۵ کاری که برای دریافت پاسخ به ایمیل های فروش خود باید انجام بدهید

بهترین فروشندگان برای پیشی گرفتن از رقبای خود از این ترفندهای ساده و موثر استفاده می کنند

 

همه ما از این ایمیل ها دریافت کرده و می کنیم: ایمیل هایی که آنقدر با بی دقتی و سهل انگاری نوشته شده اند که چنان به نظر می رسد که اگر کار را به یک دانش آموز کلاس دومی می سپردند، متن بهتری نوشته می شد. موضوع چیست؟ چرا اینطور می شود؟ از این مهم تر، چطور می شود که چنین افتضاحی برای مشتریان بالقوه ارسال می شود؟

معمولاً ایراد از مشکلات نگارشی و ایراد در نویسندگی است. غالباً یا نویسنده اصلاً نیاموخته که باید از اطاله کلام و استفاده از اصطلاحات فنی و تخصصی خودداری کند، یا اینکه کلاً سهل انگار است و برای بررسی ایرادات املایی و نگارشی و مشکلات مشابه وقت نمی گذارد.

این ایمیل ها در بهترین حالت مورد توجه قرار نمی گیرند، به این معنی که مخاطب تان پیام شما را می بیند، شانه بالا می اندازد و از آن می گذرد. اما در بدترین حالت (مخصوصاً اگر می توانیم را می تواینم بنویسید یا اسم مخاطب را درست ننوشته باشید) باعث ایجاد حس تحقیر و توهین در مخاطب خود خواهید شد که عواقب جبران ناپذیری را برای کسب و کار شما در پی خواهد داشت.

به منظور کسب اطمینان از اینکه پیام قوی و جذابی را برای مخاطب ارسال می کنید و پیام مورد نظر عاری از اشتباهات خانمان برانداز است، لازم است که با اصول نوشتن پیام های فروش آشنایی داشته باشید. ما در ادامه این مطلب از مجموعه مطالب آموزش فروش گویا آی تی به ذکر ۵ مهارت و نکته مهم خواهیم پرداخت که باید از آنها در ایمیل های فروش خود استفاده کنید:

 

  1. برای تنبل ها بنویسید

آیا تا به حال اتفاق افتاده که مجبور شده باشید که چیزی که گفته اید را چند بار تکرار کنید تا مخاطب شما متوجه نکاتی بشود که به آنها توجه نکرده و از قلم انداخته است؟ حقیقت تاسف برانگیز این است که بیشتر مردم با دقت مطالعه نمی کنند، یا در هنگام مطالعه از آن آرامش و طمأنینه لازم برای درک اطلاعات برخوردار نیستند. بنابراین، هنگامی که به دنبال جلب توجه یک فرد غریبه هستید، باید متن خود را به گونه ای بنویسید که منظورتان با وضوح و سرعت هر چه تمام تر به مخاطب منتقل شود.

به این منظور، لازم است که در حین نوشتن ایمیل های فروش خود خوانندگان تنبل و بی حوصله را در نظر داشته باشید و اساساً متن خود را برای آنها بنویسید. از پاراگراف های طولانی و کلمات پیچیده یا عجیب و غریب استفاده نکنید. در هر ایمیل، فقط روی یک یا حداکثر دو ایده اصلی تمرکز کنید. اگر قرار باشد که در پنج خط بخواهید همه مزایای محصول خود را توضیح بدهید، فقط مشتری را گیج می کنید. ضمناً بهتر است که وارد مباحث فنی پیچیده نشوید و این موضوعات را به مکالمات تلفنی یا حضوری موکول کنید.

به خاطر داشته باشید: کوتاهی، سادگی و هوشمندی، عناصری هستند که باید بر ایمیل های شما حاکم باشند.

 

  1. از اصطلاحات و عبارات خاص، تکراری و کلیشه استفاده نکنید

مخصوصاً در مورد فروش کسب و کار به کسب و کار، بسیاری از فروشندگان تصور می کنند که با استفاده از کلمات و عبارات خاصی که بسیاری از مردم از آنها سر در نمی آورند باهوش تر یا مطلع تر به نظر خواهند رسید. آن کلماتی که روزگاری برخی از بازاریاب ها به جذابیت و جالبی آنها اعتقاد داشتند معمولاً تکراری شده اند و به هیچ وجه به کمک آنها نمی توانید محصول، خدمات، هدف یا حتی یک حس را توضیح بدهید.

متنی که می نویسید را بازخوانی کنید و برای حذف کلمات و عبارات تکراری و نامأنوس وقت بگذارید. به چیزی که واقعاً می خواهید بگویید فکر کنید. گاهی ساده ترین و سرراست ترین جمله بندی می تواند تاثیر به مراتب بیشتری داشته باشد. کلیشه نویس نباشید.

 

  1. از جمله های معلوم استفاده کنید

این یکی از اصول بنیادین متن های خوب و تاثیرگذار است. استفاده از حالت معلوم (در مقایسه با جملات مجهول که فاعل آنها مشخص نیست) چندین مزیت را در بردارد: خواندن و درک جمله های معلوم آسانتر است، معمولاً تعداد کلمه هایی که برای نوشتن یک جمله معلوم باید بنویسید کمتر است و با استفاده از حالت معلوم، پیام قوی تر و جذاب تری را مخابره خواهید کرد. این دو متن را مقایسه کنید: «ما به بیش از ۱۰۰۰۰ مشتری کمک کرده ایم» در برابر «از طریق خدمات ما به بیش از ۱۰۰۰۰ مشتری کمک شده است.»

استفاده از حالت مجهول در ایمیل های فروش باعث می شود که ضعیف به نظر برسید و نتوانید مخاطب خود را متقاعد کنید. در این حالت، اعتمادسازی با مشتری بالقوه هم امکانپذیر نخواهد بود. استفاده از جملات مجهول در دنیای نویسندگی زمان و مکان متناسب خاص خودش را می طلبد، اما معمولاً در ایمیل های فروش چنین زمان و مکانی هیچ وقت پیش نخواهد آمد، بنابراین بهتر است که کلاً استفاده از حالت مجهول را کنار بگذارید.

 

  1. ایمیل های خود را همیشه بازخوانی کنید

همیشه، همیشه و همیشه برای بازخوانی متنی که نوشته اید وقت بگذارید. در هنگام بازخوانی به املا و دستور زبان، درستی اسامی خاصی که از آنها استفاده کرده اید و اشتباهات نگارشی یا فواصل اضافی موجود در متن توجه داشته باشید.

این مورد یکی از ساده ترین اقدامات مورد نیاز در فرآیند تهیه و تنظیم ایمیل های سرد است، اما در عین حال از آن مواردی است که مورد غفلت و سهل انگاری قرار می گیرد. باید توجه داشته باشید که بی دقتی صفتی نیست که بخواهید نام کسب و کارتان را در ذهن مشتری با آن عجین کنید، بنابراین بازخوانی را فراموش نکنید.

فوت کوزه گری: برای دقت بیشتر در پیدا کردن اشتباهات، فونت متن را در هنگام بازخوانی عوض کنید.

 

  1. قبل از ارسال ایمیل، آن را بلند بخوانید

معمولاً در هنگام شنیدن، بیشتر متوجه اشتباهات می شویم تا در هنگام خواندن. به همین دلیل، خواندن بلند متن یکی از ترفندهای موثر در ویراستاری ایمیل های فروشی است که خودتان می نویسید. از این طریق، نه تنها متوجه اشتباهات و ایرادات مختلف ایمیل های خود می شوید، بلکه می توانید لحن ایمیل تان را نیز ارزیابی کنید. به عنوان مثال، اگر در هنگام خواندن ایمیل تان خشک و رسمی به نظر می رسید، همین حس برای مشتری بالقوه شما هم ایجاد خواهد شد. متن خود را ویرایش کنید و دوباره آن را بلند بخوانید.

توجه کنید که این نکته فقط برای افرادی که به تازگی به دنیای فروش قدم گذاشته اند کاربرد ندارد، بلکه ترفندی است که مجرب ترین نویسندگان ایمیل های فروش هم از آن استفاده می کنند. این هم همانند بازخوانی، از آن مهارت ها و ترفندهایی است که تاریخ انقضا ندارد.

 

نظر شما چیست؟ علاوه بر نکاتی که در این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش به آنها اشاره کردیم، چه نکات دیگری به ذهن شما می رسد؟ لطفاً نظرات و ایده های خود را در بخش دیدگاه ها با ما در میان بگذارید.

چرا استیو جابز بزرگترین فروشنده جهان بود؟ زیرا به این سوال مهم پاسخ می داد

نویسنده این متن از سلسه مطالب آموزش فروش گویا آی تی آقای کارمینو گالو است. آقای گالو یکی از استادیاران دانشگاه هاروارد، سخنران، مشاور ارتباطات و مولف چندین کتاب در زمینه فروش است. او همچنین کوچینگ شناخته شده ترین برندها را بر عهده داشته و دارد.

 

در حین نوشتن این مقاله، یک چشمم به یک جزوه ۸۰۰ صفحه ای است. این جزوه حاوی اطلاعات محرمانه ای در رابطه با یک محصول جدید است. هنگامی که شرایط را برای عرضه محصول مورد نظر مهیا می کنم، به تکینیکی فکر خواهم کرد که استیو جابز و همچنین، بنیانگذاران گوگل، یعنی لَری پِیج و سِرگِی برین با هوشمندی و زیرکی فراوان از آن بهره برداری کردند: «با ذکر جزئیات محصول شروع نکنید، در عوض، به مردم بگویید که با استفاده از آن چگونه زندگی شان تغییر خواهد کرد.»

هر وقت که برای فروش محصول تان آسمان و ریسمان به هم می بافید، مخاطبان شما فقط به دنبال دریافت پاسخ به یک سوال مهم هستند. این مهم ترین سوالی است که باید به آن پاسخ بدهید و سوالی است که نقش تعیین کننده ای در به سرانجام رسیدن فروش دارد:

«به من چه؟» یا «چرا این باید برای من اهمیت داشته باشه؟»

شاید تعجب کنید، اما مشتریان بالقوه برای محصول، سرویس، شرکت یا ایده های شما تره هم خورد نمی کنند. آنها به خودشان، آرزوها و آمال شان، رویاها و کیفیت زندگی شان اهمیت می دهند. کافی است که به آنها بگویید که محصول شما چگونه می تواند در زندگی آنها بهبود ایجاد کند تا توجه شان را جلب کنید.

استیو جابز می گفت مردم به کسب اطلاعات درباره رایانه های شما علاقه ای ندارند؛ آنها می خواهند بدانند که رایانه های شما چگونه به آنها کمک خواهند کرد تا زندگی بهتری داشته باشند. «باید با تجربه مشتری شروع کنید و به سمت تکنولوژی حرکت کنید؛ نه بر عکس.»

 

توضیح «چرا» قبل از «چطور»

جابز با توضیح چرا قبل از چطور توانست این مفهوم را در سخنرانی های خود برای معرفی محصولات اپل پیاده کند. به عنوان مثال، به ندرت می توانید کسی را پیدا کنید که بداند اولین آی پاد اپل چقدر حافظه داخلی داشت (۵ گیگابایت)، اما در زمان معرفی آن همه می دانستند که به کمک این محصول، هزار آهنگ در جیب شان جا می شود. عبارت «۱۰۰۰ ترانه در جیب شما» به یکی از مشهورترین تگ لاین ها یا شعارهای تبلیغاتی کوتاه تاریخ تبدیل شد. در واقع، همه چیز از جایی شروع شد که جابز به یک سوال اساسی پاسخ داد: «چرا یک ام پی تری پلیر جدید باید برای مشتریان اپل مهم باشد؟»

جابز در سال ۲۰۰۸ یک لپ تاپ با این مشخصات معرفی کرد: صفحه نمایش ۱۳٫۳ اینچی LED، کیبورد کامل، پردازنده ۱٫۶ گیگاهرتزی و بدنه یکپارچه آلومینیومی. اینها جزئیات محصول بود، اما این جزئیات نمی توانست منافعی که این محصول در عمل برای مشتری به ارمغان می آورد را مشخص کند. به همین دلیل، جابز در هنگام معرفی اولین مک بوک اِیر گفت: «در یک جمله، این باریک ترین لپ تاپ دنیاست.» جابز در یک جمله و پیش از پرداختن به اینکه «چطور» آن همه قدرت و قابلیت را در یک رایانه ظریف جا داده اند، «چرا» یا مزیت محصول را توضیح داد.

 

گوگلی ها هم با یک جمله توانستند یک سرمایه گذاری کلان را جذب کنند

«یک مدیر بزرگ می تواند یک محصول پیچیده را در ماهیت آن خلاصه کند.» این جمله ای است که یکی از سرمایه گذاران بزرگ در حالی به من گفت که روزی را به یاد می آورد که دو نفر از فارغ التحصیلان دانشگاه استنفورد –سرگی برین و لری پیج- به سراغش آمده بودند تا او را برای سرمایه گذاری در شرکتی به نام گوگل متقاعد کنند.

هنگامی که آقایان پیج و برین به دفتر کار این سرمایه گذار قدم گذاشتند محصول خود را در یک جمله ساده خلاصه کردند که کسی را یارای مقاومت در برابر سادگی و وضوح آن نبود. آنها در یک جمله به این سوال مهم پاسخ دادند که «چرا مشتری باید به گوگل اهمیت بدهد؟» جمله آنها چیزی شبیه به این بود: «گوگل، اطلاعات دنیا را سازماندهی می کند و دسترسی به آنها را تسهیل می کند.» این جمله واضح بود و جای هیچ سوء تفاهمی را باقی نمی گذاشت. به محض اینکه سرمایه گذاران متقاعد شدند که تکنولوژی قادر به انجام کاری است که بنیانگذاران گوگل ادعای آن را مطرح می کردند، سرمایه گذاری انجام شد. در عین حال، چیزی که آنها را به قلاب انداخت، همان جمله اول بود.

 

چگونه محصول یا خدمات خود را معرفی کنیم؟

هر بار که درباره یک محصول جدید با یکی از مدیران ارشد شرکتهای مختلف گفتگو می کنم، از آنها می خواهم که یک تگ لاین یا شعار تبلیغاتی یک جمله ای انتخاب کنند. این یک جمله، اصلی ترین منفعت محصول را مشخص می کند و به سوال «چرا باید برای من مهم باشه؟» پاسخ خواهد داد. این پاسخ باید کوتاه (۱۴۰ کاراکتر) و عاری از کلمات و اصطلاحات تخصصی و پیچیده ای باشد که بدون اینکه به پاسخ به آن سوال کمک کنند فضا اشغال می کنند.

به عنوان مثال، یک بار با مدیران ارشد شرکت سیستم های درمانی توشیبای آمریکا همکاری می کردم تا به آنها برای معرفی یک دستگاه سی تی اسکن کمک کنم. آنها در ابتدا این توضیح را برای محصول جدیدشان ارائه کرده بودند:

«این اولین CT پر حجم دینامیک است که از یک شناساگر فوق دقیق ۳۲۰ برای تصویربرداری از عضو در یک حرکت استفاده می کند.»
من به آنها گفتم که این متن بسیار پیچیده، کلی و انتزاعی است و نمی تواند به آن سوالی که از همه مهم تر است پاسخ بدهد: «چرا باید برای من مهم باشه؟» و روی همین کلید کردم. بالاخره یکی از مدیران خسته شد و گفت: «ببین فلانی، اگر سکته کنی و دستگاه ما توی بیمارستان باشه، دکترها می تونن خیلی سریع تر از قبل یک تشخیص خیلی دقیق تر داشته باشن. محصول ما می تونه عاملی باشه که در رفتن شما به خونه و داشتن یک زندگی بی نقص یا از بین رفتن قدرت شناسایی حتی اعضای خانواده تون نقش اساسی ایفا می کنه.»

اینجا بود که گفتم: «چرا این رو زودتر نگفتید، متقاعد شدم.»

در همان سال، تیم مدیریتی توشیبا با معرفی محصول خود در یکی از بزرگترین کنفرانس های رادیولوژی برنده یک جایزه در بخش مراقبت های بهداشتی شد. اما همه چیز با پاسخ به مهم ترین سوال شروع شده بود: «چرا باید اهمیت بدم؟» برای کسب موفقیت در فروش، باید با وضوح و دقت هر چه تمام تر به این سوال پاسخ بدهید و با مشخص کردن منافع و مزایای محصول خود، مشتری را متقاعد کنید.

 

۱ ترفند موثر برای به یادماندنی تر کردن پیام های فروش

پیام شما در صورتی در ذهن مشتری بهتر ثبت و ضبط می شود که از زاویه دید یک مشتری نوشته شده باشد

 

ما مطالب زیادی را در رابطه با آموزش فروش منتشر کرده ایم، اما به این مبحث جالب نپرداخته ایم که چگونه انتخاب یک زاویه دید مناسب باعث به یادماندنی تر شدن پیام های فروش و در نتیجه، افزایش فروش می شود.

برای اینکه بتوانیم مبحث زاویه دید را به بهترین شکل ممکن توضیح بدهیم، باید عملکرد زاویه دید در فیلم ها، تلویزیون و داستان ها را برای شما روشن کنیم. البته این دو دقیقاً مثل هم نیستند، اما از طریق توضیح چیزی که شبیه به زاویه دید مورد نظر ما در فروش است، منظورمان از زاویه دید در فروش روشن تر خواهد شد.

صحنه ای را در یک فیلم تصور کنید که در آن یک بازیکن یک توپ را به سمت سر یک بازیکن دیگر پرتاب می کند. کارگردان و مدیر فیلم برداری می توانند این صحنه را به روش های مختلفی به تصویر بکشند:

  1. زاویه دید قربانی: دوربین توپ را نشان می دهد که همینطور که به سمت قربانی می آید بزرگتر می شود، تا اینکه بالاخره صفحه را پر می کند.
  2. زاویه دید عامل: دوربین توپ را در حالی نشان می دهد که رفته رفته کوچکتر می شود تا اینکه به قربانی برخورد می کند.
  3. زاویه دید تماشاچی: دوربین در فاصله مشخصی از عامل و قربانی قرار دارد و نشان می دهد که یک نفر توپ را پرتاب می کند و سپس آن را در هوا دنبال می کند تا اینکه به قربانی برخورد می کند.
  4. زاویه دید راوی: یک صدا چیزی شبیه به این می گوید: «روزی روزگاری، مردی یک توپ را به سمت سر یک مرد دیگر پرتاب کرد.»

همانطور که مشاهده می کنید، همینطور که زاویه دید از عمل در حال انجام دورتر می شود، صحنه ما احساس کمتری را به مخاطب انتقال می دهد. زاویه دید قربانی، واضح و به یادماندنی است. در طرف مقابل، زاویه دید راوی تقریباً هیچ حسی ندارد و صحنه را در یک جمله سرد و کتابی خلاصه می کند.

در دنیای فروش هم درست به همین ترتیب، هرچه فاصله زاویه دید را از مشتری بیشتر کنیم، حس موجود در پیام کمتر می شود و در نتیجه، پیام ما زودتر از ذهن مخاطب پاک می شود و به یادماندنی نخواهد بود:

  1. زاویه دید مشتری: من از الف استفاده می کنم تا ب را انجام بدهم.
  2. زاویه دید محصول: محصول الف کار ب را انجام می دهد.
  3. زاویه دید مهندسی: محصول الف برای انجام ب طراحی شده است.
  4. زاویه دید بازاریابی: محصول الف یک پلتفرم برای عملی سازی ب است.
  5. زاویه دید سازمانی: شرکت ج محصول الف را طراحی کرد تا یک پلتفرم برای عملی سازی ب باشد.

توجه کنید که هر چه از زاویه دید مشتری فاصله می گیریم، پیام ما ضعیف تر می شود.

برای روشن تر شدن موضوع، اجازه بدهید که به ذکر یک مثال در رابطه با یک سیستم مدیریت مشارکت و همکاری برای شرکت ها بپردازیم:

  1. زاویه دید مشتری: جلسات کمتر، ایمیل های داخلی کمتر، همه ابزارها در یک جا. این یک سیستم مدیریت شرکت مناسب است.
  2. زاویه دید محصول: این سیستم مدیریت شرکت ها تمامی ارتباطات شرکت شما را یکپارچه سازی می کند، جریان کار را تسهیل می کند و فرآیندها را روان تر خواهد کرد.
  3. زاویه دید بازاریابی: این سیستم مدیریت شرکت ها یک مجموعه اختصاصی ابری از ابزارها و سرویس های همکاری است.

همه اینها ترجمه پیام های واقعی و متعلق به سیستمی به نام Slack هستند. پیام شماره ۱ با جستجوی کلمه Slack در گوگل به نمایش در می آید. پیام شماره ۲ در صفحه اصلی وبسایت اختصاصی آن قرار دارد و پیام شماره ۳ اولین خط از صفحه ویکی پدیای این سیستم است.

اینطور به نظر می رسد که زاویه دید مشتری در مثال های بالا بیشترین حس را به مخاطب انتقال می دهد و در نتیجه، به یادماندنی ترین پیام است. در طرف مقابل، زاویه دید محصول به شدت انتزاعی و کلی است و ابداً در خاطر نمی ماند.

حالا که زاویه دید را درک کردید، به پیام های بازاریابی و فروش خود نگاهی بیندازید و آنها را مرور کنید. آیا پیام های شما داستان واضح و روشنی را از دید مشتری بیان می کنند؟ یا اینکه در آنها از زاویه دیدی استفاده شده است که مشتری در کادر آن جایگاهی ندارد؟

 

دلیل خوانده نشدن ایمیل های فروش و ۴ روش برای رفع این مشکل

به جای آنکه کار محصول یا شرکت تان را برای مشتریان بالقوه خود توضیح بدهید، از نکاتی که در این مطلب از سلسله مطالب آموزش فروش گویا آی تی به آنها اشاره می کنیم استفاده کنید و به مشتری نشان بدهید که چگونه می توانید به او کمک کنید

 

همه ما از آن ایمیل های سرشار از سماجت فروش محور را دریافت می کنیم. در غالب موارد، آهی می کشیم، ایمیل مورد نظر را حذف می کنیم و دعا می کنیم که فردا دوباره یک ایمیل دیگر به عنوان ایمیل پیگیریِ همان ایمیل را در اینباکس مان نبینیم. البته احتمالاً این دعای ما برآورده نخواهد شد!

این روزها ایمیل هایی که فقط فهرستی از ویژگی های یک محصول یا سرویس را ارائه می کنند به یک رویه رایج برای ایمیل های فروش تبدیل شده اند. مسأله اینجاست که این ایمیل ها برای مشتری بالقوه کاملاً بی معنی هستند، چرا که ویژگی بدون توجه به زمینه ها و مشکلات موجود نمی تواند ارزش و منفعتی که شرکت شما ارائه می کند را نشان بدهد. این به آن معنی است که واکنش و پاسخ زیادی را هم نسبت به ایمیل خود دریافت نخواهید کرد.

گاهی حضور این فهرست ها در ایمیل فقط به خاطر تنبلی است. اما مشکل اصلی، ابهام و بی توجهی است: هنوز هم بسیاری از فروشندگان نمی توانند تفاوت بین ویژگی های محصول با منافعی که آن محصول ارائه می کند را درک کنند.

اما خبر خوب این است که حل این مشکل کار دشواری نیست. در این مطلب از مجموعه مطالب آموزش فروش به چهار نکته اشاره می کنیم که به کمک آنها می توانید ویژگی ها را به منافع تبدیل کرده و واکنش مثبت مشتری نسبت به ایمیل های فروش خود را تضمین کنید:

 

  1. به جای خودتان، روی مشتری تمرکز کنید

تبلیغ فهرستی از ویژگی ها برای مشتری بالقوه باعث می شود که خودپسند و خودمحور به نظر برسید. این کار در عمل با آن آدم حال به هم زنی که نمی تواند جلوی خودش را بگیرد و از مدرسه خاصی که در آن درس خوانده یا ویژگی های شخصیتی منحصر به فردی که دارد سخن نگوید تفاوتی ندارد. هیچ یک از آن ویژگی ها هیچ معنای خاصی نخواهد داشت، مگر اینکه بتوانید ثابت کنید که ویژگی هایی که مطرح می کنید به نحوی به درد مخاطب شما خواهند خورد، مثلاً با افزایش بهره وری یا حل یک مشکل.

مثلاً اگر یک ابزار بازاریابی می فروشید، جمله ای مانند «تعاملات مشتریان خود را به دست اتوماسیون بسپارید» برای من مشخص نمی کند که چرا اصلاً کسب و کار من باید برای اتوماسیون تره خورد کند! در عوض، «ایمیل های بازاریابی خود را به دست اتوماسیون بسپارید تا مشتریان شما اطلاعات محصولاتی را دریافت کنند که واقعاً به دریافت آنها علاقمندند» توضیح موثرتری است. به خاطر داشته باشید که فهرست کردن ویژگی ها باعث می شود که چنان به نظر برسد که انگار می خواهید قابلیت ها را به رخ مشتری بکشید و خودنمایی کنید؛ اما منافع به مشتری نشان می دهند که به دنبال کمک به وی هستید.

 

  1. روی یک منفعت و مزیت خاص تمرکز کنید

شاید تصور کنید که یک ایمیل کلی با یک فهرست طولانی از ویژگی ها به مذاق عده بیشتری از مردم خوش خواهد آمد و در نتیجه در قِبَل آن پاسخ های بیشتری را هم دریافت خواهید کرد. این تصور در عمل از واقعیت به دور است. وجود فهرستی از ویژگی ها در ایمیل فروش به مشتری نشان می دهد که اصلاً از نیازها و خواسته های وی خبری ندارید و از او انتظار دارید که آن خواسته ها و نیازها را به شما بگوید.

به عنوان مثال، «ما ایمیل هایی را برای شما تهیه و تنظیم می کنیم که مشتریان راغب بیشتری را برای تیم فروش تان به مشتری بالفعل تبدیل خواهند کرد» را می توانید برای همه ارسال کنید، اما آنقدر کلی و مبهم است که نظر هیچ کس را به خود جلب نخواهد کرد. حالا جملات بالا را با این متن مقایسه کنید: «ایمیل های ما نرخ پاسخدهی را تا ۳۰۰ درصد افزایش می دهند، بنابراین یک فهرست خوب از مشتریان راغب را به خاطر یک متن نامناسب نسوزانید.» این یک متن دقیق است که به وضوح مشخص می کند که کسب و کار مشتری هدف چگونه بهبود پیدا خواهد کرد. به علاوه، سناریویی را به تصویر می کشد (سوزاندن یک فهرست خوب از مشتریان راغب) که همه فعالان حوزه بازاریابی و فروش با آن آشنایی دارند و جلوگیری از آن یکی از خواسته ها و نیازهای آنها است.

به خاطر داشته باشید که همه مشتریان بالقوه شما به دنبال مزایای یکسانی نیستند. پیش از انتخاب مزایایی که باید روی آنها تمرکز کنید، به تحقیقاتی که روی هر مشتری انجام داده اید مراجعه کنید تا بتوانید برای هر یک از مشتریان خود مزایای متناسبی را ارسال کنید.

 

  1. به جای مباحث فنی از زبانی استفاده کنید که مشتری با آن ارتباط برقرار می کند

زبان فنی مخصوصاً در شرایطی مشکل آفرین است که محصول یا سرویس شما ذاتاً فنی است، مثلاً پلتفرم های توسعه اپ یا ابزارهای تحلیل داده. در عین حال، باید توجه داشته باشید که همه از کاری که شرکت شما انجام می دهد سر در نمی آورند. متنی مانند «ما داده های CRM شما را آنالیز می کنیم تا بتوانید ارقام دقیقی را در EOQ QBR های خود وارد کنید» این پتانسیل را دارد که مشتریان راغب بسیاری را به اصطلاح بپراند.

چرا؟ به این خاطر که چه بسا مشتری بالقوه شما متوجه نشود که محصول تان چطور کار می کند، و متنی که مملو از اصطلاحات فنی است هم به او کمکی نخواهد کرد. به عنوان یک فروشنده، وظیفه شماست که به جای «چه»، «چطور» را برای مشتری روشن کنید. فروشندگان حرفه ای و موفق فقط به دنبال افزایش آمار فروش خود نیستند، آنها به دنبال کمک به مشتری خود هستند.

از ساده ترین زبان ممکن در ایمیل های فروش خود استفاده کنید. به علاوه، پیش از آنکه دکمه ارسال را فشار بدهید، دوباره ایمیل خود را مرور کنید و ببیند که آیا می توانید متن یا عبارت پیچیده ای را با عبارات سرراست تری جایگزین کنید.

 

  1. منافع را به فراخوان به عمل تبدیل کنید

در شرایطی که طرف مقابل شما نمی داند که چیزی که به وی پیشنهاد می دهید چه کاری برایش انجام خواهد داد، سوال درباره نیاز وی به آن نمی تواند منطقی باشد. چه بسا من به یک ماشین نیاز داشته باشم، اما آیا این سوال می تواند به فروش یک ماشین به من کمکی بکند: «آیا برای هفته آینده ۳۰ دقیقه وقت دارید تا یک دمو از این خودروی خارق العاده را تماشا کنید؟» به جای این سوال، بهتر است که سوال دیگری را از من بپرسید: «اجازه می دهید که در هفته آینده یک تماس مختصر و مفید با شما داشته باشم تا درباره این صحبت کنیم که این خودرو چگونه می تواند هزینه های حمل و نقل شما را تا ۵۰ درصد کاهش و جذابیت شما را تا ۱۰۰ درصد افزایش بدهد؟» مزایا را می توان به فراخوان به عمل تبدیل کرد، اما ویژگی ها فقط فهرستی از چیزهایی هستند که محصول شما قادر به انجام آنها است.

 

حرف آخر

برای اینکه شرکت موفقی داشته باشید، باید در جهت تامین منافع بلندمدت شرکت و از آن مهم تر، مشتریان خود تلاش کنید. لذا لازم و ضروری است که تمامی تعاملات شما با مشتریان بالقوه و بالفعل روی این تمرکز داشته باشد که چگونه می توانید به آنها کمک کنید تا به اهداف خود دست پیدا کنند. ویژگی ها هیچ وقت نمی توانند چنین حسی را به مشتری انتقال بدهند. تنها راه جلب اعتماد مشتری این است که منافع محصول یا سرویس خود را برای شخص وی مشخص کنید و آنها را به مرحله عمل برسانید.

۶ نکته برای تقویت رابطه با مشتری و افزایش فروش

به مواردی که در این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش به آنها اشاره می کنیم توجه کنید تا دیدگاه خود نسبت به فروش را تغییر داده و رابطه مشتریان با کسب و کارتان را تقویت کنید.

 

ما در مقالات مختلف مرتبط با مبحث آموزش فروش گویا آی تی به کرّات درباره ایمیل های فروش سخن گفته ایم و نکات زیادی را با شما به اشتراک گذاشته ایم.

البته که همه آن نکات و مطالبی که در طول سال منتشر کرده و می کنیم می تواند چراغ راهنمای تمامی فروشندگان تازه کار و مجرب باشد. اما گاهی بد نیست که چند قدم به عقب برداریم و به اصول و نکات ریشه ای ایمیل های فروش نیز مجدداً نیم نگاهی بیندازیم. منظور ما از توجه به آن اصول، تولید همان انواعی از پیام هایی است که به مذاق مشتریان بالقوه خوش می آیند و در نتیجه، به آنها واکنش نشان می دهند. در این راستا، لازم است که به مخاطب خود نشان بدهید که برایش ارزش قائل هستید، یاد بگیرید که چگونه پیام های خود را عمل محور کنید و البته، در نویسندگی مهارت داشته باشید.

ما در این مطلب از سلسله مطالب آموزش فروش به برخی از نکات مهم و جالب توجهی اشاره خواهیم کرد که توجه به آنها در نهایت، باعث افزایش بازده ایمیل های فروش شما خواهد شد.

 

  1. از ایمیل های پیگیری خاص و منحصر به فرد استفاده کنید

لازم و ضروری است که همه فروشندگان در پیگیری های متعاقب خود با مشتری، به خصوص در مبحث ایمیل های فروش، واقعاً «پیگیر» باشند. در عین حال، ارسال مکرر یک پیام نسبت به بار اول ارسال آن انگیزه بیشتری به مشتری نخواهد داد. ارسال ایمیل های follow-up یا پیگیری، یک فعالیت جانبی یا اضافی نیست؛ لذا هر پیام باید منحصر به فرد، حساب شده و حاوی جزئیاتی باشد که مخاطب با آنها ارتباط برقرار می کند.

 

  1. تفاوت بین فروش و بازاریابی را درک کنید

ایمیل های فروش با ایمیل های بازاریابی تفاوت دارند. ایمیل های سرد (cold email) فروش بدون هیچ رابطه قبلی یا زمینه خاص و با هدف آغاز یک گفتگو ارسال می شوند. در طرف مقابل، هدف از ارسال ایمیل های بازاریابی، ایجاد هوشیاری و آگاهی نسبت به برند و اطلاع رسانی به جامعه بسیار گسترده تری از مخاطبان درباره یک موضوع، محصول یا سرویس است. اگر تمایل دارید که ایمیل های فروش شما تاثیرگذار باشند، باید تفاوت بین پیام های فروش و بازاریابی را درک نموده و از این آگاهی در همه ارتباطات مرتبط با فروش خود بهره برداری کنید.

 

  1. از جنگ جهانی دوم یاد بگیرید

استفاده از متن های مبهم یا متن هایی که محوریت آنها خودتان هستید دو روش از سریع ترین روش ها برای نوشتن ایمیل هایی است که هیچ تاثیری ندارند. پیام هایی که برای مشتریان بالقوه خود ارسال می کنید باید از ابتدا تا به انتها تا جایی که امکان دارد دقیق و خاص باشند، و البته این خاص بودن و دقت باید حول محور مخاطب باشد و نه خودتان. احتمالاً شما هم پوسترهای جذب سرباز ایالات متحده در جنگ جهانی دوم را دیده اید؛ همان هایی که یک پیرمرد با کلاهی که ستاره ای روی آن نقش بسته را نشان می دهد که با انگشت خود مخاطب را هدف گرفته و در زیر آن جمله « I want YOU for the US Army!» (به معنی من شما را برای ارتش ایالات متحده می خواهم) خودنمایی می کند. همین پوستر ساده رنگی تاثیر قابل توجهی را از خود بر جا گذاشت. ایمیل های فروش شما هم باید همینطور باشند؛ دقیق و سریع، زنده و دارای حس حیات و حاکی از ارزش بی چون و چرایی که طرف مقابل دارد.

 

  1. چیزهایی که در دانشگاه یاد گرفته اید را فراموش کنید

اگر درس این کار را خوانده اید، احتمالاً به شما یاد داده اند که هر چیزی که با کسب و کار در ارتباط است را باید رسمی بنویسید. اما ما در صحبت های روزمره خود با دیگران معمولاً عصا قورت نمی دهیم، لذا این لحن رسمی زبانی نیست که به کمک آن بتوان مشتری را نسبت به خرید متقاعد کرد. اگر هدف از ایمیل های فروش فعال کردن مخاطب و متقاعد نمون او نسبت به حضور یک انسان در طرف دیگر خط ارتباطی است، در اینصورت استفاده از زبان رسمی نمی تواند زیاد کارآمد باشد و شما را به جایی برساند. در عوض، تلاش کنید تا به آنجایی که امکان دارد و منطقی به نظر می رسد ساده و صمیمی بنویسید.

 

  1. استفاده از عناوین خسته کننده و تکراری را کنار بگذارید

همانطور که بارها گفته ایم، اگر عنوان ایمیل شما جذاب نباشد، هیچ کس برای خواندن بقیه ایمیل تان به خودش زحمت نخواهد داد. اگر تمایل دارید که در این فرآیند از همه فروشندگان پیش بیفتید لازم است که به اصول اساسی عناوین ایمیل هایی که خوانده می شوند توجه داشته باشید و آنها را سرلوحه کار خود قرار بدهید. در هر صورت، از استفاده از عناوین بسیار طولانی، فریبکارانه و یا دارای لحن ربات مانند و همه انواع عناوین ضعیف خودداری کنید.

 

  1. تعارف را کنار بگذارید

معمولاً هنگامی که در یک کنفرانس با دیگران روبرو می شوید و دست می دهید نمی گویید که «امیدوارم که از این کنفرانس محظوظ شده باشید». و از آنجایی که ایمیل های فروش هم باید بازتابی از دنیای واقعی باشند، پیامی که حاوی جمله ای مانند «امیدوارم که از این ایمیل محظوظ شوید»، فارغ از وقتی که برای پیدا کردن واژه «محظوظ» گذاشته اید، تاثیر چندانی نخواهد داشت. در واقع، این تلاش برای بیش از حد مودب به نظر رسیدن به مخاطب نشان می دهد که شما به دنبال فروش هستید. به علاوه، این تعارفات پوچ باعث اشغال فضای ارزشمند ایمیل شما می شوند. حقیقت این است که شما فقط چند خط فرصت دارید تا روی مشتری بالقوه تاثیر بگذارید، بنابراین اطمینان پیدا کنید که کلماتی که استفاده می کنید واقعاً برای طرف مقابل فایده و منفعتی را در بردارند.

 

ما در این مطلب از مجموعه مطالب آموزش فروش به نکاتی اشاره کردیم که به کمک آنها می توانید فروش بهتری را از طریق ایمیل های فروش خود تجربه کنید. شما چه نظر و ایده ای دارید؟

۴ سوال که پیش از استخدام فروشنده باید به آنها پاسخ بدهید

تنها چیزی که از پیدا کردن عاملان فروش خوب و کارآمد دشوارتر است، مدیریت آنهاست. به منظور بهره برداری از حداکثر پتانسیل کارکنان خود لازم است که پیش از آنکه فروشنده بعدی را انتخاب کنید، به سوالاتی که در این مطلب از سلسله مطالب آموزش فروش گویا آی تی به آنها اشاره می کنیم پاسخ بدهید.

 

تقریباً همه مدیران دشواری هایی را در رابطه با عوامل فروش خود تجربه کرده اند. شاید شما هم خبرهایی به گوش تان خورده باشد یا این تجربه را داشته باشید که فروشندگان مدت ها و مدت ها نتایج غیر قابل قبولی را کسب کرده اند و در نهایت برای مدیران مربوطه چاره ای جز قطع همکاری با آنها باقی نمانده است. متاسفانه این نتایج غیرقابل قبول معمولاً پس از صرف (یا به عبارت بهتر اتلاف) میلیون ها تومان پول کسب می شود.

به منظور کسب اطمینان از اینکه فروشندگان مناسبی را برای مناصب فروشندگی متناسب کسب و کارتان استخدام می کنید باید چند سوال را از خودتان بپرسید و به آنها به دقت پاسخ بدهید. پاسخ به این سوال ها به شما کمک می کند تا اطمینان پیدا کنید که شما و تیم فروش تان در مورد اهداف شرکت و روش های پرداخت هماهنگ هستید.

 

  1. آیا فروشنده باید شخصاً مشتری جذب کند یا اینکه فقط فروش را به سرانجام می رساند؟

این یکی از مشکلات رایج است. در بسیاری از موارد شاهد آن هستیم که فروشنده در حالی استخدام می شود که هیچ مشتری بالقوه ای ندارد که بخواهد چیزی به او بفروشد. اگر شما به عنوان کارفرما از اعضای تیم فروش خود انتظار دارید که کار تولید مشتری راغب (lead) را خودشان انجام بدهند، در اینصورت باید از همان ابتدا این را به روشنی و با وضوح هر چه تمام تر اعلام کنید. توجه داشته باشید که بیشتر فروشندگان انتظار دارند که فهرستی از مشتریان آماده که معمولاً از طریق یک تیم بازاریابی داخلی یا خارجی تهیه شده است را دریافت کنند.

اگر از فروشندگان خود انتظار دارید که خودشان از صفر مشتری پیدا کنند باید زمان و منابع لازم را در اختیار آنها قرار بدهید. فروشندگان شما چه در مباحث شبکه سازی، چه برای تماس های سرد، یا نمایشگاه های تجاری و امثال آن به آموزش، امکانات، محتوا و بودجه نیاز خواهند داشت. همه اینها را باید در بودجه بندی و زمان بندی خود منظور کنید.

 

  1. حقوق فروشندگان را بر چه مبنایی پرداخت می کنید؟

تصمیم گیری برای پرداخت حق الزحمه فروشندگان در قالب یک حقوق ثابت، کمیسیون یا ترکیبی از این دو برای بسیاری از مدیران به یک معضل تبدیل شده است. در هر صورت بهترین مدل پرداختی را باید با توجه به فرهنگ، موقعیت و میزان تحمل ریسک فروشندگان خود انتخاب کنید. در واقع، همه این مدل ها در شرایط مختلف می توانند کارکرد مناسبی را از خود نشان بدهند.

به هر تقدیر، اگر تصمیم گرفتید که مقداری از پرداخت به فروشندگان را به عملکرد آنها منوط کنید، لازم است که دقیقاً موارد و شاخص های موثری که از نظر شما اهمیت دارند و مواردی که اهمیت خاصی ندارند را مشخص کنید. در غیر اینصورت، وقوع سوء تفاهم و اختلاف در رابطه با محاسبات مربوطه اجتناب ناپذیر خواهد بود.

 

  1. چه مواردی را می سنجم و کدام موارد را مدیریت می کنم؟

پشتوانه همه تیم ها و فرآیندهای فروش خوب یک مدیریت فروش خوب است. به سرانجام رساندن فروش یک فرآیند است و همانند همه فرآیندها به مراحل، شاخص های کلیدی عملکرد، اهداف و معیارهایی برای سنجش کمیت و کیفیت نیاز دارد.

مراحل فروش در شرکت خود را مشخص کنید، پیشرفت و دستاوردها را زیر نظر بگیرید و میزان تحقق آنها را بسنجید. اطلاع از اینکه چه ورودی ها و چه خروجی هایی داشته اید و چه فرآیندهایی در جریان است اطلاعات ارزشمندی را در اختیار شما قرار می دهد که به کمک آنها متوجه خواهید شد که می توانید چه انتظاراتی داشته باشید و به چه مواردی باید بیشتر توجه کنید.

 

  1. چه نتایجی مثبت، کدام ها منفی و کدام موارد فوق العاده محسوب می شوند؟

فارغ از نوع روش پرداختی که انتخاب می کنید، انتظارات خود از عملکرد فروشندگان را پیش از استخدام آنها به وضوح مشخص کنید. بهتر است که بین ۸ تا ۱۰ بخش اصلی در عملکرد که می توانید آنها را به وضوح تعریف و دقیقاً اندازه گیری کنید را مشخص کرده و به اطلاع فروشندگان بالقوه خود برسانید.

برای هر بخش می توانید کلیدهایی را مشخص کنید. به عنوان مثال، عدد قرمز برای شما عددی است که برای کسب و کارتان مشکل آفرین خواهد بود. آمار و ارقام سبز مطابق با حداقل انتظارات هستند و هر چیزی که بین قرمز و سبز قرار بگیرد زرد یا متوسط خواهد بود. نتایج خارق العاده هم نتایجی خواهند بود که کمی دور از انتظار هستند.

با تعریف این موارد در همان ابتدا و الزام فروشندگان به پذیرش تک تک آنها پیش از آغاز همکاری، همه حرف و حدیث ها و سوء تفاهم های احتمالی که وقوع آنها در بحث مدیریت عملکرد دور از انتظار نیست را از بین می برید. در اینصورت دیگر مانند یک مدیر ظالم و بد به نظر نمی رسید، بلکه فقط بر سر یک میز می نشینید و آمار و ارقام و نتایج را بررسی می کنید.

 

فروش کار دشواری است. اما لزومی ندارد که استخدام و مدیریت فروشندگان هم به قوز بالای قوز تبدیل شود. با پاسخ دادن به این سوالات و ارائه جواب های خوب و واضح به آنها زندگی و کار خود را آسانتر و تیم فروش خود را موفق تر خواهید ساخت.

۳ مهارت اصلی فروشندگان حرفه ای

همه کارشناسان در این زمینه اتفاق نظر دارند که اصلی ترین و مهم ترین مهارت فروشندگی، داشتن توانایی و مهارت در شنیدن است. در واقع، داشتن یک گوش شنوا نقطه آغازین کسب اطلاعات، درک و ایجاد رابطه است.

البته شنیدن هم فقط در صورتی می تواند تاثیرگذار باشد که مهارت های دیگری هم آن را همراهی کنند.

حقیقت تلخ این است که شنیدن هرگز نمی تواند به شما کمک کند تا هیچ فروشی را به سرانجام برسانید، مگر اینکه چند مهارت دیگر را نیز با آن در هم بیامیزید. در واقع، دو مهارتی که در کنار شنیدن قرار می گیرند مهارت های تاثیرگذارتری هستند که ادراکات حاصله از گوش کردن را به مرحله عمل در می آورند.

در عین حال، اغلب فروشندگان کار خود را را از طریق سال ها آزمون و خطا و تمرین و تجربه یاد می گیرند. بسیاری از مطالبی که می خوانید فقط حول محور گوش کردن و سوال پرسیدن بحث می کنند. البته کتاب های مختلف به مهارت های گوناگون لازم برای فروشندگی می پردازند، اما به نظر می رسد که در بسیاری از آنها حلقه های مفقوده ای وجود دارد.

در این مطلب از مجموعه مطالب مرتبط با آموزش فروش گویا آی تی به ۳ مهارت یا توانایی مهمی اشاره می کنیم که علاوه بر مهارت اعتمادآفرینی و کنجکاوی لازم است که در جعبه ابزار فروشندگی خود داشته باشید تا بتوانید به موفقیت های چشمگیر و قابل توجهی دست پیدا کنید:

 

  1. گوش کردن فعال

مهارت شنیدن به صورت فعال مبنا و بنیان بقیه مهارت های دیگر است. کاری که باید انجام بدهید این است که از صحبت کردن دست بردارید. این توانایی و مهارت شما در شنیدن است که به بنیاد و اساس هر رابطه ای شکل می دهد.

شنیدن فعال، بر خلاف دریافت منفعلانه اطالاعات، به این معنی است که باید سوال بپرسید و مطمئن شوید که تمرکز دارید، واکنش نشان می دهید و آنچه که می شنوید را به خاطر می سپارید. شنیدن فعال تاثیر گذار است، چرا که علاوه بر اینکه درک شما را افزایش می دهد، باعث می شود که مخاطب احساس کند که برای وی ارزش و اعتبار قائل هستید.

 

  1. درک عمیق

اگر گوش کنید اما چیزی که مشتری می گوید را به درستی و عمیقاً درک نکنید، گوش کردن شما دردی را از وی دوا نخواهد کرد. اگر موقعیت فعلی و چالش های موجود را درک نکنید هرگز نمی توانید مخاطب خود را به سمت اتخاذ بهترین تصمیم برای خرید هدایت کنید.

درک عمیق مشتری کار آسانی نیست. در این راستا باید سوالات درستی را بپرسید، مطالعه و تحقیق کنید، عمیق تر فکر کنید و به تقویت مهارت های تجزیه و تحلیل خود بپردازید. اگر به دنبال درک هستید باید واقعاً کنجکاو باشید. اگر کنجکاو باشید هر چه که از توان تان بر می آید را انجام می دهید تا درک کنید.

 

  1. ارائه سناریوهای تاثیرگذار

پس از آنکه گوش کردید و درک درست و کاملی از وضعیت کنونی به دست آوردید و اطلاعات لازم را دریافت کردید، نوبت به ارائه یک یا چند سناریو می رسد تا مسیر پیش رو روشن شود و مشتری برای خرید تمایل و انگیزه لازم را پیدا کند. در واقع، همینطور که سناریوهای متناسب و قابل اجرا را توضیح می دهید به مشتری کمک می کنید تا به شما به عنوان چیزی بیشتر از یک فروشنده اعتماد کند.

سناریوها داستان هایی هستند که مشتری با آنها ارتباط برقرار می کند، زیرا روند حل مسائل موجود را به وضوح مشخص می کنند. پرسیدن سوال بر مبنای سناریوها به کسب اطلاعات بهتری منجر می شود. پس از آنکه همه اطلاعات لازم را از مشتری دریافت کردید، می توانید جاهای خالی را با بهترین راهکار پر کنید. هنگامی که از سناریوها برای کمک به مشتری در جهت مشاهده یک آینده بهتر استفاده می کنید، توجه داشته باشید که سناریوهای شما باید روی بخشی تمرکز داشته باشند که محصولات یا خدمات شما در آن ناحیه می تواند بیشترین تاثیر را از خود بر جا بگذارد. سعی کنید که دمو یا پیش نمایش محصولات و خدمات تان به جای آنکه روی ویژگی ها تکیه کنند مبتنی بر داستان و سناریو باشند.

هدف از استفاده از سناریو فقط این نیست که مشتری با راهکار ما بیشتر ارتباط برقرار کند. یک سناریوی خوب می تواند تصویری را ترسیم کند که قبلاً به آن فکر نکرده بودید یا ایده ای را به ذهن شما متبادر کند که فقط به ذهن یک فروشنده مجرب می رسد.

در دنیای فروش، ارزش آفرینی شما به توانایی تان برای کمک به مردم در جهت امیدوار شدن به امکان داشتن تجربه های بهتر وابسته است. پس از آنکه این امید ایجاد شد، مشتری می تواند تصمیماتی بگیرد که باعث رشد و رضایتمندی وی می شوند. برای اینکه بتوانید به مشتریان خود کمک کنید تا امید پیدا کنند، آینده ای که در صدد ترسیم آن برای آنها هستید باید واضح و جذاب باشد. تصور آن آینده باید تا جایی که امکان دارد واقعی به نظر برسد و این از طریق تنظیم و عرضه سناریوهای تاثیرگذار و شرح و توضیح هر چه بیشتر و بهتر آنها امکانپذیر است. در عین حال باید توجه داشته باشید که تا هنگامی که به درستی گوش نکرده باشید و همه چیز را عمیقاً درک نکنید ارائه یک سناریوی مناسب، قابل قبول و منطقی امکانپذیر نخواهد بود.

بهترین راه برای کمک به دیگران –به خصوص در فروش- این است که روراست و صادق باشید و کنجکاوی خود را حفظ کنید. در اینصورت است که سناریوهای شما همیشه به مذاق مشتریان بالقوه خوش خواهند آمد و کسب و کارتان رشد می کند.


نظر شما درباره این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش چیست؟ به نظر شما کدام مهارت از همه مهم تر است؟ شما بر کدام مهارت یا مهارت ها تسلط بیشتری دارید و چه نتایجی را به دست آورده اید؟

آیا مشکل اصلی از پیش بینی شما است یا تیم فروش تان؟

این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش نوشته جِیسون جوردَن است. آقای جوردن یکی از موسسان شرکتی است که در زمینه آموزش مدیریت و توسعه فروش فعالیت دارد. علاوه بر این، او یکی از نویسندگان کتابی تحت عنوان «رمزگشایی از مدیریت فروش» است.

پیش بینی فروش یا Sales Forecasting به یک موضوع داغ تبدیل شده است. در واقع، مبحث پیش بینی فروش با تاثیر خود بر تخصیص منابع، تعیین انتظارات و مواردی از این دست، نقش مهمی را در حفظ کارآمدی سازمان بازی می کند. من در طول دو سال گذشته با مدیران عالی رتبه زیادی گفتگو کرده ام و بیشتر آنها نگران توانایی تیم فروش شان برای ارائه پیش بینی های دقیق بوده اند. البته که دقت در پیش بینی فروش و ارائه پیش بینی های دقیق اهمیت به سزایی دارد. اما پس از بررسی مکالماتی که با مدیران مزبور داشتم به این نتیجه رسیدم که اغلب آنها در پیش بینی فروش مشکلی نداشتند، مشکل در توانایی فروش آنها بود. پیش بینی های آنها عجیب و نابهنجار نبود، بلکه دور از دسترس و غیرقابل تحقق بود.

 

شناسایی مشکل

همانطور که احتمالاً می دانید، پیش بینی فروش می تواند برای مدیران عالی رتبه فروش به یک کابوس تبدیل شود. آنها برای اینکه بتوانند کار خود را به نحو احسن انجام بدهند به پیش بینی های دقیقی نیاز دارند، اما پیش بینی دقیق به سختی امکانپذیر است. چنانچه پیش بینی های شما دقیق از آب در نمی آیند، باید مشخص کنید که آیا مسأله اصلی دقت پیش بینی است یا ضعف در فروش. اگر نتایج پیش بینی های شما غیرعادی و گاهی پایین و گاهی بالا است روش هایی برای حل این مشکل وجود دارد. اما اگر نتایج تیم فروش شما هیچ وقت با پیش بینی ها همخوانی ندارد، در اینصورت مشکل شما از جای دیگری آب می خورد و حل آن مستلزم برخی فعالیت های اساسی روی توانمندی فروشندگان و مدیران فروش تان است. البته هیچ کدام از این دو مشکل بر دیگری ارجحیت ندارد، اما در هر صورت اولین قدم برای حل مشکل شناسایی آن است.

هنگامی که من گلف بازی می کنم، گاهی توپ ۲۰ متر جلوتر و گاهی ۲۰ متر عقب تر می افتد، و در سایر موارد هم ۲۰ متر به چپ یا به راست. من هیچ وقت به هدف نمی زنم، چون گلف باز دقیقی نیستم. اگر توپ همیشه ۲۰ متر عقب تر بیفتد، در اینصورت مشکل از اینجا آب می خورد که قدرت یا تکنیک لازم برای ضربه زدن صحیح به توپ را ندارم. تجربه من نشان می دهد که مدیران فروش هم سناریوی مشابهی را در پیش بینی های خود تجربه می کنند. پیش بینی آنها دقیق نیست و به هدف نمی خورد، اما مشکل از پیش بینی نیست. مسأله اینجاست که تیم فروش آنها نمی تواند بازده مطلوبی را از خود ارائه کند؛ مشکل از عملکرد ضعیف در فروش است. اگر شما هم در چنین موقعیتی قرار گرفته اید، برای رفع مشکل و تحقق پیش بینی های خود می توانید یکی از این دو گزینه را انتخاب کنید:

 

گزینه ۱: هدف را پایین تر بیاورید

من اخیراً با یکی از مدیران ارشد فروش صحبت می کردم که اینطور ادعا می کرد که «پیش بینی تیم فروش من وحشتناک است و همیشه ۹۰ درصد از نتایج پیش بینی محقق می شود.» اما به نظر من، پیش بینی تیم فروش او خارق العاده است. اگر هر بار که پیش بینی ها به دست مدیر مزبور می رسد، انتظارات خود را ۱۰ درصد کمتر کند، در اینصورت دقت پیش بینی تیم فروش وی به رقم شگفت انگیز ۱۰۰ درصد خواهد رسید و مشکل حل می شود.

در عین حال، این راهکار برای بسیاری از مدیران فروش یک راهکار قابل قبول به شمار نمی رود. معمولاً پیش بینی فروش آنها ترکیبی از انتظارات حوزه فعالیت و خواسته های افراد بالادستی است. در واقع، به ندرت مدیر فروشی را می توانیم پیدا کنیم که این اختیار را داشته باشد که بتواند هدف را پایین تر بیاورد تا با واقعیت تطابق پیدا کند. حقیقت این است که از مدیران فروش انتظار می رود که برای تحقق اهداف مورد نظر، واقعیت را زیر و رو کنند. در واقع، می توانید استدلال کنید و بگویید که اساساً دلیل وجود مدیران فروش همین است. بنابراین به سراغ گزینه ۲ می رویم.

 

گزینه ۲: توانایی فروش را افزایش دهید

اگر یکی از آن گلف بازهای خوش شانس نیستید که می تواند یک زمین کوچکتر پیدا کند، در اینصورت باید توانایی خود برای رسیدن به هدف را افزایش بدهید. اینجاست که به کار پر چالش تر افزایش توانمندی تیم فروش تان می رسیم. در اینجا می توانید قدرت، موارد مرتبط با فناوری یا تکنیک های تیم خود را تقویت کنید. این عناصر در ترکیب با یکدیگر به شما کمک خواهند کرد تا توپ را جلوتر بیندازید.

«قدرت» در تیم فروش، استعاره ای است از پیداکردن بهترین استعدادهایی که می توانید پیدا کنید. اگر بتوانید بهترین فروشندگان زمینه فعالیت خود را استخدام و حفظ کنید، یک شروع طوفانی خواهید داشت. با این حال باید توجه داشته باشید که این روش یک گزینه بلندمدت محسوب می شود، چرا که نمی توانید نیروی فروش خود را در عرض یک ماه، یک فصل یا حتی یک سال ارتقا دهید. تقویت تیم فروش یک فرآیند مستمر و مداوم است و در حقیقت، هیچ وقت پایان نمی پذیرد.

«تکنولوژی» یا فناوری به همه ابزارهایی اشاره دارد که در اختیار تیم فروش تان قرار می دهید تا کارآمدی و تاثیر فعالیت های آنها -که در نهایت به بازده بیشتری منجر خواهد شد- افزایش پیدا کند. چه CRM باشد، یا یک اَپ برای برنامه ریزی تماس ها یا یک ابزار مشتری یابی، در هر صورت فناوری های متعددی در دسترس شما قرار دارد که به کمک آنها می توانید عملکرد تیم فروش خود را بهتر کنید. آن فناوری ها را شناسایی کنید، آنها را اولویت بندی کنید و هر جا که منطقی تر است سرمایه گذاری کنید.

«تکنیک» به مجموعه مهارت های فروشندگان و (شاید مهم تر از آنها) مدیران فروش اشاره دارد. غالباً در اینجا امکان تقویت و بهبود نسبت به سایر موارد بیشتر است. از طریق سرمایه گذاری در آموزش و کوچینگ می توانید در بازه زمانی نسبتاً کوتاهی قابلیت ها و مهارت های فروش شرکت را تقویت کنید. به عنوان مثال، اگر یافتن و صلاحیت سنجی فرصت ها را به فروشندگان خود آموزش بدهید، خیلی زود قیف فروش سالم تر و بهتری خواهید داشت و معاملات بیشتری نصیب تان می شود. چنانچه مدیران فروش شما هم تحت کوچینگ قرار گرفته باشند تا بتوانند روند و رَویه های فروش را به درستی مدیریت کنند بهبودهای چشمگیری را شاهد خواهید بود.

اگر نیروی انسانی مناسبی را پیدا کنید، ابزارهای مناسبی را در اختیار آنها قرار بدهید و روی مهارت های آنها سرمایه گذاری کنید، در اینصورت بدون شک توپ شما جلوتر خواهد افتاد و پیش بینی های دقیق تری خواهید داشت.

 

یک استراتژی که می تواند فروش شما را به بیشتر از دو برابر افزایش بدهد

به طور کلی دو روش برای افزایش فروش وجود دارد: یا باید تناوب و دفعات فروش را افزایش بدهید و یا اینکه معاملات بزرگتری را به سرانجام برسانید. بیشتر فروشندگان روی تلاش برای به سرانجام رساندن معاملات بیشتر تمرکز می کنند، در حالیکه آن دسته از فروشندگانی که واقعاً موفق به شمار می روند آنهایی هستند که «بزرگان» حوزه فعالیت خود را هدف قرار می دهند.

البته این هم کار آسانی نیست. اگر به دنبال آن هستید که به مشتریان بالقوه ای دست پیدا کنید که در رأس هرم سازمان های بزرگ قرار دارند با تماس های بی هدف و ارسال گاه و بی گاه ایمیل به جایی نخواهید رسید. در عوض، باید یک استراتژی شکست ناپذیر را به مرحله عمل در بیاورید و یک کمپین مشتری یابی با برنامه و حساب شده را به راه بیندازید.

آیا تا به حال به دنبال ماهی های بزرگ دریای فعالیت خود رفته اید و در صدد تبدیل آنها از مشتری بالقوه به مشتری بالفعل برآمده اید؟ چه نتیجه ای گرفته اید؟

برنامه ریزی درست و منطقی برای یک کمپین بی نقص به شما کمک خواهد کرد تا فروش خود را به چیزی بیشتر از دو برابر افزایش بدهید و بر رقبا غلبه کنید. اما چگونه می توانید کمپین مزبور را اجرا کنید؟ در این راستا لازم است که به نکات مهمی که در ادامه این مطلب از مجموعه مطالب آموزش فروش به آنها اشاره می کنیم توجه کنید و آنها را سرلوحه کار خود قرار بدهید:

 

  1. فهرستی از ۱۰ مشتری بالقوه ایده آل خود تهیه کنید

خوب است که کار خود را با تهیه فهرستی از شرکت های بزرگی آغاز کنید که می خواهید آنها را به مشتری بالفعل تبدیل کنید. البته این تنها برای شروع است و در ادامه باید دقیق تر پیش بروید. افرادی که در هر کدام از آن شرکت ها باید ملاقات کنید تا فروش به جایی برسد را دقیقاً مشخص کنید. وقت خود را برای مدیران میانی و دون پایه ای تلف نکنید که نقش خاصی در تصمیم گیری برای خرید نخواهند داشت. در عوض، به دنبال تماس با مدیران عامل، رؤسای هیآت مدیره و مدیران عالی رتبه ای باشید که قدرت و اختیار سرمایه گذاری روی پیشنهاد شما را دارند.

 

  1. برای تک تک تماس های خود برنامه ریزی داشته باشید

هنگامی که در پی جلب توجه مشتریان بالقوه به شدت ارزشمند هستید، استفاده از تماس سرد سود چندانی را نصیب شما نخواهد کرد. این افراد در هر روز و هر هفته صدها تماس دریافت می کنند. برای اینکه بتوانید در مقایسه با رقبای خود متمایز به نظر برسید لازم است که پیش از تماس یا ارسال ایمیل برای تک تک نقاط ارتباطی خود با مشتری هدف برنامه ریزی کرده باشید.

 

  1. متفاوت فکر کنید و خلاقیت به خرج بدهید

سپس بنشینید و به ۷ روش مختلفی فکر کنید که به کمک آنها می توانید با مخاطب ارتباط برقرار کنید و وی را تحت تاثیر قرار بدهید. در این مرحله روی تماس و ایمیل حساب نکنید. برای استفاده از برخی روش های منحصر به فرد برای ارائه چیزی که واقعاً ارزشمند باشد برنامه ریزی کنید تا بتوانید توجه مشتری بالقوه را به خود جلب کنید و در ذهن وی جایگاهی را برای خودتان دست و پا کنید.

  1. بسته های متناسب و شخصی سازی شده ارسال کنید

هنگامی که مشغول فکر کردن روی هفت موردی هستید که به کمک آنها می توانید با مشتری ارتباط برقرار کنید، به دنبال روش هایی برای ارسال یک یا چند آیتم ارزشمند باشید و تلاش کنید تا آیتم مورد نظر با مشتری هدف هر چه بیشتر متناسب باشد. به عنوان مثال، یک گزارش ویژه، نمونه محصول، مطالعات موردی، یادداشت های دست نویس و دعوت به رویدادهای خاص همگی در صورتی که متناسب با سلایق و نیازهای مشتری هدف باشند می توانند برای ارسال مناسب باشند. توجه داشته باشید که هر چه این آیتم ها دارای اطلاعات غنی تر و سودمندتری باشند جایگاه شما به عنوان یک کارشناس در زمینه ای که فعالیت می کنید مستحکم تر خواهد شد. هنگامی که یک فروش بزرگ را هدف گرفته اید، باید تا می توانید روی این بسته های شخصی سازی شده از نظر زمانی و مالی سرمایه گذاری کنید.

 

  1. همه چیز را از طریق پست ارسال کنید

این تبلیغ نیست و ما از شرکت پست برای اضافه کردن این مورد به این مطلب پولی نگرفته ایم! در واقع، موضوع این است که تقریباً همه مردم بسته ها و پاکت های پستی دریافتی را باز می کنند. حتی مدیران عامل شرکت های بزرگ هم نمی توانند در برابر کنجکاوی خود مقاومت کنند. این یک روش مناسب است که به شما کمک می کند تا اطمینان پیدا کنید که هدیه ای که با دقت هر چه تمام تر برای آن برنامه ریزی و آن را شخصی سازی کرده اید توسط مشتری هدف شما باز شده، دیده شده و به خواست خدا پسندیده می شود!

 

  1. حالا می توانید تماس بگیرید و ایمیل بفرستید

پس از آنکه بسته خود را ارسال کردید، با یک تماس تلفنی یا ایمیل پیگیری کنید. از آنجایی که مشتری بالقوه مورد نظر اسم شما را روی چیزی دیده است که برایش ارزش خاصی دارد، تمایل او برای اینکه بداند که واقعاً که هستید و چه در چنته دارید به میزان قابل ملاحظه ای افزایش پیدا کرده است. این روش در مقایسه با تماس سرد می تواند به شکل راحت تر و موثرتری یک گفتگوی سازنده را آغاز کند.

 

  1. دست از تلاش برندارید و دلسرد نشوید

برخی از مشتریان بالقوه فوراً واکنش نشان می دهند و برخی دیگر هم زیاد عجله ای ندارند. کاری که شما باید انجام بدهید این است که بر طبق برنامه عمل کنید و روند کار خود را جرح و تعدیل و متناسب تر و سپس، تکرار کنید. اگر هیچ پاسخی دریافت نکردید، به سراغ یک فرد عالی رتبه دیگر در همان سازمان بروید و دوباره تلاش کنید. به سرانجام رساندن معاملات بزرگ به پشتکار و شکیبایی نیاز دارد، اما بدون شک دو برابر شدن فروش شما ارزش تحمل هر سختی و زحمتی را خواهد داشت.

 

 

چرا موفق ترین شرکت ها فرآیند رایج فروش را دنبال نمی کنند؟

این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش گویا آی تی در اصل به دست ماریو مَک کراکِن نوشته شده است و لزوماً بیانگر دیدگاه گویا آی تی در زمینه فروش نیست. آقای مک کراکن به عنوان یک مدیر درآمد (Revenue Leader) بر فروش، بازاریابی و موفقیت مشتری نظارت دارد.

 

به نظر من فرآیند چندمرحله ای فروش مُرده است و اساساً نباید متولد می شد. در شغل قبلی ام به من یاد داده بودند که باید دقیقاً بر طبق یک فرآیند مشخص عمل کرد. مدیران و همکاران من فقط به این خاطر یکدیگر را به استفاده از این چارچوب تشویق می کردند که کار همیشه به همین ترتیب به پیش می رفته است. طبیعتاً من هم به عنوان کسی که به کار تیمی علاقمند است سرپیچی نکردم.

در دوران فرآیند محور کار من در دنیای فروش، در بسیاری از موارد پس از اولین ملاقات یا ارتباط با مشتری دیگر خبری از او نمی شد. لابد مشکل از من بود، اما حقیقت این است که من دقیقاً بر طبق فهرست کارهایی که باید انجام می شد پیش می رفتم. اما بعد نشستم و چیزی که در عمل اتفاق می افتاد را بررسی کردم.

از آنجایی که قبلاً در زمینه دیگری فعالیت داشتم و نسبت به سایرین چشم انداز متفاوتی داشتم، برای شخص من واضح و مبرهن بود که مشتریانی که با آنها کار می کردم آنطور که باید و شاید واکنش نشان نمی دهند: منظورم از آن عکس العمل هایی است که در هنگامی که واقعاً به انسان کمک می شود از خود نشان می دهیم.

بنابراین طغیان کردم و همه چیز را زیر پا گذاشتم. کاری که انجام دادم این بود که خریداران و موقعیت شان را در نظر گرفتم و از آنها پرسیدم که برای تطبیق راهکار ما با نیازهای شان چه اتفاقی باید بیفتد.

اینجا بود که معجزه ای اتفاق افتاد: آنها جواب دادند. و درست همینجا بود که فروش عملاً آغاز شد.

 

هدایت فرآیند در دست آنهایی است که کنترل را در اختیار دارند

هنگامی که همه متغیرها تحت کنترل شماست، مثلاً در تولید، آشپزی یا ساخت و ساز، فرآیندها به خوبی به پیش می روند. اما هنگامی که دیگران برخی یا همه متغیرها را کنترل می کنند به روش های دیگری نیاز دارید.

همه موفقیت های فروش به هماهنگی روش فروش با روش خرید خریدار وابسته است. هر کاری که انجام می دهید باید با فرآیند خرید خریدار تناسب داشته باشد.

فرآیند خرید پیچیده است. هر یک از خریداران و سهامداران (در فروش B2B) دارای هدف و راهکارهای متفاوتی هستند. وظیفه شما به عنوان فروشنده این است که به تک تک آنها کمک کنید تا به آن اهداف و حتی فراتر از آنها دست پیدا کنند.

«سیستم» در فروش از «فرآیند» بهتر است

برخی از فروشندگان نسبت به دیگران بهتر می فروشند. اما این فرآیندها نیست که به آنها کمک می کند، بلکه سیستم است که آنها را به موفقیت بیشتری می رساند.

بله، بهترین فروشندگان برای خودشان سیستم دارند. سیستم انعطاف پذیر است، اما فرآیند به راحتی قابل تغییر نیست. اگرچه سبک و سیاق این سیستم همیشه ترتیب مشخصی ندارد، اما معمولاً در فروش هر کالا و خدماتی ایده ها و توانایی های مشخصی پشتوانه آن سیستم هستند. عامل فروش باید بتواند:

  • افراد مناسبی را انتخاب کند
  • مشکلات و اهداف را درک کند
  • ارزش و منفعتی که ارائه می دهد را توضیح داده و تمایز آن با رقبا را نشان بدهد
  • نقشه راه آینده را ترسیم کند
  • توافق کند

بسیاری از فروشندگان می توانند چند مورد از موارد بالا را اجرایی کنند. اگر شما بتوانید هر پنج مورد را انجام بدهید بر فروش تان پایانی متصور نخواهد بود.

 

تنها راه برای تغییر این است که بدانید که مشتری شما به چه چیزی اهمیت می دهد

از آنجایی که وقت طلاست، مشتری باید برای صرف زمان ارزشمند خود برای شما دلیل موجهی داشته باشد. این دلیل را شما باید به مشتری بدهید.

برای اینکه بتوانید دلیل خوب و جذابی به مشتری بدهید، باید بتوانید به این دو سوال پاسخ بدهید:

  1. مشتری شما برای چه چیزی اهمیت قائل است؟
  2. چرا به آن اهمیت می دهد؟

 

شما باید این توانایی را داشته باشید که «چرا» را برای مشتری مشخص کنید

نشستن و انتظار کشیدن باعث می شود که مشتریان بیشتر و بیشتری را از دست بدهید. دلیل اینکه شما شغلی به نام فروشندگی دارید کمک به دیگران در مسیر تغییر است. تغییر دشوار است. مشتری شما نه تنها باید نیاز و تمایل داشته باشد، بلکه کسی باید مسیر پیش رو را هم برای وی مشخص و روشن کند.

اصلی ترین ارزش کارشناسان فروش فراهم آوردن وضوح و ارتباط است. شما در حین اینکه زاویه دید مشتری را گسترش می دهید، حلقه های زنجیره را نیز به هم متصل می کنید. در واقع، شما با ارائه ابزارهای جدید، اطلاعات تازه و روش های جدیدی برای فکر کردن به مشتری کمک می کنید تا بهتر و بهتر شود.

 

بهترین فروشندگان به خریدار دلیلی می دهند تا برای نیاز یا تمایل خود اهمیت قائل شود

دلیل اصلی، یعنی همان «چرا» توسط ایجاد پیوند بین راهکار شما با هدف خریدار شکل می گیرد.

البته این کار مشکلی است. شما باید نسبت به خریدار خود شناخت داشته باشید؛ باید سوالات مناسبی را مطرح کنید؛ باید اطلاعات مختلفی را گردآوری کرده و در کنار هم بچینید، نقشه بکشید و به یک نتیجه منطقی برسید. سپس باید به دیگران کمک کنید تا دیدگاه مشترکی با شما پیدا کنند.

 

برای آنکه به بهترین فروشنده تبدیل و با خریدار هماهنگ شوید باید به کار خود عمق بیشتری ببخشید

یک فروشنده خوب فقط نمی فروشد، بلکه کاوش می کند. فروشنده های خوب کنجکاوتر از بقیه هستند.

بهترین فروشندگان دو رگه هستند: هم کنجکاو و هم آگاهند.

کنجکاوی آنها تحت تاثیر دغدغه ها و اهمیتی که برای خریدار قائلند قرار دارد.

اگر سه ویژگی زیر را ندارید، همین الآن با دنیای فروشندگی خداحافظی کنید (یا اینکه آنها را در خود ایجاد کنید):

  1. تمایل به درک و فهمیدن
  2. مهارت گوش کردن با هدف درک بیشتر
  3. توانایی پیوند دادن درک با راهکارهای مرتبط

هر چه درک خود را عمیق تر کنید اطلاعات بیشتری را کسب خواهید کرد. بیشتر کنکاش کنید و به کار خود عمق بیشتری ببخشید تا بتوانید بیشتر کمک کنید.

 

با تمرکز روی مشتری، فروش به یک بازی برد-برد تبدیل می شود

هنگامی که مشتری به اهداف خود دست پیدا می کند همه سود می کنند. بنابراین به این فکر کنید که مشتری به چه چیزی نیاز دارد.

توانایی شما برای ایجاد پیوند بین مشکل مشتری با یک راهکار ملموس دروازه های فروش را باز می کند. در واقع، توانایی استراتژیک یک فروشنده برای کسب اطمینان از اینکه راهکار ارائه شده مورد توافق قرار می گیرد و مسیر رسیدن به این نقطه مشخص است و دنبال می شود از آن دسته مهارت هایی است که فقط در بهترین فروشندگان پیدا می شود.

همه فروشنده ها با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنند. هنگامی که از تمرکز روی خودتان، شرکت تان و یا محصول تان دست بر می دارید، مشکلات را به حداقل می رسانید.