های موفقیت مشتری را راحت تر می کند. دیگر لازم نیست که بخش فروش برای به سرانجام رساندن فروش بیش از حد وعده و وعید بدهد و تیم موفقیت مشتری شروع بهتری را در آغاز رابطه رقم خواهد زد. در نتیجه، نرخ حفظ مشتری از این طریق در مقایسه با مشتریانی که از سایر روش ها جذب می شوند، ۳۷ درصد بیشتر است.

 

  1. ارزش مشتری

علاوه بر موارد بالا، مشتریان معرفی و ارجاع داده شده بیشتر از مشتریان عادی روی درآمد کسب و کار تاثیر می گذارند. از آنجایی که ارجاع یک مشتری بالقوه از طریق مشتری دیگر به معنی آن است که بر طبق ارزیابی مشتری اول، محصول مورد نظر برای مشتری بالقوه مزبور یک انتخاب مناسب به شمار می رود، معمولاً میزان تعامل و عمل در این حالت بیشتر است. به علاوه، امکان بیش فروشی نیز برای این دسته از مشتریان بیشتر است. یک مطالعه نشان داد که ارزش طول عمر مشتری ارجاع شده نسبت به مشتریان معمولی ۱۶ درصد بیشتر است.

 

بهره برداری از ارجاع

به منظور بهره برداری از مزایای ارجاع، باید از مشتریان کنونی خود کمک بگیرید. بر طبق نتایج یک تحقیق، ۸۳ درصد از مشتریان پس از یک تجربه مثبت به ارجاع سایرین علاقمند هستند، اما تنها ۲۹ درصد از آنها در عمل این کار را انجام می دهند.

تا جایی که می توانید تلاش کنید تا سرمایه گذاران، شرکا، مشاوران و خریداران، همه و همه نسبت به ارجاع و و معرفی دیگران به شما رغبت پیدا کنند. ایجاد یک شبکه بیرونی از حامیان به وسیله ایجاد رابطه های با کیفیتی که بیش از «بستان» روی «بده» تکیه می کنند ضروری و حیاتی است. بهره برداری از پیشرفت های جاری در هوش مصنوعی و اتوماسیون می تواند مسیر دستیابی به مشتریان جدید را روشن و هموار کند.

دیگر وقت آن رسیده که یک رویکرد مردم محور را نسبت به بازاریابی و فروش اتخاذ کنید. کسب و کار خود را با انسان ها و برای انسان ها بسازید.


شما درباره اثرگذاری روش و نکاتی که در این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش به آن اشاره کردیم چه نظری دارید؟ تا چه حد و چطور از معرفی و ارجاع دیگران در کسب و کار خود بهره برداری می کنید؟

 

چگونه بزرگترین چالش هر مشتری بالقوه ای را به سرعت شناسایی کنیم؟

هیچ چیزی نمی تواند مانند عذاب و دردی که مشتری با آن دست و پنجه نرم می کند، او را نسبت به خرید از شما متقاعد کند. اگر مشتریان بالقوه شما با چالش هایی روبرو هستند که بر کسب و کار آنها تاثیر منفی گذاشته، انجام کارها به بهترین شکل ممکن را برای ایشان دشوار ساخته یا هزینه های زیادی را بر دوش آنها تحمیل کرده، این همان عذاب و دردی است که باید پیدا کنید تا بتوانید از آن بهره برداری کنید.

چنانچه بتوانید عمیق ترین و حادترین مشکلات مشتری بالقوه خود را پیدا کنید و راهکاری را برای آنها پیدا کنید، معاملات بیشتر و بزرگتری را به سرانجام خواهید رساند. ما در این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش مجله گویا آی تی به سه روش اشاره می کنیم که به کمک آنها می توانید بزرگترین چالش های مشتری را به سرعت پیدا کنید تا بتوانید فروش بیشتری را به سرانجام برسانید.

 

  1. به دنبال میگرن باشید، نه سردرد!

همه چالش ها و دردها یکسان نیستند. تصور نکنید که اولین مسأله ای که مشتری بالقوه مطرح می کند بزرگترین و مهم ترین مشکلی است که با آن مواجه شده است و باید همان را حل کنید.

اینطور تصور کنید: سردردهای کوچک عذاب آور هستند، اما واقعاً مسأله بزرگی به شمار نمی روند. شما با وجود یک سردرد جزئی هم می توانید به کارهای روزمره خود برسید.

از طرف دیگر، میگرن شما را اسیر خود می کند. میگرن باعث می شود که مستأصلانه به دنبال درمان بگردید. اگر بتوانید کاری کنید که مشتری بالقوه شما در مورد بزرگترین مشکلاتی که با آن روبرو است لب به سخن بگشاید، مشتری بسیار با انگیزه ای را برای خود دست و پا کرده اید.

 

  1. هزینه ها را برای مشتری مشخص و روشن کنید

بزرگترین مایه عذاب و درد مشتری، مشکلی است که از طریق از دست رفتن سود و منافع بیشتر یا پس انداز وی برایش هزینه در بر دارد. اگر بتوانید سوالات درستی بپرسید و به این وسیله کاری کنید که مشتری بالقوه شما هزینه ها را به زبان بیاورد، ارزش راهکار خود را بیشتر نشان می دهید.

پس از آنکه روی یک چالش کلیدی تمرکز کردید، سوالی مثل این را بپرسید: «به نظر شما این مسأله چه هزینه هایی را برای شرکت شما در برداشته است؟» پاسخی که دریافت می کنید راه را برای به سرانجام رساندن معاملات بسیار بزرگتری هموار می کند. به هر حال، اگر یک مشکل برای شرکتی یک میلیارد تومان هزینه در بر داشته باشد، راهکار شما هم دقیقاً همینقدر ارزشمند خواهد بود.

 

  1. موضوع را به زندگی شخصی مشتری پیوند بزنید

یک چالش کلیدی علاوه بر اینکه برای مشتری و شرکت وی هزینه مالی می تراشد، بر زندگی شخصی او نیز تاثیر می گذارد. هدف شما باید این باشد که چگونگی این اثرگذاری را پیدا کنید. به این منظور، شاید لازم باشد که کمی در مخاطب خود استرس و اضطراب ایجاد کنید. مثلاً می توانید بپرسید: «این مسأله چه تاثیری روی زندگی شخصی شما داشته است؟»

شاید با کنکاش درباره زندگی شخصی مشتری زیاد احساس راحتی نکنید، اما به خاطر داشته باشید که به عنوان فروشنده این وظیفه شما است که مشکلات مشتری بالقوه خود را کاملاً درک کنید تا بتوانید آن مسائل و مشکلات را حل کنید. روشن کردن هزینه های شخصی چالشی که مشتری با آن روبرو است باعث افزایش انگیزه لازم برای سرمایه گذاری روی راهکار خواهد شد و به شما کمک می کند تا فروش را به سرانجام برسانید.

 

اکنون که این مطلب از سلسله مقالات آموزش فروش را مطالعه کردید و متوجه شدید که چیزی که به مشتری بالقوه انگیزه می دهد مشکل، رنج و عذابی است که با آن دست و پنجه نرم می کند، چگونه از این ۳ نکته برای کشف و حل بزرگترین چالش های پیشِ روی مشتری خود استفاده خواهید کرد؟ لطفاً نظرات و دیدگاه های خود را با ما و سایر کاربران وبسایت گویا آی تی در میان بگذارید.


نویسنده این مطلب آقای مارک وِیشاک است که با اندکی تغییر برای بخش آموزش فروش مجله گویا آی تی ترجمه شده است. آقای ویشاک موسس یکی از شرکت هایی است که در زمینه فروش فعالیت می کند، مولف کتابی در همین زمینه است و به طور مستمر برای مجلاتی که در زمینه کارآفرینی و کسب و کار فعالیت می کنند مطلب می نویسد.

 

۴ رویکرد و طرز فکر زهرآگین در فروشندگی

حتی با وجود یک نیاز واقعی، بهترین راهکار و توانمندی خارق العاده فروشنده در فروش، باز هم بسیاری از معاملات به سرانجام نمی رسند. تغییر رویکرد و نگرش تان این مشکل را حل خواهد کرد.

 

همه اش تقصیر من بود. اصلاً معمولاً همینطور است. ما آن معامله شیرین را از دست دادیم و در ابتدای امر، دلیلش را نمی دانستیم.

این معامله چرب همان چیزی بود که می توانست شرکت ما را از رقبا جلو بیندازد. ما نباید این همه تخم مرغ را در یک سبد می گذاشتیم، اما گذاشتیم و درس خوبی هم گرفتیم. حتی با وجود اینکه با هر یک از کارکنان شرکت مشتری که صحبت می کردیم، همگی متفق القول بودند که ما می توانیم به آنها کمک کنیم، اما فروش به جایی نرسید و این با هیچ منطقی جور در نمی آمد.

پس از ساعت ها اندوه و غصه، دور هم نشستیم و کل فرآیند فروش را به زیر ذره بین بردیم. این معامله هم به مانند بسیاری از معاملات دیگر، برای خودش الگو داشت. الگوهایی که مرتباً در فروش پیچیده B2B ظاهر می شوند و اگر هوشیار باشید، می توانید شرایط را با موفقیت به نفع خود تغییر بدهید.

هنگامی که برای رشد یک شرکت و مخصوصاً افزایش فروش تلاش می کنید، بیشتر متغیرهای تاثیرگذار در خارج از حیطه کنترل شما قرار می گیرند. شما نمی توانید اعمال دیگران، تصمیمات آنها و رقبا را کنترل کنید، و علی الخصوص نمی دانید که این بار کدام تدبیر و سیاسی کاری می تواند شما را به موفقیت برساند.

در شرایطی که بسیاری از موارد را نمی توانید کنترل کنید، لازم و ضروری است که روی همان موارد معدودی که کنترل آنها در اختیار شماست کنترل تمام و کمالی داشته باشید. در این صورت، می توانید بیشترین تاثیر را از فعالیت های خود بر جا بگذارید و این، امکان نمایش پتانسیل و شایستگی هایتان را فراهم می آورد.

آگاهی از الگوهای فکری رایج به شما این قدرت را می دهد تا کنترل بیشتری روی شرایط جاری داشته باشید. به هر حال، باید توجه داشته باشید که آنچه که می توانید آن را کنترل کنید، رویکرد، طرز فکر و اعمالی است که ناشی از فرآیندهای فکری شما است.

ما در این مطلب از سلسله مقالات آموزش فروش، به برخی از مهم ترین طرز فکرها و نگرشهایی اشاره می کنیم که قاتل معاملات و فروش محسوب می شوند:

 

  1. خیالاتی بودن

فقط به این دلیل که چیزی را عرضه کرده اید، دلیل نمی شود که همه به دنبال شما راه بیفتند. چه بسا بهترین و خارق العاده ترین محصول دنیا را ارائه کرده باشید و بخواهید که این را به همه بگویید، اما گفتن هیچ دردی را دوا نمی کند. شما باید به مردم نشان بدهید. چطور نشان می دهید؟ با ایجاد و ارائه سناریوها و داستان های تاثیرگذار. درباره ویژگی ها، مزایا یا ارزش صحبت نکنید، مگر اینکه همه چیز را در یک موقعیت واقعی نشان بدهید که مردم می توانند با آن ارتباط برقرار کنند. به محض اینکه مخاطب شما بتواند با موقعیتی که برایش واقعی به نظر می رسد ارتباط برقرار کند، ارزش محصولات یا خدمات شما برای او آشکار خواهد شد.

 

  1. ترس از تلفن

البته که باید با شرکا و مشتریان آینده تان به همان نحوی ارتباط برقرار کنید و تماس بگیرید که دوست دارند. درعین حال، این هرگز نباید بهانه ای برای برنداشتن گوشی تلفن باشد. از تماس تلفنی با هیچ کس واهمه نداشته باشید. درک لحن شما از طریق ایمیل یا پیام های متنی دشوار و حتی غیرممکن است. هر جا که احساس کردید که لازم است، با مشتری تماس بگیرید. هر وقت که خواستید در مورد چیزی با مشتری گفتگو کنید، تماس بگیرید. هنگامی که انسان ها با یکدیگر حرف می زنند، همیشه همه چیز واضح تر به نظر می رسد.

اخیراً روی فروشی کار می کردم که اگرچه در ابتدا به خوبی پیش رفته بود، اما بعد از اینکه سه ایمیل فرستادم و همه آنها بی پاسخ ماند، چنان به نظر می رسید که دیگر امیدی به آن نباشد. اما بعد از آن، تلفن را برداشتم، با طرف مقابل تماس گرفتم و توانستم یک وقت برای تماس تلفنی با تصمیم گیرنده اصلی بگیرم. شماره تعداد دفعاتی که یک فروش راکد مانده و هیچ پیشرفتی نداشته، اما با استفاده از تلفن به سرانجام رسیده از دستم در رفته است.

 

  1. فرآیند فروش انعطاف ناپذیر

انعطاف پذیری و توانایی سازگاری، همیشه همکاری با شما را آسانتر می کند و این چیزی است که همه مشتریان به دنبال آن هستند. با وجود اینکه داشتن یک فرآیند برای فروش اهمیت دارد، اما دنبال کردن آن فرآیند به قیمت نارضایتی مشتری همیشه اشتباه است. مشتری می خواهد بداند، احساس کند و اعتماد داشته باشد که کار کردن با شما آسان خواهد بود.

برای اینکه کار با شما آسان باشد، امضا کردن قرارداد را با استفاده از زبان استاندارد حوزه ای که در آن فعالیت می کنید آسان کنید، فرآیندها را با توضیح مرحله به مرحله آنها آسان کنید، انتخاب گزینه های مختلف را با مقایسه کامل هر یک به همراه توضیح مزایا و هزینه ها آسان کنید و به طور کلی، همه چیز را تا جایی که امکان دارد ساده و آسان کنید.

هر چه همکاری با خودتان را سخت تر کنید، انتخاب همکاری با رقیبان تان را برای مشتری آسانتر می کنید. دنبال کردن فرآیند فروشی که بیش از حد خشک و غیرقابل انعطاف است، باعث می شود که بد قلق به نظر برسید. با مردم کنار بیایید تا اعتماد بیشتری را به سمت خود جلب کنید، چرا که اعتماد پایه و اساس همه رابطه های خارق العاده ای است که بین فروشنده و خریدار شکل می گیرند.

 

  1. مشتری شما همیشه مشتری اصلی و واقعی نیست

بررسی دوباره و سه باره اینکه در نهایت چه کسی چک را امضا خواهد کرد هیچ ضرری ندارد. در بسیاری از موارد شاهد آن هستیم که کارشناسان فروش و کارآفرینان آنقدر ذهن خود را با فکرکردن به اینکه یک مقام بزرگ (حتی معاون شرکت) عاشق محصول یا سرویس آنها شده است درگیر می کنند که تصور درستی از شخصی که در عمل می تواند چراغ سبز نهایی را نشان بدهد ندارند.

هر زمان که روی معاملات شرکتی (B2B) کار می کنید، اطمینان پیدا کنید که درک درست و کاملی از فرآیند تصمیم گیری داخلی شرکت مورد نظر دارید. شما باید دقیقاً بدانید که در هر مرحله به چه تاییدیه هایی نیاز است و چه کسی می تواند آنها را صادر کند. شاید طرف مقابل شما عاشق چیزی شده باشد که ارائه می کنید، اما چه بسا خریدار نهایی و واقعی شما او نباشد. شما نباید کسی که تصمیم اصلی را می گیرد را از قلم بیندازید. حتی می توانید از مخاطب خود بخواهید که اطلاعات تصمیم گیرنده اصلی را هم در اختیار شما قرار بدهد. اگر طرف مقابل شما به این نتیجه برسد که شما واقعاً به دنبال کمک کردن به شرکت متبوع وی هستید، هر چیزی را به هر طریقی که بخواهید به شما تقدیم خواهد کرد. اجازه ندهید که یک تصمیم گیرنده فرعی، توجه شما را از مهره اصلی برباید.

گاهی می توان اشتباهات را تصحیح کرد. علیرغم اینکه معامله ما در همان بار اول به جایی نرسید، اما اگر روی نیازهای مشتری تمرکز کنید، همیشه امکان تغییر وجود دارد. توانایی شما برای کمک به مشتری نیز از آنجایی برای وی آشکار خواهد شد که آنقدر برایش اهمیت قائل هستید که جلو می آیید، تلاش می کنید تا با او آشنا شوید و با نیازهای وی تطبیق پیدا می کنید. مشتری شما این ها را می فهمد.

هنگامی که می بینید که خودتان یا همکاران شما در دام هر یک از الگوهایی که در این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش به آنها اشاره شد می افتند، هر کاری که از دست تان بر می آید انجام بدهید تا فضای فکری موجود تغییر پیدا کند.

همینطور که جلو می روید، تغییرات لازم را اعمال کنید و نظاره گر رشد کسب و کار خود باشید.


این متن در اصل به قلم آقای ماریو مک کراکِن نوشته شده که با اندکی جرح و تعدیل برای مجله گویا آی تی ترجمه شده است. آقای مک کراکن مدیر فروش، بازاریابی و بخش موفقیت مشتری یکی از شرکت های فعال در زمینه بازاریابی محصولات بهداشتی و درمانی است.

چگونه راز خواسته واقعی مشتریان را کشف کنیم؟

پاسخ در اطلاعات و داده ها نهفته است: به کمک این مقاله از مجموعه مطالب آموزش فروش با سه روش قرار دادن قطعات پازل نیاز و خواسته مشتری در کنار هم آشنا خواهید شد.

 

واقعاً چقدر مشتریان تان را می شناسید؟ اگر شرکت شما هم مانند بیشتر برندها باشد، احتمالاً شما هم زیاد یا حتی اصلاً با مشتریان خود آشنایی ندارید و خودتان هم این را می دانید. در واقع، یک گزارش که توسط گروه آربردین (Arberdeen) منتشر شد نشان داد که فقط ۴ درصد از کسب و کارها کاملاً از توانمندی ها و امکانات خود برای تضمین ارتباطات مبتنی بر اطلاعات دقیق با مشتریان شان رضایت دارند.

این رقم به طرز شگفت انگیزی ناچیز است و مخصوصاً در دنیای امروز که اطلاعات و داده ها در آن حرف اول را می زنند، مشکل بسیار بزرگی محسوب می شود. درک و بینش مبتنی بر داده، کلید افزایش رضایتمندی مشتریان است. اگر نسبت به مشتری آشنایی نداشته باشید، چگونه می توانید با توجه به نیازها و خواسته های واقعی وی به او کمک کنید؟ این گسستگی به سرعت می تواند به کاهش بازگشت سرمایه و درآمد کسب و کار شما منجر شود. به همین دلیل، استفاده از داده ها و آمار تحلیلی در تمامی فعالیت هایی که برای تقویت تجربه مشتری طراحی می شوند اهمیت به سزایی دارد. این دقیقاً دو دو تا چهار تاست: تعامل بهتر با مشتری برابر است با نتایج فوق العاده برای کسب و کار.

پس اگر موضوع تا به این حد ساده است، چرا شرکت ها و کسب و کارهای بیشتری به سمت اجرایی کردن آن نمی روند؟ چگونه می توانید از نتایج تحلیلی به طور موثر و به بهترین شکل ممکن بهره برداری کنید؟ چگونه می توانید داده های خود را به شناختی تبدیل کنید که با استفاده از آن بتوانید نیازهای در حال تغییر مشتریان تان را برآورده سازید؟ ما در این مطلب از سلسله مقالات آموزش فروش گویا آی تی به سه استراتژی برای رسیدن به موفقیت اشاره خواهیم کرد:

 

با ایجاد یک چشم انداز یکپارچه و همگون نسبت به فرآیند سفر مشتری شروع کنید

هر یک از مشتریان بالقوه برای رسیدن به کسب و کار شما مسیر منحصر به فردی را طی می کند. با درک کانال های مختلفی که از آنها استفاده می کنند، نیازهای در حال تغییری که در مراحل مختلف چرخه عمر خود دارند و آنچه که رفتار آنها در طول زمان برای شما مشخص می کند می توانید چشم انداز واضحی نسبت به کسی که هستند و چیزی که می خواهند کسب کنید. استفاده از ابزارهای مختلف داده پردازی و برنامه ریزی سفر مشتری می تواند به شما کمک کند تا حلقه های مفقوده زنجیره اطلاعات مشتری را پیدا کنید، اما البته که با در دست داشتن این اطلاعات، تازه اول راه هستید.

 

آن داده ها و اطلاعات را به درک و بینشی تبدیل کنید که عملاً قابل بهره برداری باشد

داشتن اطلاعات درباره مشتری فقط هنگامی می تواند فایده ای داشته باشد که از آن اطلاعات استفاده و بهره برداری کنید. به همین دلیل است که باید آن حجم انبوه از داده هایی که جمع آوری می کنید را بردارید و اطمینان پیدا کنید که در همه فعالیت هایی که در ارتباط با مشتری انجام می دهید، و در همه تیم هایی که در شکل دهی به تجربه مشتری با شما همکاری می کنند مورد استفاده و توجه قرار می گیرند. به علاوه، لازم و ضروری است که آن داده ها و بینش و ادراک ناشی از آنها همیشه به روز باشد. نیازها و خواسته های مشتری همیشه در حال تغییر است و عقب نماندن از این تغییرات، مستلزم جمع آوری و ارزیابی مستمر و بدون وقفه اطلاعات و داده ها است.

 

نظارت داشته باشید و اطمینان پیدا کنید که همه چیز به درستی به پیش می رود

ایجاد رضایتمندی در مشتری، تازه اول کار است. چیز دیگری که اهمیت دارد این است که آن مشتریان کاری را انجام بدهند که مورد نظر شما است و تبدیل آنها به نحوی انجام بگیرد که بیشترین بازده را برای کسب و کارتان به ارمغان بیاورد. بنابراین، علاوه بر استفاده از آمار و تحلیل های آماری برای شخصی سازی و سفارشی سازی تعاملات، باید بر عملکرد و وضعیت تجربه مشتری و تاثیر آن بر شاخص های اصلی مورد نظر، به طور مستمر نظارت داشته باشید.

 

جمع بندی

در پایان اجازه بدهید که مثالی بیاوریم تا موضوع کاملاً روشن شود. فرض کنیم که به تازگی نسخه ۲ از یک ساعت هوشمند جدید و جذاب را منتشر کرده اید. شرکت شما هدف تند افزایش ۱۰ درصدی درآمد در یک بازار رقابتی را در نظر گرفته است. برنامه شرکت برای تحقق این هدف، ایجاد و توسعه یک کمپین چندکاناله و جامع است که مشتریان هدف را بر اساس سلایق شان هدف قرار می دهد. چند روز بعد از عرضه محصول، تیم بازاریابی برای بررسی نتایج وارد صحنه می شود. ترافیک وبسایت بالا است و مشتریان هم اسمارت واچ شما را به سبد خرید خود اضافه می کنند، اما نرخ تبدیل (مشتری بالقوه به بالفعل) پایین است.

در این حالت، تیم بازاریابی به کمک راهکارهایی که در بالا به آنها اشاره شد به سرعت بخش هایی از جامعه مشتریان که تبدیل نمی شوند را شناسایی می کند. آنها وارد سیستم خرید می شوند و چیزی که مشاهده می کنند این است که یک کد تخفیف که به وسیله مشتریان وارد می شود توسط سیستم پذیرفته نمی شود.

تیم بازاریابی بررسی می کند که این کد نادرست از کجا به دست مشتریان رسیده است. آنها کل سفر مشتری را به زیر ذره بین می برند و متوجه یک اشتباه املایی در کدی می شوند که از طریق اینستاگرام شرکت در اختیار مشتریان قرار گرفته است.

تیم شرکت به سرعت با تصحیح کد، مشکل را حل می کند. آنها گروه هایی از مشتریان که با مشکل رد کد مواجه شده بودند را شناسایی می کنند و یک پیام شخصی سازی شده که حاوی عذرخواهی به خاطر اشتباه و دربردارنده کد درست است را برای آنها ارسال می کنند. پس از آنکه کد تخفیف درست و پیام های عذرخواهی به مشتریانی که تحت تاثیر این اشتباه قرار گرفته بودند ارسال شد، نرخ تبدیل به حالت طبیعی بر می گردد و شرایط برای تحقق آن افزایش ۱۰ درصدی در درآمد شرکت مهیا می شود.

به خاطر داشته باشید که تنها با در اختیار داشتن تحلیل های عمیق و یک چشم انداز جامع نسبت به کانال های مختلف و تجربه مشتری در سطوح جزئی و کلی است که می توانید چنین مشکلاتی را به طور سیستماتیک و در حداقل زمان ممکن رفع و رجوع کنید.

 

 

۱۳ نکته عملیاتی برای افزایش ۳۵۰ درصدی نرخ پاسخدهی ایمیل های فروش

ایمیل های سرد زیادی را برای مشتریان بالقوه ارسال می کنید؟ به کمک نکاتی که در این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش گویا آی تی به آنها اشاره می کنیم خوانده شدن و بی پاسخ نماندن آن ایمیل ها تضمین خواهد شد.

 

اگر در بخش فروش، بازاریابی یا روابط عمومی کار می کنید، به احتمال قریب به یقین کار شما مستلزم ارسال انبوهی از ایمیل های مختلف است. چنانچه کار خود را به درستی انجام بدهید، استفاده از ایمیل می تواند تاکتیک بسیاری موثری در جهت جذب مشتریان جدید، افزایش فروش و آغاز شراکت های مهم و بزرگ باشد.

اما چگونه می توانید Response Rate یا همان میزان واکنش و نرخ پاسخدهی به ایمیل های خود را افزایش بدهید؟ اگر واقعاً مُصر هستید، باید به نکات و ترفندهایی که امتحان خود را پس داده و بر طبق تجربه، میزان واکنش مخاطبان به ایمیل های فروش را تا ۳۵۰ درصد افزایش داده اند توجه کنید:

 

با بهبود و بهینه سازی عنوان ایمیل شروع کنید

استفاده از عناوین بهتر باعث افزایش میزان بازشدن ایمیل های شما خواهد شد. شاید ساده به نظر برسد، اما به کرّات شرکت هایی را شاهد بوده ایم که ماه ها روی متن ایمیل و فراخوان به ایمیل درون آن کار کرده اند، اما دستی به سر و روی عنوان ایمیل شان نکشیده اند. اگر عنوان ایمیل شما جذاب نباشد، کسی آن را باز نخواهد کرد و طبیعتاً متن و فراخوان به عمل ایمیل شما را هم کسی نخواهد دید. برای بهبود عناوین ایمیل های خود به این سه روش توجه کنید:

  1. عناوین ایمیل های خود را شخصی و سفارشی کنید. به عنوان مثال، اضافه کردن نام طرف مقابل می تواند باعث خاص تر به نظر رسیدن ایمیل شود.
  2. در عنوان ایمیل سوال نپرسید. این مورد یکی از آن مواردی است که روی نرخ بازشدن ایمیل ها تاثیر قابل ملاحظه ای می گذارد.
  3. از عناوین کوتاه استفاده کنید. هر عنوانی که بیشتر از ۶ کلمه داشته باشد باعث کاهش قابل توجه نرخ پاسخدهی می شود.

 

سپس روی محتوای ایمیل کار کنید

بهبود محتوای ایمیل، مشتری را ترغیب می کند تا ایمیل شما را بخواند و درک بهتری از آن به دست بیاورد و در نتیجه، نرخ پاسخدهی را افزایش خواهد داد. به منظور بهبود محتوای ایمیل های خود به این نکات توجه کنید:

  1. تا جایی که امکان دارد، محتوای ایمیل را شخصی سازی و سفارشی کنید. حتی اگر تعداد ایمیل هایی که می فرستید زیاد است، باز هم باید ساز و کارهایی داشته باشید تا به کمک آنها ایمیل های شما با نیاز و سلیقه دریافت کننده هماهنگی بیشتری پیدا کنند. تک تک خوانندگان ایمیل های شما باید احساس کنند که ایمیلی که دریافت می کنند به طور خاص توسط یک کارشناس فروش برای آنها نوشته شده است. کلمه به کلمه ی ایمیل های خود را از قالب های آماده و تکراری کپی برداری نکنید. هرچه بدیع تر و اصیل تر به نظر برسید، احتمال اینکه پاسخ مثبتی را دریافت کنید بیشتر خواهد شد.
  2. خودتان و کاری که انجام می دهید را معرفی کنید. حاشیه نروید و مشتری را با سوالات پیچیده و فلسفی سوال پیچ نکنید!
  3. مختصر و مفید بنویسید. این روزها حوصله و بازه زمانی توجه مردم کمتر از قبل شده و هر چه با تعداد کلمات کمتری بتوانید منظورتان را منتقل کنید، بهتر خواهد بود.
  4. ساده و واضح بنویسید. اگر طرف مقابل شما از چیزی که می گویید سر در نیاورد، برای درک آن به خودش فشار نخواهد آورد.
  5. توضیح بدهید که در صدد رساندن چه سودی به مخاطب خود هستید. کدام مشکلات آنها را حل می کنید؟
  6. حس فوریت و ترس از قافله عقب ماندن را در مخاطب ایجاد کنید. از لحن و زبانی استفاده کنید که پیشنهادتان را خاص و جذاب نشان می دهد. (مثلاً رقیب شما از محصول ما استفاده می کند و از شما جلو افتاده است.)
  7. برای اعتبار خود مدرک ارائه کنید. فقط بلوف نزنید و از خودتان تعریف نکنید (مثلاً ما بهترین شرکت … هستیم). سعی کنید که اطلاعات و آمار مرتبط، نام مشتریان موفق یا نمونه ای از کارهای خود را در ایمیل بگنجانید. (به عنوان مثال، ۱۴۰۰ شرکت از سیستم فلانسازی ما استفاده می کنند، من جمله، شرکت دیجیکالا، مایکروسافت و شخص بیل گیتس!)
  8. یک فراخوان به عمل (CTA) واضح و دقیق داشته باشید: در پایان ایمیل خود یک فراخوان به عمل دقیق و واضح قرار بدهید. مثلاً می توانید از مخاطب بخواهید که ۱۵ تا ۳۰ دقیقه از وقت خود را برای یک تماس تلفنی در اختیار شما قرار بدهد.

 

و در نهایت، فرمت و قالب بندی ایمیل های خود را تقویت کنید

این مرحله مهمی است که در غالب موارد از آن غفلت می شود. ایمیل های شما باید حرفه ای و به گونه ای به نظر برسند که مشخص باشد که یک انسان واقعی آنها را به رشته تحریر در آورده است.

اتفاقی که نباید بیفتد این است که وقت فراوانی را صرف نوشتن ایمیل های خارق العاده ای کنید که سبک و سیاق مناسبی ندارند. با توجه به نکات زیر می توانید از قالب بندی های نامناسب اجتناب کنید:

  1. بیشتر قالب بندی ها را حذف کنید. از فونت ها و رنگ های خاص برای متن ایمیل های خود استفاده نکنید. قالب بندی متن خود را به حالت های درشت، کج و زیرخط دار محدود کنید. استفاده از فهرست های شماره دار یا گلوله ای نیز علاوه بر اینکه روش بسیار خوبی برای سازماندهی محتوا است، فضای حرفه ای ایمیل های شما را حفظ می کند.
  2. امضای شخصی خود را اضافه کنید. امضای شما باید حاوی نام، عنوان، ایمیل، شماره تلفن، اسم شرکت، وبسایت شرکت و لوگوی آن باشد. اضافه کردن یک عکس حرفه ای هم باعث افزایش نرخ پاسخدهی مخاطبان خواهد شد، اما اطمینان پیدا کنید که حجم آن تا حد امکان کم باشد.

ما در اینجا قالب یا مثال های خاصی را ارائه نمی کنیم، چرا که با توجه به نکات بالا، نباید از قالب های آماده استفاده کنید. بهترین روش برای ایجاد قالب برای ایمیل های فروش این است که خودتان را جای مشتری بالقوه بگذارید و پیام های ساده و صمیمی بنویسید.

ضمناً با تیم های فروش و موفقیت مشتری خود نیز هماهنگ باشید، چرا که آنها وقت زیادی را برای صحبت کردن با مشتریان شما سپری می کنند و بهتر از هر شخص دیگری با سلایق و نیازهای آنها آشنایی دارند.

به کمک جرح و تعدیلاتی که در این مطلب از سلسله مطالب آموزش فروش به آنها اشاره کردیم، نرخ پاسخدهی و واکنش مشتریان شما افزایش پیدا خواهد کرد. در عین حال، همیشه پیام ها و تغییرات مختلف را امتحان کنید تا رگ خواب مخاطبان هدف خود را پیدا کنید.

در مبحث نرخ بازشدن ایمیل و میزان پاسخدهی به آن همیشه جا برای بهبود وجود دارد، لذا این رویکرد را در ذهن داشته باشید و نتایج فعالیت های خود را زیر نظر بگیرید.


این مطلب در اصل به قلم آقای بِن رافی نوشته شده که با مقداری جرح و تعدیل برای بخش آموزش فروش وبسایت گویا آی تی ترجمه شده است. آقای رافی که متولد فرانسه و ساکن سان فرانسیسکو است، مدیرعامل شرکتی است که در زمینه تولید مشتری راغب و اتوماسیون فروش فعالیت می کند.

۶ ترفند فریبکارانه در فروش

نویسنده این مطلب، خانم جیل رولی است که با اندکی جرح و تعدیل برای بخش آموزش فروش وبسایت گویا آی تی ترجمه شده است. خانم رولی یک کارشناس در زمینه فروش اجتماعی، مشاور بازاریابی و یکی از سخنرانان مطرح است.

 

فروش بد چیز تازه ای نیست، بلکه به اندازه فروش قدمت دارد. اما همانطور که اینترنت روش های تازه ای را در اختیار فروشندگان قرار می دهد تا درباره مشتری تحقیق کنند و با وی ارتباط و تعامل بیشتر و بهتری داشته باشند، به همین ترتیب راه های تازه ای را هم برای فروشندگان دغلباز فراهم می کند تا فریبکاری، هرزنامه نگاری و آزارهای خود را وارد فاز جدیدی کنند.

از دیدگاه من، بزرگترین عاملی که باعث فروش بد می شود به تمرکز مربوط است. تمرکز فروشندگان بد کاملاً روی خودشان، محصول، آمارهایی که باید محقق کنند و شرکت متبوع شان است. در طرف مقابل، فروشندگان خوب روی مشتری تمرکز می کنند.

در ادامه این مطلب به ذکر و شرح ۶ ترفند فروش خواهم پرداخت که واقعاً سوهانی برای اعصاب من محسوب می شوند. بگذارید به شما اطمینان بدهم که فروشندگانی که دست به دامان چنین ترفندهایی می شوند، اصلاً به فکر منافع مشتریان خود نیستند. اگر غیر از این بود، به چنین رفتارهایی متوسل نمی شدند.

 

  1. RE: جعلی در عنوان ایمیل

معمولاً هنگامی که ایمیلی را برای کسی می فرستید و طرف مقابل به ایمیل شما پاسخ می دهد، در ابتدای عنوان آن یک RE قرار می گیرد که حاکی از آن است که این ایمیل، یک گفتگو و پاسخی به ایمیلی است که شما ارسال کرده اید. تحقیقی که در زمینه ایمیل های حاوی RE انجام شد نشان داد که این ایمیل ها در ۹۲ درصد موارد باز می شدند. البته که این رقمِ شگفت انگیز و قابل ملاحظه ای است. اما فروشندگان دغلباز با این یافته چه می کنند؟ البته که از آن سوء استفاده خواهند کرد.

هیچ چیزی نمی تواند مرا مانند ایمیلی آزار بدهد که از طرف فردی که هیچ تعاملی با وی نداشته ام ارسال شده باشد و عنوان آن حاوی RE باشد. البته این می تواند باعث افزایش نرخ بازشدن ایمیل های شما شود، اما مُهر دروغگویی را بر پیشانی شما می زند و اعتبارتان را از بین خواهد برد. طبیعتاً فارغ از اینکه چند نفر ایمیل های شما را باز می کنند، فروشنده ای که اعتبار نداشته باشد نمی تواند چیزی را به کسی بفروشد.

 

  1. عدم صداقت در رابطه ها

یکی از بهترین روش هایی که در مبحث فروش اجتماعی به آن متوسل می شویم، بیان روابط مشترکی است که با خریدار داریم. اما مورد مهمی که در اینجا باید به آن توجه کرد این است که دقت و صداقت را فراموش نکنیم.

به عنوان مثال، صِرف اینکه بیل گیتس را در لینکدین یا سایر صفحات وی در شبکه های اجتماعی دنبال می کنید دلیل نمی شود که با وی پسرخاله شوید و از اسم و رسم او برای کار خودتان مایه بگذارید. دروغگویی درباره ارتباطاتی که با دیگران دارید نمی تواند هیچ اعتمادی را برای شما به ارمغان بیاورد. اما کاری که می تواند بکند این است که مشتری را متقاعد کند که او را احمق فرض کرده اید و تبعاتی داشته باشد که جبران آنها ممکن نیست.

 

  1. تأیید برق آسا

احتمالاً می دانید که endorse کردن یا تایید مهارتهای مخاطبان یکی از قابلیت هایی است که لینکدین در اختیار کاربران خود می گذارد. البته، تایید دیگران کار خوبی است. چنانچه مثلاً در رابطه با استراتژی های بازاریابی با یک نفر همکاری کرده اید و مهارتهای وبلاگ نویسی شخص مورد نظر باعث شده که انگشت به دهان بمانید، حتماً یک recommendation یا توصیه در مدح توانایی های او برایش بنویسید یا در بخش تاییدیه ها یا همان endorsement ها یک + اضافه کنید.

اما تایید کسی که به تازگی با وی آشنا شده اید کار فریبکارانه ای است. در این حالت، به جای آنکه با تایید فوری مشتریان بالقوه بتوانید رابطه خود با آنها را بهبود ببخشید، در واقع حقیقت وجودی خود را به عنوان یک فرد دغل باز نشان می دهید و می توانید با اعتبار خود برای همیشه وداع کنید.

 

  1. بدگویی از رقبا

فرض کنیم که یک نفر در اینستاگرام، توییتر یا هر کجای دیگر یک نظر منفی برای یکی از رقبای اصلی شما گذاشته است. در این حالت احتمالاً وسوسه می شوید که هیزم روی آتش بریزید. به هر حال چه ضرری می تواند داشته باشد؟ شما که آغاز کننده این بحث نبوده اید.

با این حال، درست همانطور که وقتی که بچه بودید، جمله «من شروع نکردم» فایده زیادی نداشت، در اینجا هم برای شما به عنوان یک انسان بالغ سود چندانی را در بر نخواهد داشت. بدگویی باعث خواهد شد که به همان اندازه ای که بد می گویید و حتی بیشتر از فرد یا شرکتی که می خواهید آن را به خاک و خون بکشید بد به نظر برسید. خریداران به خاطر یک دعوای زرگری بین فروشندگان نظر خود را تغییر نمی دهند؛ بلکه به وبسایت هایی که نظرات بی طرفانه ای دارند یا به نظرات هم نوعان خود مراجعه می کنند. بنابراین به خودتان لطف کنید و وقت و انرژی تان را هدر ندهید.

 

  1. جاسوسی

این یکی از بدترین موارد این فهرست است. اگر ایستاده اید بهتر است بنشینید.

هنگامی که خریداران در جلسات یا کنفرانس های آنلاین با فروشنده مورد نظر خود شرکت می کنند، در برخی از موارد خط ارتباطی خود را لو می دهند. مسأله اینجاست که اغلب آنها از یک خط ارتباطی و اطلاعات تماس ثابت و یکسان برای همه جلسات خود استفاده می کنند. شاید باور نکنید، اما فروشنده هایی را می شناسم که وارد این کنفرانس ها و جلسات می شوند، صدای خود را روی حالت mute می گذارند و جاسوسی می کنند.

این واقعاً نفرت انگیز است. اگر به فکر چنین ترفندهایی افتاده اید، باید جلوی آینه بروید، به خودتان نگاه کنید و بپرسید که اصلاً چرا وارد حرفه فروشندگی شده اید؟ آیا می خواستید که به خریداران کمک کنید یا اینکه به دنبال به زمین زدن رقبا بوده اید؟ یا اخلاق را رعایت کنید و یا از میدان بیرون بروید.

 

  1. پروفایل های تقلبی در لینکدین

اگر کاربران لینکدین connection های خود را محدود نکنند، همه می توانند به کمّ و کیف ارتباطات آنها دسترسی داشته باشند. گاهی برخی از فروشندگان، افرادی که رقبای آنها با ایشان ارتباط برقرار می کنند (همان مشتریانی که با آنها همکاری می کنند؟ اینفلوئنسرها؟ مدیران ارشد؟) را زیر نظر می گیرند. البته، اگر کار شما بدون دغلبازی باشد ایرادی ندارد و حتی هوشمندانه هم هست.

اما اگر یکی از فروشندگانی که برای رقیب شما کار می کند درخواست ارتباط شما را نپذیرد و در نتیجه، دسترسی شما به شبکه خود را محدود کند چه می شود؟ «نه» در فرهنگ واژگان فروشندگان حقه باز جایگاهی ندارد؛ بنابراین به ایجاد پروفایل های جعلی متوسل می شوند.

بله، برخی از فروشندگان کار را به جایی می رسانند که پروفایل های جعلی برای افرادی درست می کنند که طرف مقابل واقعاً به دنبال ایجاد رابطه با آنها است و پس از پذیرفته شدن درخواست این حساب جعلی، به شخم زدن شبکه ارتباطی فرد مورد نظر مشغول می شوند.

من به عنوان یکی از طرفداران لینکدین با این ترفند مشکل دارم. تصور کنید که اگر این افراد وقتی که برای زیرآب زنی رقبای خود صرف می کنند را برای کمک به خریدار استفاده می کردند چه می شد؟ اگر چنین رویایی داشته باشم گناه کرده ام؟

 

حرف آخر

اگر از هر یکی از ترفندهایی که در این مطلب به آنها اشاره کردم استفاده کرده اید، فقط یک چیز می توانم به شما بگویم: دست بردارید! هنگامی که تعداد افرادی که سرشان کلاه گذاشته اید زیاد شود، همه چیز طوری به هم خواهد ریخت که تصورش را هم نمی توانید بکنید. در این حالت، نظرات منفی برای شما ثبت خواهد شد و حدس بزنید که چه می شود؟ در این روزگار، نمی توانید چیزی را از گوگل مخفی کنید.

به دیدگاه خریدار توجه کنید و از زاویه دید او به دنیا نگاه کنید. از این طریق، ناگهان تمیز دادن روش های خوب و بد برای فروش آسانتر خواهد شد و معنی فروش به جای آنکه تلاش برای فریب دادن مردم و گرفتن پول آنها باشد، کمک به مردم و بهتر کردن زندگی آنها خواهد شد.

و نکته آخر اینکه اگر نیاز یا عشق آتشینی برای کمک به دیگران ندارید، فروشندگی کار مناسبی برای شما نیست. به جای دغل بازی های مدرن، بخشندگی مفرط را تمرین کنید.

 

نظر شما در رابطه با این مطلب از بخش آموزش فروش چیست؟ آیا شما هم با قربانی اقدامات فریبکارانه فروشندگان دغل باز بوده اید؟